• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن معارف > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
معارف (بازدید: 1588)
جمعه 17/6/1391 - 18:6 -0 تشکر 548592
صله رحم

صله رحم از مبانی واصول مؤکد دین اسلام، منتسب به نام رحمان و صفت رحمانیت پروردگار هستی است، و مفهومش محبت ودوستی با خویشان ونزدیکان است. به دلیل جایگاه ویژه ای که در تعالیم اسلامی دارد در آیات متعددی از قرآن و در کلام معصومین علیهم السلام بسیار به آن پرداخته شده است. در اهمیت سنت حسنه صله رحم همین قدر بس که بدانیم از مواقف رسیدگی به حساب در قیامت" الرحم والامنه والولایه" است. پیامبر  (صلی الله علیه و آله) می فرماید:  دو نرده و دیوار نگهدارنده  از سقوط در دو طرف پل صراط دو خصلت امانتداری و صله رحم است آن کس که صله رحم می کند و  امانت را رعایت می نماید،  از صراط به  سوی بهشت عبور می کند و آن کس که قطع رحم نموده  و به امانت خیانت کند، با وجود این دو  خصلت، هیچ عمل نیکی در پل صراط نجات بخش نیست وپل صراط او را به درون دوزخ بیفکند.[1]
امام صادق علیه السلام  فرمود: صله رحم در دنیا، سبب آسانى حساب در قیامت است.[2]
تحکیم روابط خویشاوندی، نیکی به پدر و مادر، رسیدگی به احوال وامور وابستگان و بسیاری از اقدامات دیگر در زمینه صله رحم مانند سایر فضائل اخلاقی، پیامدهای مثبت و فراوانی برای فرد واجتماع به دنبال دارد وبرکات آن در دنیا وآخرت به ظهور می رسد. البته توجه به این نکته ضروری است، ارحام تنها منحصر به خانواده و بستگان نسبى نیست، بلكه پیامبر اسلام‏ صلى الله علیه وآله و خاندان گرامی او و سپس در مراتب بعدی جامعه بزرگ اسلامى كه در آن همه افراد امت با هم برادرند،[3] را نیز در برمى ‏گیرد.چنانکه از امام صادق (علیه ‏السلام‏) از آیه" والذین یصلون ما امر الله به ان یوصل"[4] سؤال شد ، فرمود : یكی از معانیش صله رحم است ، ولی نهایت درجه و بهترین مصادیق آن این است كه با ما پیوند داشته باشید.

جمعه 17/6/1391 - 18:17 - 0 تشکر 548662

احسان به والدین، مطلق و همیشگى است؛ امّا اطاعت از والدین، مشروط به آن است كه انسان را از خدا دور نكنند


عنکبوت آیه8

وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسَانَ بِوَالِدَیْهِ حُسْناً وَإِن جَاهَدَاكَ لِتُشْرِكَ بِى مَا لَیْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ فَلَا تُطِعْهُمَآ إِلَىَّ مَرْجِعُكُمْ فَأُنَبِّئُكْم بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ.و به انسان سفارش كردیم كه به پدر و مادر خود نیكى كند، و اگر آن دو كوشیدند تا چیزى را كه بدان علم ندارى شریك من سازى، از ایشان اطاعت مكن، سرانجامِ شما به سوى من است، پس شما را از (حقیقت) آنچه انجام مى‏دادید آگاه خواهم ساخت.


تفسیر نمونه:

روایات مختلفى در شأن نزول آیه فوق آمده است كه عصاره همه آنها یكى است و آن اینكه : ((بعضى از مردانى كه در مكه بودند ایمان و اسلام را پذیرفتند هنگامى كه مادر آنها از این مساءله آگاه شد تصمیم گرفت كه غذا نخورد، آب ننوشد، تا فرزندش از اسلام بازگردد! گرچه هیچكدام از این مادران به گفته خود وفا نكردند و اعتصاب غذا را شكستند، ولى آیه فوق نازل شد و خط روشنى در برخورد با پدر و مادر در زمینه مساءله ایمان و كفر به دست همگان داد.


برترین توصیه نسبت به پدر و مادر
یكى از مهمترین آزمایشهاى الهى مسأله ((تضاد)) خط ایمان و تقوا، با پیوندهاى عاطفى و خویشاوندى است ، قرآن در این زمینه تكلیف مسلمانان را به روشنى بیان كرده است .
نخست به عنوان یك قانون كلى كه از ریشه هاى عواطف و حقشناسى سرچشمه مى گیرد مى فرماید: ((ما به انسان توصیه كردیم نسبت به پدر و مادرش نیكى كند)) (و وصینا الانسان بوالدیه حسنا).
گرچه این یك حكم تشریعى است ولى این مسأله پیش از آنكه یك لازم تشریعى باشد به صورت یك قانون تكوینى در نهاد همه انسانها وجود دارد، و مخصوصا تعبیر به انسان در اینجا جلب توجه مى كند، چرا كه این قانون مخصوص به مؤ منان نیست ، بلكه هر كس شایسته نام انسان است باید در برابر پدر و مادر حقشناس باشد، و احترام و تكریم و نیكى به آنها را در تمام عمر فراموش نكند، هر چند با این اعمال هرگز نمى تواند دین خود را به آنها اداء كند.
سپس براى اینكه كسى تصور نكند كه پیوند عاطفى با پدر و مادر مى تواند بر پیوند انسان با خدا و مساءله ایمان حاكم گردد، با یك استثناء صریح مطلب را در این زمینه روشن كرده ، مى فرماید: ((و اگر آن دو (پدر و مادر) تلاش و كوشش كنند و به تو اصرار ورزند كه براى من شریكى قائل شوى ، كه به آن علم ندارى ، از آنها اطاعت مكن )) (و ان جاهداك لتشرك بى ما لیس لك به علم فلا تطعهما).

تعبیر به ((جاهداك ))، مفهومش به كار گرفتن نهایت تلاش و كوشش و اصرار آنها است .
و تعبیر به ((مالیس لك به علم )) (چیزى كه به آن علم ندارى ) اشاره به منطقى نبودن شرك است ، چون اگر واقعا شرك صحیح بود، دلیلى بر آن وجود داشت ، و به تعبیر دیگر جائى كه انسان علم به چیزى نداشته باشد باید از آن پیروى نكند، تا چه رسد به اینكه علم به بطلان آن داشته باشد.
پیروى از چنین چیزى پیروى از جهل است ، اگر پدر و مادر تو را وادار به پیروى از جهل كنند اطاعت آنها مكن ، اصولا تقلید كوركورانه غلط است حتى اگر در مورد ایمان باشد تا چه رسد به شرك و كفر.
همین توصیه در مورد پدر و مادر در سوره لقمان نیز آمده است ، با این اضافه كه در آنجا مى فرماید: و صاحبهما فى الدنیا معروفا: ((در عین اینكه دعوت آنها را به شرك مپذیر در امور دنیا نسبت به آنها ارفاق كن و در معاشرت با آنها به نیكى عمل نما)) مبادا كسى چنین تصور كند كه مخالفت با پدر و مادر در مورد دعوت به شرك ، دلیل بر بد رفتارى با آنها است ، و این نهایت تأكید اسلام را در مورد احترام به پدر و مادر ثابت مى كند.
به این ترتیب از اینجا یك اصل كلى استفاده مى شود كه هیچ چیز نمى تواند بر ارتباط انسان با خدا حاكم گردد كه آن مقدم بر همه چیز است ، حتى بر پیوند با پدر و مادر كه نزدیكترین پیوندهاى عاطفى است .
حدیث معروف لا طاعة لمخلوق فى معصیة الخالق : ((اطاعت از مخلوق در عصیان خالق روانیست )) كه از امیر مؤ منان على (علیه السلام ) نقل شده معیار روشنى را در این مسائل به دست مى دهد.

