• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن مدیریت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
مدیریت (بازدید: 1232)
يکشنبه 12/6/1391 - 2:42 -0 تشکر 540090
سیمای مدیر موفق درقرآن

- بسم الله الرحمن الرحیم
- «و بهِ نستعین انّه خیرُ ناصرٍ و معین»

(لقد كانَ فی قصصهم عبرة لاولی الالباب ما كـان حدیثاً یفتری و لكن تصدیق الذّی بین یدیه و تفصیل كل شیء و هدیً و رحمة لقومٍ یؤمنون)
«به راستی در سرگذشت آنان، برای خردمندان عبرتی است (این) سخنی نیست كه به دروغ ساخته شده‌باشد، بلكه تصدیق كننده آن (كتاب آسمانی) است كه پیش از آن آمده و روشنگر هر چیز و (مایه) هدایت و رحمت برای گروهی است كه ایمان می‌آورند.»
به راستی همانطور كه در حدیث‌آمده، قرآن، مثل دریاست و دریا مراتب و اعماقی دارد كه هر چه در آن بیش‌تر به جستجو و تدبر بپردازیم بیش‌‌تر بهره‌مند می‌شویم. در هر سوره و آیه و كلمه و حرفی درسی نهفته است. آری دریایی كه انسان هر چه بتواند به اعماق آن نزدیك شود درّ و گوهر و مرواریدهای زیادی را دست می‌یابد كه وسیله‌‌ای برای رشد و كمال، هدایت و تعالی او می‌گردد.
به این جهت است كه امام صادق می‌فرماید:
«القرآن عهدالله الی خلقه فقد ینبغی للمرء المسلم، ان ینظر فی عهده كل یوم و إن یقرأ منه خمسین آیة»
«این قرآن در حكم یك عهدنامه‌ای است از سوی خداوند به بندگانش. شایسته است كه هر مسلمانی روزانه به این نامه بنگرد و پنجاه آیه از آن را تلاوت كند.»
آری بر مسلمان تكلیف است كه با قرآن ارتباط مستمر داشته باشد، بر او بنگرد، تلاوت كند، تدبر كند، راه هدایت بیاموزد و قرآن چراغی فراروی او در پیمودن صراط مستقیم باشد.
قرآن تمام نیازهای انسان را مطرح می‌كند، هدایت محض است و نكته‌سنجی و درس گرفتن از آن، ایمان و عقل می‌خواهد. قرآن ذكر است، زیرا:
یادآور عظمت هستی است.
یادآور گذشته و آینده انسان است.
یادآور صحنه‌های قیامت است.
یادآور عوامل سقوط و عزت فرد و جامعه است.
یادآور تاریخ و زندگی شخصیت‌های تاریخ‌ساز است.
معارف قرآن حقایقی است كه باید همواره آن را فرا گرفت و به خاطر داشت و به كار بست.
به یك نظر قرآن كتاب داستان است. چون حدود 280 داستان در قرآن آمده است و پیامبر با همین داستان‌ها سلمان و ابی‌ذر تربیت كرده و حكومت اسلامی را بنا نهاده‌ است. چرا كه داستان‌های قرآن دارای ویژگی‌هایی است كه عبرت و پند و درس‌آموزی، واقعی بودن و تأثیر عمیق از جمله امتیازات آن‌هاست، البته خردمندان از داستان‌های آن بیش‌تر درس، پند و عبرت می‌گیرند.
به گفته قرآن بهترین داستان، داستان حضرت یوسف است كه برای جویندگان آیت و برای خردمندان عبرت و برای اهل ایمان مایه هدایت و رحمت است.
چندی قبل از دانشمند فرزانه و مفسر قرآن حضرت حجت الاسلام‌ و المسلمین قرائتی (دامت بركاته) كتاب تفسیر سوره یوسف را مطالعه كردم. دیدم علاوه بر نكات و پیام‌های جالب و زیبا و درس‌آموزی كه از آیات این سوره استفاده شده، می‌توان از این داستان كه محور آن حضرت یوسف است و خداوند او را از چاه به جاه و مقام و حكومت رسانید و در این راه موفقیت‌هایی را كسب كرد دربارة ادارة جامعة اسلامی برای مدیران محترم درس‌هایی را برداشت نمود. نوشتة حاضر ارائه درس‌هایی از سوره ‌یوسف است برای عزیزانی كه می‌خواهند با درس‌آموزی و پندآموزی از قرآن مدیرانی موفق با سیمایی قرآنی در حكومت اسلامی باشند.
گرچه به نظر رسید که این درس‌ها در چهار بخش:
1- اصول مدیریت
2- اخلاق مدیر
3- هشدارها و خطرها
4- تذکرات
تنظیم گردد ولی دیدم شایسته‌تر است که ترتیب آیات و داستان حضرت یوسف به این شکل باقی بماند. امید است مورد قبول خداوند و توجه عزیزان قرار گرفته و ما را با ارائه نظرات مساعدت فرمایند.
«خدایا چنان كن سرانجام كار تو خشنود باشی و ما رستگار»


