• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن مدیریت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
مدیریت (بازدید: 845)
يکشنبه 19/6/1391 - 13:54 -0 تشکر 553291
ویژه گیهای مدیر اسلامی

بر گرفته از http://pajuheshi.blogfa.com/post-30.aspx  تهیه كننده: سیدغلامعباس طاهرزاده

جایگاه و اهمیت مدیریت و ضرورت توجه وشناخت ویژگی های  مدیران درجامعه اسلامی ، بر كسى پوشیده نیست. این ضرورت درجوامع مختلف بخصوص درجوامع صنعتى ، از تاریخ  درازى برخوردار نیست، اما مدیریت و رهبرى در اسلام، افزون بر تاریخ طولانى، با آنچه در غرب مطرح است، تفاوتهاى زیادى دارد.
محور اصلى رهبرى و مدیریت در اسلام، انسان (به عنوان خلیفة الله) است و هدف اساسى، رشد و تعالى ارزش هاى معنوى اوست. این اختلاف، سبب شده تا معیار و ارزشهاى مدیریتی در اسلام و غرب در بسیارى موارد متفاوت باشد .

يکشنبه 19/6/1391 - 14:1 - 0 تشکر 553315

سعه صدر


امیر مؤمنان على(ع) سعه صدر را یكى دیگر از معیار ملاكهاى گزینش كارگزاران دانسته و در مواردى بر آن تأكید كرده، از جمله در یكى از كلمات قصار و پندآموز مى فرماید:
«آلةُ الریاسة سعة الصدر؛[42]
بردبارى و تحمل سختى ها، ابزار ریاست است.».
آیة الله حسن زاده، در شرح این جمله كوتاه كه دربردارنده دنیایى از معنا و مطلب است، مى نویسد:
منصب و ریاست، چه از نوع الهى مانند منصب نبوت و امامت و آنچه در این شبكه قرار مى گیرد و چه از نوع بشرى كه با انتخابات و یا با قهر و غلبه به دست مى آید، نیازمند حلم و بردبارى زیادى است؛ زیرا، با این بردبارى، مى توان مشكلات و خصومات و نیازهاى مردم را پاسخ مثبت داد. افزون بر این، ریاست و قدرت، منشأ درگیرى و جنگ و خونریزى است و با بردبارى، مى توان این گونه مسائل را با كمترین هزینه حل كرد.
در ارتباط با اینكه سعه صدر یكى از ضوابط و معیارهاى گزینش كارگزاران است، آیات و روایات فراوانى بر این حقیقت دلالت دارد، از جمله:
«اذهب إلى فرعون إنَّه طغى* قال ربَّ اشرح لى صدرى* و یسِّرْلى أمرِى؛*[43]
به سوى فرعون برو كه او طغیان كرده است. (موسى) گفت: «پروردگارا! سینه ام را گشاده كن و كارم را برایم آسان گردان!».»
این آیات، در ارتباط با اجراى دستور و فرمان الهى نسبت به مبارزه با فرعون نازل شده و موسى(ع) جهت قدرت و توانایى بر اجراى این امر مهم، از خداوند، امورى را درخواست كرده، از جمله شرح صدر كه در واقع همان سعه صدر است.
بسیارى از مفسران، این شرح صدر را جزء عوامل و شرایط لازم براى موفقیت اهداف مى دانند. علامه طباطبایى در این باره مى نویسد:
از ظاهر آیه پیداست كه موسى(ع) آنچه را درخواست كرده، وسایل و عواملى بوده كه در امر رسالتش به آن نیازمند بوده، نه امر نبوت. وى، رسالتى را كه خداوند بر دوش او نهاده بود، بزرگ شمرد؛ چون، از شوكت و قوّت قبطیان، بویژه فرعونِ طاغى ـ كه در رأس آنان قرار داشت ـ آگاه بود، نیز از ضعف و اسارت بنى اسرائیل باخبر بود و مى دانست چه اندازه جاهل و كوتاه فكرند و گویا مى دانست كه دعوت اش چه مشكلاتى را به بار مى آورد، به همین جهت، از خدا درخواست كرد كه براى تحمل مصیبتها و حل مشكلات، به او سعه صدر بدهد.[44]
سعه صدر، آن چنان از اهمیت و جایگاه والایى برخوردار است كه خداوند، هر كس را بخواهد هدایت كند، به او شرح صدر مى دهد. خداوند در این باره فرموده است:
«فمَنْ یرد الله أنْ یهدیَهُ یَشْرَحْ صدره للإسلام و مَنْ یُرِدْ أنْ یُضلَّهُ یجعلْ صدره ضیّقاً حرجاً؛[45]
آن كس را كه خداوند بخواهد هدایت كند، سینه اش را براى (پذیرش) اسلام گشاده مى سازد و آن كس را كه (به خاطر اعمال خلافش) بخواهد گمراه سازد سینه اش را تنگ قرار مى دهد.»
از رسول خدا(ص) پرسیده مى شود: «مقصود از شرح صدر چیست؟». آن حضرت مى فرماید:
«نور یقذفه الله فی قلب مَنْ یشاء فینشرح له صدره و ینفسخ؛[46]
شرح صدر، نورى است كه خداوند در قلب هر كس بخواهد، مى افكند تا در پرتوِ آن درخشش معنوى، سینه اش گشاده و وسیع گردد.»
در جاى دیگر، خداوند، از جمله صفتهایى كه موجب موفقیت و پیروزى رسول خدا(ص) شد، شرح صدر او را برمى شمارد و مى گوید:
«ألَمْ نشرح لك صدرك؛[47]
آیا سینه تو را گشاده و فراخ نگردانیدیم؟»

