در گمانه زنی دیگر ، پی تر ودلاواله كه در زمان شاه عباس دوم به ایران سفر كرده و یكی از زیباترین سفرنامهها را نوشته است، واژهی اری را به معنای زرد می داند و می نویسد كه « شاید علتش فراوانی در ختان پرتقال و مركبات متنوع باشد»
چند سده بعد، آلكساندر خودزكو كه در زمان فتحعلیشاه به ایران سفر كرده است، در كتاب ((ترانههای محلی ساكنان كرانههای جنوبی خزر)) مینویسد : « با بررسی آثار جغرافییدان بزرگ یونانی ، اوزلی احتمال می دهد كه واژهی ساری باید از واژهی ((زاریا)) به معنی زرد – سبز طلایی بدست آمده باشد»
نویسندهی این نوشتار نیز با این دیدگاه موافق است. در كتاب «پارسی و پارتی میانه» اثر« مری بویس» واژه به معنی زرین و طلایی آمده Zrryn و در « واژهنامهی شایست و ناشایست» واژهی اوستایی zaranya
است.از گذشته های دور درختان نارنج و لیمو و گلهای زرد تیتیكاك و نرگس تمام شهر ر ا چون حریری زرد رنگ میپوشاندند. پس این معنا با ویژگی جغرافیایی شهر هم خوانی دارد.
اگر دیدگاه فوق را بپذیریم باید با دیدگاه دانویل همراه شویم كه زادراكرتا، یونانی شدهی شهر ساری است و بر خلاف دیدگاه پژوهشگران كنونی ، با استرآباد (گرگان كنونی ) فرق دارد
گفتیم كه زادركراتا، یونانی شده ی ساری است؛ پس به احتمال ، نام ساری، زاریاگرد بود كه معنی زردآباد را
زیرا گرد (سیاوشگرد) و (داراب گرد) مثل كلای مازندرانی میرساند
( داراب كلا، رستم كلا) معنی آبادی و شهر را میرساند. دادههای تاریخی نیز با این واقعیت هم خوانی دارند.
آریان میگوید: «اسكندر وقتی به گرگان میرفت ، قشون خود را سه قسمت كرد:
قسمنی را كه از همه زیاد تر و سبك اسلحه بود، با خود برداشت . قسمت دیگر را با كراتر به مملكت تپوری ها فرستاد و قسمت سوم به سرداری اریگیوس مامور بود با باروبنه از عقب اسكندر حركت كند.
پس از این كه اسكندر از معابر گذشته وارد گرگان شد، به طرف زادراكرتا رفت.در این جا كراتر به او رسید و اتفرارات ، والی تپورستان و نمایندگان یونانیهای اجیر شده هم با اینها آمده بودند. اسكندر، والی تپورستان را به ایالت خود ابقا داشت»
مسیر جغرافیایی اسكندر و كراتر به احتمال چنین بود:
با عبور از همدان به ری رسیدند و شاهراه پارت – مد را ادامه دادند. در ابتدای سمنان كنونی از هم جدا شدند. به روایت تاریخ نویسان یونان و رم باستان ، اسكندر از صحرایی عبور كرد كه زراعت نمیشد. پس لشكریان اسكندر از كنارهی كویر به سوی دامغان كنونی تاختند. ابتدا به عقب ماندههای لشكر بسوس، والی باختر رسیدند – بعد، در كنار چشمهای با دارا روبهرو شدند كه به دست نیرو های خودی، چندین زخم برداشته بود در حال جانكندن بود.پیرنیا می نویسد كه مقدو نیها داریوش را «در طرف جنوب شرقی سفیدكوه كه آب ها یش به دهات قومس میریزد، یعنی تقریباً در شمال حاجیآباد كنونی یافتهاند»
به روایت تاریخ، اسكندر چند روزی در كنار چشمهای پر آب اقامت كرده از راه كوهستان به قلمرو ورگانا (= گرگان- هركانی) پا گذاشت..
به روایت كنت كورث، مسیر اسكندر پویده از جنگل انبوه بود..
داده های تاریخی فوق ما را به این واقعیت نزدیك میكنند كه اسكندر از دامغان به طرف چشمه علی كنونی پیچید. در این جا دو راه را می توانست در پیشبگیرد. هر دو راه از چهار دانگهی هزار جریب می گذرد. نخست راه چشمه علی فولاد محله كیاسر – ساری كه در سدههای پسین نیز یكی از گذرگاههای مهم تپرستان بود.
كراتر نیز برای رسیدن به منطقهی تپورها دو راه در پیش داشت:
نخست شهمیرزاد- چاشم – گوگلی، یعنی راه هیكو- پریم- ساری كه در گذشته كلید فتح تبررستان و به راه كوهستان معروف بود. و به گمان اعتماد السلطنه، كراتر از راه نخست خود را به زادراكرتا رساند
اسكندر با گذر از معابر و گذرگاههای جنگلی به قلمرو گرگانیها رسید .در گذشته مورخان یونان و رم باستان، بخش شرقی جلگهی ساری را قلمرو گرگانیها میدانستند- حتی گاه فلمرو تپوریها را نیز به آن می افزودند. راه چشمهعلی – كیاسر ، یكراست او را به زادكرتا می رساند- و اگر از راه چشمه علی گلوگاه می گذشت، بایست به سمت چپ میپیچید تا به این شهر می رسید . علت هجوم و تسخیر زادراكرتا ، نگرانی از سرنوشت كراتر بود كه میبایست از قلمرو تپورها، و در گسترهای از آمل تا سپیدرود (آماروس یونانی) زندگی میكردند..
در منابع تاریخی میخوانیم كه نبر زن ، از توطئه گران علیه داریوش سوم به گرگان گریخته بود، بعد از فتح زادراكرتا و سركوبی آماردها ، برای شفاعت به نزد اسكندر میآید پس، شهر گرگان هنوز تسخیر نشده بود و اسكندر بعد از فتح زادكرتا و سركوبی آماردها به شهر گرگان و از آن جا به سمت باختر میرود.
مجموعهی نشانههای فوق به ما كمك میكنند تا شهر زادراكرتا را برابر با ساری و این واژه را، یونانی شدهی زاریاگرد (شهر زرد – طلایی) بدانیم..