• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن ادبيـــات > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
ادبيـــات (بازدید: 737)
دوشنبه 20/6/1391 - 0:42 -0 تشکر 554664
سلمان هراتی شاعر منتقد

سلمان هراتی (۱۳۳۸ - ۱۳۶۵) شاعر معاصر ایرانی است. وی به علت شعرهای انتقادی اجتماعی شهره است.

در سال ۱۳۳۸ در روستای مرزدشت تنکابن مازندران در خانواده‌ای مذهبی متولد شد. درس‌های ابتدایی تا پایان دوران متوسطه را در زادگاهش خواند. سپس در دانشسرای راهنمایی تحصیلی پذیرفته شد و پس از دو سال در رشتهٔ هنر، مدرک فوق دیپلم اخذ کرد. وی پس از پایان تحصیلات در یکی از مدارس روستاهای دور لنگرود مشغول تدریس شد.

دوشنبه 20/6/1391 - 21:20 - 0 تشکر 557996

جهان ،قرآن مصور است

و آیه ها در آن

به جای اینکه بنشینند، ایستاده اند

درخت یک مفهوم است

دریا یک مفهوم است

جنگل و خاک و ابر

خورشید و خاک و گیاه

با چشمهای عاشق بیا

/ تا جهان را تلاوت کنیم



دوشنبه 20/6/1391 - 21:20 - 0 تشکر 557997

قدم زنان در ساحل خاکستری مه

دنبال سادگی پسرکی می گردم

/ که کودکی من بود

و یک روز از تشنج تنگدستی

به اینجا آمده بود

و نگاهش را با بالهای یک لک لک

در ژرف بی رنگ مه گم کرد

از آن پس

من به تماشای دوردستها خرسندم

دوشنبه 20/6/1391 - 21:22 - 0 تشکر 558005

زمستانی دراز را

با گریه و خون کشتیم

با دامن دامن گل سرخ

آمدیم

تازه بهار را برگ می زدیم

و تبسم را

درکار شکفتن بودیم

ما بودیم و سر آغاز یک بهار

و آسمان آبی

و کبوترهایی بی قرار

ما چنین بودیم .....

.......

تا نخستین برف بارید

برفی که بومی بود

ما ظنین شدیم

/ بیرون آفتابی را

دستها مان را در جیب فرو بردیم

و به خویش بستیم

تهمت سردی را

/ زردی را

/ نامردی را

آیینه حجم تأیید بود

و سادگی و صداقت

/ در آیینه لبخند می زدند

گفتیم : بهار و برف ؟

نه، نه !

ما چنین بودیم

اما بیرون

در بستر برفی خفیف یخ می بست

ما ابر را ندیدیم

آن ابرهای سیاه را

و امروز

ماییم و تراکم برفهای بومی

آیا هنوز نمی بینی

افسردگی را ؟

آن که دیروز با ما

در لبخندی عمودی شکفت

نگاه کن

او یک بی تفاوت هیجده ساله است

که آدامس می جود

و فقط

کیهان ورزشی می خواند

کلاهت را بردار

من عابری برهنه پایم و عریان

با من بیا به خیابان

تا بشنوی

بوی زمستانی را

که در باغ رخنه کرده است.

دوشنبه 20/6/1391 - 21:22 - 0 تشکر 558008

باد ایستاده بود

آفتاب هیچ بود

کهکشان درنگ داشت

خاک بی قرار بود

تا تو آمدی

شب بهار شد

سنگ

چکه چکه ریخت

/ جویبار شد

ابتدای تو

امتزاج آسمان و خاک بود

ای تمام تو تمام نور

تا ببینمت

هر ستاره روزنی است

سمت بی نهایت حضور تو

چون که نیستی

آفتاب فرصتی است

با شباهتی غریب

تا کتاب آب را بیان کند

/ از حضور مهربان تو

لیکن ابرهای وهم

/ پهن می شوند

من میان ابر و خاک

/ مانده ام غریب

بی تو خاک را

/ عادت حیات نیست

بی تو از چه می توان سرود

بعد تو

هر دریچه ای که دیده ام

/ چشم احتیاج بود

هر کجا که گشته ام

/ یک خرابه التهاب بود

تا تو آب را بیاوری

آب و باد و خاک

/ راز فقر را

/ با تو گفته اند

لطف دستهای تو بهار را نوشت

روی برگ باغهای فقر

دشتهای لخت

نخلهای کج

ای حلاوت بهشت در نگاه تو

تا که بشکفد بهار من

مثل آب

از کنار من عبور کن!

