• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن دانش آموزی > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
دانش آموزی (بازدید: 32314)
پنج شنبه 13/7/1391 - 19:45 -0 تشکر 564392
افزایش بازده در مطالعه برای کنکوری ها

سلام کنکوری های 92
امیدوارم تااینجا خوب پیش رفته باشین...
میخام تو این تاپیک براتون از روش های افزایش بازده که توی کلاس  اقای ایمان سرورپور مشاور فرصت برابر یادمیگیرم براتون بگم...
روی بازده و خروجی من که خیلی تاثیر گذاشته...
امیدوارم بتونه بهتون کمک کنه

بقول استاد
مثبت خدا بودن منهای همه ی مشکلاته


هر تغییری همراه با درد ست...و هر موفقیتی همراه با تغییر
*****************
جمعه ها ساعت16...برنامه ی فرصت برابر...باحضور مهندس سرورپور
دوستای گلم..کساییکه انرژی پایینی دارن برای مطالعه...کسایی که نمیتونن حس خوب داشته باشن...حتمن برنامه رو جمعه ها ببینن...
برای دانلود برنامه 6مهرماه هم میتونین به لینک زیر مراجعه کنین

دانلود ویدیو - 14 مگابایت

دانلود فایل صوتی - 5 مگابایت

 

 

دوران خوش آن بود که با دوست به سر شد ***باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود  

 

 

 

 

 

 

چهارشنبه 21/1/1392 - 11:53 - 0 تشکر 597551

 

 

دوران خوش آن بود که با دوست به سر شد ***باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود  

 

 

 

 

 

 

چهارشنبه 21/1/1392 - 11:58 - 0 تشکر 597552

برنامه 16 فروردین ماه 92 مهندس سرورپور در فرصت برابر


دانلود ویدیو - 33 مگ


دانلود فایل صوتی




خداروشکر که مهندس سرورپور بهترشدن...یکشنبه که کلاس داشتم باایشون


واقعا کلاس جالبی بود...


مهندس بااین حالشون اومده بودن سرکلاس و یکسری از بچه ها نیومده بودن


و یکسری رو میگفتن که از الان برای سال بعد ثبت نام کردن که از اول با مهندس شروع کنن...


این سه ماه باقی مانده رو نادیده گرفتن


32نفر از الان برای کلاس سال اینده توی یکی از اموزشگاه ها ثبت نام کردن...که 29نفرشون بچه های کنکور92هستن...مهندس گفت به این ها اگه 10سال هم وقت بدن باز نمیتونن استفاده کنن


خوشحالم که حالشون بهترشده

 

 

دوران خوش آن بود که با دوست به سر شد ***باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود  

 

 

 

 

 

 

 

 

دوران خوش آن بود که با دوست به سر شد ***باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود  

 

 

 

 

 

 

چهارشنبه 21/1/1392 - 12:2 - 0 تشکر 597554

[quote=jtayebe;393644;594813]هر وقت میام این تاپیک
اصن باورم نمیشه آرام فر اجازه کار داره
خیلی تاسف باره
خیلی
:|[/quote
خیلی به دلیل گفتن این جملتون فکرکردم اما هیچوقت به نتیجه خوبی دست پیدا نکردم...و همینطور که شما هم که چیزی نگفتین
دکتر ارامفر و دکتر شاپوران و دکتر اناری این سه نفر بزرگترین های عرصه ی کنکور ایران هستن...
این  رو من نمیگم...این رو بزرگترین های کنکورایران میگن...

مثل مهندس سرورپور


 

 

دوران خوش آن بود که با دوست به سر شد ***باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود  

 

 

 

 

 

 

چهارشنبه 21/1/1392 - 12:6 - 0 تشکر 597555





مصاحبه جذاب مرجع تخصصی کنکوریها با "مردی با اراده پولادین"


شب اول با دوتا از بچه ها رفتیم خوابگاهشون تشریف نداشتند سراغشونو از بچه ها گرفتیم گفتن رفتن کتابخونه  و رفتیم کتابخونه داشتن اناتومی میخوندن فرداش لکچر داشتن! گفتیم مزاحمتون نمیشیم ان شالله فرداشب میایم خوابگاهتون . فرداشب رفتیم سوئیتشون به گرمی از ما استقبال کردن و گفتم میخوام از طرف سایتم باهاتون مصاحبه کنم.ایشونم با کمال میل پذیرفتن.  قبلا تو دانشگاه دیده بودمشون ولی هنوز باهاشون هم صحبت نشده بودم . خیلی خونگرم و به زبان خودمونی پایه بودن . صدای گرم و دلنشینی داشتن .


