• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 5589)
دوشنبه 20/6/1391 - 1:7 -0 تشکر 554768
محمدرضا شفیعی کدکنی م . سرشک

محمدرضا شَفیعی کَدکَنی، زاده ۱۹ مهر سال ۱۳۱۸ از نویسندگان و شاعران امروز ایران است. تخلص وی در شعر م. سرشک است.

دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی در سال ۱۳۱۸ دربخش كدكن شهرستان نیشابور [۱]در استان خراسان رضوی، چشم به جهان گشود. شفیعی کدکنی دوره‌های دبستان و دبیرستان را در مشهد گذراند و چندی‌ نیز به‌ فراگیری‌ زبان‌ و ادبیات‌ عرب, فقه،‌ کلام‌ و اصول‌ سپری کرد. او مدرک کارشناسی خود را در رشتهٔ زبان و ادبیات پارسی از دانشگاه فردوسی و مدرک دکتری را نیز در همین رشته از دانشگاه تهران گرفت.او از جمله دوستان نزدیک مهدی اخوان ثالث شاعر خراسانی به شمار می‌رود و دلبستگی خود را به اشعار وی پنهان نمی‌کرد. دکترمحمدرضا شفیعی کدکنی، پنجشنبه ۵ شهریور ۱۳۸۸ تهران را به مقصد آمریکا ترک کرد.

دوشنبه 20/6/1391 - 10:1 - 0 تشکر 555390

زمزمه 1




هر چند امیدی به وصال تو ندارم


یک لحظه رهایی ز خیال تو ندارم


ای چشمه ی روشن منم آن سایه که نقشی


در آینه ی چشم زلال تو ندارم


می دانی و می پرسیم ای چشم سخنگوی


جز عشق جوابی به سوال تو ندارم


ای قمری هم نغمه درین باغ پناهی


جز سایه ی مهر پر و بال تو ندارم


از خویش گریزانم و سوی تو شتابان


با این همه راهی به وصال تو ندارم



دوشنبه 20/6/1391 - 10:2 - 0 تشکر 555391

زمزمه 2




نتوانم به تو پیوستن و نی از تو گسستن


نه ز بند تو رهایی نه کنار تو نشستن



ای نگاه تو پناهم! تو ندانی چه گناهی ست



خانه را پنجره بر مرغک طوفان زده بستن


تو مده پندم از این عشق که من دیر زمانی


خود به جان خواستم از دام تمنای تو رستن


دیدم از رشته ی جان دست گسستن بود آسان


لیک مشکل بود این رشته ی مهر تو گسستن


امشب اشک من ازرد و خدا را که چه ظلمی ست


ساقه ی خرم گلدان نگاه تو شکستن


سوی اشکم نگهت گرم خرامید و چه زیباست


آهوی وحشی و در چشمه ی روشن نگرستن



دوشنبه 20/6/1391 - 10:2 - 0 تشکر 555392

زمزمه 3




در یاد منی حاجت باغ و چمنم نیست


جایی که تو باشی خبر از خویشتنم نیست


اشکم که به دنبال تو آواره ی شوقم


یارای سفر با تو و رای وطنم نیست


این لحظه چو باران فرو ریخته از برگ


صد گونه سخن هست و مجال سخنم نیست


بدرود تو را انجمنی گرد تو جمع اند


بیرون ز خودم راه در آن انجمنم نیست


دل می تپدم باز درین لحظه ی دیدار


دیدار، چه دیدار؟ که جان در بدنم نیست


بدرود و سفر خوش به تو آنجا که رهایی ست


من بسته ی دامم ره بیرون شدنم نیست


در ساحل آن شهر تو خوش زی که من اینجا


راهی به جز از سوختن و ساختنم نیست



تا باز کجا موج به ساحل رسد آن روز


روزی که نشانی ز من الا سخنم نیست



دوشنبه 20/6/1391 - 10:3 - 0 تشکر 555394

حتی به روزگاران




ای مهربان تر از برگ در بوسه های باران


بیداری ستاره در چشم جویباران


آیینه ی نگاهت پیوند صبح و ساحل


لبخند گاه گاهت صبح ستاره باران


بازآ که در هوایت خاموشی جنونم


فریاد ها برانگیخت از سنگ کوه ساران



ای جویبار جاری! زین سایه برگ مگریز



کاین گونه فرصت از کف دادند بی شماران



گفتی: به روزگاران مهری نشسته گفتم



بیرون نمی توان کرد حتی به روزگاران


بیگانگی ز حد رفت ای آشنا مپرهیز


زین عاشق پشیمان سرخیل شرمساران


پیش از من و تو بسیار بودند و نقش بستند


دیوار زندگی را زین گونه یادگاران


وین نغمه ی محبت بعد از من و تو ماند


تا در زمانه باقی ست آواز باد و باران



دوشنبه 20/6/1391 - 10:3 - 0 تشکر 555395

بهار عاریتی




خضری مگر گذشته ازین راه


آه این چه معجزه ست


کز دور سبز می زند و جلوه می کند


تنوار خشک و پیر سپیدار پار


شاید


اما


نه


بی گمان


این پیچکی ست رسته و بالیده


و افکنده طیلسان بلندش را


بر قامت نژند سپیدار



دوشنبه 20/6/1391 - 10:3 - 0 تشکر 555397

دو چهره درخت

درخت پر شکوفه

با دو چهره

در برابر نسیم

ایستاده است

نخست: چهره ی پیمبری که باغ را

به رستگاری ستاره می برد

و چهره ی دگر

حضور کودکی ست

که شیر می خورد


دوشنبه 20/6/1391 - 10:4 - 0 تشکر 555399

در اقلیم بهار 1





دورها: دور و نزدیک ها: گم



ابرها: پاره پاره رها محو



آب سرگرم آیینه داری


درهم آمیخته با خزه ها


آبی آب در جاری جوی


از رها گشتن سنگ در آب


نیمه ای خشک یا نیمه ای تر


بال مرغابیان فراری



شاخه در باد و تصویر در آب


آب در جوی و جوبار در باغ


باغ در نیم روز بهاری


وین همه در شد آیند جاری



دوشنبه 20/6/1391 - 10:4 - 0 تشکر 555400

در اقلیم بهار 2




آفتابی که بدین سوی افق


کوچیده ست


جامه ای


بر تن هر خشک و تری


پوشیده ست


بی گمان هیچ زبانی هرگز


این همه واژه ندارد


اینک


شاعران حیران


در ساحت رنگ و آواز


کانچه در چامه نمی گنجد


در جامه


چه سان گنجیده ست؟



دوشنبه 20/6/1391 - 10:4 - 0 تشکر 555401

در اقلیم بهار 3




آن سبزی نو برگ بیدبن بین


آن سوی جنون می کشد نگه را


می خواهم ازین راه بگذرم لیک


زیبایی گل هاگرفته ره را


نیماب تگرگی ست بر به سبزه


یا هاله گرفته ست گرد مه را؟



دوشنبه 20/6/1391 - 10:4 - 0 تشکر 555403

در اقلیم پاییز




آن بلوط کهن آنجا بنگر


نیم پاییزی و نیمیش بهار


مثل این است که جادوی خزان


تا کمرگاهش


با زحمت


رفته ست و از آنجا دیگر


نتوانسته بالا برود



برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.