و در پایان آیه مى افزاید: ((بازگشت همه شما به سوى من است و من شما را از اعمالى كه انجام مى دادید آگاه مى سازم )) و پاداش و كیفر آن را بى كم و كاست در اختیارتان خواهم گذاشت (الى مرجعكم فانبئكم بما كنتم تعملون ).
این جمله در حقیقت تهدیدى است براى كسانى كه راه شرك را مى پویند، و كسانى كه دیگران را به این راه دعوت مى كنند، زیرا صریحا مى گوید: خداوند حساب همه اعمال آنها را نگاه مى دارد و به موقع تحویل آنها مى دهد.

تفسیر المیزان:

كلمه "وصینا" از مصدر توصیه است كه به معناى عهد سپردن است، ولى در اینجا منظور از آن امر است. و كلمه "حسنا" مصدر است، كه در اینجا معناى وصفى را مى دهد، و خود به جاى مفعول مطلقى نشسته، كه در تقدیر است، و تقدیر كلام : "و وصینا الانسان بوالدیه توصیه حسنه "، و یا "توصیه ذات حسن "مى باشد، یعنى ما دستور دادیم به اینكه به پدر و مادر احسان شود.

نظیر این تعبیر در آیه "و قولوا للناس حسنا"آمده كه تقدیر آن "قولوا للناس قولا حسنا"و یا "قولا ذات حسن "است، یعنى به مردم گفتارى نیك بگویید و یا گفتارى داراى صفت نیكى بگویید.

بعید هم نیست كه اگر به جاى صفت مصدر را آورده، براى این بوده باشد، كه مبالغه را برساند، همچنانكه به مردى كه بى نهایت عادل است مى گوییم : فلانى عدل است، البته تعبیر مورد بحث به توجیهاتى دیگر توجیه شده است.

"و ان جاهداك لتشرك بى..." - این جمله تتمه همان توصیه است، كه آن را به انسان خطاب كرده، و انسان را نهى كرده از اینكه پدر و مادر را در شرك اطاعت كند، چون توصیه قبلى در معناى امر است و ممكن است كسى خیال كند اینكه دستور داده اند پدر و مادر را اطاعت كنند، این اطاعت در صورتى هم كه پدر و مادر فرزند را دعوت به شرك كردند واجب است، لذا دنبالش از این گونه اطاعت نهى كرده، و فرموده اگر اصرار كردند كه شرك بورزى اطاعتشان مكن.

با اینكه در سابق انسان غایب فرض شده بود، و مى فرمود: ما به انسان چنین و چنان توصیه كردیم، در جمله مورد بحث ناگهان انسان مورد خطاب قرار گرفته، مى فرماید: و اگر پدر و مادر تو اصرار كردند، كه چه و چه اطاعتشان مكن و این التفات بدین منظور به كار رفته كه با انسان صریح تر سخن را گفته باشد، و دیگر نقطه ابهامى باقى نماند، و باز به همین جهت فرمود: "لتشرك بى - كه به من شرك بورزید"(و نفرمود):"لتشرك بالله "دقت بفرمایید -.

و برگشت معناى جمله به این است كه : ما انسان را نهى كردیم از شرك هر چند كه شرك ورزیدنش اطاعت پدر و مادرش باشد، و در این دستور خود هیچ نقطه ابهامى باقى نگذاشتیم.

و در اینكه فرمود: "ما لیس لك به علم "اشاره است به علت نهى از اطاعت، و حاصل آن این است كه : اگر گفتیم پدر و مادر را در شرك به خدا اطاعت مكن، براى این است كه اگر پدر و مادرى فرزند خود را دعوت كنند به اینكه نسبت به خدا شرك بورزد، در حقیقت دعوت كرده اند به جهل و نادانى و افتراء به خدا، و خدا همواره از پیروى غیر علم نهى كرده، از آن جمله فرموده:"و لا تقف ما لیس لك به علم - چیزى را كه بدان علم ندارى پیروى مكن ".

و به همین مناسبت در ذیل جمله مورد بحث فرموده" : الى مرجعكم، فانبئكم بما كنتم تعملون"  یعنى به زودى به شما مى فهمانم كه اعمالتان كه یكى از آنها بت پرستى و شرك به خداى سبحان بود چه معنا داشت.

و معناى آیه این است كه : ما به انسان ها در خصوص پدر و مادرشان عهد خوبى كردیم، و دستورشان دادیم كه به پدر و مادر احسان كنند، و اگر كوشش كردند كه به من شرك بورزید، اطاعتشان مكنید، براى اینكه این اطاعت پیروى چیزى است كه علمى بدان ندارید.

در این آیه شریفه - همان طورى كه قبلا اشاره كردیم - توبیخ كنایه اى است به بعضى از كسانى كه ایمان به خدا آورده و سپس به اصرار پدر و مادر از ایمان خود برگشته اند. 


...

جمعه 17/6/1391 - 18:17 - 0 تشکر 548664

خدمتگزارى و احسان به پدر و مادر، از اوصاف موحّد واقعى است


اسراءآیه23.24

وَقَضَى‏ رَبُّكَ أَلَّا تَعْبُدُواْ إِلَّآ إِیَّاهُ وَبِالْولِدَیْنِ إِحْسَناً إِمَّا یَبْلُغَنَّ عِندَكَ الْكِبَرَ أَحَدُهُمَآ أَوْ كِلَاهُمَا فَلَا تَقُل لَّهُمَآ أُفٍّ وَلَا تَنْهَرْهُمَا وَقُل لَّهُمَا قَوْلًا كَرِیماً. وَ اخْفِضْ لَهُمَا جَنَاحَ الذُّلِّ مِنَ الرَّحْمَةِ وَ قُل رَّبِّ ارْحَمْهُمَا كَمَا رَبَّیَانِى صَغِیراً.

پروردگارت مقرّر داشت كه جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیكى كنید. اگر یكى از آن دو یا هر دو نزد تو به پیرى رسیدند، به آنان «اُف» مگو و آنان را از خود مران و با آنان سنجیده و بزرگوارانه سخن بگو. و از روى مهربانى و لطف، بالِ تواضع خویش را براى آنان فرودآور و بگو: پروردگارا! بر آن دو رحمت آور، همان گونه كه مرا در كودكى تربیت كردند.


تفسیرنور:

در احادیث، در مورد احسان به والدین بسیار سفارش شده و از آزردن آنان نكوهش به عمل آمده است:
پاداش نگاه رحمت به والدین، حج مقبول است. رضایت آن دو رضاى الهى و خشم آنان خشم خداست. احسان به پدر و مادر عمر را طولانى مى‏كند و سبب مى‏شود كه فرزندان نیز به ما احسان كنند. در احادیث آمده است: حتّى اگر تو را زدند، تو «اُفّ» نگو، خیره نگاه مكن، دست بلند مكن، جلوتر از آنان راه نرو، آنان را به نام صدا نزن، كارى مكن كه مردم به آنان دشنام دهند، پیش از آنان منشین و پیش از آنكه از تو چیزى بخواهند به آنان كمك كن.( تفسیر نورالثقلین.)
مردى مادرش را به دوش گرفته طواف مى‏داد، پیامبر را در همان حالت دید، پرسید: آیا حقّ مادرم را ادا كردم؟ فرمود: حتّى حقّ یكى از ناله‏ هاى زمان زایمان را ادا نكردى.( تفسیر نمونه.)
از پیامبر اكر م‏صلى الله علیه وآله سؤال شد: آیا پس از مرگ هم احسانى براى والدین هست؟ فرمود: آرى، از راه نماز خواندن براى آنان و استغفار برایشان و وفا به تعهّداتشان و پرداخت بدهى‏هایشان و احترام دوستانشان.( تفسیر مجمع‏البیان.)
مردى از پدرش نزد پیامبر شكایت كرد. حضرت پدر را خواست و پرسش نمود، پدر پیر گفت: روزى من قوى و پولدار بودم و به فرزندم كمك مى‏كردم، امّا امروز او پولدار شده و به من كمك نمى‏كند. رسول خداصلى الله علیه وآله گریست و فرمود: هیچ سنگ و شنى نیست كه این قصه را بشنود و نگرید! سپس به آن فرزند فرمود: «اَنتَ و مالُك لاَبیك» تو و دارایى‏ات از آنِ پدرت هستید.( تفسیر فرقان)
در حدیث آمده است: حتّى اگر والدین فرزند خود را زدند، فرزند بگوید: «خدا شما را ببخشد» كه این كلمه همان «قول كریم» است.( كافى، ج‏2، ص‏157)
احسان به والدین، از صفات انبیاست. چنانكه در مورد حضرت عیسى‏ علیه السلام، توصیفِ «بِرّاً بوالدتى»55( مریم، 39) ودر مورد حضرت یحیى‏علیه السلام «بِرّاً بوالدیه»56( مریم، 14) آمده است.
والدین، تنها پدر و مادر طبیعى نیستند. در برخى احادیث، پیامبر اكرم‏صلى الله علیه وآله و امیرالمؤمنین ‏علیه السلام پدر امّت به حساب آمده‏ اند.( أنا و علىّ ابوا هذه الامّة». بحار، ج 16، ص 95) همچنان كه حضرت ابراهیم، پدر عرب به حساب آمده است.( تفسیر نورالثقلین) «ملّة ابیكم ابراهیم»59( حج، 78)
اگر والدین توجّه كنند كه پس از توحید مطرحند، انگیزه‏ ى دعوت فرزندان به توحید در آنان زنده مى‏شود. «قَضى‏ ربّك ألاّ تعبدوا اِلاّ ایّاه و بالوالدین احساناً»


تفسیر نمونه جلد 12 صفحه 76

دقت فوق العاده در احترام به پدر و مادر
در حقیقت در دو آیه اى كه گذشت ، قسمتى از ریزه كاریهاى برخورد مودبانه و فوق العاده احترام آمیز فرزندان را نسبت به پدران و مادران بازگو مى كند:
1 - از یكسو انگشت روى حالات پیرى آنها كه در آن موقع از همیشه نیازمندتر به حمایت و محبت و احترامند گذارده ، مى گوید: كمترین سخن اهانت آمیز را به آنها مگو!.
آنها ممكن است بر اثر كهولت به جائى برسند كه نتوانند بدون كمك دیگرى حركت كنند، و از جا برخیزند و حتى ممكن است قادر به دفع آلودگى ازخود نباشند، در این موقع آزمایش بزرگ فرزندان شروع مى شود.
آیا وجود چنین پدر و مادرى را مایه رحمت مى دانند، و یا بلا و مصیبت و عذاب .
آیا صبر و حوصله كافى براى نگهدارى احترام آمیز از چنین پدر و مادرى را دارند و یا هر زمان با نیش زبان ، با كلمات سبك و اهانت آمیز و حتى گاه با تقاضاى مرگ او از خدا قلبش را مى فشارند و آزار مى دهند؟.
2 - از سوى دیگر قرآن مى گوید: در این هنگام به آنها اف مگو، یعنى اظهار ناراحتى و ابراز تنفر مكن ، و باز اضافه مى كند با صداى بلند و اهانت آمیز و داد و فریاد با آنها سخن مگو، و باز تاكید مى كند كه با قول كریم و گفتار بزرگوارانه با آنها سخن بگو كه همه آنها نهایت ادب در سخن را مى رساند كه زبان كلید قلب است .
3 - از سوى دیگر دستور به تواضع و فروتنى مى دهد، تواضعى كه نشان دهنده محبت و علاقه باشد و نه چیز دیگر.
4 - سرانجام مى گوید: حتى موقعى كه رو به سوى درگاه خدا مى آورى پدر و مادر را (چه در حیات و چه در ممات ) فراموش ‍ مكن و تقاضاى رحمت پروردگار براى آنها بنما.
مخصوصا این تقاضایت را با این دلیل همراه ساز و بگو ((خداوندا همانگونه كه آنها در كودكى مرا تربیت كردند تو مشمول رحمتشان فرما))؟
نكته مهمى كه از این تعبیر علاوه بر آنچه گفته شد استفاده مى شود این است كه اگر پدر و مادر آنچنان مسن و ناتوان شوند كه به تنهائى قادر بر حركت و دفع آلودگیها از خود نباشند، فراموش نكن كه تو هم در كودكى چنین بودى و آنها از هر گونه حمایت و محبت از تو دریغ نداشتند محبت آنها را جبران نما.
و از آنجا كه گاهى در رابطه با حفظ حقوق پدر و مادر و احترام آنها و تواضعى

كه بر فرزند لازم است ممكن است لغزشهائى پیش بیاید كه انسان آگاهانه یا ناآگاه به سوى آن كشیده شود در آخرین آیه مورد بحث مى گوید : ((پروردگار شما به آنچه در دل و جان شما است از شما آگاهتر است )) (ربكم اعلم بما فى نفوسكم )
چرا كه علم او در همه زمینه ها حضورى و ثابت و ازلى و ابدى و خالى از هر گونه اشتباه است در حالى كه علوم شما واجد این صفات نیست .
بنابراین اگر بدون قصد طغیان و سركشى در برابر فرمان خدا لغزشى در زمینه احترام و نیكى به پدر و مادر از شما سر زند و بلافاصله پشیمان شدید و در مقام جبران برآئید مسلما مشمول عفو خدا خواهید شد: ((اگر شما صالح باشید و توبه كار خداوند توبه كاران را مى آمرزد)) (ان تكونوا صالحین فانه كان للاوابین غفورا).


احترام پدر و مادر در منطق اسلام
گر چه عواطف انسانى و مساله حقشناسى به تنهائى براى رعایت احترام در برابر والدین كافى است ، ولى از آنجا كه اسلام حتى در مسائلى كه هم عقل در آن استقلال كامل دارد، و هم عاطفه آن را به وضوح در مى یابد، سكوت روا نمى دارد، بلكه به عنوان تاكید در این گونه موارد هم دستورات لازم را صادر مى كند در مورد احترام والدین آنقدر تاكید كرده است كه در كمتر مساله اى دیده مى شود.
به عنوان نمونه به چند قسمت اشاره مى كنیم :
الف در چهار سوره از قرآن مجید نیكى به والدین بلافاصله بعد از مساله توحید قرار گرفته این همردیف بودن دو مساله بیانگر این است كه اسلام تا چه حد براى پدر و مادر احترام قائل است .
در سوره بقره آیه 83 مى خوانیم : لا تعبدون الا الله و بالوالدین احسانا:
و در سوره نساء آیه 36 و اعبدوا الله و لا تشركوا به شیئا و بالوالدین احسانا.
و در سوره انعام آیه 151 مى فرماید: الا تشركوا به شیئا و بالوالدین احسانا.
و در آیات مورد بحث نیز این دو را قرین با هم دیدیم و قضى ربك ان لا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احسانا.
ب - اهمیت این موضوع تا آن پایه است كه هم قرآن و هم روایات صریحا توصیه مى كنند كه حتى اگر پدر و مادر كافر باشند رعایت احترامشان لازم است . در سوره لقمان آیه 15 مى خوانیم : و ان جاهداك على ان تشرك بى ما لیس لك به علم فلا تطعهما و صاحبهما فى الدنیا معروفا: ((اگر آنها به تو اصرار كنند كه مشرك شوى اطاعتشان مكن ، ولى در زندگى دنیا به نیكى با آنها معاشرت نما))!