- مرجع کنکوریها : سلام ؛ خودتونو معرفی میکنین؟


سلام؛ محسن سلیمی ام متولد 6/4/1357 یعنی الان 34 سالمه! اهل اصفهانم و مجرد و دانشجوی پزشکی شهرکرد ورودی بهمن 91 !


- مرجع کنکوریها : خب مستقیم میریم سر اصل مطلب تعریف کنین از دیپلمتون به اینور ! از 18 سالگیتون؟


من سال 75 دیپلم تجربی گرفتم ، کلاسمون 18 نفر بودیم . من جزو شاگردهای اول دوم کلاس بودم همیشه . سال چهارم یه مشکلی پیش اومد نتونستم کنکور رو بخونم .


- مرجع کنکوریها :   برامون تعریف میکنین چی شد ؟


سال کنکورم بود ک دچار یه بیماری خونی  سختی شدم . کاهش سطح پلاکت خون . یه بیماری خطرناک و تقریبا کشنده . آبان ماه بود که دیگه  تو بیمارستان بستری شدم  تا اواسط اسفند . اواسظ اسفند مرخص شدم . شرایطم بهم ریخته بود . بعدش شرایطم به گونه ای بود که فقط میتونستم همون سال کنکور بدم . با هرسختی ای که بود چندماهه باقیمانده رو خوندم و اقتصاد دانشگاه اصفهان قبول شدم .


- مرجع کنکوریها : همکلاسیاتون چطور ؟


حدود 14 نفر از 18 نفر کلاسمون رشته های تاپ پزشکی و دندون و دارو اوردن . این خیلی منو آزار میداد که بچه هایی که از من پائین تر بودن همه رشته های تاپ قبول شدن و اونوقت من در حسرت رسیدن به هدفم وارد رشته ای شدم که هیچ علاقه ای بهش نداشتم . شبانه روز به هدفم فکر میکردم ... پزشکی ..


- مرجع کنکوریها :  - خب بعدش چی شد . رفتین دانشگاه ؟


اره دیگه . سال 1380 هم از دانشگاه با مدرک لیسانس فارغ التحصیل شدم . همون سال با اصرار خانواده تو ازمون استخدامی یانک ثبت نام کردم .


- مرجع کنکوریها : اِ جه خوب! پس کارمند بانک شدید؟!


نه بابا . این قصه سر دراز دارد!  من تو ثبت نام اولیه پذیرفته شدم و تقریبا کارم درست شد و برای مصاحبه نهایی منو دعوت کردن . ولی برام خیلی ناخوشایند بود من نه علاقه ای به کار دولتی داشتم و نه علاقه به کار تو بانک و حسابداری! ولی به اصرار خانواده و بازور و اکراه رفتم  برای مصاحبه . رسیدم به خیابونی که بانک اونجا بود . ولی ...من راهمو کج کردم! رفتم نقش جهان  یه کله پزی بود یه کله پاچه زدم!(ناگفته نمونه اقای سلیمی هیکل خوبی دارن! حالا نگیم چاقن!!) و ظهر ک شد رفتم خونه و با ناراحتی گفتم رد شدم از مصاحبه!! :)) به همین راحتی!


- مرجع کنکوریها :  افرین! :دی حالا چی شد اقا محسن با لیسانس اقتصاد، سر از تراشکاری پدر در اُورد؟!


بعد این قضیه بانک دیگه تصمیم گرفتم یه کاری بکنم . رفتم پیش پدرم کارگاه تراشکاری داشتن . بعد چند سال هم پدرم بازنشست شدن و من شدم سرپرست کاراگاه و  با داداشم کارگاه رو میچرخوندیم


- مرجع کنکوریها :  پس یعنی فکرا و هدفا هیچی ؟


نه! مگه الکیه !! من با اینکه شدیدا مشغول کار بودم،ولی اون فکرها و هدفام همیشه گوشه ذهنم بود . همیشه دنبال یه موقعیت میگشتم برم دنبالشون .  این داستان ادامه پیدا کرد تا اوخر سال 89 دیگه واقعا تصمیم گرفتم یه کاری بکنم . برای همین رفتم پیش یه مشاور درسی و ماجرا رو گفتم . حدود 2 ماهی فقط به من مشاوره میداد که باید چه کارایی بکنم تو این مدت .


