حامد نادری راد :
رسوایی چهارمین فیلم بلند مسعود دهنمکی در حالی بیش از سه میلیارد تومان فروخته است که نقدها و تحسینهای جدی را به همراه خود داشته است.
بهانه این یادداشت بیشتر از هر چیز یک «گمان»، تأکید میکنم یک «گمان» در مورد این فیلم و کارگردان آن است. ترس از اینکه مبادا ده نمکی در وادی خطرناک «هدف وسیله را توجیه میکند» افتاده باشد.
عجله نکنید! برای این «گمان» دلایلی دارم. قصد این فیلم نشان دادن سر به راه شدن یک دختر فاسد (با بازی الناز شاکردوست) در ارتباط به یک روحانی عارف (با بازی اکبر عبدی) است. اما آن چیزی که در این فیلم به شدت به چشم میآید دلبریها و اروتیک بودن حرکات بیشتر کارکترهای فیلم از جمله الناز شاکردوست است. نوع آرایش، رنگ کفشها، لباس و از همه بدتر نوع نشان دادن فاسد بودن یک دختر (برای مثال: در صحنهای از فیلم افسانه(الناز شاکردوست) و حاج یوسف(اکبر عبدی) در اتاق تنها هستند و افسانه روسریاش را در میآورد که حاج یوسف از اتاق بیرون میزند) را میتوان از المانها تحریک کننده برشمرد. برای اینکه روی هوا حرفی نزده باشم، قبل از اینکه بقیه یادداشت را بخوانید به این عکسها نگاه کنید:
- برخیها معتقدند چون دهنمکی در زمینه فرم و ساختار هنوز پخته نشده، نتوانسته خوب هدفش را نشان بدهد و در فیلمش بیشتر از آنکه تغییر کردن یک دختر فاسد به چشم بیاید، عشوهگریهایش به چشم میآید.
- بعضیها هم میگویند که چارهای نبوده، به هر حال اقتضای موضوع این است که این چنین صحنههایی نشان داده شود!
- عدهای دیگر معتقدند این که چیزی نیست، بدتر از اینش هم در سینما هست!!!
به نظرم هر سه این موارد توجیهی بر ابزار قرار گرفتن «تحریک » برای بهتر فروخته شدن فیلم است. حالا شمایی که خواننده باشید دیگر از سوتیهای دینی فیلم صرفنظر کنید که نشان میدهد یک عارف واصل شب را همراه یک دختر فاسد در خانهاش میگذراند و یا دختر فاسد بعد از اصلاح شدن، لباسش بهتر نمیشود که بدتر میشود و ....
امیدوارم این «گمان» من اشتباه باشد و رسوایی به خاطر «رسوایی» بفروشد نه به خاطر «تحریک »!
راستی نظر شما چیست؟