• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن صندلی داغ > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
صندلی داغ (بازدید: 70639)
دوشنبه 24/4/1392 - 15:52 -0 تشکر 621751
♦ خاطرات عکس دار ♦

سلام به تمام دوستان و همراهای همیشگی
رسالت انجمن صندلی داغ شناخت و معرفت هست
تمام تاپیک هایی مثل جایی برای خاطرات ما و بیا خودتو معرفی کن و ... که گنجینه ای از بیشترین خاطرات هست از بعد نوشتاری بود و ما میخواییم ازین فضای تک بعدی یک قدم فراتر بریم و آشناییمون رو با عکس تکمیل کنیم
در این تاپیک عکس های خودتون رو با ما به اشتراک بزارید تا نظرات دیگران رو بدونید و یا تصاویری بگذارید برای حدس تصویر
تصاویر سفرها ,دوستانتون ,جاهای دیدنی محل زندگیتون و حتی گل روی خودتون رو با ما به اشتراک بگذارید
یعنی ثبت خاطرات و یا حدس تصاویر با عکس الزامیست

در این قسمت هم لینک تمامی خاطرات عکس دار شما را جهت سهولت دسترسی با لینک صفحه قرار میدهیم(مطالب حدس تصویر با ستاره ی قرمز رنگ مشخص میشوند):
 
soltan_azdad: * * * *
haniehz: * * * *
atiyeh74: * *
samare93: *
talaeieh: * * * *

mitra_mvm: *
seyed68:
* 
برزخ: * *
نفس صبحدم: * * * * * * * * *
لیلای او: * * * * * *
modir_e_movafagh: * * * * *
peymanm001: * 
raha0075: * * *
samapharmacist: *

""قـــاف"": *
Histogram: *
kkkkkkl: * * *
JOMANG: *

من از اين كوه بالا خواهم رفت.ميگويند ارتفاعش زياد است.راهش طولاني و شيب دار است,پر از صخره و صعود به آن بيش از حد دشوار است.كارخودم است.از آن بالا خواهم رفت.به زودي مرا خواهي ديد كه از قله برايتان دست تكان ميدهم يا از فرط تلاش بر دامنه جان ميسپارم

يکشنبه 6/5/1392 - 16:25 - 0 تشکر 626808

modir_e_movafagh گفته است :
[quote=modir_e_movafagh;723339;626717]از اونجایی که لیلی در عرض سه سوت پنج ستاره کرد خودشو منم تحریک شدم که باهاش سر عکس کل بندازم !
البته میخوام یه عکس با یه خاطره ای که تو یه روز شاد برام تلخ بود ثبت کنم.


شب نیمه شعبان بود و جشن و قرعه کشی با کلی جایزه
و اینم کارتی که توی جعبه شکلات من بود . خیلی بغض کردم در حد گریه ولی نمیشد به روی خودم بیارم باید نشون میدادم حالم خوبه ولی فقط خدا میدونه چی بهم گذشت . صد بار گفتم چرا کارت من نباید شماره داشته باشه؟ چرا من؟ کلی نا امید شدم از خودم و ... 


واااای راضیههه ! بخشکه شانسسس:)) شماره نداشت:)))) وای مردم از خندههههه!! 

يکشنبه 6/5/1392 - 16:28 - 0 تشکر 626809

soltan_azdad گفته است :
من که عکس گذاشتم
یکی دیگه بزارم؟
اوکی
بفرماییید:))
ما میگیم تو امریکا زندگی میکنیم میگید نه
شما تازه دانشگاهاتون داره مختلط میشه ما از اول مختلط بودیم بابااااااااا


talaeieh گفته است :

خب حق انتخاب با شماست یا با کچل ها میرید یا عکس رو میذارید 
کدوم؟! منتظرن سریع تصمیم بگیرید:)
soltan_azdad گفته است :

برداشت؟
من چی برداشتم؟
من چی گفتم مگه؟
عه دوتا کچل!
talaeieh گفته است :