ج - شكرگزارى در برابر پدر و مادر در قرآن مجید در ردیف شكرگزارى در برابر نعمتهاى خدا قرار داده شده چنانكه مى خوانیم : ان اشكر لى و لوالدیك (سوره لقمان آیه 14) با اینكه نعمت خدا بیش از آن اندازه است كه قابل احصا و شماره باشد، و این دلیل بر عمق و وسعت حقوق پدران و مادران مى باشد.
د - قرآن حتى كمترین بى احترامى را در برابر پدر و مادر اجازه نداده است . در حدیثى از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم كه فرمود: لو علم الله شیئا هو ادنى من اف لنهى عنه ، و هو من ادنى العقوق ، و من العقوق ان ینظر الرجل الى والدیه فیحد النظر الیها:
((اگر چیزى كمتر از ((اف )) وجود داشت خدا از آن نهى مى كرد (اف همانطور كه گفتیم كمترین اظهار ناراحتى است ) و این حداقل مخالفت و بى احترامى نسبت به پدر و مادر است ، و از این جمله نظر تند و غضب آلود به پدر و مادر كردن مى باشد)).

ه - با اینكه جهاد یكى از مهمترین برنامه هاى اسلامى است ، مادام كه جنبه وجوب عینى پیدا نكند یعنى داوطلب به قدر كافى باشد، بودن در خدمت پدر و مادر از آن مهمتر است ، و اگر موجب ناراحتى آنها شود، جایز نیست .
در حدیثى از امام صادق (علیه السلام ) مى خوانیم كه مردى نزد پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آمد و عرض كرد من جوان بانشاط و ورزیده اى هستم و جهاد را دوست دارم ولى مادرى دارم كه از این موضوع ناراحت مى شود، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود: ارجع فكن مع والدتك فو الذى بعثنى بالحق لانسها بك لیلة خیر من جهاد فى سبیل الله سنة : برگرد و با مادر خویش ‍ باش ، قسم به آن خدائى كه مرا به حق مبعوث ساخته است یك شب مادر با تو ماءنوس گردد از یك سال جهاد در راه خدا بهتراست!

ولى البته هنگامى كه جهاد، جنبه وجوب عینى پیدا كند و كشور اسلامى در خطر قرار گیرد و حضور همگان لازم شود، هیچ عذرى پذیرفته نیست ، حتى نارضائى پدر و مادر.
در مورد سایر واجبات كفائى و همچنین مستحبات ، مساله همانگونه است كه در مورد جهاد گفته شد.
و - پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فرمود: ایاكم و عقوق الوالدین فان ریح الجنة توجد من مسیرة الف عام و لا یجدها عاق : ((بترسید از اینكه عاق پدر و مادر و مغضوب آنها شوید، زیرا بوى بهشت از پانصد سال راه به مشام مى رسد، ولى هیچگاه به كسانى كه در مورد خشم پدر و مادر هستند نخواهد رسید)).
این تعبیر اشاره لطیفى به این موضوع است كه چنین اشخاص نه تنها در بهشت گام نمى گذارند بلكه در فاصله بسیار زیادى از آن قرار دارند، و حتى نمى توانند به آن نزدیك شوند.
سید قطب در تفسیر فى ظلال حدیثى به این مضمون از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) نقل مى كند كه مردى مشغول طواف بود و مادرش را بر دوش گرفته طواف مى داد، پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را در همان حال مشاهده كرد عرض كرد آیا حق مادرم را با این كار انجام دادم ، فرمود: نه حتى جبران یكى از ناله هاى او را (به هنگام وضع حمل ) نمى كند!
و اگر بخواهیم عنان قلم را در اینجا رها كنیم سخن بسیار به درازا مى كشد و از شكل تفسیر خارج مى شویم ، اما با صراحت باید گفت هر قدر در این زمینه گفته شود باز هم كم است چرا كه آنها حق حیات بر انسان دارند.

در پایان این بحث ذكر این نكته را لازم مى دانیم كه گاه مى شود پدر و مادر پیشنهادهاى غیر منطقى و یا خلاف شرع به انسان مى كنند، بدیهى است اطاعت آنها در هیچیك از این موارد لازم نیست ، ولى با این حال باید با برخورد منطقى و انجام وظیفه امر به معروف در بهترین صورتش با این گونه پیشنهادها برخورد كرد
سخن خود را در این زمینه با حدیثى از امام كاظم (علیه السلام ) پایان مى دهیم : امام (علیه السلام ) مى گوید كسى نزد پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) آمد و از حق پدر و فرزند سؤ ال كرد فرمود: لا یسمیه باسمه ، و لا یمشى بین یدیه ، و لا یجلس قبله ، و لا یستسب له : ((باید او را با نام صدا نزند (بلكه بگوید پدرم !) و جلوتر از او راه نرود، و قبل از او ننشیند، و كارى نكند كه مردم به پدرش ‍ بدگوئى كند)) (نگویند خدا پدرت را نیامرزد كه چنین كردى !).


ترجمه تفسیر المیزان جلد 13 صفحه :110

آیه در مقام انحصار حكم به دوران پیرى پدر ومادر نیست !
اگر حكم را اختصاص به دوران پیرى پدر ومادر داده از این جهت بوده كه پدر ومادر، در آن دوران سخت ترین حالات را دارند، وبیشتر احساس احتیاج به كمك فرزند مى نمایند، زیرا از بسیارى از واجبات زندگى خود ناتوانند، وهمین معنا یكى از آمال پدر ومادر است كه همواره از فرزندان خود آرزومى كنند، آرى روزگارى كه پرستارى از فرزند را مى كردند وروزگار دیگرى كه مشقات آنان را تحمل مى نمودند، وباز در روزگارى كه زحمت تربیت آنها رابه دوش ‍ مى كشیدند، در همه این ادوار كه فرزند از تأمین واجبات خود عاجز بود آنها این آرزورا در سر مى پروراندند كه در روزگار پیرى از دستگیرى فرزند برخوردار شوند.

پس آیه شریفه نمى خواهد حكم را منحصر در دوران پیرى پدر ومادر كند، بلكه مى خواهد وجوب احترام پدر ومادر ورعایت احترام تام در معاشرت وسخن گفتن با ایشان را بفهماند، حال چه در هنگام احتیاجشان به مساعدات فرزند وچه در هر حال دیگر، ومعناى آیه روشن است.


امر به تواضع وخضوع در برابر والدین ودعا براى آنها:

كلمه ((خفض جناح )) (پر وبال گستردن ) كنایه است از مبالغه در تواضع وخضوع زبانى وعملى ، واین معنا از همان صحنه اى گرفته شده كه جوجه بال وپر خود را باز مى كند تا مهر ومحبت مادر را تحریك نموده واورا به فراهم ساختن غذا وادار سازد، وبه همین جهت كلمه جناح را مقید به ذلت كرده وفرمود: ((جناح الذل )) ومعناى آیه این است كه : ((انسان باید در معاشرت وگفتگوى با پدر ومادر طورى روبروشود كه پدر ومادر تواضع وخضوع اورا احساس كنند، وبفهمند كه اوخود را در برابر ایشان خوار مى دارد، ونسبت به ایشان مهر و رحمت دارد))
این در صورتى است كه ((ذل)) به معناى خوارى باشد، واگربه معناى مطاوعه باشد از گستردن بال مرغان جوجه دار ماءخوذ شده كه از در مهر ومحبت بال خود را براى جوجه هاى خود باز مى كنند تا آنها را زیر پر خود جمع آورى نمایند، واز سرما وشكار شدن حفظ كنند.
و در اینكه فرمود: ((و بگو پروردگارا ایشان را رحم كن آنچنانكه ایشان مرا در كوچكیم تربیت كردند)) دوران كوچكى وناتوانى فرزند مرا به یادش مى آورد، وبه اوخاطرنشان مى سازد، در این دوره كه پدر ومادر ناتوان شده توبیاد دوره ناتوانى خود باش واز خدا بخواه كه خداى سبحان ایشان را رحم كند، آنچنانكه ایشان تورا رحم نموده ودر كوچكیت تربیت كردند.
در مجمع البیان مى گوید: این آیه دلالت دارد بر اینكه دعاى فرزند براى پدر ومادرش كه از دنیا رفته اند مسموع است ، زیرا اگر مسموع نبود و براى آنها اثرى نداشت معنا نداشت كه در این آیه امر به دعا كند.
مؤ لف : لیكن آیه بیش از این دلالت ندارد كه دعاى فرزند در مظنّه اجابت است وچنین دعائى بى خاصیت نیست ، زیرا هم گفتیم كه ممكن است به اجابت رسد وهم اینكه ادبى است دینى كه فرزند از آن استفاده مى برد، ولودر موردى مستجاب نشود، وپدر ومادر از آن بهره مند نگردند، علاوه بر این ، مرحوم طبرسى دعا را مختص به حال بعد از مرگ پدر ومادر دانسته ، وحال آنكه آیه شریفه مطلق است .

