• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
فرهنگ پایداری (بازدید: 948)
جمعه 17/6/1391 - 15:22 -0 تشکر 547798
زیباترین جوان ایرانی در سال 1338

تصویر او در سال 38 به عنوان تصویر زیباترین جوان ایرانی، جلد مجله‌های آن روزها شد. سال‌ها بعد و با آغاز جنگ، این جوان زیبا که دیگر مبارزی کارکشته شده بود، با 70 ـ 80 نفر از اهالی جنوب شهر که زیرپیراهنی و شلوار کردی، لباس رزم‌شان بود، به خرمشهر رفت.

جمعه 17/6/1391 - 15:39 - 0 تشکر 547881

با سلام خدمت آقای... لازم دیدم این چند خط را برایتان بنویسم، شهادت برادرت را که دوست و همرزمی وفادار برای ما بود، خدمتتان تسلیت عرض می کنم. زیاد حاشیه نمی روم، قرض از نگارش این چند خط اتفاقی است که مدتی پس از شهادت برادرتان واقع شد. حیفم آمد شما به عنوان برادر شهید عزیز از این جریان بی خبر باشید. راستش برادرتان چند ساعت قبل از شهادتش به من گفت که فلانی امروز ظهر من شهید می شوم. حلالم کن. من زیاد جدی نگرفتم و به حساب احساسات و جوانی اش گذاشتم، اما ظهر همان روز درست در میدان ولایت فقیه آبادان گلوله مستقیم توپی کنار او بر زمین نشست و زمانی که ما و فرمانده یعنی همان سید مجتبی هاشمی، خودمان را به بالای سر او رساندیم، دیدیم سر و پایین تنه او کاملا متلاشی شده است. متعاقباً دشمن منطقه را زیر آتش خمپاره قرار داد، میدان ولایت فقیه یک دشت صاف و تیر تراش است و ما کاملاً در دید دشمن بودیم اما در مقابل دیدگان ما سید مجتبی بی توجه به آتش دشمن زانو زد و سرش را به پاره های بدن متلاشی برادرتان داخل کرد و تمام صورت و محاسنش را به خون آن شهید آغشته کرد. بعد برخاست و گفت: برادران به یاد مظلومیت آقا ابا عبدالله (ع) در روز کربلا و نماز غریبانه ظهر عاشورا، همین جا بر پیکر پاره پاره این جوان نماز می خوانیم.
باور کنید زمانی که پشت سر سید مجتبی و در مقابل جسم خونین برادر شما به نماز ایستادیم، باران خمپاره بود که از آسمان می بارید اما نه سید و نه بقیه بچه ها خم به ابرو نیاوردند و به نماز ایستادند. آن روز حتی یک نفر زخمی هم نشد. فرصت دیگری نیست. ببخشید که داغ دلتان را تازه کردم، ما هم اکنون عازم عملیاتی برای شکست حصر آبادان هستیم، حلالم کنید.
برادر شما، از مدافین کوی ذالفقاری

جمعه 17/6/1391 - 15:40 - 0 تشکر 547884


بخشی از یاد داشت های شهید
....می توان در حالیکه دشمن خاک میهن اسلامیان را متجاوزانه مورد هجوم قرار داده و جولانگاه تانکها و نفرهای خود قرار داده و سربازهای بعثی کافر، خواهرانمان را مورد تجاوز قرار داده و به پیر و جوان ما رحم نکرده و امت به پا خواسته را زیر باران گلوله هاتیش به شهادت رسانید و شهرهایمان را با خاک یکسان کرده و نزدیک به سه میلیون ایرانی را گرفتار نموده، دست از ستیز کشید و به نبرد حق جویانه تا محو کامل آثار جنایات و تجاوز ادامه نداد. مگر می شود به عنوان یک مسلمان متعهد به خود اجازه داد تا به سرزمینهای اشغالی فلسطین عزیز، اسراییل غاصب همچنان بتازد و مردم محروم و آواره مسلمان فلسطین را هر روز قتل عام کند. هرگز نمی توانیم ساکت بشینیم در حالیکه آنها در خانه های خود اجازه نفس کشیدن را ندارند. آری، آنها محکوم بر مرگند زیرا مدافع ارزشهای اسلامی اند. آنها برای خدا می جنگند و همانا پیروزی از آن مسلمین است.
... از پدر و مادر عزیزم که عمرشان را صرف تربیت من نمودند، عاجزانه طلب مغفرت می کنم و امیدوارم در مراسم شهادتم موجبات شادی امام امت و امت شهید پرور را فراهم نمایند. حداقل قبل از آغاز انقلاب تا به امروز در راه اهداف مقدس جمهوری اسلامی از هیچ گونه کوشش فرو گذار نکرده ام. در آغاز انقلاب، در کردستان و از آغاز جنگ تحمیلی با کفار بعثی متجاوز عراق، چهارده ماه تمام در آبادان و خرمشهر، تلاش نتیجه بخش در بیرون راندن عراقیها همراه فرزندان عزیز فداییان اسلام داشته ام.
ای جوانان، ای پسران و دختران عزیزم، ای نور دیدگانم، ما در سنگر جبهه حق علیه باطل پشت دشمنان را شکستیم و از برای آرامش شما چه شب ها که نخوابیدیم. ما از شما دفاع کردیم. ما از ناموسمان دفاع کردیم. ما همچون یاران رسوال الله بودیم که به جنگ بدریون شتافتیم. می دانید که چه برادرانی را از دست داده اید، می دانید چه خواهرانی را از دست دادید؟ می دانم که می دانید غنچه های نشکفته ای را به زیر تانک های بعثیون فرستادیم تا شما در آرامش بسر ببرید. تا هیچ ابر قدرتی نتواند نگاهی چپ به شما بکند.
من و تمام سربازان جان بر کف امام به فدای یک تار موی شما. بدانید که تا ما در سنگر نبرد هستیم، هیچ نامردی نمی تواند از شما حتی یک قطره اشک بگیرد.
می دانید که تمام وجود من و تمام زندگی من و تمام آنچه که دارم، تمام و کمال به عشق شما به فریاد درآمده اند و هر چه بی رگی را از دیدگان شما به دور کشانیده اند.
دوستتان دارم، به شما عشق می ورزم، غنچه های دلم را برای شما به گل تبدیل می کنم. یک لحظه اندوه شما تمام وجودم را می کشد و اثری از من نمی گذارد. برای شما مادران شما، برای اسلام شما، برای جاودانی شما، ای فرزندانم نمی دانید چه شبهایی که نخوابیدم و تحمل کردم. دردهای من و زخم های درونم را، نمی دانم با کدامین واژه، با کدام جمله، آن همه عشقی را به شما دارم ابراز نمایم. در هیچ واژه ای نمی گنجد، در عشق شما به پرواز در می آییم و در آسمان با تمام وجود شما را صدا می زنیم.
آری، هر آنچه دارم فدای جوانان عزیزم. عزیزانم، وای جوانان وارسته وطن، من فقط به عشق شما و حفظ اسلام شما دردها و زخمهایم را تحمل می کنم و طاقت می آورم هر آنچه سختی است در این عالم، دستان خسته و ناتوان پدرتان را با اطاعت از خداوند مهربان یاری بخشید و مرحمی بر زخمهای فرو رفته در پیکر جانم.
رهبر عزیزتان را یاری نمایید، گوش به فرمان او باشید و خدا را فراموش نکنید، نماز اول وقت را رها نکنید.
وقت رها شدن روحم از زندان تنم بزودی فرا می رسد و شما را به خدا می سپارم و به سوی تمام هستیم پرواز می کنم...

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.