يکشنبه 19/6/1391 - 14:1 - 0 تشکر 553317

شجاعت درتصمیم گیری


بى گمان، از جمله شرایط و اوصاف لازم كارگزاران و مدیران، شجاعت و نترس بودن در ارتباط با انجام دادن وظایف دینى و آنچه در قلمرو مسؤولیت او قرار دارد، است.
مولا امام على(ع) نیز بر این مهم در جاى جاى كلماتش تأكید كرده، از جمله در باره معیارهاى گزینش فرماندهان، خطاب به مالك اشتر مى فرماید:
«فولِّ من جنودك ... أهل النجدةِ و الشجاعة؛[48]
براى فرماندهى سپاه ... افرادى را از خاندان پارسا و داراى سوابق نیكو و دلاور و سلحشور انتخاب كن!»
مولاى متقیان، براى افرادى كه طرف مشورت قرار مى گیرند، شرایط و اوصافى را در نظر گرفته، از جمله اینكه ترسو نباشند، بنابراین حال كه شخص ترسو، قابلیت مشورت ندارد، به یقین، نمى تواند مدیر و كارگزار جامعه دینى نیز باشد. آن حضرت در این باره مى فرماید:
«و لا تدخلنَّ فی مشورتك ... و لا جباناً یضعفك عن الأُمور؛[49]
راه مده در مشورت ... افراد ترسو را! زیرا، در انجام دادن كارها، روحیه تو را سست مى كنند.»
بى گمان، موفقیت رهبران و مدیران بزرگ، مرهون شجاعت آنان است؛ زیرا، شجاعت، در حالات و شرایط گوناگونى، سرنوشت ساز است، از جمله:
الف) در پذیرش اصل مسؤولیت و مدیریت؛
ب) در مقابله با حوادث غیر منتظره و ناخواسته؛
ج) در پذیرش اشتباه و خطا و جبران آثار آن؛
د) در برابر وسوسه هاى قدرتهاى بزرگ و ارعاب آنان براى وابسته شدن؛
ه…) در میدانهاى جنگ و نبرد گرم و سرد با دشمنان گوناگون بشریت.


همینطور قاطعیت در مقام تصمیم گیرى و نقش جدى بودن مسؤولان جامعه در تمام ایام، بویژه در حالات بحرانى و در مقابل آفات، و ضررهاى شك و دودلى آنان، بر كسى پوشیده نیست. از این رو یكى از ملاكهاى انتخاب مدیر و زمامدار، در فرهنگ و علوم مربوط به مدیریت، قاطعیت به شمار مى رود.
این حقیقت، از نگاه ائمه معصوم(ع) پنهان نمانده و در این باره مطالب فراوانى را بیان كرده اند. در اینجا، پاره اى از سخنان امام على(ع) گزارش مى شود:



«و لكنَّ اللهَ سبحانَهُ، جعل رُسُلَهُ أُولی قوَّةٍ فی عزائمهم و ضَعْفَةً فیما ترى الأعینُ فى حالاتِهِم مع قناعةٍ تَمْلَأُ القلوبَ و العیونَ غنىً؛[50]
خداوند، پیامبران را با عزم و اراده اى قوى، گرچه با ظاهرى ساده و فقیر، مبعوث كرد، با قناعتى كه دلها و چشمها را پر سازد.»
آن حضرت، در مقام توصیف مالك اشتر، به عنوان یك مدیر شایسته، یكى از ویژگیهاى برتر او را «قدرت تصمیم گیرى» برمى شمارد:
«اما بعد. فقد بعثتُ إلیكم عبداً من عباد الله لا ینام أیّام الخوف و لا یَنْكُلُ عن الأعداءِ ساعاتِ الروع، أشدَّ على الفجار من حریق النار، و هو مالك بن الحارث أخو مَذحج. فاسمعوا له و اطیعوا أمرَه فیما طابق الحق! فإنَّه سیف من سیوف الله لا كلیل الظُبَّة و لا نابی الضَریِبَةِ؛[51]
پس از ستایش پروردگار. من، بنده اى از بندگان خدا را به سوى شما فرستادم كه در روزهاى وحشت نمى خوابد و در لحظه هاى ترس از دشمن، روى نمى گرداند و بر بدكاران، از شعله هاى آتش تندتر است. او مالك، پسر حارث مذحجى است. آنجا كه با حق است، سخن او را بشنوید و از او اطاعت كنید! او شمشیرى از شمشیرهاى خداست كه نه تیزى آن كُند مى شود و نه ضربت آن بى اثر است.»


در مورد قدرت تصمیم گیرى، و نكوهشِ دودلى و تردید مدیران، مى فرماید:
«لا تجعلوا علمكم جهلاً و یقینكم شكاً! إذا علمتم فاعملوا و إذا تیقنتُم فاقدموا![52]
دانش خویش را نادانى، و یقین خود را شك مپندارید! آن گاه كه به علم دست یافتید، عمل كنید و آن گاه كه به یقین رسیدید، اقدام كنید!»
لازم به یادآورى است كه كلمه «قاطعیت» از ریشه «قطع» به معناى «بریدن و جدا كردن» است و انتخاب چنین واژه اى، از آن رو است كه افراد قاطع، مشكلات را مى بُرَند و گره ها را مى گشایند.
متأسفانه، برداشت غلط، سبب شده كه برخى، هر گونه بى گدار به آب زدنها و بى دقتى ها و تصمیمهاى عجولانه را قاطعیت بنامند!
خداوند متعال، وصف قاطعیت را براى رهبران و پیامبران، لازم دانسته و به رسول خدا(ص) دستور مى دهد، پس از مشاورت و رایزنى هاى لازم، شك و دودلى را كنار گذاشته و با عزمى راسخ تصمیم بگیرد و بر خدا توكل كند:
«و شاورهم فى الأمر فإذا عزمتَ فتوكَّلْ على الله إنَّ الله یحب المتوكلین؛[53]
در كارها، با آنان مشورت كن. اما هنگامى كه تصمیم گرفتى (قاطع باش و) بر خداوند توكل كن؛ زیرا، خداوند، متوكلان را دوست دارد.»