- مرجع کنکوریها :  حالا چی شد بعد ااینهمه مدت؟


من همیشه گوشه ذهنم بود این کارو بکنم ولی خب از یه طرف موقعیتش پیش نیومده بود هم از نظر زمانی و هم از نظر موقعیت شغلیم.از یه طرفم کم و زیاد خبرهایی از همسنا و همکلاسیای سابقم بهم میرسید که فلانی تخصص قلب قبول شده فلانی مطب زده و ... .


- مرجع کنکوریها :  خب استارت کارو از کی زدین؟کارگاه چی شد؟


دیگه بعد سیزده بدر 90 بود که تصمیم گرفتم شروع کنم . کارگاه هم حدود 10-12 نفر کارگر زیر دستم بودن باداداشم صحبت کردم و تمام مسئولیت های کارگاه رو بهش واگذار کردم . یعنی به طور رسمی کارو تعطیل کردم . خطمو از گوشیم در اوردم و تمام راه های ارتباطی رو قطع کردم و از صفر شروع کردم .


- مرجع کنکوریها :  خب واقعا سخت نبود بعد 15 سال ؟ تغییر کتابها رو چیکار کردین؟


اصلا من یه درصدم به این چیزا فکر نمیکردم . من یه راهی رو انتخاب کرده بودم که باید میرفتم . به هیچی هم فکر نمیکردم . تقریبا کتابها کاملا تغییر کرده بودن ولی برای من مهم نبود . چون من بایددددد این راهو میرفتم با هرسختی.


- مرجع کنکوریها :   کلاس کنکور و اینا! هم رفتین؟ کلاس خصوصی ؟ کتابهای کمک درسی چی؟


کلاس کنکور زیست رفتم و ریاضی که اه نمیرفتمم زیاد فرقی نمیکرد !! استاد خصوصی هم نه . کتابهای کمک درسی هم اره ولی کتاب درسی در اولویت بود .


- مرجع کنکوریها :   آزمون هم میرفتین؟ میانگین ترازتون ؟


اره کانون میرفتم . حدود 7000  (عکس العمل من اینجا :واقعااااااا ؟!)


- مرجع کنکوریها : واقعا کارتون سخت بوده . از ساعت مطالعتون بگین؟


از 4-5 ساعت تو روز شروع کردم و بعد چند وقت به بالای 10 ساعت رسوندمش .البته این نکته هم بود که من غیر از درس تمام فعالیتهامو کنسل کرده بودم  فقط  روزی 1 ساعت ورزش میکردم برای اینکه منفعل نباشم . این روند به خوبی ادامه پیدا کرد تا کنکور . البته 4.5 روز قبل کنکور


- مرجع کنکوریها :   چرااا 4.5 روز تا کنکور ؟! اتفاقی افتاد مگه ؟


آره متاسفانه، 4.5 روز قبل از کنکور بود که یه مشکل مالی بزرگی برای کارگاه پیش اومد . داداشم یه چک داده بود دست مشتری برای تاریخ 5 تیر که پول نشده بود  . داداشم اومد در خونه گفت وضعیت اینجوریه . من زنگ زدم به این مشتریه گفتم من یه سه چهار روزی مشکل دارم جان ماااااادرت(اینو بکشین حتما!!)  به من مهلت بده و بعدش خودم میام دو دستی پولو تقدیمت میکنم . از خر شیطون پائین نیومد که نیومد .و متاسفانه 4.5 روز قبل کنکورم رو هوا بود . تمام تمرکز و انرژیم از بین رفت . مجبور شدم تو این مدت فرس ماژور یه سفر تهران داشته باشم برای جور کردن پول . من واقعا برای کنکور خیلی زحمت کشیده بودم و این مشکل کارمو یه کم خراب کرد باید رتبه بهتری می اوردم


- مرجع کنکوریها :  خب حالا وقتشه بریم سراغ کنکورتون . سوالا سخت بودن ؟ نسبت به کنکور خودتون چطور؟


کنکور نسبت به کنکورسال 75 واقعا سختر شده بود . زمان ما با یه بار خوندن کتاب زیست میشد سوالا رو جواب داد . الان و جوابها خودشون هرکدوم یه جمله یه خطی ان . ولی خب سختیشم برای همه هست .