مدیر موفق عزیزم 
لطف داری اگه با اون برداشت سلطان خان کاربریم رو لغو نکنن خیلیه
عاشق دقت نظرتم:))))
modir_e_movafagh گفته است :

سلام
طلائیه جان :)
کارت عالیه . یعنی نگاه اول احساس کردم رسم کشدیدی . از اینا که راهنمایی داشتیم . آخه یه زیبایی و نظم خاصی داره
چه مرتب و قشنگ :))
توی طرح که عصابینتت پیدا نیست بس که بی ایراد کشیدی ولی خب تو رنگ آمیزیت یه کم معلومه احساساتت :) خوبه که نمیذاری حس بدت درونت بمونه . آفرین :)
talaeieh گفته است :
[quote=soltan_azdad;507077;626789][quote=talaeieh;773433;626785][quote=soltan_azdad;507077;626775][quote=talaeieh;773433;626772][quote=modir_e_movafagh;723339;626699][quote=talaeieh;773433;626519]اینم نتیجه ی عصبانیت فوق العاده زیاد من
کیفیت پایینش رو هم به شفافیت نگاهتون ببخشید:)
امیدوارم هیچ وقت حسی رو که اون موقع داشتم تجربه نکنید:(


واااااااااای بابا با کلااااااااااااااس بابا لسانجلسسسسسسس بابا مختلططططططط :))
یعنی ایول دارید بخدا . من دلم خواست باز برم دبستان رو تجربه کنم :)) میگم حالا یه سوال؟ دوربین مدار بسته اینا هم دارن؟ یا کلا نیازی نیست؟ البته دانشگاه که نیست نیاز باشه بابا اینا بچه هستن :))

میدونی فرق انجمن مدیریت با انجمنای دیگه چیه ؟

دوست داری بدونی ؟ خب فرقش اینه : همه ی انجمنهای تخصصی تبیان فقط یه مدیر داره ، ولی تو انجمن مدیریت هر کس بیاد و فعالیت کنه

خودش یه مدیره پس بیا انجمن مدیریت و با چشمان یک مدیر نگاه کن

 

يکشنبه 6/5/1392 - 16:29 - 0 تشکر 626810

samare93 گفته است :


واقعاا!!!  میخوای بگی این علاقه یه طرفه هست؟؟؟!

با احساسات یه دختررر جوون...هــــق هــــــــــــــــــــــــــــــــق:(( :دییی


لیلای او گفته است :


ثمر نگم خدا چکارت نکنه...از اول تا آخرش خندیدم...خدا بده برکت به این محبت:))
فقط ای کاااااااااش همه نیز متقابلا تو را دوست میداشتند...هییییییی هیییییییی!!
چه میشه کرد:))
samare93 گفته است :

سلاااام
خخخخخ این فالمههه !؟؟واقعا همرو دوست دارم؟!  خب دیگهههه حتما همه رو دوست دارم که فالم شدههه! مگه شک داریننن؟!!!:دیی 

آرهه  منه خیلی بالاست!! آخیی اشکال ندارههه پایینین! همین قدر که من همرو به یک اندازه دوست دارم  خدا رو شکر کنین که چه نعمتی جلوتونه!!!:دیییی

ممنون عزیزم:) فال خوبی بود .لااقل خودم فهمیدم که چه آدم ماااهی هستم:)))
لیلای او گفته است :

سلام بر ثمر
عزیزم! با این قدرت حدس خارق العاده ای که تو داری...همینجا یه پیشنهاد کاری عالی برات پیدا شد...بخش پیشگویی-رمالی صندلی داغ...برو که رو هوا زدنت! گیریم که فال خودتو کال گفتی...ولی اون فالِ مال و درست قال کردی! دییی

میگماااااا...خدایی عکس کارتت از همه خوش گل تر بود:)
الان یعنی تو همه رو دوست داری عایا؟
چه "من" ات برا خودش تک و تنها صدر نشینه! قربون خودشیفتگی:) همه رو حالا دوست داری و ریز میبینی و اون پایینا!!به به


کارت فال ثمره عزیز
samare93 گفته است :
[quote=samare93;707283;626759][quote=لیلای او;399461;626350][quote=samare93;707283;626271][quote=لیلای او;399461;626138][quote=samare93;707283;626037]سلام!

