چرایی نام دماب ومعنی آن
دماب (Damâb) : در نوشته ها و سند های برجای مانده از روزگار گذشته ،نام این روستا ، دماب (Damâb) آمده ، اما در پاره ای از نوشته ها نیز نام این دهکده کهن دماب (Domâb) آمده است و برخی دماب (Damâb) را دماب (Domâb) می گویند. اکنون این پرسش پیش می آید که دماب (Damâb) درست است یا دماب؟
همچنین دماب
(Damâb) یا دماب (Domâb) یعنی چه؟
در پاسخ به پرسش های بالا باید دید در گذشته و در نوشتارهای برجای مانده از روزگار کهن چگونه از این روستا نام برده اند.
افزون برسندهای عقد و اروسی (عروسی) وخرید و فروشهای بر جای مانده ، درفرهنگ نامه دهخدا و فرهنگ جغرافیایی ایران نام چند آبادی و روستا در ایران از جمله همین روستا دَماب (Damâb) آمده است آنچنان که آورده اند:
1- دَمابDamâb، دهی است از دهستان دهق، بخش نجف آباد، شهرستان اصفهان ، سکنه آن 855 تن . آب آن از قنات و راه آن اتومبیل رو است . (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
2- دماب (Damâb) دهی است از دهستان پشتکوه، بخش اردل، شهرستان شهرکرد و251 تن سکنه دارد (ف ج ایران ج 10 )
3- دماب (Damâb) دهی است از دهستان سوسن بخش ایزه شهرستان اهواز جمعیت آن 165 تن (ف ج ایران ج 6)
4- دَماب مَنگنان (Damâbé mangénân : دهی است از دهستان پشتکوه (سر گچ)بخش جانکی گرمسیری شهرستان اهواز،آب آن از چشمه است و240 تن سکنه دارد.ساکنان از طایفه ممسنی هستند و معدن گچ دارد و از محل های (اشگاف) بنه مشهدی کریم،بنه شیخ درویش ،بنه شیخ مردان تشکیل شده (ف ج ایران ج 6) همه موارد یاد شده منبع کتاب بسیارمهم و معتبر لغت نامه دهخدا نیز هست. سر در دبستان دماب و شعبه نفت دماب تا چندسال پیش آنرا دماب نوشته بودند.
اکنون اگر آنرا « دماب (Damâb) » بپذیریم ،درباره منی این نامواژه باید گفت: دماب نامواژه ای است کهن و باز مانده از زبان باستانی پارسی ، که از دو بخش " دم + آب " ،درست شده . بخش نخست " دم " درزبان پهلوی نیز " دم " به معنی "کنار، پهلو، ونزدیک" است. و بسته به کار بری واژه،به معنی هایی چون" موسم، وفصل وساعت"(فرهنگ ناظم الاطبا)،{یک دم بیاسا }و نیز ابتدا، آغاز،(لغتنامه) به کار برده می شود، مانند ، دم صبح، وهمچنین ابتدای هرچیز(لغت محلی شوشتری)، سپیده دم،( پگاه). وگاهی به معنی نزدیک ،سخت نزدیک، پیوسته، متصل، است، مانند دم در، (در آستانه در،نزدیک در ، جلو در) دم باریک، دم بخت،(به سن شوهر رسیده) دم دست، (جلو دست) دم صبح (گاه بامداد،پگاه)، دم چاه، (دهنه چاه) ، دم قیچی (ن.ک. به لغت نامه دهخدا).
و بخش دوم نام واژه دماب یعنی " آب " همان واژه آشنا ی "آب" است،که درسانسکریت " آپâpa " پارسی باستان " آپیâpi "، اوستا "آپ âp " و "اَپ"، پهلوی
" آپ âp "، سغدی "آپ âp " ، پشتو" او" ، گیلکی " آب âb " (دردیه ها او aw) ، فریزندی و یرنی " آوâw " نطنزی " او ov " ، سمنانی " اوو öw" ، سنگسری
" ووvo" ،سرخه" اوaw " ،لاسگردی"اوو öw " ، شهمیرزادی "او ű" ، اورامانی "آوâw"( برهان قاطع ، حاشیه دکتر معین) و برخی لهجه ها و گویشها بویژه روستایی"او" نامیده می شود( به همین سبب در گویش محلی به دماب "دمبوDombbow" گفته می شود).
بنابراین معنی این نامواژه روی هم "جایی کنار آب"، پهلوی آب ، کرانه آب ، پیوسته و چسبیده به آب و"....است. و این نام هم بی مناسبت نیست ، زیرا بارش برف سنگین در زمستان و برف گیر بودن گردنه چاقگدار ، و آب شدن تدریجی برفهای کوه چاقگدار، جوی آب و چشمه هایی در نزدیک دماب فوران می کند که نتیجه آن گرد آمدن آب انبوهی در پشت سد دماب می شود.