- مرجع کنکوریها :  خب پیش بینی میکردین رتبتون چند بشه؟ رتبتون چند شد ؟ منطقه چند؟


من خودم برای زیر 1000 نلاش میکردم . رتبم شد 1430 منطقه 2  (بابا ایوووول داره ها!! )


- مرجع کنکوریها :   واقعا ؟!! پس چرا پزشکی شهرکرد ؟اونم  بهمن . جاهای بهتری هم قبول میشدین


آره تو انتخاب رشته هم بدشانسی اوردم و اشتباه کردم .  در مورد شهرهای دیگه که گفتم بخاطر شرایط شغلیم باید اصفهان میموندم که نشد و نزدیک ترین گزینه بعدی شهرکرد بود . در مورد ورودی بهمن هم تو دفترجه اگه دقت کرده باشین کد بهمن اول بعد کد مهر! منم به ترتیب وارد کردم بعدش فهمیدم وگرنه من به راحتی نیمسال اول قبول میشدم


- مرجع کنکوریها : وای چه بد! درصدهاتون یادتونه؟!


اره تقریبا .زیست 79/ شیمی 77 / فیزیک 40تا 55 /عربی 67 /معارف 70 / ادبیات40 /زبان 42 /زمین 4-


(ناگفته نمونه اقای سلیمی درصد ریاضیشون رو یادشون رفت بگن منم یادم رفت بپرسم!!)


- مرجع کنکوریها :   خب میریم سراغ اصلیترین سوال . چرا پزشکی؟!


ببینین من از اول هدفم پزشکی بود و همیشه این هدف گوشه ذهنم بود  و واقعا به این رشته علاقه داشتم و نمیتونستم علاقمو نادیده بگیرم . من بایدددددددددد میومدم این رشته . (دقیقا باید رو اینجوری میگفتنا!)


- مرجع کنکوریها :   فکر نمیکنین یه کم دیره؟! الان هم سناتون تخصصشونم تموم شده


نه اصلااااا،  عموی خودم توی 45 سالگی تازه لیسانسشو گرفت ولی الان استاد تمام دانشگاه اصفهانه .(پس قضیه ژنتیکه!!)


- مرجع کنکوریها :  البته با این اراده ای که شما دارین هیچ وقت دیر نیست! راسی حامی شما کی بود ؟


نه والا .  خانوادم که اصن نمیدونستن!


- مرجع کنکوریها : ناامید هم شدین تو این یه سال و خورده ای؟ چی باعث میشد دوباره با انرژی ادامه بدین


بله . خستگی و ناامیدی تو این راه عادیه ؛. یه جمله ای مشاوره بهم گفت که همیشه تو ذهنم بود و اون اینکه ...


(فایل صوتی این جمله رو با صدای گرم آقای سلیمی دانلود کنین و لذت ببرین! )


دانلود - 2 مگ


- مرجع کنکوریها :  هدف بعدیتون چیه ان شالله ؟


اگر سنم قد بده(با خنده) ایشالا تخصص ارتوپد (بعلههه چه تخصص سختی هم میخوان قبول شن باز کار خودشونه!)


- مرجع کنکوریها :  نه بابا . پزشکایی که ما میبینیم 80-90 سالشونه و حاضر نیستن دست از پول جمع کردن بکشن!! نظرتون چیه؟


شاید باورتون نشه ولی خدا شاهده یک اپسیلون درصد هم به بحث درآمدی این رشته ای که اومدم فکر نمیکنم . هیچی . چون دیدگاهم تو زندگی جوریه که زیاد اهل زرق و برق نیستم و به یه زندگی معمولی راضیم . بنظر من اگه کسی میخواد با پزشکی پول در بیاره راههای اسونتری هست. همین 9-10 سالی که برای عمومی وقت میذاره بره یه کاری رو یادبگیره که راحت بعد 10 سال بتونه ماهی 10 میلیون در بیاره. من از نظر مالی زندگیم خوب بود دلیلی نداشت بیام پزشکی و این راه طولانی رو برای پول طی کنم


- مرجع کنکوریها :   خب پس میدونین تو این 7 سال راه سختی رو در پیش داریم؟


ببینین یه حرفی پدر من میزنه . بهم میگه سعی کن اگه میخوای رفته گر هم بشی سعی کن بهترین رفته گر باشی .هرکاری که داری انجام میدی سعی کن به بهترین نحو ممکن انجام بدی .احتمالا شنیدین میگن طرف آدم باحالیه! تا حالا فکر کردین برای چی بهش میگن باحال؟میدونین چرا؟