راستی لیلا عکسو دومی نباشم من؟؟؟ اگه دومی نبود سومی؟!:دیی از هر دو فرجم استفاده کردم! حالا بگوووووو:|

نه خب مثلن انسانهایی هم پیدا میشن که واقعا شیفته و واله ات هستن...صدبرابر خودت...چنین انسانهایی واقعن خیلی خوشبختن...تو هم خوشبختی...راستشو بخوای یکی از این انسانها رو میشناسم...مدتهاست تو گلوش گیر کرده...ثمره تو گلوش گیر کرده...نمیتونه بگه...اصرار نکن...دهنش پره خب!!خخخ

یک نیمه ی من شعور افلاطون است، یک نیمه ی دیگرم دل مجنون است،،،من بر لب تیغ راه رفتم یک عمر،این رنگ حنا نیست به پایم، خون است

 


يکشنبه 6/5/1392 - 16:29 - 0 تشکر 626812

soltan_azdad گفته است :


%؟؟؟؟!!!

مِن چِه دومبه خاخر جان ته گره وِه چِشیه:))
talaeieh گفته است :

آقا این %ها جریانش چیه؟؟
فکرکردم رفتید عکس رو بیارید:)
soltan_azdad گفته است :

اره من این چیزا خوب تو ذهنم میمونه
گفته بودید 70% و 80% ایشم هست.راستشو بخوای من این درصداش حالیم نمیشه ولی 80% فکر کنم خیلی ناجور باشه:))
چه عکس باحالی شد
ایول
اگر تاریک بود چراغا روشن میشد چراغای این تاب به هم وصل میشدن خط میشد خیلی باحال میشد
داستان خیلی اموزنده ای بود
تشکر
modir_e_movafagh گفته است :
[quote=soltan_azdad;507077;626804][quote=talaeieh;773433;626799][quote=soltan_azdad;507077;626797][quote=modir_e_movafagh;723339;626794]آقا بچسبون ستاره چهارمووووو :))
این اون شبیه که تیم ملی فوتبال برد و ما رفتیم خیابون بوق بوق بازی و اون خاطره ای که از ماشین خارجیه گفتم که دیگه جاش نیست اینجا بگم آخه مکالماتشون مورد دار بود از نوع آبکی! گرفتین دیگه درباره  چی حرف میزدن؟ نگم بقیه شو دیگه :))

اینقد تو خیابون گشتیم بچه خواهرم خسته شد بردیمش پارک کنار دریا یه عکس هنری هم خلق نمودم .



قربونش برم یکمی هم ترسیده بود رنگ به روش نبود
و یه نکته ی دیگه که در این خاطره خیلی پررنگه آقای مسنی بود که صاحب این بازیه
اول که بچه رو گذاشتم بالا انتظار داشتم خودش این کارو بکنه
بعدش که گفت فلان طور زنجیر صندلی رو بنداز تو دلم گفتم اینو که دیگه میتونست خودش انجام بده
بعد که نزدیک اومد تا مطمئن بشه همه چی درسته و بچه جاش محکمه
فهمیدم هی شونه هاشو میندازه بالا
فکر کردم تیک داشته باشه
بعد دیدم هردوتا دستاش مصنوعیه !
فکر کنم از شونه دست نداشت و پروتزی که گذاشته بود به شونه هاش وصل بود
از قضاوت زود خودم خیلی بدم اومد
خیلی درس داشت برام ...