سیاق آیات حكم مى كند كه این آیه نیز متعلق به مطالب آیات قبل (در باره پدر ومادر) باشد، بنابراین باید گفت این آیه ، متعرض آن حالى است كه احیانا از فرزند حركت ناگوارى سرزده كه پدر ومادر از وى رنجیده ومتاءذى شده اند، واگر صریحا اسم فرزند را نیاورده واسم آن عمل را هم نبرده ، براى این بوده است كه بفهماند همانطور كه مرتكب شدن به این اعمال سزاوار نیست ، بیان آن نیز مصلحت نبوده ونباید بازگوشود.
پس اینكه فرمود: ((ربّكم اعلم بما فى نفوسكم)) معنایش این است كه پروردگار شما از خود شما بهتر مى داند كه چه حركتى كردید واین مقدمه است براى بعدش كه مى فرماید: ((ان تكونوا صالحین)) و مجموعا معنایش این مى شود كه اگر شما صالح باشید وخداوند هم این صلاح را درنفوس وارواح شما ببیند، اونسبت به توبه كاران آمرزنده است .
ودر جمله ((فانّه كان للاوّابین غفورا)) كلمه ((اوابین)) به معناى برگشت كنندگان به سوى خداست كه در هر گناهى كه مى خواهند انجام دهند به یاد خدا افتاده وبر مى گردند. واین تعبیر از قبیل بیان عام در مورد خاص است .
ومعنایش این است كه اگر شما صالح باشید وخداوند هم این صلاح را در روح شما ببیند وشما در یك لغزشى كه نسبت به والدین خود مرتكب شدید به سوى خدا بازگشت كرده وتوبه نمودید، خداوند شما را مى آمرزد، براى اینكه اوهمواره در باره اوابین (وبازگشت كنندگان ) غفور وبخشنده بوده است .

جمعه 17/6/1391 - 18:17 - 0 تشکر 548666

اهمیت نیكى به پدر و مادر


انعام آیه151:

قُلْ تَعَالَوْاْ أَتْلُ مَا حَرَّمَ رَبُّكُمْ عَلَیْكُمْ أَلَّا تُشْرِكُواْ بِهِ شَیْاً وَ بِالْوَلِدَیْنِ إِحْسَناً وَلَا تَقْتُلُواْ أَوْلَدَكُم مِنْ إِمْلَقٍ نَحْنُ نَرْزُقُكُمْ وَ إِیَّاهُمْ وَلَا تَقْرَبُواْ الْفَوَ حِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَلَا تَقْتُلُواْ النَّفْسَ الَّتِى حَرَّمَ اللَّهُ إِلَّا بِالْحَقِّ ذَ لِكُمْ وَصَّكُمْ بِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ‏.بگو: بیایید تا آنچه را پروردگارتان بر شما حرام كرده بخوانم: چیزى را با او شریك مگیرید، و به پدر و مادر نیكى كنید، و فرزندانتان را از ترس تنگدستى نكشید. ماییم كه به شما و آنان روزى مى‏دهیم، و به كارهاى زشت، چه آشكار وچه پنهان، نزدیك نشوید، و نفسى را كه خداوند (كشتن آن را) حرام شمرده، جز به حقّ (مثل قصاص یا دفاع) نكشید، اینهاست آنچه خداوند شمارا به آن توصیه فرموده، باشد كه تعقّل واندیشه كنید.


تفسیرنور:

قرآن در چهار آیه(بقره، 83، نساء، 36، انعام، 151 و اسراء، 23) نسبت به پدر و مادر سفارش كرده است و در هر چهار مورد همراه با مسأله‏ى توحید و نهى از شرك است. همان گونه كه در آفرینش اوّل خداست، بعد پدر و مادر. در این آیات هم اوّل توحید است، بعد نیكى به والدین، ضمناً این آیه چون محرّمات را مى‏شمرد، پس ترك احسان به والدین هم حرام است.

امام صادق‏ علیه السلام فرمود: احسان به والدین، یعنى كارى نكنیم كه آنان وادار به درخواست و سؤالى از ما شوند. كافى، ج‏2، ص‏157؛ بحار، ج‏71، ص‏39.


تفسیرنمونه:
ذكر نیكى به پدر و مادر، بلافاصله بعد از مبارزه با شرك ، و قبل از دستورهاى مهمى همانند تحریم قتل نفس ، و اجراى اصول عدالت ، دلیل بر اهمیت فوق العاده حق پدر و مادر در دستورهاى اسلامى است .
این موضوع وقتى روشنتر مى شود كه توجه كنیم به جاى تحریم آزار پدر و مادر كه هماهنگ با سایر تحریمهاى این آیه است ، موضوع احسان و نیكى كردن ، ذكر شده است یعنى نه تنها ایجاد ناراحتى براى آنها حرام است بلكه علاوه بر آن ، احسان و نیكى در مورد آنان نیز لازم و ضرورى است .
و جالبتر اینكه كلمه ((احسان )) را به وسیله ((ب)) متعدى ساخته و فرموده است ((بالوالدین احسانا))، و میدانیم احسان گاهى با ((الى )) و گاهى با ((ب )) ذكر مى شود، در صورتى كه با الى ذكر شود، مفهوم آن نیكى كردن است هر چند بطور غیر مستقیم و بالواسطه باشد، اما هنگامى كه با ((ب )) ذكر مى شود معنى آن نیكى كردن بطور مستقیم و بدون واسطه است ، بنابراین آیه تاكید مى كند كه موضوع نیكى به پدر و مادر را باید آنقدر اهمیت داد كه شخصا و بدون واسطه به آن اقدام نمود.


تفسیرالمیزان:

عقوق والدین، بعد از شرك به خدا، در شمار بزرگترین گناهان است

به هر حال، خداى تعالى در قرآن كریمش در چند جا احسان به پدر و مادر را تالى توحید و ترك شرك دانسته و هر جا به آن امر كرده قبلا به توحید و ترك شرك امر كرده است، مانند آیه "و قضى ربك الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احسانا"و آیه "و اذ قال لقمان لابنه و هو یعظه یا بنى لا تشرك بالله ان الشرك لظلم عظیم و وصینا الانسان بوالدیه "و آیاتى دیگر.

