• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 4050)
چهارشنبه 1/3/1392 - 10:8 -0 تشکر 605372
باباافضل کاشانی

 
باباافضل کاشانی
باباافضل کاشانی
 

افضل الدین محمد بن حسین بن محمد مَرَقی کاشانی معروف به بابا افضل ( زاده نیمۀ اول قرن شش، فوت حدود ۶۱۰ ه.ق.)، فیلسوف و حکیم بزرگ ایرانی است که تعداد زیادی رباعی به او نسبت داده شده است. از جزئیات زندگی او تقریباً هیچ چیز روشنی در دست نیست، بر اساس قراین در اوایل قرن هفت مقارن حملۀ سراسری چنگیز به ایران زمین، بابا افضل در سنین پیری بوده است. خواجه نصیرالدین توسی گفته است که شخصی به نام کمال الدین محمد حاسب که از شاگردان بابا افضل کاشانی بوده است در روزگار نوباوگی خواجه نصیر ( زادۀ ۵۹۷ ) به دیار آن‌ها ( توس ) افتاده است وخواجه نصیر برای یادگیری ریاضی پیش وی می رفته است.

نسخه های خطی نوشته های فلسفی بابا افضل در کتابخانه‌های ایران و جهان به نسبت زیاد است. نوشته‌های فلسفی او کوتاه است و بیشترین آن‌ها به زبان فارسی و تعدادی هم به زبان عربی است و بعضی از نوشته‌های عربی خود را به خواهش دوستان و مریدان به فارسی برگردانده است. نوشته‌های فارسی او به زبانی روان و سلیس نوشته شده است. بابا افضل در نوشته های فلسفی خود اصطلاحات نوین فلسفی ابداع کرده است. هم چنین تعدادی از نامه‌های او در زمینۀ فلسفه به جای مانده است. برخی از نوشته‌های فلسفی بابا افضل جداگانه و پراکنده چاپ شده بود تا آنکه آقای مجتبی مینوی با همراهی آقای یحیی مهدوی، مصنفات بابا افضل را در دو جلد در سال‌های ۱۳۳۱ و ۱۳۳۷ با تصحیح علمی - پژوهشی در انتشارات دانشگاه تهران منتشر کرد. در جلد دوم این مجموعه، تعداد ۱۹۲رباعی، ۷ غزل و ۳ قصیده درج شده است که مستند است.

هر چند شهرت بابا افضل در حوزۀ فلسفه است ولی در حوزۀ ادبیات رباعی های بابا افضل آوازۀ بلند بالایی داشته اند، در لابه لای جُنگ ها و سفینه ها تعداد زیادی رباعی به بابا افضل منتسب شده است که یقیناً اکثریت آن‌ها از او نیست.

در دوران جدید، اولین بار، به دستور مخبرالدوله، اولین وزیر تلگرافخانه، رباعی های بابا افضل گردآوری شده و به خط خوش نستعلیق نگارش یافته است. این کتاب حدود ۴۰۰ رباعی در بر دارد و در شعبان ۱۳۱۹ قمری پایان یافته و نسخه‌ای از آن در کتابخانۀ مجلس به شمارۀ ۳۹۶/ ۵۵۰۱ موجود است.
آقای سعید نفیسی، در سال ۱۳۱۱ شمسی، رباعی های بابا افضل را چاپ کرده است که حاوی ۴۸۳ رباعی است که به اذعان خود نفیسی تعداد زیادی از آن رباعی ها به شاعران دیگر هم منتسب هستند.

در سال ۱۳۵۱ چهار تن به نام های آقایان مصطفی فیضی، حسن عاطفی، عباس بهنیا و علی شریف ( گویا همه از فرهنگیان کاشان) کتابی را چاپ کردند و اسم آن را گذاشتند دیوان بابا افضل ( تا آن تاریخ بابا افضل دیوان نداشت)، در آن دیوان۶۸۷ رباعی و چند غزل و قصیده گردآوری شده است که بسیاری از آن‌ها از بابا افضل نیست. تنافر اندیشۀ زمینه‌ساز رباعی های گرد آمده در این مجموعه بسیار زیاد است و آشکارا نشان می دهد که این همه شعر های متنافر نمی‌تواند از یک شاعر یگانه و آن هم بابا افضل باشد. اندیشه‌های بابا افضل در نوشته‌های فلسفی او کتبا وجود دارد و می‌تواند معیار سنجش رباعی های منتسب به او باشد.
مجموعه‌ای که در اینجا برای گنجور تهیه شده است اشعاری است که ازجلد دوم مصنفات بابا افضل چاپ مجتبی مینوی استخراج شده و به فرمت گنجور تایپ گردیده است.
کتاب‌ها و نوشته های فلسفی که از بابا افضل به جای مانده است :

