• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن شمال > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
شمال (بازدید: 1338)
دوشنبه 27/3/1392 - 15:2 -0 تشکر 612362
ریخت شناسی قصه جنگ مازندران بر اساس روش ولادیمیر پراپ

نوشته بهرام جلالی پور

ولادیمیر پراپ محقق و پژوهشگر بزرگ روسی در دو کتاب «ریخت شناسی قصه های پریان» و «ریشه های تاریخی قصه های پریان» روش ساختگرایانه خود را در طبقه بندی قصه های پریان شرح و بسط داده است و با وجود اینکه تعریف دقیق و مشخصی از کلمه پریان و اینکه به کدام دسته از قصه ها اطلاق می شود، ارائه نکرده ، مدعی شده است که این روش را می توان در طبقه بندی انواع قصه به کار برد و نیز پیشنهاد کرده است که پژوهش مشابهی در مورد قصه های پهلوانی و قصه های اساطیری صورت گیرد.

دوشنبه 27/3/1392 - 15:14 - 0 تشکر 612374

پراپ درباره سیر حوادث داستان پس از وقوع خویشکاری F می نویسد:


قهرمان پس از آنکه عامل جادویی را به دست آورد، به استفاده از آن می پردازد و یا اگر عامل به دست آمده موجودی جاندار است؛ کمک های او تحت فرمان قهرمان مستقیما مورد استفاده قرار می گیرد. از این زمان به بعد، قهرمان از جنبه ظاهری تمام اهمیت خود را از دست می دهد. خود شخصا هیچ کاری نمی کند؛ و حال آنکه یاریگر جادویی او همه کارها را انجام می دهد، مع هذا، اهمیت ریخت شناسی قهرمان فوق العاده زیاد است؛ زیرا ثبات او محور داستان را به وجود می آورد. این نیات به صورت فرمان های مختلفی که قهرمان به یاریگر خود می دهد، ظهور و بروز می کند.


۱۶) انتقال مکانی میان دو سرزمین، راهنمایی: به این معنا که قهرمان به مکان شخص یا شی مورد جست و جو انتقال داده یا راهنمایی می شود. گاهی اوقات این انتقال به سهولت انجام می گیرد. در این موارد، خویشکاری انتقال مکانی را ادامه طبیعی خویشکاری عزیمت فرض می کنند و از آن جدا نمی سازند.


در قصه جنگ مازندران نیز اولاد پس از شکست خوردن از رستم مجبور می شود اطلاعات لازم را درباره محل اسارت کاووس و سپاهیان ایران در اختیار رستم بگذارد:


بدو گفت اگر راست گویی سخن


ز گژی نه سر یابم از تو نه بن


نمایی مرا جای دیو سپید


همان جای پولاد غندی و بید


به جایی که بستست کاووس کی


کسی کین بدی ها فکنده ست پی


نمایی و پیدا کنی راستی


نیاری به کار اندرون کاستی


من این تخت و این تاج و گرز گران


بگردانم از شاه مازندران


بدو گفت اولاد دل ار ز خشم


بپرداز و بگشای یکباره چشم


تو من مپرداز خیره ز جان


بیابی ز من هرچ خواهی همان


(ج ۲، ص ۱۰۲ ۱۰۱ ، ب ۴۸۳ ۴۷۵)


اما در این قصه، بخشنده نقش چندانی ایفاء نمی کند. اولاد فقط نشانی محل اسارت کاووس را در اختیار رستم می گذارد و غیر از یک مورد، در باقی مراحل مبارزه کوچکترین مشاوره ای در مورد چگونگی غلبه بر دشمن ارائه نمی دهد. در ادامه سفر هم اولاد به عنوان راهنما حضور دارد؛ اما نقش اصلی در هر حال با خود رستم است:


تهمتن به اولاد گفت آن کجاست


که آتش برآمد همی چپ و راست


در شهر مازندران است گفت


که از شب دو بهره نیارست خفت


بدان جایگه باشد ارژنگ دیو


که هزمان برآید خروش و غریو


بخفت آن زمان رستم جنگجوی تابنده نبود روی


بپیچید اولاد را بر درخت


به ضم کمندش در آویخت سخت


به زین اندر افگند گرز نیا


همی رفت یکدل پر از کیمیا


(ج ۲، ص ۱۰۴ ۱۰۳، ب ۵۱۸ ۵۱۳)