چون نه نگران آینده هست و نه به گذشته اش فکر میکنه .الان رو در می یابه .میبینه الان باید چیکار کنه . بهترین استفاده رو از حالش میبره . برای همین میگن با حاله .بعد میدونین چه اتفاقی میوفته؟ بعد 10 سال برمیگرده به گذشته اش نگاه میکنه بهترین گذشته  رو داشته . درسته؟ پس سعی کن با - « حال » جلو بری . الانم وظیفه ما درس خوندنه . اینکه حالا 10 سال دیگه چی میشه و کار هست نیست و اینا فقط باعث میشه از زندگیتون لذت نبرید


- مرجع کنکوریها :  خیلی قشنگ بود حرفاتون . خب از دانشگاه بگین! بچه های کلاس


در مورد خوابگاه ه خداروشکر سوئیتم خوبه .ولی در مورد دانشگاه و بچه های کلاس خیلی زوده اظهار نظر کنم چون من دارم از یه منظردیگه نگاه میکنم . ولی خب بچه ها یه حریمی قائلن برای من  ولی من سعی میکنم باهاشون راحت باشم و برخوردم جوری باشه که اونام بامن احساس راحتی کنن .اخلاقمم جوریه شرایط سنی  برام مهم نیست


- مرجع کنکوریها :  در هر صورت ما الان ترم بالایی محسوب میشیم! اگه بچه ها دارن مزه میریزن و اذیت میکنن بگین تا ما وارد بشیم!! خب حرف آخر ! توصیه تون به بچه ها مخصوصا کنکوریهای عزیز چیه؟


بنظر من مشکلی که الان بیش از 90 درصد از جوونا دارن اینه که هدف ندارن . برای خودشون تعریف نکردن میخوان چیکار کنن .ازشون میخوام تو زندگی هدف داشته باشن.الان اگه نظر سنجی کنین از کلاس خودتون هدف بچه ها چیه از اومدن به پزشکی که تو کلاس ما اینکارو کردن یکی میگفت مامانم دوست داشته دکتر شه نشده من بجاش اومدم دکتر شم .بابام گفته همه ما مهندسیم تو دکتر شو .دختر خالم پزشکی قبول شده میخواستم کم نیارم اومدم پزشکی و ...


ازشون میخوام هدف داشته باشن ... یه هدف مشخص و روشن...


- مرجع کنکوریها :  ااااا..ماهم دقیقا همین کارو کردیم توکلاس و جوابهای خنده داری شنیدیم! (اینجا بود که کم کم داشت بازی رئال و منچستر شروع میشد )ازشون بخاطر لطفی که کردن تشکر کردیم و بعد از نوشیدن چای! رفع زحمت کردیم


ازشون خواستم یه عکس هم ازشون بندازم که قبول نکردن !(به قول دوستان نمیخواستن چهرشون رسانه ای بشه!)



پایان مصاحبه


(ناگفتته نمونه بعضی جاهای این مصاحبه رو تغییر دادم که جور در بیاد)


پ ن : این پست جزو بهترین و دلچسبت ترین پست هایی بود که برای وب نوشتم . واقعاااا من از ته دلم لذت بردم هم از دیدن چهره ی بشاش و پر انرژی ایشون هم از صدای گرمشون هم از بیانات دلنشینشون . این پست شاید تلنگر یا نکته ی قابل تاملی باشه برای همه . نکته ی قابل تاملش برای کسانیه که تا الان عالی پیش رفتن باید بدونن هیچ تلاشی بی نتیجه و ثمر نخواهد بود و کافیه اراده کنین تا بهترین ها رو از آن خود کنین و تلنگری باشه به کسانی که هم شرایط سنیشون عالیه (یعنی جوانن و پر انرژی و تو جو کنکور و رقابت) هم شرایط فکری و ذهنی و با تمام امکانات ولی حاضر نیستن دست از اس بازی یا فیس بوکشون یا وبگردی یا تفریحشون فقط برای چند ماه بزنن و همش نق میزنن!! واین و اون رو مقصر شکستشون میدونن. بچه ها  هدفتوووون مهمتر از هرررر چیزیه . تو روخداااا فقط این چند ماه با تمام انرژی و قوا برای اینده و هدفتون بجنگین . وقتی اقای سلیمی با این شرایط سنی و شغلی و درگیری های ذهنی با  پشتکار و تلاش به هدفشون میرسن شک نکنین شما هم میتونین ب شرطی که بخواین...اقای سلیمی از اون دسته ادمایی ان که مهندس سرورپور گفتن باید بایستین براشون کف بزنین .