و این خود بهترین دلیل است بر اینكه عقوق والدین بعد از شرك به خداى بزرگ در شمار بزرگترین گناهان، و یا خود، بزرگترین آنها است، اعتبار عقلى هم مؤ ید این معنا است، براى اینكه جامعه انسانى كه هرگز انسان نمى تواند بدون آن زندگى و دین داشته باشد امرى است اعتبارى و قراردادى كه در حدوث و بقاى خود بستگى به محبت نسل دارد و محبت نسل نیز سرچشمهاى آن رابطه و علاقه اى است كه در بین ارحام رد و بدل مى شود، و معلوم است كه مركز این رابطه خانواده است و قوام خانواده از یك طرف به پدر و مادر است و از طرفى دیگر به فرزندان، و فرزندان موقعى احتیاج به رحمت و راءفت پدر و مادر دارند كه پدر و مادر طبعا مشتاق اولاد و شیفته پرورش آنانند، به خلاف پدر و مادر كه احتیاجشان به فرزندان موقعى است كه پیرى عاجز و زبونشان ساخته و از اینكه مستقلا به ضروریات زندگى خود قیام كنند بازشان داشته. بر عكس، فرزندان به عنفوان جوانى رسیده و مى توانند حوایج پدر و مادر را برآورده كنند. و معلوم است كه در چنین روزهایى جفاى اولاد نسبت به آنان و متعارف شدن این جفا كارى در میان همه فرزندان نسبت به همه پدران و مادران باعث مى شود عواطف تولید و تربیت به كلى از جامعه رخت بربسته و كسى رغبت به تناسل و تربیت فرزند نكند، و افراد از تشكیل جامعه كوچك كه همان خانواده است استنكاف ورزیده، در نتیجه از نسل بشر تنها طبقه اى باقى بماند كه در بینشان قرابت رحم و رابطه خویشاوندى وجود نداشته باشد. و پر واضح است كه چنین جامعهاى به سرعت رو به انقراض گذاشته دیگر هیچ قانون و سنتى فساد روى آورده را جبران نمى كند، و سعادت دنیا و آخرت از آنان سلب مى شود.

در تفسیر عیاشى از ابى بصیر نقل شده كه گفت : من در خدمت امام ابى جعفر (علیهالسلام ) نشسته بودم، و آنجناب بر بساط خود به متكایى تكیه داشت، در این بین شروع كرد به تلاوت آیات محكمه اى از سوره انعام كه دستخوش نسخ نشده است و وقتى به آیه "قل تعالوا اتل ما حرم ربكم علیكم الا تشركوا به شیئا"رسید، فرمود: این آیات را هفتاد هزار ملك مشایعت نمود.


...

جمعه 17/6/1391 - 18:17 - 0 تشکر 548669

بستگان بر انسان و دارایى انسان حقّ و حقوقى دارند.


روم آیه38

فَآتِ ذَا الْقُرْبَى‏ حَقَّهُ وَالْمِسْكِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ ذَ لِكَ خَیْرٌ لِّلَّذِینَ یُرِیدُونَ وَجْهَ اللَّهِ وَأُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ. (اكنون كه دانستى توسعه‏ى رزق به دست خداست،) پس حقّ خویشاوند و تنگدست و در راه مانده را ادا كن. این (انفاق) براى كسانى كه خواهان خشنودى خدا هستند بهتر است، و آنان همان رستگارانند.


تفسیر المیزان:

كلمه ذى القربى  به معناى صاحب قرابت از ارحام است . و كلمه مسكین  به معناى كسى است كه از فقیر بدحال تر باشد، و ابن السبیل به معناى مسافر در راه مانده و حاجتمند است، و اینكه كلمه حق  به ضمیر ذى القربى  اضافه شده، دلالت دارد بر اینكه براى ذى القربى حق ثابتى است، و خطاب در آیه به رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) است، پس ظاهر آیه با قراینى كه در آن هست این است كه مراد از حق  خمس است، و وظیفه دادن آن متوجه به رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) و هر مسلمانى كه مامور به دادن خمس است، مى باشد و منظور از كلمه قرابت  به هر حال قرابت رسول خدا است، همچنان كه در آیه خمس هم مراد همین است. همه اینها در صورتى است كه آیه شریفه در مدینه نازل شده باشد، و اما در فرضى كه مانند سایر آیات این سوره در مكه نازل شده باشد آن وقت مقصود از حق مطلق احسان خواهد بود، نه خمس.

و به خاطر اینكه آیه از نظر معنا عمومیت دارد، و مخصوص به رسول خدا (صلى الله علیه و آله و سلم) نیست، لذا در بیان آثار نیك خمس، ویا صدقه به طور عموم فرمود: ذلك خیر - این بهتر است براى كسانى كه رضاى خدا را مى جویند، و آنان رستگارانند.


تفسیر نمونه جلد 16 صفحه 442

از آنجا كه هر نعمت و موهبتى ، وظائف و مسئولیتهائى را همراه مى آورد، در آیه بعد روى سخن را به پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) كرده ، مى گوید: ((چون چنین است حق بستگان و نزدیكان را ادا كن ، و همچنین مسكینان و در راهماندگان را)) (فات ذا القربى حقه و المسكین و ابن السبیل ).
به هنگام وسعت روزى فكر نكن آنچه دارى از آن تو است ، بلكه دیگران نیز در اموال تو حق دارند، از جمله خویشاوندان و افراد مستمندى كه از شدت فقر زمینگیر شده اند، و همچنین افراد آبرومندى كه دور از وطن بر اثر حوادثى در راه مانده اند و محتاجند.
تعبیر به حقه  بیانگر این واقعیت است كه آنها در اموال انسان شریكند و اگر چیزى انسان مى پردازد حق خود آنها را ادا مى كند و منتى بر گردن آنان ندارد.
جمعى از مفسران ، مخاطب را در این آیه منحصرا پیامبر گرامى اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) دانسته اند و ذى القربىرا خویشاوندان او، در روایت معروفى از ابو سعید خدرى )) و غیر او چنین نقل شده : ((هنگامى كه آیه فوق نازل شد پیغمبر گرامى اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) فدك را به فاطمه بخشید و تسلیم وى نمود)) (لما نزلت هذه الایة على النبى (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) اعطى فاطمه فدكا و سلمه الیها)
عین این مضمون از امام باقر (علیه السلام ) و امام صادق (علیه السلام)نقل شده است .
این معنى در روایت بسیار مشروحى ضمن بیان گفتگوى بانوى اسلام فاطمه زهراء (علیهاالسلام ) با ابوبكر از امام صادق (علیه السلام ) آمده است .
ولى جمعى دیگر از مفسران خطاب را در این آیه عام گرفته اند و شامل پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و غیر او مى دانند، طبق این تفسیر همه مردم موظفند كه حق خویشاوندان و ذى القربى خود را فراموش نكنند.
البته این دو تفسیر منافاتى با هم ندارد و قابل جمع است ، به این ترتیب كه مفهوم آیه مفهوم گسترده اى است و پیامبر و خویشاوندان او مخصوصا فاطمه زهرا (علیهاالسلام)مصداق اتم آن است .

جمعه 17/6/1391 - 18:18 - 0 تشکر 548671

رعایت حقوق خویشاوندی و صله رحم از مواعظ الهی است


نحل آیه 90

إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَنِ وَإِیتَآىِ ذِى الْقُرْبَى‏ وَیَنْهَى‏ عَنِ الْفَحْشَآءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْىِ یَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ‏. همانا خداوند (مردم را) به عدل و احسان و دادن (حق) خویشاوندان، فرمان مى‏دهد و از كارهاى زشت و ناپسند و تجاوز، نهى مى‏فرماید او شما را موعظه مى‏كند باشد كه متذكر شوید.


تفسیر نور:

این آیه منشور جهانى اسلام است كه امام باقرعلیه السلام آنرا در خطبه‏هاى نماز جمعه مى‏خواندند. و به گفته فیض كاشانى در تفسیر صافى؛ اگر در قرآن همین یك آیه بود، كافى بود كه بگوییم: قرآن، «تبیان كلّ شى» است، اوامر و نواهى این آیه در همه ادیان بوده و هرگز نسخ نشده است.
ولیدبن‏ مغیره، چنان جذب این آیه شد كه گفت: شیرینى، زیبایى، محتواى آن، چنان است كه نمى‏تواند كلام بشر باشد.( تفسیر كبیر) و عثمان بن مظعون مى‏گوید با شنیدن این آیه، اسلام به عمق جانم نفوذ كرد و به دلم نشست..