۱۷) کشمکش: خویشکاری درگیری و نبرد بین قهرمان و شریر کشمکش نامیده می شود. پراپ درباره تفاوت ساختاری بین این دو درگیری و درگیری قهرمان با بخشنده می نویسد: «این صورت را باید از ستیزه (جنگ) قهرمان با بخشنده متخاصم دانست. این دو صورت را می توان از روی نتیجه شان از یکدیگر تمیز داد. اگر قهرمان در نتیجه برخوردی نادوستانه عاملی جادویی به چنگ می آورد که برای مقصود جست و جوی او لازم است؛ در این صورت با عنصر بخشنده مواجه هستیم؛ اما اگر قهرمان بر اثر پیروزی در نبرد خود شی مورد جست و جویش را به دست بیاورد، در این حال با وضعیت کشمکش رو به رو می باشیم.


کشمکش در قصه جنگ مازندران نیز با درگیری بین رستم و ارژنگ دیو آغاز می شود. رستم پس از بستن اولاد به درخت، با اطلاعاتی که از او به دست آورده است، به محل استقرار دیوها می رود و:


به ارژنگ سالار بنهاد روی


چو آمد بر لشکر نامجوی


یکی نعره زد در میان گروه


تو گفتی بدرید دریا و کوه


برون آمد از خیمه ارژنگ دیو


چو آمد به گوش اندرش آن غریو


چو رستم بدیدش برانگیخت اسپ


بیامد بروی چو آذر گشسپ


سر و گوش بگرفت و یالش دلیر


سر از تن بکندش به کردار شیر


(ج ۲، ص ۱۰۴، ب ۵۲۴ ۵۲۰)


۱۸) داغ یا نشان کردن قهرمان: به این معنا که روی بدن قهرمان نشان گذاشته می شود یا وسیله ای شناساننده مثل انگشتری، بازوبند و ... به قهرمان داده می شود که در مراحل بعد بازشناسی قهرمان را از قهرمان دروغین یا شریر ممکن می سازد. این خویشکاری در قصه جنگ مازندران دیده نمی شود.


۱۹) پیروزی: شریر از قهرمان شکست می خورد و مغلوب وی می شود. در قصه جنگ مازندران، رستم پس از غلبه بر ارژنگ دیو، سر و گوش او را می کند و به محل تجمع دیوها پرتاب می کند. دیوها دسته جمعی پا به فرار می گذارند. رستم تعداد زیادی از آن ها را می کشد و پیروزمندانه به نزد اولاد باز می گردد:


چو برگشت پیروز گیتی فروز


بیامد دمان تا به کوه اسپروز


(ج ۲، ص ۱۰۴، ب ۵۲۹)


۲۰) التیام مصیبت یا کمبود: با پیروزی قهرمان، مصیبت یا کمبود آغاز قصه التیام می یابد. این خویشکاری با خویشکاری های مصیبت یا نیاز یک زوج را تشکیل می دهد. پراپ تاکید می کند که قصه در این خویشکاری به اوج می رسد.


در قصه جنگ مازندران نیز رستم پس از کشتن ارژنگ دیو، به همراه اولاد به محل اسارت کاووس و بزرگان سپاه ایران می رود. با آزادی کاووس از اسارت، بخشی از شرارت (و یا به عبارتی شرارت این حرکت قصه) التیام می یابد:


به نزدیک کاووس شد پیلتن


همه سرفرازان شدند انجمن


غریوید بسیار و بردش نماز


بپرسیدش از رنج های دراز


گرفتش به آغوش کاووس شاه


ز یالش بپرسید و از رنج راه


(ج ۲، ص ۱۰۵، ب ۵۴۰ ۵۳۸)


