امام صادق علیه السلام که عالم به حقایق وحی و کتاب خدایند، به آیاتی از قرآن استناد فرموده و این گونه پاسخ ابوحنیفه را دادند:
ویلک، ان الله یقول فی کتابه: « و ما نقموا الا ان اغناهم الله و رسوله من فضله » (1)
وای برتو، خداوند در کتابش می فرماید: « آنها فقط از این انتقام می گیرند که خدا و رسولش آنان را به فضل و کرم خویش بی نیاز ساختند »
و یقول فی موضع آخر: « ولو انهم رضوا ما آتاهم الله و رسوله و قالوا حسبنا الله سیوتینا الله من فضله و رسوله » (2)
و در جایی دیگر می فرماید: « اگر به آنچه خدا و رسولش به آنان داده اند راضی باشند و بگویند: خداوند برای ما کافی ست، و به زودی خدا و رسولش از فضل خود به ما می بخشند و تنها رضای او را می طلبیم، برای آنها بهتر است. »
پس از پایان کلام حضرت امام صادق سلام الله علیه، ابوحنیفه که در برابر استدلال قرآنی و استوار امام علیه السلام فرومانده بود، چنین گفت:
والله لکانی ما قراتهما قط من کتاب الله و لاسمعتهما الا فی هذا الوقت.
سوگند به خدا، گویا تا کنون هرگز این دو آیه از کتاب خدا را نخوانده ام و نشنیده ام مگر اکنون.
این است وضع اشخاصی که خود را عدل یک امام دانستند و در برابر ایشان با قد علم کردند. امام علیه السلام رفتار خود را منطبق بر آموزه های کتاب الهی نموده اند و ابوحنیفه حتی از وجود این آیات اظهار بی اطلاعی می کند. انصاف بدهید! کدام یک شایسته ی پیروی هستند؟ کسی که داناست یا آن که خود اقرار به نادانی می کند؟
البته امام صادق علیه السلام با زیرکی به وی پاسخ دادند، پاسخی که تا امروز جاری ست و حال مدعیان امروزی را نیز روشن می سازد، کسانی که با ادعای پیروی از کتاب خدا و سنت رسول الله صلی الله علیه وآله وسلم، تیغ اتهام را به روی شیعیان کشیده اند، در حالی که خود نسبت به حقایق وحی بی اعتنا هستند. به جواب امام علیه السلام دقت کنید،
بلی، قد قراتهما و سمعتهما، ولکن الله تعالی انزل فیک و فی اشباهک: « ام علی قلوب اقفالها. » (3) و قال: « کلا بل ران علی قلوبهم ما کانوا یکسبون. » (4) (5)
بله به تحقیق این دو آیه را خوانده بودی و شنیده بودی، اما خداوند متعال در مورد تو و کسانی که به تو شباهت دارند، چنین آیاتی را نازل فرموده است: « یا بر دلهایشان قفل نهاده شده است. » و نیز فرموده است: « چنین نیست، بلکه اعمالشان چون زنگاری بر دلهایشان نشسته است. »
آری! گذشتگان و امروزیان تفاوتی ندارند، هرکه از خانه وحی دوری گزیند به هر وادی حیرت سرگردان است و قومی را نیز با خود به سرگردانی می کشاند. این پایان ماجرا نیست، اینان کسانی هستند که هرچند درک نادرستی از کتاب خدا دارند، اما براساس همین درک نادرست، دیگران را متهم می کنند. شیعیان که با تکیه به وحی خداوند اعتقادات خود را سامان داده اند، مدت هاست که متهم به بزرگ ترین اتهامات از جانب وهابیت هستند.
آیا این آیات از قرآن نیست؟ آیا وهابیت قرآن را قبول دارند؟ آیا طبق تصریح این آیات، رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم ولی نعمت بشر نیستند؟ آیا فضل پیامبر خاتم صلی الله علیه وآله وسلم در این آیات مقرون به فضل الله نگردیده است؟ آیا این نشانگر جایگاه ویژه ایشان در نظام خلقت نیست؟ آیا شیعیان که با توجه به این آیات متوسل به وجود اقدس خاتم الانبیاء صلوات الله علیه وآله می شوند، مشرکند؟ به راستی وهابیت به وصف نادانی و دوری از دانش قرآن و سنت سزاوارترند، یا شیعیان به اتهام شرک؟ چرا با تعصب نادانی خود را با متهم کردن شیعیان پوشانده، گروه عامل به قرآن و سنت راستین پیامبر صلوات الله علیه وآله را مشرک می دانید و هر از چندی فتوا به نامسلمانی شیعه، پاک نبودن ذبایح شیعیان و حتی فتوا به قتل شیعیان می دهید؟ چه زمانی وقت آن است که اندکی در تعالیم وحی تدبر کنید؟
----------------------------------------------
پی نوشت ها:
1- سوره توبه، آیه 59
2- سروه نساء، آیه 59
3- سوره محمد ( صلی الله علیه وآله وسلم )، آیه 24
4- سوره مطففین، آیه 14
5- کنزالفوائد، صفحه 196 – وسائل الشیعة، جلد 24، صفحه351 – بحارالانوار، جلد10، صفحه216
لازم به ذکر است که هرچند روش ارائه ی منبع در چنین مباحثی استناد به کتب اهل سنت می باشد، اما از آن جا که این واقعه همراه با استدلال است، نیازی به ذکر منبع از کتب یادشده نیست چون گفتگو و بحث میان حضرت امام صادق علیه السلام و ابوحنیفه همراه با استناد و ارائه ی دلیل از کتاب الله می باشد، بنابراین وجود استدلال ما را از ذکر سند بی نیاز می سازد، البته براساس فحص ما هیچ یک از کتب اهل سنت این مطلب را نقل نکرده اند. مهم آن است که اثبات این جایگاه ویژه برای رسول الله و به تبع ایشان برای خلفای راستین شان علیهم صلوات الله، مستند به قرآن مجید می باشد.
دانلود همین حدیث از بیان شیوای آیت الله العظمی وحید خراسانی