« والسلام علی من اتّبع الهدی »
محمد موحدی نژاد

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

يکشنبه 12/6/1391 - 2:47 - 0 تشکر 540117

سیمای مدیر موفق » آیات 86 تا 90 سوره یوسف


- قَالَ إِنَّمَآ أَشْكُواْ بَثِّی وَحُزْنِی إِلَی اللَّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ«86»
«(یعقوب) گفت: من ناله (آشكار) وحزن (پنهان) خود را فقط به خدا شكایت می‌برم و از (عنایت و لطف) خداوند چیزی را می‌دانم كه شما نمی‌دانید.»
1- پرهیز از سكوت یا ناله و فریاد ناپسند
آنچه مذموم است، یا سكوتی است كه بر قلب واعصاب فشار می‌آورد و سلامت انسان را به مخاطره می‌اندازد و یا ناله و فریاد در برابر مردم است كه موقعیّت انسان را پایین می‌آورد، امّا شكایت بردن به نزد خداوند مانعی ندارد. «انّما اشكوا... الی اللَّه»
2- ژرف‌نگـری در حوادث و تلخی‌هـا
افراد ظاهربین از كنار حوادث به راحتی می‌گذرند، ولی انسان ژرف‌نگر، آثار و حوادث را تا قیامت می‌بینند. «اعلم من اللَّه ...»
یَا بَنِی اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن یُوسُفَ وَ أَخِیهِ وَ لَاتَاْیََسُواْ مِـنْ رَّوْحِ اللَّهِ إِنَّهُ لَا یَاْیَْـسُ مِـن رَّوْحِ اللَّهِ إِلَّا لْــقَوْمُ الْكَافِرُونَ«87»
«ای پسرانم (بار دیگر به مصر) بروید و از یوسف و برادرش جستجو كنید و از رحمت خداوند مأیوس نشوید، حقّ این است كه جز گروه كافران، از رحمت خداوندی مأیوس نمی‌شوند.»
1- دوری از یأس و ناامیدی
اولیای خدا، هم خود مأیوس نمی‌شوند هم دیگران را از یأس باز می‌دارند. «لاتایئسوا» براساس روایات، یأس از رحمت خدا، از گناهان كبیره است.
2- دوری از تنبلی
رسیدن به لطف الهی، با تنبلی سازگار نیست. «اذهبوا، ولا تایْئسوا»
فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَیْهِ قَالُواْ یَآ أَیُّهَا الْعَزِیزُ مَسَّنَا وَ أَهْلَنَا الضُّرُّ وَ جِئْنَا بِبِضَـاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَیْلَ وَ تَصَــدَّقْ عَلَیْنَآ إِنَّ اللَّهَ یَجْزِی الْمُتَصَدِّقِینَ«88»
«پس هنگامی كه (مجدداً) بر یوسف وارد شدند، گفتند: ای عزیز! قحطی ما و خاندان ما را فراگرفته و (برای خرید گندم) بهای اندكی با خود آورده‌ایم، (اما شما كاری به پول اندك ما نداشته باش) سهم ما را بطور كامل وفا كن و بر ما ببخش، زیرا كه خداوند كریمان و بخشندگان را پاداش می‌دهد.»
1- احترام به پدر
در روایات آمده است: یعقوب نامه‌ای برای یوسف نوشت كه محتوای آن تجلیل از یوسف ، بیان قحطی كنعان، تقاضای آزادی بنیامین و تبرئه فرزندان از سرقت بود و به همراه فرزندان برای یوسف فرستاد. وقتی یوسف در مقابل برادران آن نامه را خواند، بوسید و بر چشم گذاشت و گریه‌ای كرد كه قطرات اشك بر لباسش نشست.
برادران كه هنوز یوسف را نمی‌شناختند شگفت‌زده بودند كه این همه احترام به پدر ما برای چیست؟ كم‌كم برق امیدی در دل آنها روشن شد. خنده یوسف را چون دیدند، با خود گفتند نكند او یوسف باشد.
2- رعایت آداب درخواست كردن
برای درخواست كمك و مساعدت، فرهنگ خاصّی لازم است:
الف) تجلیل از كمك كننده. «ایّها العزیز»
ب) بیان حال و نیاز خود. «مسّنا و اهلنا الضّر»
ج) كمبود بودجه (فقر مالی). «بضاعة مزجاة»
د) ایجاد انگیزه در كمك كننده. «فتصدّق علینا انّ اللَّه یجزی المتصدّقین»
3- پرهیز از تحقیر
تحقیر كنندگان، روزی تحقیر می‌شوند. فرزندانی كه با غرور می‌گفتند: «نحن عصبة» ما قوی هستیم، «سرق اخ له من قبل» برادر ما دزد بود، «انّ ابانا لفی ضلال» پدر ما در گمراهی آشكار است، امروز با حقارت می‌گویند: «مسنّا و اهلنا الضرّ»
4- توجه به خطر فقر و نیازمندی
فقر و نیاز، انسان را ذلیل می‌كند. «مسّنا و اهلنا الضر»


