استقلال کشور در گرو انسانهای متعهد
فرهنگ
میتواند حل عقدهها را بکند. اگر فرهنگ، یک فرهنگی شد که انسان
بارآورد، متعهد بارآورد، معتقد به یک ماورا بارآورد، معتقد به اینکه اگر
این از دیگری باشد این مسئولیت دارد، اگر این دزدی باشد مسئولیت دارد،
آنکه اعتقاد به این معنا دارد و ایمان دارد به یک پرده ماورای این عالم،
آن است که میتواند مملکت حفظ بکند؛ آن است که اگر در مقابل اینکه یک
خیانت بکند همۀ چیزها را بهش بدهند زیر بار نمیرود. او مثل حضرت امیر ـ
سلاماللّه علیه ـ قسم میخورد ـ به حسب روایتی که هست توی
نهجالبلاغه ـ که اگر چنانچه همۀ اقالیم دنیا را به من بدهند که بخواهم یک
ظلمی بکنم، اینقدر که یک چیزی را از دهن یک مورچه من بگیرم، ظلم است
من نمیکنم. البته کسی او نمیشود؛ لکن مقدرات یک کشوری دست شماست.
اینها که به فرهنگ حمله کردند، به مدارس قدیمه حمله کردند، به دانشگاهها
حمله کردند ـ حملۀ باطنی یا ظاهری ـ اینها میخواهند نگذارند از
دانشگاه آدم بیرون بیاید، از مدارس قدیمه انسان پیدا بشود. و لهذا جلوی
فرهنگ ما را محکم گرفتند که پیش نرویم. برای اینکه اگر چنانچه از فرهنگ
کسانی که بعد مقدرات مملکت دست آنهاست، از فرهنگ یک اشخاص متعهد و
صحیح، بیرون بیایند، کلاه آنها پس معرکه است. و اگر یک اشخاصی بیرون
بیایند که مبالات به هیچی ندارند، جز طعمه چیزی نمیفهمند، آنها، آنهایی
است که آنها صیدش میکنند. طعمهها را آنها بهتر از کسان دیگر میدهند.
منصبها را آنها بهتر میدهند، مالها را آنها بهتر میدهند، و اینها را
تحت استعمار و استثمار قرار میدهند.