• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 2077)
يکشنبه 22/11/1391 - 14:22 -0 تشکر 588711
سروده های رضی‌الدین آرتیمانی

 
رضی‌الدین آرتیمانی 

میرزا محمد رضی معروف به میررضی آرتیمانی از شاعران و عارفان مشهور زمان صفویه است که در نیمه دوم قرن دهم هجری قمری در روستای آرتیمان از توابع تویسرکان به دنیا آمد. در ایام جوانی به همدان عزیمت و در آنجا مشغول تحصیل شد و در سلک شاگردان میرمرشد بروجردی درآمد. میررضی به علت شایستگی وافری که داشت زود مورد توجه شاه عباس صفوی قرار گرفت و در جمع منشیان و میرزایان شاه در آمد و به همین دلیل بود که داماد خاندان بزرگ صفوی شد. او در سال ۱۰۳۷ هجری قمری دیده از جهان فرو بست. او را در محل خانقاهش در تویسرکان به خاک سپردند. از او حدود ۱۲۰۰بیت شعر به جا مانده که معروفترین آنها ساقی نامهٔ اوست.

پنج شنبه 3/12/1391 - 12:19 - 0 تشکر 591177



چه التفات به خار و خس چمن داری




که عار و ننگ ز نسرین و یاسمن داری






تمام سحر و فسونی به دلفریبی خلق




چه احتیاج به زلف و رخ و ذغن داری






مگر تلافی ما در دلت گذشته که باز




هزار عربده با خوی خویشتن داری






خورند خون همه اعضا ز ذوق شمشیرت




مگر به خاطر خود فکر قتل من داری






نشاط و عیش ببزم تو خوشه چینانند




که می قدح قدح و گل چمن چمن داری






چه دوستیست به آن سنگدل رضی دیگر




چه دشمنیست که با جان خویشتن داری



پنج شنبه 3/12/1391 - 12:19 - 0 تشکر 591178



ای راندهٔ درگاه تو خواری و عزیزی




پیدا ز تو هر چیز ندانم تو چه چیزی






ما هیچ ورای تو ندیدیم و نبینیم




ای آنکه بتحقیق، ورای همه چیزی






ای آنکه تمیز بد و نیکت خفقان کرد




بدها همه نیکند، زهی اهل تمیزی






شبهه جگرت خون کند ای مدعی علم




صد خرمن ازین دانش و پندار نبیزی






گر اینت بود عشوه چه دلها که نسوزی




ور اینت کرشمه است چه خونها که نریزی





در خلوت او دورتر از هجر رضی وصل



اینجاست که اصلاً نتوان کرد تمیز

پنج شنبه 3/12/1391 - 12:20 - 0 تشکر 591179



چشمم افتاد بر جمٰال کسی




که گرو برده ز آفتاب بسی






دعوی بندگی غیر مکن




که تو آزاد کردهٔ هوسی






بر مزن گرد شمع ما ای غیر




که نه پروانه‌ای نه خر مگسی






دل شوریده را چو ساغر می




نتوان داد هر زمان بکسی






رفته بر باد برگ این باغم




نه پس اندوزی و نه پیش رسی






ترک فریاد کن رضی کانجا




نرسد هیچکس بداد کسی



پنج شنبه 3/12/1391 - 12:21 - 0 تشکر 591180



نه رسم دیر و نه آئین کعبه میدانی




ندانمت چه کسی، کافری، مسلمانی






بمال و جاه چه نازی، که شخص نمرودی




بخورد و خواب چه سازی که نفس حیوانی






تمیز نیک و بد از هم نکردنت سهل است




بلاست اینکه تو بد نیک و نیک بد دانی






درین جهان ز تو حیوان بجٰان خود مانده




که ره بسی است ز تو تا جهٰان انسانی






بغیر انسان هر چیز گویمت شادی




بغیر آدم هر چیز خوانمت آنی






چه جانور کنمت نام مانده‌ام حیران




بهیچ جانوری غیر خود نمیمانی






چه لازم است مدارا د گر به دشمن و دوست




کنون که گشت رضی کشتی تو طوفانی



پنج شنبه 3/12/1391 - 12:21 - 0 تشکر 591181



ای که در ره عرفان مستمند برهانی




ترسمت چو خر در گل عاقبت فرو مانی






سبحه زهد و سالوسی، خرقه زرق و شیادی




آه ازین خدا ترسی، داد از این مسلمانی






مشکل ار بکف آری، بعد از این بدشواری




آنچه داده‌ای از کف پیش از ین بآسانی






این ضیا ندارد مه این صفا ندارد گل