آنچه شیران را كند روبَه مزاج  ... احتیاج است احتیاج است احتیاج

قَالَ هَلْ عَلِمْتـُم مَّا فَعَلْتُم بِیُوسُفَ وَ أَخِیهِ إِذْ أَنْتُمْ جَاهِلُونَ«89»
«(یوسف) گفت: آیا دانستید با یوسف و برادرش چه كردید آنگاه كه شما نادان بودید.»
1- فتوت و جوانمردی در برخورد با خلافكار
فتوّت در آن است كه جزئیّات خلاف مطرح نشود. لذا یوسف به طور سربسته پرسید: چه كردید؟ «ما فعلتم»
2- در شرایط قدرتمندی مظلومان فراموش نشوند
وقتی به قدرت رسیدیم، دیگر مظلومان را فراموش نكنیم.
«ما فعلتم بیوسف و اخیه»
3- پذیرش عذر و تلقین راه عذرخواهی
فتوّت در آن است كه راه عذر به خطاكار تلقین شود. (یوسف به برادران خطاكار گفت: كارهای شما در زمان بی توجّهی شما بوده نه اكنون.) «اذ انتم جاهلون»
قَالُواْ أَءِنَّكَ لَأَنـتَ یُوسُـفُ قَالَ أَنَاْ یُوسُـفُ وَهَذَآ أَخِی قَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَیْنَآ إِنَّهُ مَن یَتَّقِ وَیَصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا یُضِیعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِینَ«90»
«گفتند: آیا تو خود (همان) یوسفی؟ گفت: (آری) من یوسفم و این برادر من است. به تحقیق خداوند بر ما منت گذاشت. زیرا كه هر كس تقوا و صبر پیشه كند، پس همانا خداوند پاداش نیكوكاران را تباه نمی‌كند.»
1- ایجادزمینه رشدوتربیت و انگیزه برای مردم
باید شرایط طوری فراهم شود كه مردم سؤال كنند و برای رشد و تربیت، انگیزه آنان را بالا برد. در برادران یوسف دائماً انگیزه برای جستجو و سؤال زیاد می‌شد. با خود می‌گفتند: چرا اصرار داشت بنیامین را به همراه خود بیاوریم؟ چرا پیمانه در بار ما پیدا شد؟ چرا پول ما را در نوبت اوّل برگرداند؟ او از كجا داستان یوسف را می‌داند؟ نكند دیگر به ما غلّه ندهد؟ وقتی این هیجانات در روح آنها اوج گرفت، پرسیدند: آیا تو یوسف هستی؟ گفت: بله.
2- استفاده از زمان‌های مناسب
از حساس‌ترین اوقات، برای تبلیغ استفاده كنید. (موقعی كه برادران از كار خود شرمنده وآماده پذیرش سخن یوسف‌اند، او می‌گوید: «مَن یتّق ویصبر ...»)
3- صبر و تقوا (زمینه‌ساز عزت است)
صبر وتقوا، زمینه عزّت است. «مَن یتّق و یصبر فانّ اللَّه لایضیع...»
4- باتجربه‌ها لایق زمامداری هستند
كسی لایق زمامداری و حكومت است كه در برابر حوادث، حسادت‌ها، شهوت‌ها، تحقیرها، زندان‌ها، تبلیغات سوء و... امتحان داده باشد. «مَن یتّق و یصبر...»

