این میل به نمایاندن تن است كه ورزش «زیبایی اندام» را ایجاد میكند. اسطورههای این تمدن- كه غالباً بازیگران سینما، ورزشكاران، رقاصهها، خوانندهها و... هستند- موهای بلند و بازوهای كلفت دارند و برای به وجد آوردن بیننده از هیچ اقدامی، حتی تغییر پیاپی جنسیت! فروگذار نمیكنند.
مسئله به همین جا ختم نمیشود؛ همان بینش مادی و دنیوی غربی، یك نظام اقتصادی متناسب با خود نیز ایجاد كرده است و این همان «سرمایهداری» است كه نظام اقتصادی جهان خالی از معنویت را تشكیل میدهد. این نظام مبتنی بر «تكاثر» و افزونطلبی، از همه قوا و امكانات جهان و همه نیروها و غرایز انسان استفاده میكند تا بازار تولید و مصرف را داغتر كند. در اینجا نه زن، كه انسان، مظلومترین قربانی انسانمداری و سرمایهداری غرب و در عین حال، زیادهخواهی و هواهای نفسانی انسان، برّندهترین سلاح دست سرمایهداری است. فاجعه با غفلت از هویت معنوی انسان آغاز شد و عشق نیز كه آكنده از راز و رمز بود، جای خود را به «سكس» داد و «سكس» در خدمت اقتصاد قرار گرفت و زاینده هزار صنعت تولید و گرداننده هزار بازار مصرف شد. در این عالم، دیگر هنر ترجمان عالم «معنی» نیست. هنر آیینه دنیای صورت است. اكنون در غرب، برهنگی و عریانی به جای زیبایی نشسته و سكس جای عشق را گرفته و ابتذال و تحریك جنسی نام هنر یافته است. اگر زندگی زن بسته به آن است كه او را نگاه كنند، مرد نیز برای آن زنده است كه زن را نگاه كند و از «نگاه» تا «گناه» راهی نیست كه «نگاه» در حقیقت همان «گناه» است. زن غربی و غربزده، نه تنها باید لباسی بپوشد كه بدننما و بدنپرداز باشد، بلكه باید دائماً لباس خود را به بهانه مُد عوض كند، تا بازار مدسازان و پارچهفروشان و صنایع نساجی و خیاطان داغ بماند.
البته زمینههای تاریخی و علمی و فلسفی نیز در غرب مساعدت كرد تا آن شد كه شد، مثلاً شاید اگر قدّیسانی از قبیل سنتژروم، به نام دین تبلیغ نمیكردند كه: «با تبر بكارت درخت زناشویی را فرو اندازید» امروز در مغرب زمین به نام بیدینی «درخت زناشویی را با تبر زناكاری فرو نمیانداختند»
به هر صورت گسترش فساد و فحشا یكی از شیوههای استعمارگران در برخورد با دیگر جوامع است. اسپنسر فیلسوف معروف انگلیسی میگوید: «اخلاق و آداب و زبان و تمدن خودتان را به اقوام و مستملكات خود بیاموزید و آنان را به حال خودشان واگذارید كه همیشه از آن شما خواهند بود»