۲۱) بازگشت: خویشکاری بازگشت به مراجعات قهرمان از ماموریت دلالت دارد. پراپ درباره این خویشکاری می نویسد: «بازگشت عموما به همان صورت هایی تحقق می پذیرد که رسیدن و در آمدن قهرمان به صحنه قصه؛ اما نیازی نیست که خویشکاری خاصی در دنبال بازگشت بیاید؛ زیرا بازگشت خود به طور ضمنی بر از میان رفتن فاصله و مکان دلالت دارد؛ اما این امر همیشه در مورد ترک خانه و عزیمت نمودن صادق نیست. به دنبال عزیمت معمولا عاملی جادویی به قهرمان داده می شود و سپس پرواز کردن و یا شکل های دیگر مسافرت وقوع می یابد؛ و حال آنکه بازگشت بلافاصله صورت می گیرد و در بیشتر موارد، به همان صورت هایی انجام می پذیرد که رسیدن گاهی بازگشت ماهیت فرار دارد»


اما در قصه جنگ مازندران می بینیم که رستم به جای بازگشت به زابل، ماموریت تازه ای پیدا می کند:


بدو گفت پنهان ازین جادوان


همه رخش را کرد باید روان


چو آید به دیو سپید آگهی


کز ارژنگ شد روی گیتی تهی


که نزدیک کاووس شد پیلتن


همه نره شیران شوند انجمن


همه رنج های تو بی بر شود


ز دیوان جهان پر ز لشکر شود


تو اکنون ره خانه دیو گیر


به رنج اندر آور تن و تیغ و تیر


(ج ۲، ص ۱۰۵، ب ۵۴۶ ۵۴۱)


این مسئله را چطور می توان توضیح داد؟ پراپ می نویسد: «تعداد بسیار زیادی از قصه ها با رهایی قهرمان از تعقیب به پایان می رسد. قهرمان به خانه بازمی گردد و سپس اگر مثلا دختری را رهایی بخشیده و به خانه آورده باشد؛ با او ازدواج می کند و قس علی هذا. با وجود این، همیشه اینچنین نیست. قصه ممکن است مصیبت و بدبختی دیگری برای قهرمان در آستین داشته باشد. شرارت آغازین قصه تکرار می شود. گاهی این تکرار به همان صورتی است که بار اول در قصه آمده است و گاهی به صورت های دیگر که برای یک قصه ممکن است همه تازگی داشته باشد. بدین ترتیب داستان جدیدی آغاز می شود.»


گاهی اوقات هم ممکن است قصه با دو شرارت همزمان شروع شود و یکی از دو شرارت پیش از دیگری التیام یابد. همچنان که می بینیم در قصه جنگ مازندران، دیو سپید کاووس را کور می کند و به زندان می اندازد. رستم در گام نخست، کاووس را از زندان آزاد می کند. بنابر این یکی از شرارت های قصه جبران می شود. پس ماموریت بعدی او کوشش برای التیام شرارت دوم خواهد بود:


سپه را ز غم چشم ها تیره شد


مرا چشم در تیرگی خیره شد


پزشکان به درمانش کردند امید


به خون دل و مغز دیو سپید


چنین گفت فرزانه مردی پزشک


که چون خون او را بسان سرشک


چکانی سه قطره به چشم اندرون


شود تیرگی پاک با خون برون


(ج ۲، ص ۱۰۶ ۱۰۵، ب ۵۵۵ ۵۵۲)



دوشنبه 27/3/1392 - 15:15 - 0 تشکر 612375

چنانکه اشاره شد، در الگوی پراپ، ممکن است قهرمان پس از بازگشت و یا در حین بازگشت با سه وضعیت متفاوت رو به رو شود. در قصه جنگ مازندران وضعیت نخست اتفاق می افتد. به این ترتیب که رستم پس از آزاد کردن کاووس از بند، در مواجهه با مصیبت کوری ایرانیان (شرارت دوم) مامور به دست آوردن جگر دیو سپید، که داروی شفای چشم های نابینایان است، می شود. (عزیمت)، در این راه از راهنمایی اولاد سود می جوید (بخشنده)، با دیو سپید می جنگد (کشمکش) او را از پای در می آورد (پیروزی) و با جگر دیو سپید به نزد کاووس مراجعت می کند (بازگشت) به یاری خون جگر دیو سپید چشمان کاووس و سایر ایرانیان مداوا م شود (التیام مصیبت).