تفسیر نمونه جلد 11 صفحه 370:

مساله نیكى به نزدیكان (ایتاء ذى القربى ) در واقع بخشى از مساله احسان است با این تفاوت كه احسان در كل جامعه است ، و ایتاء ذى القربى در خصوص خویشاوندان و بستگان كه جامعه كوچك محسوب میشود، و با توجه به اینكه جامعه بزرگ از جامعه كوچكتر یعنى جامعه فامیلى تركیب شده ، هر گاه ، این واحدهاى كوچكتر از انسجام بیشترى برخوردار گردند، اثر آن در كل جامعه ظاهر میشود، و در واقع وظائف و مسئولیتها به صورت صحیحى در میان مردم تقسیم میگردد، چرا كه هر گروه در درجه اول به ضعفاى بستگان خود میپردازد، و از این طریق همه این گونه اشخاص زیر پوشش حمایت نزدیكان خود قرار میگیرند.
در بعضى از احادیث اسلامى میخوانیم كه منظور از ذى القربى ، نزدیكان پیامبر یعنى امامان اهلبیتند، و منظور از ایتاء ذى القربى ، اداء خمس میباشد.
این تفسیر هرگز نمیخواهد مفهوم آیه را محدود كند، بلكه هیچ مانعى ندارد آیه به مفهوم وسیعش باقى باشد و این قسمت نیز یكى از مصادیق روشن آن مفهوم عام محسوب گردد.
بلكه اگر ما ذى القربىرا به معنى مطلق نزدیكان اعم از نزدیكان در فامیل و نسب و یا نزدیكان دیگر بدانیم ، آیه مفهوم وسیعترى پیدا میكند كه حتى همسایگان و دوستان و مانند آن را شامل میشود (هر چند معروف در معنى ذى القربى ، خویشاوندان است )
مساله كمك به جامعه هاى كوچك (یعنى بستگان و خویشاوندان ) از آن نظر كه از پشتوانه عاطفى نیرومندى برخوردار است ، از ضمانت اجرائى بیشترى بهره مند خواهد بود.

جمعه 17/6/1391 - 18:19 - 0 تشکر 548673

قطع رحم گناهى است در ردیف فساد در زمین


رعد آیه 25

وَالَّذِینَ یَنقُضُونَ عَهْدَ اللَّهِ مِن بَعْدِ مِیثَقِهِ وَیَقْطَعُونَ مَآ أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَیُفْسِدُونَ فِى الْأَرْضِ أُوْلَئِكَ لَهُمُ اللَّعْنَةُ وَلَهُمْ سُوءُ الدَّار. كسانى هستند كه پیمان خدا را پس از محكم بستن مى‏شكنند و آنچه را خداوند به پیوند آن فرمان داده قطع مى‏كنند و در زمین فساد مى‏نمایند. آنانند كه برایشان لعنت است و برایشان بدمنزلى است.


تفسیر نور:

در برابر صفات نیكو وبارز اولوا الالباب در وفاى به عهد و ارتباط با آنچه خداوند بر وصل آن فرمان داده، قرآن به گروهى اشاره مى‏كند كه ضد این صفات را دارا مى‏باشند، یعنى عهد و پیمان مى‏شكنند و آنچه را امر به وصل آن شده، قطع مى‏كنند. لذا در مقابل «عقبى‏الدّار»، براى این افراد «سوء الدار» در نظر گرفته شده است.
فساد در زمین، بارها در قرآن نسبت به افراد و اعمالى مطرح شده است، از جمله افرادى كه مصداق مفسد معرّفى گردیده‏اند، فرعون است. «انه كان من المفسدین»(1) همچنین افعالى مثل: هلاك حرث و نسل(2)، ایجاد تفرقه و آدم‏كشى نیز از جمله مصادیق فساد در زمین دانسته شده است. قرآن(3) جزاى «مفسد فى‏الارض» را كشتن، دار زدن، قطع عضو و یا تبعید مى‏داند و كسانى را كه در دل اراده‏ى بلند پروازى و فساد دارند، محرومان از الطاف الهى در قیامت مى‏شمارد.
امام سجّادعلیه السلام به فرزندش وصیّت مى‏فرماید: «ایّاك و مصاحبة القاطع لرحمه، فانّى وجدته ملعوناً فى كتاب اللَّه»(4) از دوستى و مصاحبت با كسانى كه قطع رحم مى‏كنند بپرهیز، زیرا من در قرآن، آنها را ملعون یافتم.«یقطعون... لهم اللعنة»


پی نوشت:

(1) قصص، 4.
(2) بقره، 205.
(3) مائده، 33.
(4) بحار، ج 74، ص 196.


...

جمعه 17/6/1391 - 18:19 - 0 تشکر 548674

صله رحم از ویژگی های اولوالالباب است


رعد آیه 21

وَالَّذِینَ یَصِلُونَ مَآ أَمَرَ اللَّهُ بِهِ أَن یُوصَلَ وَیَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ وَ یَخَافُونَ سُوءَ الْحِسَابِ. و(خردمندان) كسانى هستند كه آنچه را خداوند به پیوند با آن فرمان داده پیوند مى‏دهند و در برابرپروردگارشان (بخاطر شناختى كه دارند) خشوع وخشیت دارند و از سختى حساب مى‏ترسند.


تفسیر نمونه ج : 10ص :185

درادامه توضیح ویژگی های اولو الالباب که در آیه19 همین سوره نام آمده ،دومین خصوصیتشان ، حفظ پیوندها و پاسدارى از آنهامعرفی شده است ، چنانكه مى‏فرماید : آنها كسانى هستند كه پیوندهائى را كه خداوند امر به حفظ آن كرده برقرار مى‏دارند ( و الذین یصلون ما امر الله به ان یوصل)تعبیرى از این وسیعتر در این زمینه نمى‏توان پیدا كرد ، چرا كه انسان ارتباطى با خدا ، ارتباطى با پیامبران و رهبران ، ارتباطى با سایر انسانها اعم از دوست و همسایه و خویشاوند و برادران دینى و همنوعان دارد ، و ارتباطى نیز با خودش ، دستور فوق مى‏گوید باید همه این پیوندها را محترم شمرد ، حق همه را ادا كرد ، و كارى كه منجر به قطع یكى از این پیوندها مى‏شود انجام نداد. در حقیقت انسان یك موجود منزوى و جدا و بریده از عالم هستى نیست بلكه سر تا پاى وجود او را پیوندها و علاقه‏ ها و ارتباطها تشكیل مى‏دهد. از یكسو با آفریننده این دستگاه پیوند دارد كه اگر ارتباطش را از او قطع كند نابود مى‏شود همانگونه كه نور یك چراغ با قطع شدن خط ارتباطى آن با مبدء مولد برق.

بنابر این همان طورى كه از نظر تكوینى پیوند با این مبدء بزرگ دارد از نظر اطاعت فرمان و تشریع نیز باید پیوند خود را بر قرار كند.از سوئى دیگر پیوندى با پیامبر و امام به عنوان رهبر و پیشوا دارد ، كه قطع آن او را در بیراهه‏ ها سرگردان مى‏كند.

از سوى سوم پیوندى با تمام جامعه انسانیت و بخصوص با آنها كه حق بیشترى بر او دارند همانند پدر و مادر و خویشاوندان و دوستان و استاد و مربى.

و از سوى چهارم پیوندى با نفس خویش دارد ، از نظر اینكه مامور به حفظ مصالح خویشتن وترقى و تكامل آن شده است.