خخخخخ من فهمیدم چی گفتههه:)) 

يکشنبه 6/5/1392 - 16:30 - 0 تشکر 626813

samare93 گفته است :


آرهههههههههه من دیگه به اُتولم نمیتونم به سرعتتون برسمممم! :((

کلی خاطره هست که نتونسته بجوابببببم:((

ولی اشکالی ندراررره! بذار از همین جا بگممم!:)

نفففس آفرین به این هنرررر ماشالله دختر کدبانویی هستیی:) 

طلائیهه؟ با این شابلونای فیثاغورسی کشیدیش؟؟؟؟ خیلی جالب شدهههه! من ابتدایی بودم ازین شابلونا داشتم!(یعنی نداشتم ولی دوستم داشت!خخخخخخ)

راضیههه ماشالله چه طرحی کشیدین تو و پدرت! پدر و دختر هنررر مند!!1:) به به! به به! :) منم از تزیینات خوشم میاد! خودم هم سعی میکنم همیشه رو غذاها تزیین کنم! حالا هر وقت فرصت شد یه عکسی میذارم از هنرهام:خخخخخخخ
peymanm001 گفته است :
[quote=samare93;707283;626795][quote=peymanm001;661717;626763]
چطور ممکنه؟
هی دارم میخونم میام جلو و فقط تشکر میزنم بعد به آخر صفحه که میرسم میبینم دوتا صفحه دیگه اضافه شده!!! ینی سرعت خوندن من اینقد پایینه؟؟!


اینجا هنوز جاده ش اتوبانی نشده که گذاشتین رو 110 تا دارین میرین! سرعت مجاز 90 تا هست!! 

دقیقا بهترین راه اینه که تو یه پست برا همه پاسخ بذاری اینجوری بهتره :))
مرسی فدای تو . آره حتما بذار ببینیم کاراتو کدبانو .. فقط به قول لیلا اینجا همه خانوم هستن دنبال عروس هم نمیگردن! چه حیف .. نه؟ !

میدونی فرق انجمن مدیریت با انجمنای دیگه چیه ؟

دوست داری بدونی ؟ خب فرقش اینه : همه ی انجمنهای تخصصی تبیان فقط یه مدیر داره ، ولی تو انجمن مدیریت هر کس بیاد و فعالیت کنه

خودش یه مدیره پس بیا انجمن مدیریت و با چشمان یک مدیر نگاه کن

 

يکشنبه 6/5/1392 - 16:31 - 0 تشکر 626814

samare93 گفته است :

خخخخخ من فهمیدم چی گفتههه:)) 
soltan_azdad گفته است :


%؟؟؟؟!!!

مِن چِه دومبه خاخر جان ته گره وِه چِشیه:))
talaeieh گفته است :

آقا این %ها جریانش چیه؟؟
فکرکردم رفتید عکس رو بیارید:)
soltan_azdad گفته است :

اره من این چیزا خوب تو ذهنم میمونه
گفته بودید 70% و 80% ایشم هست.راستشو بخوای من این درصداش حالیم نمیشه ولی 80% فکر کنم خیلی ناجور باشه:))
چه عکس باحالی شد
ایول
اگر تاریک بود چراغا روشن میشد چراغای این تاب به هم وصل میشدن خط میشد خیلی باحال میشد
داستان خیلی اموزنده ای بود
تشکر
modir_e_movafagh گفته است :
[quote=samare93;707283;626812][quote=soltan_azdad;507077;626804][quote=talaeieh;773433;626799][quote=soltan_azdad;507077;626797][quote=modir_e_movafagh;723339;626794]آقا بچسبون ستاره چهارمووووو :))
این اون شبیه که تیم ملی فوتبال برد و ما رفتیم خیابون بوق بوق بازی و اون خاطره ای که از ماشین خارجیه گفتم که دیگه جاش نیست اینجا بگم آخه مکالماتشون مورد دار بود از نوع آبکی! گرفتین دیگه درباره  چی حرف میزدن؟ نگم بقیه شو دیگه :))

اینقد تو خیابون گشتیم بچه خواهرم خسته شد بردیمش پارک کنار دریا یه عکس هنری هم خلق نمودم .