يکشنبه 19/6/1391 - 14:2 - 0 تشکر 553319

الگوی عملی


مردم، در همیشه تاریخ، الگوپذیر بوده اند و با پیروى از اسوه هاى انتخابى خویش، اعمال و حركات خود را تعیین كرده اند و مى كنند و واضح است كه زمامداران و عالمان هر جامعه اى، در این باره، بیشترین اثر و نقش را دارند. از این رو، پیشگامى آنان در انجام دادن كارهاى خیر و سودمند، سبب مى شود تا مردم و رعیّت، از آنان پیروى كنند و در پى آنان، به دنبال اعمال شایسته حركت كنند.
در آیات و روایات، به این مطلب توجه كافى شده است. مولا امام على(ع) نیز بارها به این حقیقت اشاره كرده است، از جمله:
«من حقِّ الملك أنْ یؤّمِن نفسه قبل جنده؛[54]
بر زمامدار است كه خودش را آماده پذیرش (حقایق و اعمال خیر) پیش از افراد (لشكریان) كند.»
ابن ابى الحدید در شرح و تفسیر این حكمت مى گوید:
فرع، همیشه، تابع و پیرو اصل است و اگر اصل، منحرف باشد، محال است كه فرع، مستقیم باشد. و نیز ضرب المثلى عربى مى گوید: «آیا سایه مى تواند راست باشد در حالى كه عود (صاحب سایه) كج است؟». بنابراین، كسى كه خودش را امام (مدیر) جامعه كرده و شرایط و آداب لازم را نیاموخته، مانند كسى است كه ادعاى صیاغت (انگشترسازى) و نجارى كند و بر ساختن انگشتر و یا تخته اى توان نداشته باشد و این، نوعى از دیوانگى به شمار مى رود، بلكه دیوانگى محض است.[55]
در جاى دیگر، پیشگامى در خودسازى و كارهاى خیر را از وظایف لازم هر مدیر و زمامدارى دانسته، مى فرماید:
«مَنْ نصب نفسه للناس إماماً فعلیه أنْ یبدأ بتعلیم نفسه قبل تعلیم غیره؛[56]
هر كس خودش را رهبر مردم قرار داده، باید پیش از آموزش دیگران، به آموزش خودش بپردازد.»
امام على(ع) نه تنها در بُعد نصیحت و تبیین شرایط و ملاكهاى مدیران، بر این مطلب پاى فشرده كه در مقام عمل نیز چنین رفتار كرده است:
«أیها الناس! إنّی ـ و الله! ـ ما أحثكم على طاعةٍ إلا أسبقكم إلیها و لا أنهاكم عن معصیةٍ إلّا انتهی قبلكم عنها؛[57]
اى مردم! سوگند به خدا! شما را به چیزى توصیه نمى كنم، مگر اینكه پیشگام شما هستم در عمل به آن و شما را از چیزى برحذر نمى دارم، مگر اینكه پیش از شما، خودم برحذر مى شوم.»
 در قرآن، در آیات فراوانى، مدیران و زمامدارانى كه مردم را به كارهاى پسندیده و خیر فرا مى خوانند، بى آنكه خودشان پیشگام در انجام دادن آنها باشند، مورد سرزنش و توبیخ واقع شده اند:
«أتأمرون الناس بالبر و تنسون أنفسكم؛[58]
آیا مردم را به كارهاى نیك فرا مى خوانید، در حالى كه خود شما، آن را فراموش كرده اید؟»

يکشنبه 19/6/1391 - 14:2 - 0 تشکر 553321

تواضع وفروتنى


از جمله اوصاف و ملاك لازم در گزینش مدیران، فروتنى و دورى از تكبر و خودخواهى است؛ چه اینكه با فروتنى، زمامداران، در دل و روان زیردستان جاى مى گیرند و آنان را با تمام وجود دوست و عزیز مى دارند و بى گمان، محبوبیت رهبران و مدیران، از بزرگترین عوامل موفقیت و پیروزى آنان به شمار مى آید. از این رو، در آیات و روایات، بر این مطلب تأكید زیادى شده است.
مولا على(ع) نیز از جمله ملاكها و معیارهاى لازم در انتخاب افراد جهت مسؤولیت، این ویژگى را برشمرده و در مواردى به آن اشاره كرده است. وى، خطاب به مالك اشتر مى فرماید:
«و اخْفِضْ للرعیّة جناحك و ابْسُطْ لهم وجهك و ألِنْ لهم جانبك و آسِ بینهم فی اللَحْظَةِ و النظرة و الإشارة و التحیّة حتّى لا یطمَعَ العظماءُ فی حیفك و لا یَیْأسَ الضُعفاء من عدلك؛[59]
  پر و بالت را برابر رعیت بگستران و با مردم گشاده روى و فروتن باش و در نگاه و اشاره چشم، در سلام كردن و اشاره كردن، با همگان، یكسان باش، تا زورمندان در ستم تو طمع نكنند و ناتوانان از عدالت تو مأیوس نگردند.»
در این بخش از نامه، به چهار وصف و شرط لازم در مدیران اشاره شده كه مهمترین آنها، فروتنى و رعایت عدالت و تساوى است.
آن حضرت، در نامه به محمد بن ابى بكر، به هنگامى كه زمامدار مصر بود، توصیه و تذكراتى را به عنوان شرایط و اوصاف لازم بیان كرده است كه چون شبیه آن چیزى است كه در نامه به مالك اشتر مطرح شد، تكرار نمى كنیم.[60]
امیر مؤمنان(ع) براى تواضع، بركات و ثمرات فراوانى را برشمرده كه از جمله آنها ایجاد محبت است كه از بزرگترین عوامل پیروزى مدیران است. آن حضرت مى فرماید:
«ثمرةُ التواضع المحبة؛[61]
ثمره فروتنى، محبت است.».
خداوند، در قرآن كریم، بر لزوم این ویژگى براى رهبران الهى و مدیران، اصرار و در مواردى به آن اشاره كرده، از جمله به رسول خدا(ص) به عنوان الگو قرار گرفتن براى دیگر زمامداران و رهبران، فرمان مى دهد كه در ارتباط با مردم فروتن و متواضع باشد.
«و اخفض جناحك لمن اتبعك من المؤمنین؛[62]
بال و پر از (مهر و عطوفت) خویش را براى مؤمنانى كه از تو پیروى كرده اند، بگستران.»