بر قرار ساختن هر یك از این پیوندها در واقع مصداق یصلون ما امر الله به ان یوصل است و قطع هر یك از این پیوندها ، قطع ما امر الله به ان یوصل است ، چرا كه خدا دستور وصل همه این پیوندها را داده است.از آنچه گفتیم ضمنا تفسیر احادیثى كه در رابطه با این آیه وارد شده است روشن مى‏شود كه گاهى آن را به اقوام و بستگان تفسیر فرموده ‏اند و گاهى به امام و پیشواى دین و گاهى به آل محمد و زمانى به همه افراد با ایمان ! مثلا در حدیثى از امام صادق (علیه‏السلام‏) مى‏خوانیم كه از آن حضرت درباره تفسیر الذین یصلون ما امر الله به ان یوصل سؤال شد فقال قرابتك فرمود : منظور خویشاوندان تو است . و نیز در حدیث دیگرى از همان امام (علیه‏السلام‏) مى‏خوانیم كه فرمود : نزلت فى رحم آل محمد و قد یكون فى قرابتك : این جمله در باره پیوند با آل محمد صادر شده است و گاهى در خویشاوندان و بستگان تو نیز هست.


تفسیر نور:

صله‏ ى‏ رحم تنها به دیدن و ملاقات كردن نیست، كمك‏هاى مالى نیز از مصادیق صله‏ى‏رحم بشمار مى‏رود. امام صادق‏ علیه السلام فرمودند: در اموال انسان غیر از زكات، حقوق دیگرى نیز واجب است و آنگاه این آیه را تلاوت فرمودند.(1) البتّه شاید مراد امام ‏علیه السلام از حقوق دیگر، همان خمس باشد.
در اهمیّت صله ‏رحم همین بس كه خداوند آن را در كنار ذكر خود قرار داده است. «واتقوا اللَّه الّذى تساءلون به والارحام»(2)
ارحام تنها منحصر به خانواده و بستگان نسبى نیست، بلكه جامعه بزرگ اسلامى را كه در آن همه افراد امت با هم برادرند، «انما المؤمنون اخوة»(3) و پدرشان پیامبر اسلام‏ صلى الله علیه وآله و حضرت على‏ علیه السلام است نیز در برمى‏گیرد. پیامبرصلى الله علیه وآله فرمودند: «اَنَا و علىّ اَبَوا هذه الامة»(4)
امام صادق ‏علیه السلام در آستانه رحلت از دنیا، دستور دادند تا به بستگانى كه نسبت به ایشان جسارت كرده بودند هدیه‏ اى بدهند. وقتى حضرت در انجام این كار مورد انتقاد قرار مى‏گیرند، آیه فوق را تلاوت مى‏فرمایند.(5) و این‏گونه به ما یاد مى‏دهند كه شرط صله‏ى‏رحم خوش‏بینى، علاقه و رابطه آنها با ما نیست.


ترجمة المیزان ج : 11ص :478

و در تفسیر عیاشی از عمر بن مریم روایت شده كه گفت : از امام صادق (علیه‏ السلام‏) از آیه و الذین یصلون ما امر الله به ان یوصل سؤال كردم ، فرمود : یكی از معانیش صله رحم است ، ولی نهایت درجه و بهترین مصادیق آن این است كه با ما پیوند داشته باشی.


پی نوشت:

(1) تفسیرصافى.
(2) نساء، 1.
(3) حجرات، 10.
(4) بحار، ج‏23، ص‏295.
(5) تفسیر نورالثقلین.

جمعه 17/6/1391 - 18:19 - 0 تشکر 548675

ولایت و اولویت خویشاوندان نسبت به یكدیگر

انفال/75
وَ الَّذِینَ ءَامَنُوا مِن بَعْدُ وَ هَاجَرُوا وَ جَهَدُوا مَعَكُمْ فَأُولَئك مِنكمْوَ أُولُوا الأَرْحَامِ بَعْضهُمْ أَوْلی بِبَعْضٍ فی كِتَبِ اللَّهِإِنَّ اللَّهَ بِكلّ‏ِ شی‏ءٍ عَلِیمُ. و كسانی كه بعدا ایمان آورده و مهاجرت نموده و با شما به جهاد پرداختند ایشان هم از شمایند و در كتاب خدا خویشاوندان ( در ارث بردن از یكدیگر ) بعضی اولی و نزدیكترند به بعضی دیگر كه خدا به هر چیز داناست

تفسیر نمونه ج : 7ص :259
در قسمت پایانی آیه اشاره به ولایت و اولویت خویشاوندان نسبت به یكدیگر كرده ، مى‏گوید : خویشاوندان ( نیز ) نسبت به یكدیگر و در احكامى كه خداوند بر بندگانش مقرر داشته اولویت دارند ( و اولوا الارحام بعضهم اولى ببعض فى كتاب الله)
در حقیقت در آیات گذشته(1) سخن از ولایت و اولویت عمومى مسلمانان نسبت به یكدیگر بود و در این آیه اخیر تاكید مى‏كند كه این ولایت و اولویت در مورد خویشاوندان به صورت قوى‏تر و جامعترى است ، زیرا خویشاوندان مسلمان علاوه بر ولایت ایمان و هجرت ، ولایت خویشاوندى نیز دارند .
به همین جهت آنها از یكدیگر ارث مى‏برند ، در حالى كه غیر خویشاوندان از یكدیگر ارث نمى‏برند .
بنابر این آیه اخیر تنها حكم ارث را بیان نمى‏كند ، بلكه معنى وسیعى دارد كه ارث هم جزء آن است و اگر مشاهده مى‏كنیم كه در احكام ارث در روایات اسلامى و در تمام كتب فقهى به این آیه و آیه مشابه آن در سوره احزاب استدلال شده ، دلیل بر این نیست كه منحصر به مساله ارث باشد ، بلكه مى‏تواند روشنگریك قانون كلى كه ارث هم بخشى از آن است ، بوده باشد .


ترجمة المیزان ج : 9ص :191
و در تفسیر عیاشی از زراره از ابی جعفر (علیه‏السلام‏) نقل كرده كه در تفسیر آیه واولوا الارحام بعضهم اولی ببعض فی كتاب الله فرموده : بعضی از خویشاوندان در ارث بردن اولای از بعضی دیگرند ، چون به میت نزدیكترند ، و هر كه به میت نزدیكتر است در ارث بردن سزاوارتر است .
آنگاه امام (علیه‏السلام‏) فرمود : مادر میت و برادر و خواهر مادریش و پسرش اولی و نزدیكترند به او ، آیا مادر به میت نزدیكتر از برادران و خواهرانش نیست .
و نیز در همین كتاب از ابن سنان از ابی عبد الله (علیه‏السلام‏) روایت كرده كه فرمود : وقتی كه عثمان بن عفان با علی بن ابی طالب (علیه‏السلام‏) در ارث مردی كه می‏میرد و دارای عصبه نیست و لیكن خویشاوندی دارد كه از او ارث نمی‏برند اختلاف كردند ، و عثمان گفت میان خویشاوند فریضه ‏ای نیست .
حضرت در پاسخش فرمود : ارثش مال خویشاوندش است ، برای اینكه خدای تعالی می‏فرماید : و اولوا الارحام بعضهم اولی ببعض فی كتاب الله عثمان گفت : من میراثش را به بیت المال مسلمین می‏دهم ، و احدی از خویشاوندانش ارث نمی‏برند .

پی نوشت:

(1)وَالَّذِینَ آمَنُواْ وَهَاجَرُواْ وَجَاهَدُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالَّذِینَ آوَواْ وَّنَصَرُواْ أُولَئِكَ هُمُ الْمُؤْمِنُونَ حَقًّا لَّهُم مَّغْفِرَةٌ وَرِزْقٌ كَرِیمٌ ﴿انفال/۷۴﴾


برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.