قربونش برم یکمی هم ترسیده بود رنگ به روش نبود
و یه نکته ی دیگه که در این خاطره خیلی پررنگه آقای مسنی بود که صاحب این بازیه
اول که بچه رو گذاشتم بالا انتظار داشتم خودش این کارو بکنه
بعدش که گفت فلان طور زنجیر صندلی رو بنداز تو دلم گفتم اینو که دیگه میتونست خودش انجام بده
بعد که نزدیک اومد تا مطمئن بشه همه چی درسته و بچه جاش محکمه
فهمیدم هی شونه هاشو میندازه بالا
فکر کردم تیک داشته باشه
بعد دیدم هردوتا دستاش مصنوعیه !
فکر کنم از شونه دست نداشت و پروتزی که گذاشته بود به شونه هاش وصل بود
از قضاوت زود خودم خیلی بدم اومد
خیلی درس داشت برام ...

چی گفته؟من فقط اینقدر فهمیدم:من چه میدونم خواهر جان ....

حجاب چهره ی جان می شود غبارتنم /خوشا دمی که از آن چهره پرده بر فکنم
چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانی است/روم به روضه ی رضوان که مرغ آن چمنم
يکشنبه 6/5/1392 - 16:32 - 0 تشکر 626816

talaeieh گفته است :

♥♥♥♥♥♥♥♥♥
من عاشق این خوردنی هام اصفهان که نداره 
اما مامانم یکی بلدن خرما رو چرخ میکنیم پاین همونه؟؟؟
آخه مامانم تقریبا همسایتون بودن ،خرمشهر بعد جنگ میان اصفهان
دومیه رو بابات درست کردن ؟!!!نه هنرمند؟!

modir_e_movafagh گفته است :
[quote=talaeieh;773433;626796][quote=modir_e_movafagh;723339;626744]یعنی قبلا هم گفتم شاید یاتون باشه ، همون که من یاعلی بگم دیگه یاعمر نمیگم !! یعنی تا همین الان پنج ستاره نشم دست بردار نیستم .



..

 ..

..


دوستان دیگه شرمنده زبون روزه این عکسارو از رنگینک گذاشتم
چند روز پیش اینارو درست کردیم بعد بابام گفت پاشو کاغذ بیار براش شابلون درست کنیم
دیگه یه کل کل اساسی شدا
یکی از اینا تقریبا کار بابامه و سه تاش کار خودم
شما بگید کدوما کار منه و کدوما بابام ؟ :))
و اینکه کدومشو بیشتر دوست دارید؟
اول لایک کن اگه دوسشون داری یه ♥ هم  بذار تو کامنت :))


نه اون نیست 
این خرمارو کامل میچینیم توی ظرف یعنی دور بشقاب رو دایره ای میچینیم تا تموم شه و وسط خرما هم گردو میذاریم . اون فکر کنم حوا خرمایی به سبک خوزستانی باشه . بابا یه رگه جنوبی هستی پس خودتم هنرمندی . جواب رو دادم فقط فکر کنم هنوز نرسیدی :))

میدونی فرق انجمن مدیریت با انجمنای دیگه چیه ؟

دوست داری بدونی ؟ خب فرقش اینه : همه ی انجمنهای تخصصی تبیان فقط یه مدیر داره ، ولی تو انجمن مدیریت هر کس بیاد و فعالیت کنه

خودش یه مدیره پس بیا انجمن مدیریت و با چشمان یک مدیر نگاه کن

 

يکشنبه 6/5/1392 - 16:33 - 0 تشکر 626817

modir_e_movafagh گفته است :


واااااااااای بابا با کلااااااااااااااس بابا لسانجلسسسسسسس بابا مختلططططططط :))
یعنی ایول دارید بخدا . من دلم خواست باز برم دبستان رو تجربه کنم :)) میگم حالا یه سوال؟ دوربین مدار بسته اینا هم دارن؟ یا کلا نیازی نیست؟ البته دانشگاه که نیست نیاز باشه بابا اینا بچه هستن :))
soltan_azdad گفته است :
من که عکس گذاشتم
یکی دیگه بزارم؟
اوکی
بفرماییید:))
ما میگیم تو امریکا زندگی میکنیم میگید نه
شما تازه دانشگاهاتون داره مختلط میشه ما از اول مختلط بودیم بابااااااااا


talaeieh گفته است :