يکشنبه 19/6/1391 - 14:3 - 0 تشکر 553324

خوش سابقه


امیر بیان على(ع) از جمله معیار و ملاك را در گزینش مدیران و كارگزاران، گذشته درخشان و نداشتن سوء پیشینه دانسته و در مواردى به این مهم اشاره كرده است. در نامه به مالك اشتر، افزون بر طرح اصل مطلب، به آثار و نتایج آن نیز اشاره كرده است:



«إنَّ شرَّ وزرائك مَنْ كان للأشرار قبلك وزیراً و مَنْ شرِكهم فی الاثام فلا یكوننّ لك بِطانَةً؛ فإنَّهم أعوانُ الأثمة و إخوانُ الظلمة و أنت واجدٌ منهم خیرَ الخلفِ ممَّن له مثلُ آرائهم و نفاذهم و لیس علیه مثل آصارهم و أوزارهم و آثامِهم ممَّنْ لمْ یعاونْ ظالماً على ظلمه و لآاثماً على إثمِهِ أوْلائك أخفُّ علیك مؤونةً و أحسن لك معونةً؛[63]


 بدترین وزیران تو كسى است كه پیش از تو، وزیر بدكاران بوده و در گناهان آنان شركت داشته باشد. پس مبادا چنین افرادى، محرم راز تو باشند! زیرا كه آنان، یاوران گناهكاران و یارى دهندگان ستمكارانند. تو باید جانشینانى بهتر از آنان داشته باشى كه قدرت فكرى امثال آنان را داشته، اما گناهان و كردار زشت آنان را نداشته باشند، كسانى كه ستمكارى را بر ستمى یارى نكرده و گناهكارى را در گناهى كمك نرسانده باشند، هزینه این گونه افراد، بر تو سبك تر و یاریشان بهتر ... است.»
  ابن ابی الحدید، در شرح و تفسیر این قسمت، مطالبى را بیان كرده است، از جمله:
علت اینكه امیر بیان، مالك اشتر را از گزینش افرادى كه سوء سابقه (همكارى با ظالمان) داشته اند، منع كرده، عبارت است از اینكه گناه و ستم، براى چنین افرادى، ملكه شده و امكان ترك آن خیلى دور است.
آیة الله حسن زاده، در توضیح این بخش، بر این باور است كه مولا على(ع) در سه مرحله سخن گفته است. سپس مى گوید:
وزیر، به معناى معاون است. این مفهوم، در قرآن نیز در ارتباط میان موسى و عمران (و اجعل لى وزیراً من اهلى[64]) آمده است و چون وزیر، آمادگى بیشترى دارد تا با مردم تماس حاصل كند و نیز بیشتر مى تواند با والى و حاكم جدید ارتباط برقرار و كسب موقعیت كند ـ زیرا از تجربه و اطلاعات بیشترى برخوردارند ـ از این رو، كمتر والى جدیدى پیدا مى شود كه بتواند از دست چنین افرادى خلاصى پیدا كند، ولى مولا على(ع) بر این حقیقت اصرار ورزیده و تأكید كرده كه باید از شر این افراد رهایى پیدا كنى.[65]
بنابراین، یكى از صفات لازم در مدیران و زمامداران، نبود سوء پیشینه آنان است؛ چه اینكه سوء پیشینه، سبب مى شود تا او، فاقد محبوبیت لازم در میان مردم باشد و نیز چه بسا عادات و حالت سویى كه داشته، به صورت ملكه در او رسوخ كرده باشد و با به دست گرفتن مسؤولیت و قدرت، آن صفات ناشایسته، خودش را نشان دهد.

