سلام،
بازم منم...
همین الان دارم از حرم میام (دوشنبه شبهای هر هفته، پاتوقم حرمه... البته اگه مشهد باشم)
توی مسیر با رفقا که نه با رفیقم که می حرفیدم چندتا کلمه جدید یادم اومد که همچینی هوس کردم بذارمشون (با اجازه بزرگون، لغات رو با حروف انگلیسی هم مینویسم تا تلفظش راحتتر درک بشه)...
طُغار toghar (البته املاش رو نمیدونم؛ شاید تغار یا تقار یا طقار... باشه؛ هر کی میدونه رو کنه)؛ یه معنیش به معنی ظرفهای خیلی بزرگ قد دیگ؛ البته به جاهایی که توی نانوایی ها کنار دست شاطر که خمیر توش میذارن هم میگن؛ معنی دیگش رو دقیقا نمیدونم چی بگم اما احتمال زیاد اینجا به معنیه "زاقارته" (البته توی املای اینم شک دارم)
حالا...
شاطر shater؛ همون نانوا (کسی که خمیر رو روی پارو پهن میکنه و میذاره داخل تنور تا بشه اون نونی که میخوریم)
زاقارت zaghart؛بد شکل، بد قواره، نافرم، تو دل نرو، نچسب... بگیرین دیگه، دهنم کف کرد...
یه لغت که زیاد استفادش میکنم و کردم (حتی توی همین انجمن ها)...
تُقُل پُقُل toghol poghol؛ آشوب، به هم ریخته، نامساعد، همون قاراش میش خودمون...
و یه سوال؛ من یه لفظ هست که فکر میکردم که مال جنوب خراسانه (اطراف گناباد) اما توی یه کلیپ که داشت مشهدی صحبت میکرد اینو شنیدم؛ میخوام ببینم مشهدهام استفادش میکنن یا نه... اون اینه؛
به یَک دُو be yak dow؛ یک دفعه، به یک باره، ناگهان، ناگهانی...
جِغِل jeghel؛ خُردو khordoo(مثل همون شرکته، ایران خُردو)، کوچولو (با لحنی تمسخر آمیز)...
نسناس nasnas؛ نوعی موجود افسانه ای (خیالی) در کوههای هیمالیا که بسیار زشت و زاقارته قیافش؛ اینجا در معنی مجاز بکار میره و به کسی میگن که ازش خوششون نمیاد و همچینی چیندیششون میشه... (البته این لغت مختص خراسان نیست؛ میدونم... همینجورکی نوشتم، نمیدونم چرا)...
خودم میدونم، رفتم...
یاحق
مجتبی