خب حق انتخاب با شماست یا با کچل ها میرید یا عکس رو میذارید 
کدوم؟! منتظرن سریع تصمیم بگیرید:)
soltan_azdad گفته است :

برداشت؟
من چی برداشتم؟
من چی گفتم مگه؟
عه دوتا کچل!
talaeieh گفته است :

مدیر موفق عزیزم 
لطف داری اگه با اون برداشت سلطان خان کاربریم رو لغو نکنن خیلیه
عاشق دقت نظرتم:))))
modir_e_movafagh گفته است :

سلام
طلائیه جان :)
کارت عالیه . یعنی نگاه اول احساس کردم رسم کشدیدی . از اینا که راهنمایی داشتیم . آخه یه زیبایی و نظم خاصی داره
چه مرتب و قشنگ :))
توی طرح که عصابینتت پیدا نیست بس که بی ایراد کشیدی ولی خب تو رنگ آمیزیت یه کم معلومه احساساتت :) خوبه که نمیذاری حس بدت درونت بمونه . آفرین :)
talaeieh گفته است :
[quote=modir_e_movafagh;723339;626809][quote=soltan_azdad;507077;626789][quote=talaeieh;773433;626785][quote=soltan_azdad;507077;626775][quote=talaeieh;773433;626772][quote=modir_e_movafagh;723339;626699][quote=talaeieh;773433;626519]اینم نتیجه ی عصبانیت فوق العاده زیاد من
کیفیت پایینش رو هم به شفافیت نگاهتون ببخشید:)
امیدوارم هیچ وقت حسی رو که اون موقع داشتم تجربه نکنید:(

مدیر جان به این حاشیه سازی ها تو جه نکن میخوان از زیر گذاشتن اون عکسه در برن:)))
ما مهد کودکمون مختلط بود برا هفت پشتم بسته هر روز دعوا داشتیم:))))))

حجاب چهره ی جان می شود غبارتنم /خوشا دمی که از آن چهره پرده بر فکنم
چنین قفس نه سزای چو من خوش الحانی است/روم به روضه ی رضوان که مرغ آن چمنم
يکشنبه 6/5/1392 - 16:33 - 0 تشکر 626818

talaeieh گفته است :

چی گفته؟من فقط اینقدر فهمیدم:من چه میدونم خواهر جان ....
samare93 گفته است :

خخخخخ من فهمیدم چی گفتههه:)) 
soltan_azdad گفته است :


%؟؟؟؟!!!

مِن چِه دومبه خاخر جان ته گره وِه چِشیه:))
talaeieh گفته است :

آقا این %ها جریانش چیه؟؟
فکرکردم رفتید عکس رو بیارید:)
soltan_azdad گفته است :

اره من این چیزا خوب تو ذهنم میمونه
گفته بودید 70% و 80% ایشم هست.راستشو بخوای من این درصداش حالیم نمیشه ولی 80% فکر کنم خیلی ناجور باشه:))
چه عکس باحالی شد
ایول
اگر تاریک بود چراغا روشن میشد چراغای این تاب به هم وصل میشدن خط میشد خیلی باحال میشد
داستان خیلی اموزنده ای بود
تشکر
modir_e_movafagh گفته است :
[quote=talaeieh;773433;626814][quote=samare93;707283;626812][quote=soltan_azdad;507077;626804][quote=talaeieh;773433;626799][quote=soltan_azdad;507077;626797][quote=modir_e_movafagh;723339;626794]آقا بچسبون ستاره چهارمووووو :))
این اون شبیه که تیم ملی فوتبال برد و ما رفتیم خیابون بوق بوق بازی و اون خاطره ای که از ماشین خارجیه گفتم که دیگه جاش نیست اینجا بگم آخه مکالماتشون مورد دار بود از نوع آبکی! گرفتین دیگه درباره  چی حرف میزدن؟ نگم بقیه شو دیگه :))

اینقد تو خیابون گشتیم بچه خواهرم خسته شد بردیمش پارک کنار دریا یه عکس هنری هم خلق نمودم .