يکشنبه 19/6/1391 - 14:3 - 0 تشکر 553326

قدرت جسمى وروحى


 قدرت و توان مندى از دیگر ملاكهاى گزینش مدیران و مسؤولان سازمانها و نهادهاى مملكت است؛ زیرا، بدون توانایى جسمى، شخص، نمى تواند به انجام دادن وظایف خویش اقدام و بار سنگین مسؤولیت مدیریت را بر دوش كشد و آن را به سرمنزل مقصود برساند.
 ائمه، صلوات الله علیهم، بویژه امام على(ع) در جا جاى كلمات خویش، بر این واقعیت تأكید كرده اند. در اینجا، برخى از فرمایشهاى امام على(ع) گزارش مى شود.
آن حضرت، خطاب به مالك اشتر براى تعیین و گزینش مسؤولان و كارگزاران مى فرماید:
«و اجعل لرأس كلِّ أمرٍ من أُمورك رأساً منهم لا یقهرهُ كبیرها و لا یَتَشَتَّتُ علیه كثیرها؛[66]
 اى مالك! براى هر یك از كارهاى اجتماعى و سیاسى و اقتصادى خود، مدیر و رییسى را تعیین كن، مدیرى كه داراى دو ویژگى باشد: بزرگى و عظمت كار، او را ناتوان و مغلوب نسازد و زیادى و تراكم كار، رنجورش نكند.»
مولاى متقیان، در مقام تبیین اوصاف لازم مدیران و رهبران دینى، در خطبه اى كه در شهر مدینه ایراد فرموده اند، گفته اند:
«أیها الناس! إنَّ أحق الناس بهذاالأمر أقواهم علیه؛[67]
  اى مردم! سزاوارترین اشخاص به خلافت، آن كسى است كه در تحقق حكومت (و اهداف آن)، نیرومندتر از دیگران باشد.»
آن حضرت، در نامه اى خطاب به محمد بن ابى بكر، جهت دلجویى و توضیح اینكه چرا او را از استاندارى مصر برداشته و استاندارِ مكان دیگرى قرار داده، به این نكته اشاره كرده است كه اداره استان مصر، خارج از توان و قدرت او بوده است:


«امّا بعد. فقد بلغنی مَوْجِدَتك من تَسْرِیحِ الأشتر إلى عملك و إنّی لمْ أفعل ذالك استبطاءً لك فی الجهد و لا ازدیاداً لك فی الجِدّ. و لو نزعتُ ما تحت یدك من سلطانك، لولَّیْتُك ما هو أیْسر علیك مؤونةً؛[68]
پس از یاد خدا و درود. به من خبر داده اند كه از فرستادن اشتر به سوى محل استاندارى ات، ناراحت شده اى. این كار را به دلیل كُند شدن و سهل انگاریت و یا انتظار كوشش بیشترى از تو انجام ندادم، بلكه اگر تو را از استاندارى مصر عزل كردم، استاندار جایى قرار دادم كه اداره آنجا بر تو آسانتر است.»
  امام على(ع) در نامه به قثم بن عباس فرماندار مكه، او را از توطئه اى كه فریب خوردگان معاویه، در ایام حج طراحى كرده بودند، آگاه مى سازد و سپس او را توصیه مى كند كه قدرت و توان خود را نشان دهد:
«فاقم على ما فی یدیك قیام الحازم الصلیب ... و لا تكن عند النَّعماءِ بطراً و لا عند البأساء فشلاً؛[69]
در برابر توطئه خائنانه اى كه از طرف دشمن طراحى شده، باید در مسند مدیریت مكه، مقاوم و پایدار باشى ... نه به هنگام نعمتها، شاد، و نه به هنگام مشكلات، سست و ناتوان باشى.»
  امام(ع) خطاب به مالك اشتر نیز مسأله قدرت و توان مندى مدیر و زمامدار را گوشزد مى كند و مى نویسد:
«ثم أمور من أمورك لابد لك من مباشرتها منها إجابة عمالك بما یعىا عنه كتابك و منها إصدار حاجات الناس عند ورودها علیك بما تخرج صدور أعوانك؛
 اى مالك! در میان كارهاى گوناگون و فراوان، كارها و مسائلى است كه باید شخصاً انجام دهى. مثلاً آنجا كه كارمندان دفاتر از انجام آن عاجزند و یا كارهایى همانند خواسته هاى مهم مردم كه دستیارانت قادر به انجام آن نیستند.»
از این بیانات، اهمیت و جایگاه قدرت و توانایى مدیر نسبت به قلمروِ مسؤولیت و مأموریتش، به خوبى روشن مى گردد و مى توان گفت، مدیر، نه تنها قدرت جسمى باید داشته باشد، بلكه قدرتهاى دیگرى كه براى انجام دادن مسؤولیت لازم است، مانند قدرت نوآورى و ابداع (ابتكار) و قدرت تبیین مسائل و مشكلات و نیازمندیها و قدرت بسیج و هدایت نیروهاى انسانى و قدرت تصمیم گیرى و قدرت پذیرش حق و تسلیم در برابر آن را باید داشته باشد.
خداوند متعال، در قرآن كریم، یكى از ویژگیهاى لازم در مسؤولان و مدیران نهادهاى مملكتى را، توانایى و قدرت آنان برشمرده است.
 در باره شایستگى هاى حضرت موسى(ع) براى استخدام و قبول مسؤولیت، از زبان دختران حضرت شعیب، قوت و امانتدارى را به شمار آورده است:
«قالت إحداهما یا ابت استئجرهُ إنَّ خیر من استئجرت القوىّ الأمین؛[70]
یكى از آن دو (دختر) گفت: «پدرم! او را استخدام كن؛ زیرا بهترین كسى را كه مى توانى استخدام كنى، آن كسى است كه قوى و امین باشد.».»
در بعضى تفاسیر، این پرسش مطرح شده كه «با توجه به اینكه دختران شعیب، براى بار نخست، موسى(ع) را مى دیدند، از كجا به قوت و توانایى او پى بردند؟».
در پاسخ گفته شده، آنان، دیدند كه چگونه موسى با قدرت، چوپانان را از كنار چاه دور كرد تا آنان بتوانند از آب استفاده كنند. همین مطلب، در ضمن روایتى از على بن ابراهیم نیز آمده است.[71]


  در مقام توصیف حضرت لوط(ع) و تبیین ویژگیهاى لازم رهبرى جامعه، قدرت بدنى از امتیازات وى به شمار آمده است:
«قال إنَّ الله اصطفاه علیكم و زاده بسطة فى العلم و الجسم؛[72]
پیامبر (آن گروه معترض) گفت: «خدا، او را بر شما برگزیده و او را در علم و جسم (قدرت)، وسعت بخشیده است.».»
با توجه به اینكه این بخش از آیه، در مقام پاسخگویى به اعتراض كسانى كه لوط(ع) را شایسته رهبرى نمى دانستند ـ چون شرایط لازم از جمله ثروت را ندارد ـ بیان شده، از این رو بى گمان اوصافى كه لوط بدان ها توصیف شده، از ویژگیها و شرایط لازم مدیران و زمامداران جوامع اسلامى خواهد بود.