کس بتو نمیمٰاند تو بکس نمیمانی






روشنی طور است این یا فروغ آن چهره




موج بحر نور است این یا ریاض پیشانی






ای هلاک چشمت من تا بچند مخموری




ای اسیر زلفت دل تا به کی پریشانی






کرده از دل و جانت، ای جهان زیبائی




آسمٰان زمین بوسی، آفتاب دربانی






نیستم چو نامردان در لباس رعنائی




سرکش و سرافرازم شعله سان به عریانی






کار من رضی از زهد چونکه بر نمی‌آید




میروم تلافی را بعد ازین به رهبانی



پنج شنبه 3/12/1391 - 12:22 - 0 تشکر 591182



هجران اگر نکردی آهنگ زندگانی




بیچاره جان چه کردی با ننگ زندگانی






داراست هر که جان برد از چنگ مرگ بیرون




ما جان به مرگ بردیم از چنگ زندگانی






بی‌عشق کس ممیراد، بی درد کس مماناد




کان عار مرگ باشد وین ننگ زندگانی






میبرد زندگانی گر جان ز چنگ مردن




کس جان بدر نمیبرد از چنگ زندگانی






ای آنکه سنگ کوبی بر سینه از غم مرگ




گویا سرت نخورد است بر سنگ زندگانی






ای آنکه زندگی را بر مرگ می‌گزینی




یا رَب مبارک بادت او‌رنگ زندگانی






پیوسته زندگانی در جنگ بود با ما




با مرگ صلح کردیم از ننگ زندگانی






دوری او رضی را نزدیک گشته گویا




کاثار مرگ پیداست از رنگ زندگانی



پنج شنبه 3/12/1391 - 12:23 - 0 تشکر 591183



نگاهی دیدم از چشم سیاهی




که کوه صبر پیشش بود کاهی






اگر برقع براندازی ز رخسار




کرشمه گیرد از مه تا به ماهی






بهارم را تماشا کن نگارا




سرشگم ارغوان و چهره کاهی






اگر یک ذره زو تابد بر آفاق




کند هر ذره را خورشید و ماهی






همی خواهم که آن نامهربان را




بلا گردان شوم خواهی نخواهی






بسر تا چند گردانی رضی را




الهی من سرت گردم الهی



پنج شنبه 3/12/1391 - 12:24 - 0 تشکر 591184



نرگست آن کند به شهلائی




که ندیده است چشم بینائی






آفت پارسایی و پرهیز




آتش خرمن شکیبائی






تو به شوخی چگونه مشهوری




من چنان شهره‌ام به شیدائی






هر کجا هست میکشد ناچار




حسن شوخی وعشق رسوائی






دل اگر آهن است آب شود




چون تو جام کرشمه پیمائی






گاه نظاره حیرت حسنت




خون کند در دل تماشائی






از غم دوری تو نزدیک است




چون رضی سوزم از شکیبائی



پنج شنبه 3/12/1391 - 12:25 - 0 تشکر 591185



از لطف چو در نظر نمیائی




از پرده چرا بدر نمیائی







در مدرک عقل و حس نمیگنجی




در گوشهٔ مختصر نمیـٰائی







جانم بر لب ز انتظار آمد




تسلیم کنم اگر نمیـٰائی







پر شد همه بام و بر ز غوغایت




با آنکه به بام در نمیـٰائی







هنگام تلافی دل افکاران




با عشوهٔ خویش بر نمیـٰائی







ما بر در هجر جان دهیم و تو




با ما ز در دگر نمیـٰائی







ای گریه بلات چیست کز چشمم




بی لخت جگر بدر نمیـٰائی







کیفیت زندگی نمی‌فهمی




تا با غم عشق بر نمیـٰائی







تا یک سر موی از تو میماند




با یک سر موی بر نمیـٰائی







گفتی که نمانده پای رفتارم




ای مرد چرا به سر نمیـٰائی







هرگز نروی که باز در چشمم




خوشتر ز دم دگر نمیـٰائی







عمرت شد و توشه‌ای نمیبندی




گویا تو بدین سفر نمیـٰائی







دیگر بسر رضی نمیاید




ای عمر چرا بسر نمیٰـائی



شنبه 12/12/1391 - 14:18 - 0 تشکر 592584



باز آ باز آ، چو روح در تن باز آ




چون جان به بدن، چو گل بگلشن باز آ






گفتی که چسان تو زنده‌ای دور از من




دور از تو فتاده‌ام به مردن باز آ



برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.