قربونش برم یکمی هم ترسیده بود رنگ به روش نبود
و یه نکته ی دیگه که در این خاطره خیلی پررنگه آقای مسنی بود که صاحب این بازیه
اول که بچه رو گذاشتم بالا انتظار داشتم خودش این کارو بکنه
بعدش که گفت فلان طور زنجیر صندلی رو بنداز تو دلم گفتم اینو که دیگه میتونست خودش انجام بده
بعد که نزدیک اومد تا مطمئن بشه همه چی درسته و بچه جاش محکمه
فهمیدم هی شونه هاشو میندازه بالا
فکر کردم تیک داشته باشه
بعد دیدم هردوتا دستاش مصنوعیه !
فکر کنم از شونه دست نداشت و پروتزی که گذاشته بود به شونه هاش وصل بود
از قضاوت زود خودم خیلی بدم اومد
خیلی درس داشت برام ...

منم همین :دی

يکشنبه 6/5/1392 - 16:33 - 0 تشکر 626819

soltan_azdad گفته است :

اره من این چیزا خوب تو ذهنم میمونه
گفته بودید 70% و 80% ایشم هست.راستشو بخوای من این درصداش حالیم نمیشه ولی 80% فکر کنم خیلی ناجور باشه:))
چه عکس باحالی شد
ایول
اگر تاریک بود چراغا روشن میشد چراغای این تاب به هم وصل میشدن خط میشد خیلی باحال میشد
داستان خیلی اموزنده ای بود
تشکر
modir_e_movafagh گفته است :
[quote=soltan_azdad;507077;626797][quote=modir_e_movafagh;723339;626794]آقا بچسبون ستاره چهارمووووو :))
این اون شبیه که تیم ملی فوتبال برد و ما رفتیم خیابون بوق بوق بازی و اون خاطره ای که از ماشین خارجیه گفتم که دیگه جاش نیست اینجا بگم آخه مکالماتشون مورد دار بود از نوع آبکی! گرفتین دیگه درباره  چی حرف میزدن؟ نگم بقیه شو دیگه :))

اینقد تو خیابون گشتیم بچه خواهرم خسته شد بردیمش پارک کنار دریا یه عکس هنری هم خلق نمودم .



قربونش برم یکمی هم ترسیده بود رنگ به روش نبود
و یه نکته ی دیگه که در این خاطره خیلی پررنگه آقای مسنی بود که صاحب این بازیه
اول که بچه رو گذاشتم بالا انتظار داشتم خودش این کارو بکنه
بعدش که گفت فلان طور زنجیر صندلی رو بنداز تو دلم گفتم اینو که دیگه میتونست خودش انجام بده
بعد که نزدیک اومد تا مطمئن بشه همه چی درسته و بچه جاش محکمه
فهمیدم هی شونه هاشو میندازه بالا
فکر کردم تیک داشته باشه
بعد دیدم هردوتا دستاش مصنوعیه !
فکر کنم از شونه دست نداشت و پروتزی که گذاشته بود به شونه هاش وصل بود
از قضاوت زود خودم خیلی بدم اومد
خیلی درس داشت برام ...

دیگه بیاید از اون قضیه چیزی نگیم آخه من تبیان رو دوست دارم:))
ایده ی جالبیه حتما امتحانش میکنم 
تشکر از شما

میدونی فرق انجمن مدیریت با انجمنای دیگه چیه ؟

دوست داری بدونی ؟ خب فرقش اینه : همه ی انجمنهای تخصصی تبیان فقط یه مدیر داره ، ولی تو انجمن مدیریت هر کس بیاد و فعالیت کنه

خودش یه مدیره پس بیا انجمن مدیریت و با چشمان یک مدیر نگاه کن

 

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.