پرسش, کلید دانش و آگاهی است. پرسش بسیار, برای دستیابی به حقیقت, نشانگر ذهن جست و جوگر, فعال و هوش بالاست.
فرضیه های دانشمندان, با پرسش آغاز می شود و با پاسخ گویی دقیق و همه سویه به پرسشها, به نظریه تبدیل می گردد.
هر تحقیقی, برای پاسخ به یک پرسش صورت می بندد. پس پرسش, مقدمه تحقیق و دستیابی به حقیقت و ژرفا وکُنه یک مقوله است.
با پرسش و درنگ دقیق و همه جانبه روی آن و پاسخ منطقی و در خورِ آن را ارائه دادن, علوم رشد می کنند و جامعه به تکامل علمی می رسد.
اسلام, با آگاهی بخشی, آموزش, تعلیم و خواندن و قلم آغاز شد و آموزه های خود را گستراند و جامعه بدوی عربستان را, که جهل و بی دانشی بر آن حاکم بود و اوهام و خرافه ها ذهن و فکر مردم را درمی نوردید و بر آنها چیرگی داشت, به تمدنی پایدار و استوار برخرد و دانش رساند. این رشد و تعالی, برخاسته از تعالیم آسمانی اسلام و تلاشهای توان فرسای پیامبر خدا, محمد مصطفی(ص) بود که چنان زمینه ای را پدید آورد و دامنه آگاهی را گستراند و ذهنها را از رکود به درآورد. در این جامعه از نظر فکری رشد یافته, پرسش گری و پاسخ گویی, جایگاه ویژه ای یافت, تا بدان جا که به گونه ای نیازهای فکری و عقیدتی مردم را برآورده می کرد و گره های فکری را به بهترین وجه می گشود.
بیان تعالیم آسمانی اسلام از سوی رسول خدا(ص) مردم مکه را با آموزه های جدیدی رو به رو ساخت و پرسشهای گوناگونی را با توجه به عقاید نادرست و وَهم آلود و خرافی که داشتند, فراروی شان نهاد.
آنان که با عقاید خرافی و وَهم آلود خو گرفته بودند, و پس از قرنها سرگردانی و دست و پا زدن در لجّه های انحرافی فکری و عقیدتی, نمی خواستند از پندارهای جاهلی خود دست بردارند و از حق پیروی کنند, از این روی, تلاش فراوان کردند که در برابر حق بایستند و حق گویی پیامبر خدا را از جلوه بیندازند. او را به دروغ گویی, بازگویی اساطیر و داستانهای پیشینیان, سحر و جادو, متهم کردند. از آن جا که از علم کافی برای از میدان به در کردن پیامبر بی بهره بودند, از یهود و نصارا کمک طلبیدند. در این راستا نضربن حارث, عقبة بن ابی مُعیط و عاص بن وائل سهمی را به مدینه و به نقلی به نجران, فرستادند, تا از یهود و نصارا پرسشهایی دریافت کنند و با طرح آنها برای رسول خدا, بر او چیره شوند. چون می پنداشتند رسول خدا, از پاسخ گویی به این دست از پرسشها, بی گمان, ناتوان است.
علمای یهود و نصارا, سه پرسش را در اختیار فرستادگان مشرکان مکه گذاشتند و یادآور شدند: پاسخ به آنها, نشانه پیامبری محمدبن عبدالله است و ناتوانی او از پاسخ گویی, نشانه آن است که او مأموریتی از سوی خدا ندارد و دروغزن است!
پرسشها عبارت بودند از:
1. آن دسته از جوانانی که در روزگاران پیشین می زیسته اند و سرگذشت شگفت انگیزی دارند, چه کسانی هستند؟
2. مردی که شرق و غرب را درنوردید که بود و سرگذشت او چه بود؟
3. روح چیست؟
خداوند, پاسخ هر سه پرسش را به پیامبر گرامی اش وحی کرده:
در پاسخ پرسش نخست, سوره کهف را نازل فرمود و آگاهی های دقیقی که مایه شگفتی همگان شد, در اختیار مردم گذاشت و راه را بر بهانه جویان بست.
در پاسخ پرسش دوم, آیات مربوط به ذوالقرنین را که از آیه 83 سوره کهف شروع می شود و به آیه 102 پایان می پذیرد, نازل فرمود و به درستی و روشنی نمایاند که پیامبر گرامی اسلام, آن چه را می فرماید, سرچشمه وَحیانی دارد.
