****ترشیدگی و قسمی قرائت از دین
گفتمان دینی غالب به شدت دغدغه ی تاهل دارد. دلایل نگرانی آن نیز موجه است. اما راهی که برخی از متولیان این گفتمان در پیش گرفته اند، از جهاتی قابل اشکال است:
۱-آنان راه حلی برای ازدواج ندارند. می توان به این اشکال چنین پاسخ داد که این وظیفه ی ایشان نیست.ایشان نهایتا می توانند به مسئولین و مردم توصیه هایی ارائه کنند.
۲- آنان"تلقین نیاز فوری به ازدواج" را در دستورکار خود قرار داده اند.به نظر نمی رسد این کار در شرایط عینی ازدواج تغییری ایجاد کند اما مسلما در حساس شدن مجردها و بحرانی شدن تعاملات ایشان با جنس مخالف اثر منفی دارد.به بیان ساده تر بسیاری از مجرد/ترشیده ها زندگی سالمی دارند وبا پدید آمدن شرایط لازم، حتما ازدواج خواهند کرد اما گاه تحت تاثیر حساسیتهای برخی متولیان دینی به شکل مصنوعی و پیش از وجود شرایط واقعی از جمله بلوغ فکری تصمیم به ازدواج-های احیانا غلط- می گیرند.
۳- این تحریص، در مورد دختران مجرد سرانجام بدتری می یابد. زیرا از سویی مدام به ایشان می گوید نباید اقدامی در جهت ازدواج از سمت ایشان صورت گیرد ، نه به شکل مستقیم یعنی خاستگاری و نه جلب توجه غیر مستقیم. و از سوی دیگر مدام می گوید ازدواج کن.
۴-هم چنین در اینجا با سوگیری شدیدی مواجه هستیم که از جانب دین به دختران تکلیف می کند تن به "هر"ازدواجی و ازدواج با "هر" مذکری بدهند تا مرضی خدا باشند.
۵- به دلایل بسیاری ما الان با تعداد بسیاری دختران مجرد روبه رو هستیم که ممکن است هرگز ازدواج نکنند .گفتمان دینی مذکور در ایشان ناامیدی، حس طردشدگی، احساس محرومیت از نعمات خدا را ایجاد می کند وو آنان را با ناامیدی، حسرت، سوءظن به خدا و حس "حرام شدگی/ترشیدگی" رها می کند. زندگی خوب، درست و سالم بسیاری شان را نمی بیند و ایشان را برای همیشه از درگاه رحمت الهی طرد شده وانمود می کند.
مسئله این است که این افراد با شنیدن این انذارها قادر بر ازدواج نمی شوند، ناگهان هم محو نمی شوند.آنها وجود دارند و باید به زندگی مجرد خود ادامه دهند و برای اینکه این کار را درست انجام دهند، نیاز دارند که پذیرفته شوندیا حداقل به مثابه مخالفان فرمان الهی با آنان رفتار نشود.
اما ما بلایی بر سر بسیاری از ایشان می آوریم که تصور می کنند حال که ازدواج نکرده اند، هیچ خیری در وجودشان نیست و زندگی شان را با افسردگی و ناامیدی و گاه اقدامات غلط برای ازدواج هرز می دهند.
در میان این مجردمانده ها بسیاری نیز هستند که به دلایل واقعی-نه از سر ادا و اطوار- ازدواج نکرده اند و افسرده نیستند. ایشان نعمتهای خدا را می بینند، فرصت یگانه ی زندگی را به دلایل واهی هدر نمی دهند، دست به ازدواجی نمی زنند که دال بر سوء ظن ایشان به خداست و شان فکر و عملشان اجل از آنست که "وجود خود" را با "دیگری" تعریف کنند. هم چنین ایشان از حیث کارکردی نیز عناصری بسیار مفید، کارآ، و دور از آسیبهای اجتماعی اند.
گرچه برخی متولیان دین ایشان را می رانند، به نظر خودشان خدا، خدای آنها هم هست.
برگرفته از عقل و زندگی