سیمای مدیر موفق » آیات 106 تا 111 سوره یوسف
- وَمَا یُؤْمِنُ أَكْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلَّا وَهُم مُّشْرِكُونَ«106» «و بیشترشان به خداوند ایمان نمیآورند، جز اینكه (با او چیزی را) شریك میگیرند. (و ایمانشان خالص نیست)»
1- توجه به نشانههای اخلاص و شرك
امام رضا میفرماید: شرك در این آیه به معنای كفر و بتپرستی نیست، بلكه مراد توجّه به غیر خداوند است.
از امام صادق نیز نقل شده است كه فرمودند: شرك در انسان، از حركت مورچه سیاه در شب تاریك بر سنگ سیاه، مخفیتر است.
امام باقر نیز میفرماید: مردم در عبادت موحّد هستند، ولی در اطاعت از غیر خدا گرفتار شرك میشوند. و در روایات دیگری میخوانیم كه مراد از شرك در این آیه، شرك نعمت است. مثل اینكه میگوییم فلانی كار مرا سر وسامان داد، اگر فلانی نبود نابود شده بودم و امثال آن.
نشانههای مؤمن مخلص 1- در انفاق: «لانرید منكم جزاء و لاشكوراً»
از كسی توقع پاداش و تشكر ندارد.
2- در عبادت: «و لا یشرك بعبادة ربّه احداً»
جز خداوند كسی را بندگی نمیكند.
3- در تبلیغ: «إن اجری الاّ علی اللَّه»
به غیر خداوند از كسی پاداش نمیخواهد.
4- در ازدواج: «و لأمة مؤمنة خیر»
ایمان را اصل قرار میدهد.
5 - در برخورد با مردم: «قل اللَّه ثم ذرهم»
جز رضای او همه چیز را كنار میگذارد.
6- در جنگ وبرخورد با دشمن: «و لایخشون احداً الا اللَّه» از كسی به جز خداوند نمیهراسد.
7- در مهرورزی و محبّت: «والّذین آمنوا اشدّ حبّاً للَّه» هیچ كس را به اندازه خداوند دوست نمیدارد.
8 - در تجارت وكسب وكار: «رجال لاتلهیهم تجارة و لابیع عن ذكراللَّه» از یاد خداوند غافل نمیشود.
نشانههای انسان آلوده به شرك 1- عزّت را از دیگران آرزو میكند: «أیبتغون عندهم العزّة»
2- در عمل: «خلطوا عملاً صالحاً وآخر سیّئاً»
كار شایسته را با ناشایست میآمیزد.
3- دربرخورد بادیگران: «كلّ حزب بما لدیهم فرحون» دچار تعصبات حزبی و گروهی میشود.
4- در عبادت: «الّذین هم عن صلاتهم ساهون . الّذین هم یرائون» بیتوجّهی و ریاكاری میكند.
5- در جنگ و نبرد: «یخشون النّاس كخشیة اللَّه»
از مردم میترسد.
6- در تجارت وامور دنیوی: «اَلْهاكم التَّكاثُر» سرگرم افزونطلبی است.
7- در انتخاب دین و دنیا: «و اذا رأوا تجارة او لهواً انفضّوا الیها و تركوك قائماً» دنیا را میگیرند و پیامبر را تنها میگذارند.
أَفَأَمِنُواْ أَن تَأْتِیَهُمْ غَاشِیَةٌ مِّنْ عذَابِ اللَّهِ أَوْ تَأْتِیَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً وَ هُمْ لَا یَشْعُرُونَ«107» «آیا (آنها كه ایمان نمیآورند) از اینكه عذاب الهی آنها را در برگیرد و یا قیامت در حالی كه نمیدانند ناگهانی فرا رسد، در امانند؟»
1- پرهیز از خوداتكایی
هیچ كس خود را تضمین شده نپندارد. «أفآمنوا»
قهر خداوند، فراگیر است و امكان فرار نیست. «غاشیة»
2- یاد قیامت
یاد قیامت، عامل تربیت است. «تاتیَهم السّاعة»
قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُواْ إِلَی اللَّهِ عَلَی بَصِیرَةٍ أَنَاْ وَ مَنِ اتَّبَعَنِی وَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ مَآ أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِینَ«108» «(ای پیامبر! تو نیز) بگو: این راه من است. من و هر كس پیرویام كرد، با بینایی به سوی خدا دعوت میكنیم و خداوند (از هر شریكی) منزه است و من از مشركان نیستم.»