پیامبر در این پاسخ گویی شگفت انگیز, افزون بر آن که پرسش گران بهانه جو و ستیزه خو را از میدان به در کرد, افراد و یاران خود را امیدوار ساخت و آینده روشن را فراروی شان ترسیم کرد.
در پاسخ پرسش سوم, خدای تعالی به پیامبر فرمود.:
(ویسألونک عن الرّوح قل الروح من امر ربی و ما اوتیتم من العلم الاّ قلیلا). اسرا, 85
از تو درباره روح می پرسند, بگو: روح از امر پروردگار من است و به شما از دانش, جز اندکی داده نشده است.
و نیز از پرسش گران, عالم یهودی, به نام عبدالله بن سلام بود, که در مدینه می زیست. وی, چهارصد و چهل مسأله از مسائل تورات را آماده کرد و از بین آنها چهار مسأله مشکل را برگزید و به نزد پیامبر آمد و از پیامبر خواست که به آن چهارمسأله پاسخ بگوید.
پیامبر فرمود:
(اجلس و سل عمّا شئت اخبرتک عما تسئلنی عنه.)
بنشین و بپرس از آن چه می خواهی. اگر بخواهی تو را از پرسشهایی که داری بیاگاهانم.
دعوت به پرسش و پاسخ گویی و این که باید مردم در دانش و آگاهی به مرحله ای برسند که از نظر فکری و عقیدتی احساس نیاز به پرسش بکنند و ده ها مسأله پیچیده در ذهن داشته باشند که برای بازکردن گره از آنها به پرسش از آگاهان و دانایان و آشنایان به معارف اسلامی, روی بیاورند, از اموری است که اسلام از آن آغاز, در صدد بوده که زمینه آن را به درستی پدید بیاورد و مردم را به این سوی سوق بدهد, زیرا در نگاه این دین آگاهی و دانایی گستر, پرسش کلید دانش است.
رسول خدا فرمود:
(العلم خزائن و مفاتحها السؤال. یرحمکم الله فانّه یوجر فیه اربعة السائل و المعلم و المستمع و السامع و المحبّ لهم.)
دانش گنجینه هاست و پرسش کلید آن.پس خدای تان رحمت کناد, بپرسید که با آن چهار تن اجر می برند: پرسنده, آموزگار, گوش فرا دهنده, و شنونده و دوستدار آنان.
امام محمد باقر(ع) در پایان پاسخ گویی به چندین پرسش عبدالغفار بن قاسم, فرمود:
(ألا انّ مفاتح العلم السؤال)
و انشأ یقول:
شفاء العمی طول السؤال و انّما تمام العمی طول السکوت علی الجهل)
بدان و آگاه باش که کلید دانش, پرسش است.
و در شعری انشاد فرمود:
شفای نابینایی, در پرسش طولانی است و نابینایی تمام در سکوت بر جهل
اینها بانگ بیدار باش, به حوزه های علمیه است که خود را طلایه دار اسلام می دانند و به عالمان دین, که خود را وارث انبیا قلمداد می کنند که باید در زمینه سازی برای پرسش گری و پاسخ گویی تلاش ورزند و بازدارنده ها را از سر راه بردارند.
بر زعمای حوزه است که طالب علمان جوان را به میدان پرسش گری بکشانند و با پاسخ گویی به پرسشها و شبهه های آنان, این گروه را در برابر آسیبها و یورشها مقاوم سازند و زمینه نشاط و رشد و توسعه علمی را در حوزه ها و جامعه فراهم آورند.
با پرسش و پاسخ روشن به آن , بی گمان بستر نشاط علمی, در زمینه های گوناگون در جامعه فراهم می شود.
با این نگاه هر گونه برخورد ناشایست, حذفی و غیرمنطقی با پرسش گر, پیامدهای غیر درخور جبرانی دارد و به روند رشد جامعه آسیب جدی وارد می سازد.
امام صادق(ع) به حمران بن أعیَن درباره چیزی که از آن حضرت پرسیده بود, فرمود:
(انّما یهلک الناس لأنّهم لا یسألون.)
همانا مردم هلاک می شوند, برای آن که نمی پرسند.