از این پس، قصه همچون آغاز خود، در پایان نیز بار دیگر ناسازگاری منطقی خویش را با الگوی پراپ عیان می سازد؛ اما اگر منطق حوادث قصه را در چارچوب هنجارهای حاکم بر جهان اساطیری اثر بررسی کنیم، تا میزان زیادی ناسازگاری ها مرتفع می شود: می دانیم که کاووس همچون سایر پادشاهان کیانی صاحب فره ایزدی است؛ در این صورت، فرمان او فرمان یزدان است و مشروعیت دارد و همین مسئله است که حمایت رستم را از کشورگشایی کاووس توجیه پذیر می سازد و عمل او را به عنوان عملی قهرمانانه جلوه گر می کند.


در هر حال، پس از بهبود چشمان سپاهیان ایران، رستم در پی ترمیم نیاز اولیه قصه یعنی تسخیر مازندران، شاه مازندران را دعوت به تسلیم می کند و در پی تمرد شاه مازندران با او از در جنگ وارد می شود. و او را از پای در می آورد (پیروزی) و به پیشنهاد رستم پادشاهی مازندران به اولاد واگذار می شود. (پادشاهی)


ظاهرا جای قهرمان و بخشنده در دریافت جایزه عوض شده و به جای آنکه قهرمان دریافت کننده جایزه باشد، بخشنده آن را دریافت کرده است؛ اما واقعیت اینطور نیست: اولاد تنها به عنوان عاملی دست نشانده پس از آن صرفا فرمان شاه ایران را اجرا خواهد کرد و دقیقا مثل آن است که خود کاووس بر تخت مازندران تکیه زده باشد و این صورت جدیدی از خویشکاری پادشاهی است که در الگوی پراپ وجود ندارد.


ایرانیان به وطن خود باز می گردند (بازگشت) و کاووس بار دیگر بر تخت می نشیند (پادشاهی) و به این ترتیب یک حلقه دیگر از حلقه های مصیبت تا ترمیم مصیبت کامل می شود. آنگاه کاووس از رستم با هدایا و تحفه های بسیار تقدیر می کند (پاداش) و رستم به زابلستان باز میگردد (بازگشت) این نیز حلقه دیگری است که کامل می شود و به عنوان آخرین حلقه: کاووس به هر یک از سپاهیان و سرداران خود پاداش درخور یا مقامی شایسته عطا می کند (پاداش).


در واقع، ساختار قصه را می توان به لابیرنت تو در تویی تشبیه کردن که چرخه بسته حوادث در آن ها از وقوع یک مصیبت تا ترمیم آن به شکل پرانتزی باز شده به ترتیب معکوس باز شدن بسته می شوند. درست به صورت ذیل:


(وقوع مصیبت اول (وقوع مصیبت دوم (وقوع مصیبت سوم ... ترمیم مصیبت سوم) ترمیم مصیبت دوم) ترمیم مصیبت اول)


و این مسئله ساختار پیچیده تر و تکامل یافته تر قصه های پهلوانی را نسبت به افسانه های پریان نشان می دهد؛ اما اینکه چه مقدار از این پیچیدگی سهم ادبیات شفاهی و چه میران از آن سهم فرهنگ مکتوب و مکتوب کننده حماسه یعنی نویسندگان نامه باستان و شاهنامه فردوسی است؛ موضوع پژوهش های دامنه دارتری است که متاسفانه احتمالا به خاطر در دسترس نبودن منابع شفاهی قصه کار چندان آسانی نخواهد بود و همت بسیار می طلبد؛ اما از آنجا که روح کلی حاکم بر قصه های پهلوانی از الگوی کلی قصه های پریان تبعیت می کند، می توان امیدوار بود که صورت اولیه هر قصه به گونه ای تقریبی قابل استخراج است و این شاید بزرگترین دست آورد چنین پژوهش هایی باشد؛ چرا که مضاف بر دست یابی به صورت اصیل و بدوی قصه ها جنبه های خلاقانه کار حکیم ابوالقاسم فردوسی را نیز نمودار می سازد.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.