يکشنبه 19/6/1391 - 14:4 - 0 تشکر 553329



: پى نوشتها


1 ـ خطبه 173، بخشى از این خطبه، در رساله نقض العثمانیة ـ از محقق اسكافى ـ نیز آمده است.
2 ـ بقره، 247.
3 ـ منهاج البراعة، میرزا حبیب الله خویى، ج10، ص159.
4 ـ سنن بیهقى، ج10، ص11.
5 ـ الحیاة، محمدرضا حكیمى و دیگران، ج2، ص315.
6 ـ شرح نهج البلاغه، ج9 ـ 10، ص216.
7 ـ منهاج البراعة، ج10، ص159.
8 ـ خطبه 173.
9 ـ بحارالانوار، ج25، ح165.
10 ـ غررالحكم، 3931.
11 ـ همان، 5571.
12 ـ همان، 4818.
13 ـ همان، 8438 .
14 ـ همان، 17.
15 ـ نهج البلاغه، قصار 9.
16 ـ همان، نامه 38، این نامه را، غیر از سیدرضى، طبرسى در جلد ششم تاریخ اش در حوادث سال سى و هشت گزارش كرده است.
17 ـ نهج البلاغه، خطبه 4.
18 ـ همان، نامه 5، این نامه را، افزون بر سیدرضى، ابن مزاحم در كتاب صفین، ص20، گزارش كرده است.
19 ـ همان، نامه 26، قاضى نعمان در دعائم الإسلام، ج1، ص252، آن را آورده است.
20 ـ منهاج البراعة، ج19، ص52.
21 ـ نهج البلاغه، نامه 40، ابن عبد ربّه نیز آن را در عقد الفرید، ج4، ص355، نقل كرده است.
22 ـ شرح ابن ابى الحدید، ج15 ـ 16، ص314.
23 ـ نهج البلاغه، نامه 41.
24 ـ شرح نهج البلاغه ابن میثم، ج5، ص90.
25 ـ نساء، 58.
26 ـ كنزالدقائق، ك3، ص434.
27 ـ تفسیر برهان، ج1، ص380، ح10.
28 ـ الجامع لأحكام القرآن، ج3، ص221.
29 ـ الكشاف، ج1، ص523.
30 ـ المیزان فی تفسیر القرآن، ج4، ص387.
31 ـ مجمع البیان، ج3، ص112.
32 ـ نهج البلاغه، خطبه 126.
33 ـ منهاج البراعة، ج8، ص185.
34 ـ شرح نهج البلاغه، ابن میثم، ج4 ـ 3، ص84.
35 ـ نهج الصباغه، ج6، ص520.
36 ـ شرح نهج البلاغه، ج17 ـ 18، ص432.
37 ـ بحارالانوار، ج78، ص223، ح93. در این حدیث آمده است: «إذا لم یرد الله بعبدٍ خیراً وَ كَّلهُ إلى نفسه و كان صدرُه ضیقاً حرجاً. فإنْ جرى على لسانه حقٌ، لمْ یعقد قلبه علیه و إذا لم یعقد قلبُهُ علیه، لم یسقط الله العمل به.»
38 ـ خارى سه شعبه كه خوراك شتران است و سخت گزنده است.
39 ـ نهج البلاغه، نامه 53.
40 ـ وسائل الشیعة، ج8 ، ص429.
41 ـ غرر، ج6، ص296.
42 ـ قصار، 176.
43 ـ طه، 24 ـ 26.
44 ـ المیزان، ج20، ص359.
45 ـ انعام، 125.
46 ـ مجمع البیان، ج3، ص190.
47 ـ انشراح، 1.
48 ـ نهج البلاغه، نامه 53.
49 ـ همان.
50 ـ نهج البلاغه، خطبه 192.
51 ـ همان، نامه 38. این نامه را افزون بر سیدرضى، طبرى در جلد ششم تاریخ اش، حوادث سال سى و هشت، گزارش كرده است.
52 ـ همان، قصار 274.
53 ـ آل عمران، 159.
54 ـ غرر الحكم، ج6، ص25.
55 ـ شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج17 ـ 18، ص328.
56 ـ نهج البلاغه، قصار 70.
57 ـ همان، خطبه 175.
58 ـ بقره، 41.
59 ـ نهج البلاغه، نامه 46.
60 ـ همان، نامه 27.
61 ـ غررالحكم.
62 ـ شعراء، 215.
63 ـ نهج البلاغه، نامه 53.
64 ـ طه، 28.
65 ـ منهاج البراعة، ج20، ص187.
66 ـ نهج البلاغه، نامه 53.
67 ـ همان، خطبه 173. لازم به یادآورى است كه این فراز، در مبحث آگاهى نیز مطرح شد.
68 ـ همان، نامه 34. این نامه را، طبرى، در حوادث سال سى و هشت و بلاذرى در انساب الاشراف گزارش كرده اند.
69 ـ همان، نامه 33.
70 ـ قصص، 26.
71 ـ تفسیر نورالثقلین، ج4، ص123.
72 ـ بقره، 247.

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.