1- دعوت به خدا نه به خود
دعوت رهبر باید به سوی خدا باشد، نه به خود. «ادعوا الی اللَّه»
2- آگاهی دادن به مردم
مردم را چشم بسته و بدون آگاهی نباید به انجام كاری ترغیب كرد. «علی بصیرة»
3- بصیرت
رهبر باید بصیرت كامل داشته باشد. «علی بصیرة»
4- اخلاص در عمل
مسئولان و مبلّغان دینی باید افرادی خالص ومخلص باشند.
«ما أنا من المشركین»
وَمَآ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالاً نُّوحِی إِلَیْهِم مِّنْ أَهْلِ الْقُرَی أَفَلَمْ یَسِــیرُواْ فِی الْأَرْضِ فَیَنظُرُواْ كَیْـفَ كَـانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَ لَدَارُ الْأَخِرَةِ خَیْرٌ لِلَّذِینَ اتَّقَوْاْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ«109» «و پیش از تو (پیامبری) نفرستادیم، جز مردانی از اهل آبادیها را كه به آنان نیز وحی میكردیم. (با وجود این) آیا در زمین سیر نكردهاند تا عاقبت كسانی را كه پیش از آنان بودهاند بنگرند؟ و قطعاً سرای آخرت برای كسانی كه تقوا پیشه كردهاند بهتر است. آیا نمیاندیشید؟»
1- مردمی بودن
پیامبران از جنس مردم بوده و در میان آنان زندگی میكردند. (نه فرشته بودند، نه افراد گوشهگیر ونه اهل رفاه.) «من اهل القُری»
2- نظارت مستقیم
مشاهده مستقیم از كارآمدترین شیوههای دریافت حقیقت است.
«أفلم یسیروا... فینظروا»
3- سفرها هدفدار باشد
سیر و سفر باید هدفدار باشد. «أفلم یسیروا ... فینظروا»
4- حفظ آثار باستانی برای عبرت دیگران
سیر و سیاحت در زمین و آگاهی از تاریخ و درس عبرت گرفتن، برای هدایت و تربیت بسیار كارگشاست. «فینظروا»
حفظ آثار باستانی برای بازدید وعبرت آیندگان لازم است.«فینظروا»
5- بكار انداختن عقل و اندیشه
به كار انداختن عقل و فكر بشر از اهداف رسالت انبیا و قرآن است.
«أفلا تعقلون»
حَـتَّی إِذَا اسْتَیْئَسَ الرُّسُـلُ وَ ظَنُّواْ أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُواْ جَآءَهُمْ نَصْرُنَا فَنُجِّی مَن نَّشَآءُ وَ لَا یُرَدُّ بَأْسُنَا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِینَ«110» «(دعوت پیامبران و مخالفت دشمنان همچنان ادامه داشت) تا هنگامی كه پیامبران (از هدایت مردم) به آستانه نومیدی رسیدند وكفار گمان كردند (وعدهی عذاب) به دروغ به آنان داده شده است، آنگاه یاری ما به آنان رسید، پس كسانی را كه میخواستیم نجات یافتند (ولی) عذاب ما ازگروه مجرمان باز گردانده نمیشود.»
1- پایداری و استقامت بر راه حق
در طول تاریخ، پیامبران در دعوت خود مستمر و مصرّ بودند، تا آنكه از هدایت مردم مأیوس میشدند، چنانكه مخالفانِ لجوج نیز دست از مقاومت برنمیداشتند.