تمام این متن رو از سایت دکتر قاسمی (مرجع تخصصی )کپی کردم...امیدوارم این مدت باقی مانده رو تا انتها با امید بیشتر ادامه بدین...



 

 

دوران خوش آن بود که با دوست به سر شد ***باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود  

 

 

 

 

 

 

دوشنبه 26/1/1392 - 11:50 - 0 تشکر 598270


دانلود کیفیت معمولی ۲۱ مگابابت



دانلود کیفیت عالی 60 مگابایت

دانلود فایل صوتی

 

 

دوران خوش آن بود که با دوست به سر شد ***باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود  

 

 

 

 

 

 

دوشنبه 26/1/1392 - 16:16 - 0 تشکر 598324

نفس همیشه حضورت تو این تاپیک برام الهام بخشه

و

همیشه حضورم تو این تاپیک برام آرام بخشه 

ممنون که هستی :)

میدونی فرق انجمن مدیریت با انجمنای دیگه چیه ؟

دوست داری بدونی ؟ خب فرقش اینه : همه ی انجمنهای تخصصی تبیان فقط یه مدیر داره ، ولی تو انجمن مدیریت هر کس بیاد و فعالیت کنه

خودش یه مدیره پس بیا انجمن مدیریت و با چشمان یک مدیر نگاه کن

 

سه شنبه 27/1/1392 - 9:33 - 0 تشکر 598372

modir_e_movafagh گفته است :
[quote=modir_e_movafagh;723339;598324]نفس همیشه حضورت تو این تاپیک برام الهام بخشه
و

همیشه حضورم تو این تاپیک برام آرام بخشه 

ممنون که هستی :)

سلام عزیزم

خوبی؟

مرسی....

حیف که نمیتونی بیای تهران...وگرنه یک جلسه میبردمت سرکلاس مهندس بشینی...انقد انرژی میده...که باورت نمیشه

 

 

دوران خوش آن بود که با دوست به سر شد ***باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود  

 

 

 

 

 

 

سه شنبه 27/1/1392 - 19:45 - 0 تشکر 598507

نفس صبحدم گفته است :

سلام عزیزم

خوبی؟

مرسی....

حیف که نمیتونی بیای تهران...وگرنه یک جلسه میبردمت سرکلاس مهندس بشینی...انقد انرژی میده...که باورت نمیشه

modir_e_movafagh گفته است :
[quote=نفس صبحدم;705102;598372][quote=modir_e_movafagh;723339;598324]نفس همیشه حضورت تو این تاپیک برام الهام بخشه
و

همیشه حضورم تو این تاپیک برام آرام بخشه 

ممنون که هستی :)

ممنونم خوبم عالییییییییییییییی :)
آره میدونم .. از اون فایل های صوتی که از کلاس استاد بهم دادی خووووب متوجه شدم که چقد کلاسشون خوبه :)

میدونی فرق انجمن مدیریت با انجمنای دیگه چیه ؟

دوست داری بدونی ؟ خب فرقش اینه : همه ی انجمنهای تخصصی تبیان فقط یه مدیر داره ، ولی تو انجمن مدیریت هر کس بیاد و فعالیت کنه

خودش یه مدیره پس بیا انجمن مدیریت و با چشمان یک مدیر نگاه کن

 

چهارشنبه 28/1/1392 - 23:5 - 0 تشکر 598680

سلام...


این هفته سرکلاس ادبیات جمع بچه های قزوین که میریم کرج جمع بود...همگی ردیف اول نشسته بودیم...


روی یک 50تومنی نشستیم کلی چیز نوشتیم...چیزهای قشنگ قشنگ...


جلوی در دانشگاه تهران اسم هامون رو نوشتیم...جعبه باقلوای من رو کشیدیم...دسته گل بچه ها رو کشیدیم...


پول رو دادیم به مهندس سرورپور...مهندس فقط 10دقیقه داشتن اسکناس مارو نگاه میکردن...گفتن میلیون ها تومن این پول ارزش داره...این پول به ارزش ارزوی شماهاست...خیلی ارزش داره...خیلی برام عزیزه این پول...گفتن این رو بهترین جای اتاقشون نگه میدارن...


خیلی از این پول خوششون اومد...گفتن برای من میلیون ها تومن می ارزه...این پول خیلیه...میدونین یعنی چی/یعنی تمام ارزوهاتون ....

 

 

دوران خوش آن بود که با دوست به سر شد ***باقی همه بی حاصلی و بی خبری بود  

 

 

 

 

 

 

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.