رمضان 65

دوشنبه 20/6/1391 - 21:46 - 0 تشکر 558132

باد ایستاده بود

آفتاب هیچ بود

کهکشان درنگ داشت

خاک بی قرار بود

تا تو آمدی

شب بهار شد

سنگ

چکه چکه ریخت

/ جویبار شد

ابتدای تو

امتزاج آسمان و خاک بود

ای تمام تو تمام نور

تا ببینمت

هر ستاره روزنی است

سمت بی نهایت حضور تو

چون که نیستی

آفتاب فرصتی است

با شباهتی غریب

تا کتاب آب را بیان کند

/ از حضور مهربان تو

لیکن ابرهای وهم

/ پهن می شوند

من میان ابر و خاک

/ مانده ام غریب

بی تو خاک را

/ عادت حیات نیست

بی تو از چه می توان سرود

بعد تو

هر دریچه ای که دیده ام

/ چشم احتیاج بود

هر کجا که گشته ام

/ یک خرابه التهاب بود

تا تو آب را بیاوری

آب و باد و خاک

/ راز فقر را

/ با تو گفته اند

لطف دستهای تو بهار را نوشت

روی برگ باغهای فقر

دشتهای لخت

نخلهای کج

ای حلاوت بهشت در نگاه تو

تا که بشکفد بهار من

مثل آب

از کنار من عبور کن!

رمضان 65

دوشنبه 20/6/1391 - 21:46 - 0 تشکر 558133

من دستهای مهربانم را

به تو می بخشم

و در این بخشش

جز درک عشق گمشده ام

/ هیچ نمی خواهم

من و دلم

تماممان را به تو می بخشیم

تا حس زنده بودن خود را

که در نگاه یک نامعلوم مرد

در بخشش تمام به تو باز یابیم

من پاهایم را

در جسم فسرده ی خاک می کارم

و آب را

/ در عطش کویر

/ زمزمه می کنم

و در این بخشش

/ معرفتی است

که من آن را

/ با هستی

و با زیبایی آن لحظه

/ که مرگ از پس آن می آید

/ آشتی می دهم

مزردشت، 18/1/61

دوشنبه 20/6/1391 - 21:47 - 0 تشکر 558134

دیروز عصر بود

یک کاروان نور

می رفت سمت سبز

سوی نسیم محض

وقتی به من رسید

لختی درنگ کرد

آنگاه با نگاه

مقداری آفتاب به من بخشید

من مثل روشنی

/ گسترده می شدم

ناگاه ز آن میان

یک چشم مهربان

با دستی از خضوع

یک برگ یادداشت به من داد

در آن نوشته بود

« آینه ات دانی چرا غمّاز نیست »

دوشنبه 20/6/1391 - 21:47 - 0 تشکر 558135

بهار آمد از کوه انبوه

شکفتن شد آغاز

دریغا که من چو زمستان سردی

به پایان رسیدم

دوشنبه 20/6/1391 - 21:48 - 0 تشکر 558136

ای شهیدان کجاست منزلتان

چیست جز آفتاب در دلتان



روی در آب چشمه می شویید

از خدا عاشقانه می گویید



رختی از انعطاف در برتان

تاج سرخی از عشق بر سرتان



همرهان ستاره در شب کور

رفته تا پشت لحظه ها تا دور



تا خدا، تا ستاره، تا مهتاب

تا صدای شکوفه در دل آب



آفتابید در هزاره ی عشق

دلتان گرم از شراره ی عشق



عطرتان بوی خواب را برده است

آبروی سراب را برده است



دوشنبه 20/6/1391 - 21:48 - 0 تشکر 558137

با آخرین نفس

بوی غریب پرسش فردا را

/ در خانه ریخت

آنگاه بی درنگ

مادربزرگ من

در جامه ای به رنگ سرانجام

/ پیچیده شد

بوی کبود مرگ

ما را احاطه کرد

مادر بزرگ من

با گیسوان نقره ای بی فروغ خویش

سطح کبود و سربی تابوت سرد را

/ پوشانده بود

ما چند لحظه ای

در کوچه های سردِ سرانجام خویشتن

در ترس و اضطراب

/ فرو ماندیم

چندان عمیق که گفتی

/ دنیا

تا لحظه ای دگر

/ تعطیل می شود

اما دریغ

ای کاش « عاقبت »

/ یک جاده بود

یک جاده ی بلند که هر روز

ما عابران گیج و مقصّر

از روی احتیاج در او گام می زدیم



*



او را چنان که گفت

با یک کفن به خاک سپردیم

اما وقتی که آمدیم به خانه

حرص و ولع

روی شعور برگ و درخت آرمیده بود

و حس ظالمانه ی تقسیم

/ جان می گرفت

در لحظه های آخر اندوه

اشیاء هر کدام

یک برگ از وصیت او شد

کم کم

مادربزرگ و مرگ فراموش می شوند

زمستان 64



به مردم ساده ی « درجان »

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.