2- مهلت دادن به مجرم
مهلت دادن به مجرمان وتاخیر عذاب آنان، از سنّتهای الهی است. «حتّی اذا استیئس» یعنی به قدری ما به مجرمان مهلت دادیم كه انبیا مأیوس شدند.
3- خوشبینی و حسن نیت به اندازه
خوشبینی و حسننیّت و حوصله اندازه دارد. «حتّی»
4- دقت در صرف منابع
نیروی خود را صرف زمینههای غیرقابل نفوذ نكنیم. باید از هدایتپذیری برخی مردم صرفنظر كرد. «استیئس الرُّسل»
5- توجه به اینکه راه حق بن بست ندارد
راه خدا بنبست ندارد. «اذا استیئس الرسل...جاءهم نصرنا» (هر كجا مردم كار را به بنبست كشاندند قدرت خدا جلوه میكند.)
لَقَـدْ كَانَ فِی قَصَـصِهِمْ عِبْرَةٌ لاُِّوْلِی الْأَلْبَـابِ مَا كَـانَ حَدِیثاً یُفْتَرَی وَلَكِن تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَـدَیْهِ وَ تَفْصِـیلَ كُلِّ شَیءٍ وَهُدی وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ«111» « به راستی در سرگذشت آنان، برای خردمندان عبرتی است. (این) سخنی نیست كه به دروغ ساخته شده باشد، بلكه تصدیق كنندهی آن (كتاب آسمانی) است كه پیش از آن آمده و روشنگر هر چیز و (مایه) هدایت و رحمت برای گروهی است كه ایمان میآورند.»
1- عبرت گرفتن از تاریخ
شرط امتیاز در داستانها، پندآموزی آنهاست. در ابتدای سوره فرمود: «نحن نقصّ علیك احسن القصص» ودر آخر فرمود: «لقد كان فی قصصهم عبرة»
چنانكه حضرت یوسف علیرغم همه كیدها و مشكلات و موانع به عزّت و قدرت رسید، پیامبر اسلام نیز علی رغم همهی مكرها و... به عزّت و قدرت خواهد رسید. «لقد كان فی قصصهم عبرة»
تنها خردمندان از داستانها، پند وعبرت میگیرند. «عبرة لاولی الالباب»
داستانهای قرآن، بیان واقعیّتهای عینی و عبرت آموز است. (یافتنی است، نه بافتنی.) «ما كان حدیثاً یفتری»
گفتار راست و واقعی، تأثیر عمیق دارد. «عبرة... ما كان حدیثاً یفتری»
قرآن با كتب آسمانی دیگر همسو است. «تصدیق الّذی...»
قرآن، تمام نیازهای انسان را مطرح میكند. «تفصیل كلّ شیءٍ»
قرآن، هدایت محض است و آمیخته با هیچ ضلالتی نیست. «هدی»
تنها اهل ایمان از هدایت ورحمت قرآن بهره میبرند. «هدی و رحمةً لقوم یؤمنون»
نكته سنجی و درس گرفتن عقل لازم دارد؛ «عبرة لاولی الالباب» ولی دریافت نور و رحمت الهی، ایمان نیز لازم دارد. «لقوم یؤمنون»
خداوندا! به آبروی حضرت یعقوب ، همهی ما را در شدائد و سختیها صبور قرار بده!
خداوندا! به آبروی حضرت یوسف ، همهی ما را در حوادث، فتنهها و شرایط حسّاس، حفظ فرما!
خداوندا! یوسف زهرا حضرت مهدی را از ما راضی و خشنودفرما، فرجاش نزدیكو به ما توفیق مهجوریّتزدایی از قرآن و مظلومیّتزدایی از اهل بیت مرحمت فرما.
«آمین ربّ العالمین»
«والحمدللّه ربّ العالمین»