۱) مدارج الکمال ، که عنوان دیگر آن گشایش نامه است.

۲) ره انجام نامه

۳) ساز و پیرایۀ شاهان پرمایه

۴) رسالۀ تُفّاحه

۵) عَرْض نامه

۶) جاودان نامه

۷) ینبوع الحیاة

۸) رسالۀ نفس ارسطو طالس

۹) مختصری در حال نفس

۱۰) رساله در علم و نطق ( منهاج مبین )

۱۱) مبادی موجودات نفسانی

۱۲) ایمنی از بطلان نفس در پناه خرد

۱۳) نوشته‌های پراکنده ( تا ۳۶ نوشتۀ کوتاه شمرده شده است)

۱۴) نامه‌ها و پاسخ پرسش ها ( ۷ نامه شمرده شده است)

علاوه بر آن ها کتاب‌ها و نوشته هایی به او منتسب هستند که محققان انتساب آن‌ها درست نمی دانند.

http://ganjoor.net/babaafzal

يکشنبه 23/4/1392 - 14:47 - 0 تشکر 621399



ای پریشان کرده عمدا، زلف عنبربیز را




بر دل من دشنه داده غمزهٔ خونریز را






شد فروزان آتش سودایت اندر جان و دل




درفکن در جام بی رنگ، آب رنگ آمیز را






می پیاپی، بی محابا ده، میندیش از حریف




یاد می‏دار این دو بیت گفتهٔ دست آویز را






گر حریفی از دمادم سر بپیجاند رواست




بر کف من نه، که پور زال به شبدیز را






جان من می را و قالب خاک را و دل تو را




وین سر طناز پر وسواس تیغ تیز را



يکشنبه 23/4/1392 - 14:47 - 0 تشکر 621400



در مقامی که رسد زو به دل و جان آسیب




نبود جان خردمند ز رفتن به نهیب






ناشکیبا مشو ار باز گذارد جانت




خانه ای را که ز ویران شدنش نیست شکیب






تن یکی خانهٔ ویرانی و بی سامانی ست




نتوان داشت در او جان و روان را به فریب






گر چه پیوستهٔ جان است تن تیره، ولیک




شاخ را نیست خبر هیچ ز بویایی سیب






گر چه از جان به شکوه است و به نیرو، هر تن




جان نگیرد ز تن تیره به زیبای زیب






دیدهٔ جان خرد است و روشش اندیشه




ناید از کوری و کری تنش هیچ آسیب






چشم جان روشن و بیناست ز نزدیک و ز دور




پای اندیشه روان است بر افراز و نشیب






بی گمان باش خردمند، که در راه یقین




خردت راست رود با تو، گمانت به وُریب



يکشنبه 23/4/1392 - 14:48 - 0 تشکر 621401



دارم دلی مخاطره جوی بلا پرست




سرگشته رایِ گم شده عقلِ هوا پرست






با درد و غم به طبع، چو یاری وفا نمای




با جان خود به کینه، چو خصمی جفا پرست






سعی‏ام هبا شده است و طلب بیهده، از آنک




بیهوده جوی شد دل و دیده هوا پرست






ممکن که من نه آدمی‏ام، ز آنکه آدمی




یا بت پرست باشد و یا بس خدا پرست



يکشنبه 23/4/1392 - 14:48 - 0 تشکر 621402



بگسلم از تو، با که پیوندم؟




از تو گر بگسلم به خود خندم






بخت بیدار یاور من شد




ناگهان زی در تو افکندم






بندها بود بر من، اکنون شد




دیدن تو کلید هر بندم






کان اگر کَندَمی نیافتمی




زان تو را یافتم که جان کندم






کی خبر داشتم ز خود بی تو




که چی‏ام، یا چه گونه، یا چندم






اگه اکنون شدم ز خود که مرا




جاودان با تو بود پیوندم






لاغر و مرده بودمی و اکنون




یال و بازو به جان بیاگندم






بی تو از تن چه کیسه بردوزم؟




یا ز جان، من چه طرف بربندم؟






