دوشنبه 10/7/1391 - 17:16
-0 تشکر
563737
داستان حسد شاعران دربار به فردوسی و ناچیز شمردن شاهنامه
داستان حسد شاعران دربار به فردوسی و ناچیز شمردن شاهنامه
==================================================
بسی رنج بردم بدین سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی
============================================
حکیم ابو القاسم فردوسی استاد بی همتای شعر و خرد پارسی و بزرگترین حماسه سرای جهان
است. اهمیت فردوسی در آن است چه با آفریدن اثر همیشه جاوید خود، نه تنها زبان ، بلکه کل فرهنگ و تاریخ و در یک سخن ، همه اسناد اصالت اقوام ایرانی را جاودانگی بخشید و خود نیز برآنچه که میکرد و برعظمت آن ، آگاه بود و می دانست که با زنده نگه داشتن زبان ویژه یک ملت ، در واقع آن ملت را زندگی و جاودانگی بخشیده است
...............................................................................
فردوسی به تاریخ و اطلاعات مربوط به گذشته ایران عشق می ورزید. همین
علاقه به داستانهای کهن بود که او را به فکر انداخت تا شاهنامه را به نظم در آورد. چنان که از گفته خود او بر می آید، مدتها در جستجوی این کتاب بوده و پس از یافتن نسخه اصلی داستانهای شاهنامه، نزدیک به سی سال از بهترین ایام زندگی خود را وقف این کار کرده است. او در این باره می گوبد:
بسی رنج بردم بدین سال سی
عجم زنده کردم بدین پارسی
محمود غزنوی که به مدایح و اشعار ستایش آمیز شاعران بیش از تاریخ و داستانهای پهلوانی علاقه داشت، قدر سخن فردوسی را ندانست و او را چنانکه شایسته اش بود تشویق نکرد.
بعضی گفته اند که به سبب بدگوئی حسودان، فردوسی نزد محمود به بی دینی متهم شد (در واقع اعتقاد فردوسی به شیعه که سلطان محمود آن را قبول نداشت هم به این موضوع اضافه شد) و از این رو سلطان به او بی اعتنائی کرد.
........................................................................
ظاهراً بعضی از شاعران دربار سلطان محمود به فردوسی حسد می بردند و داستانهای شاهنامه و پهلوانان قدیم ایران را در نظر سلطان محمود پست و ناچیز جلوه داده بودند.
به هر حال سلطان محمود شاهنامه را بی ارزش دانست و از رستم به زشتی یاد کرد و بر فردوسی خشمگین شد و گفت: که "شاهنامه خود هیچ نیست مگر حدیث رستم، و اندر سپاه من هزار مرد چون رستم هست".
.....................................................................................
گفته اند که فردوسی از این بی اعتنائی سلطان محمود بر آشفت و چندین بیت در هجو سلطان محمود
گفت و سپس از ترس مجازات او غزنین را ترک کرد و چندی در شهرهائی چون هرات، ری و طبرستان متواری بود و از شهری به شهر دیگر می رفت تا آنکه سرانجام در زادگاه خود، طوس درگذشت.
...................................................................................
تاریخ وفاتش را بعضی 411 و برخی 416 هجری قمری نوشته اند.
فردوسی را در شهر طوس، در باغی که متعلق به خودش بود، به خاک سپردند.
شاعر معاصر ایرانی (329 –411 هجری)
tara59