درست است که طبیعت گردانی که به مازندران می آیند، هدف اصلی شان دیدن ساحل دریا و جنگل است، اما اکثر قریب به اتفاق این افراد، نه تنها در شهرهای این استان توقف و سکونت چند روزه دارند، بلکه از بازار این شهرها خرید می کنند. کمترین شهری در استان مازندران وجود دارد که نمادی مرتبط با هویت فرهنگی-تاریخی و یا حتی طبیعی اش داشته باشد. در حالی که داشتن نمادهای خاص هر منطقه گردشگرپذیر، می تواند به مثابه نوعی بِرَندِ تجاری عمل کرده و گردشگران بیشتری را به سوی خود بکشاند.
نکته دوم این است که اتفاقاً شهرها و مناطق مختلف استان مازندران در حال نمادسازی هستند؛ اما متأسفانه نه تنها این نمادها هیچ ارتباطی با هویت فرهنگی- تاریخی و طبیعی شان ندارد، بلکه عموماً برگرفته و کپی رایت از نمادهای شهر تهران است. از استان تهران که وارد استان مازندران می شوی، در همان ابتدا که پادگان آموزشی تکاوران دیده می شود؛ با ماکتی از برج آزادی تهران. این روند در بسیاری از شهرهای مازندران تکرار می شود. شاید نمونه گویای آن، نصب ماکتی بدقواره از برج میلاد در میدان ورودی شهر امیرکلا (از سمت بابل) باشد. معماری این استان نیز به واسطه هجوم افراد غیربومی و در رأس آنها تهرانی ها برای خرید خانه دوم، به شدت دستخوش تغییر و بلکه انقلاب شده و هویت بومی معماری اش را یکسره به نفع برافراشتن آپارتمانها و برجهای مسکونی خالی از روح بومی، کنار گذاشته است. معدود مکانهایی هم که بافت سنتی اش را حفظ کرده (همچون روستای کندلوس) به واسطه تلاش افراد شخصی بوده و ارگانهای دولتی کمتر نقشی در این باره داشته اند. دیدن نامها و عناوینی همچون «شبهای تهران»، «تهرانی ها»، «پارک وی»، «نیاوران»، «بام تهران» و... بالای رستورانها، چایخانه های به اصطلاح سنتی یا مشاوران املاک در مازندران، پدیده ای رایج است. باید به اینها افزود مواردی همچون رواج خرید و فروش تلفن های همراه با پیش شماره تهران، گسترش خرید و فروش خودرو با پلاک تهران، کمرنگ شدن موسیقی، گویش، پوشاک و... محلی به نفع همین عناصر با رنگ و بوی تهرانی اش و... . در واقع اکنون مازندران در حال استحاله فرهنگی است تا تبدیل به حیاط خلوت تهران شود. روندی که با این شرایط، چندان به درازا نمی کشد.
(این یادداشت پیش از این در روز شنبه مورخ 17فروردین 1392 در چارچوب همکاری مشترک با روزنامه قانون، در آن نشریه منتشر شده بود).