بی تو با ملک جم نه خشنودم




با تو باشم، به هیچ خرسندم






دور گردم ز جان و تن، شاید




دور باد از تو دور، نپسندم



يکشنبه 23/4/1392 - 14:48 - 0 تشکر 621403



سرگشته وار بر تو گمان خطا برم




بی آنکه هیچ راه به چون و چرا برم






از جان و از تنم نتوانم به شرح گفت




کاندر رهت، ز هر دو، چه مایه بلا برم






من رخت بینوایی تن بر کجا نهم؟




من جان زینهاری خود را کجا برم؟






دانم که در دلی و جدا نیست دل ز تو




لیکن به دل چگونه، بگو، ره فرا برم






دل نیز گم شده است و ندانم کنون که من




بی دل به نزد تو نبرم راه، یا برم






گویند راه بردی از او، باز ده نشان




آری دهم نشانی از آن، لیک تا برم






در جستن‏ام همیشه که در جست وجوی تو




ره زی بقا اگر نبرم، زی فنا برم






من بی تو نیستم، من و خود را نیابم ایج




گر بر زمین بدارم، اگر بر هوا برم






مگذار نزد خویشم اگر هیچ زین سپس




من نام ما و من به صواب و خطا برم






ما از کجا و من ز کجا، ما و من تویی




بیهوده چند نام من و نام ما برم



يکشنبه 23/4/1392 - 14:48 - 0 تشکر 621404



در آب و گل که آورد، آیین جان نهادن؟




بر دوش جان نازک، بار گران نهادن؟






شاداب شاخ جان را، از بوم جاودانی




برکندن از چه علت، در خاکدان نهادن؟






ز آوردن تن و جان، با هم چه سود بینی




جز درد تن فزودن، جر بار جان نهادن






گویندهٔ سمر را، زین حال در خور آید




صد قصه جمع کردن، صد داستان نهادن






از داستان و قصه، بگذر که غصه باشد




پیش گرسنه چندی، از هیچ خوان نهادن






گفت و شنید کم کن، گر رهروی که از سر




شاید برای توشه، چشم و زبان نهادن






کاری شگرف باشد، در ره روش قدم را




از سود برگرفتن و اندر زیان نهادن






گاه بلا به مردی، تن در میان فکندن




کام و هوای خود را، بر یک کران نهادن






رسمی است عاشقان را، هنگام نامرادی




از دل کرانه جستن، جان در میان نهادن






در دین عشق هرگز، جز رسم پاکبازی




دینی توان گرفتن؟ رسمی توان نهادن؟






کار تو خواب بینم، در راه، گاه رفتن




پس جرم نارسیدن، بر همرهان نهادن



يکشنبه 23/4/1392 - 14:49 - 0 تشکر 621405



رنگ از گل رخسار تو گیرد گل خود روی




مشک از سر زلفین تو دریوزه کند بوی






شمشاد ز قدّت به خم، ای سرو دل آرا




خورشید ز رویت دژم، ای ماه سخن گوی






از شرم قدت سرو فرومانده به یک جای




وز رشک رخت ماه فتاده به تکاپوی






با من به وفا هیچ نگشته دل تو رام




با انده هجران تو کرده دل من خوی






ناید سخنم در دل تو، ز آنکه به گفتار




نتوان ستدن قلعه‏ای از آهن و از روی






ز آن است گل و نرگس رخسار تو سیراب




کز دیده روان کرده‏ام از مهر تو صد جوی






تا بوک سزاوار شوی دیدن او را




ای دیده تو خود را به هزار آب همی شوی






ای دل چه شوی تنگ، چو در توست نشستن




خواهی که ورا یابی، در خون خودش جوی



برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.