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

يکشنبه 12/6/1391 - 2:47 - 0 تشکر 540118

سیمای مدیر موفق » آیات 91 تا 95 سوره یوسف


- قَالُواْ تَاللَّهِ لَقَدْ ءَاثَرَكَ اللَّهُ عَلَیْنَا وَإِن كُنَّا لَخَاطِئِینَ«91»
«(برادران) گفتند: به خدا قسم، كه خداوند ترا بر ما برتری داده است و قطعاً ما خطاكار بوده‌ایم.»
1- ایثار
«ایثار» به معنای برتری دادن دیگران بر خود است. برادران یوسف در اثر تفكّر غلط «نحن عصبة»، دست به كار غلطی زدند و گفتند: او را به چاه افكنید؛ «القوه فی غیابت الجب». خداوند آنها را در تنگنا گذاشت تا جایی كه برای سیر كردن شكم التماس كنند؛ «مسّنا و اهلنا الضّر» پس اعتراف كردند كه نقشه ما خراب از آب در آمد؛ «كنّا لخاطئین» سپس آن تفكّر غلط، تبدیل به پذیرش یك واقعیّت شد كه قدرت حكیمانه خداوند تو را بر ما برتری داد. «لقد آثرك اللَّه علینا»
2- استفاده نیكو از توانایی‌ها
در روز توانایی، به گونه‌ای عمل نكنیم كه در روزگار ضعف شرمنده شویم. «و نحن عصبة... و ان كنّا لخاطئین»
3- اعتراف به كمالات دیگران
اگر از روی حسادت به برتری و كمالات دیگران اعتراف نكنیم، با فشار و ذلّت به آنها اقرار خواهیم كرد. «لقد آثرك اللَّه علینا»
4- اعتراف به خطا
اعتراف به خطا، زمینه‌ای برا دریافت عفو و بخشش است. «ان كنّا لخاطئین»
5- توجه به اراده خداوند
در برابر اراده خدا، نمی‌توان ایستادگی كرد. «آثرك اللَّه علینا»
قَالَ لَا تَثْرِیبَ عَلَیْكُمُ الْیَوْمَ یَغْفِرُ اللَّهُ لَكُمْ وَهُوَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ«92»
«(یوسف) گفت: امروز بر شما توبیخ و ملامتی نیست، خداوند شما را می‌بخشد و او مهربان‌ترین مهربانان است.»
1- عفو و بخشش و رحمت
همین كه خلافكار اعتراف كرد، بپذیریم و او را خجل نكنیم. «انّا كنّا خاطئین. قال لاتثریب علیكم»
فتوّت را از یوسف بیاموزیم كه هم حقّ خود را بخشید و هم از خداوند طلب آمرزش و عفو می‌كند. «لاتثریب ... یغفر اللَّه»
2- سعه صدر
سعه صدر، ابزار و وسیله‌ی ریاست است. «لا تثریب علیكم الیوم» آری كسی كه تمام ظلم‌های برادران را یكجا می‌بخشد، سزاوار ریاست است.
3- گذشت در مسند قدرت
عفو در اوج عزّت و قدرت، سیره اولیای خداست. «لاتثریب علیكم الیوم»
روز فتح مكّه مشركان به كعبه پناه بردند، عمر گفت: ما امروز انتقام خواهیم گرفت. پیامبر فرمود: امروز روز مرحمت است و از مشركان پرسید: گمان شما امروز نسبت به من چیست؟ گفتند: خیر است، تو برادر كریم ما هستی. پیامبر فرمود: امروز كلام من همان كلام یوسف است؛ «لا تثریب علیكم الیوم» عمر گفت: من از حرف خودم شرمنده‌ام.
حضرت علی می‌فرمایند: «اذا قدرتَ علی عدوّك فاجعل العفو عنه شكراً للقدرة علیه» هرگاه بر دشمن خود پیروز شدی شكر آنرا، عفو دشمن قرار بده.
4- اعلام عفو و بخشش
گذشت خود را به همه اعلام كنیم تا دیگران هم سرزنش نكنند.
«لاتثریب علیكم»
5- بازسازی روحیه خلافكاران
یوسف به بازسازی روحی روانی برادران گنهكار پرداخت، ما نیز چنین كنیم.
«لاتثریب...»
إذْهَبُواْ بِقَمِیصِی هَذَا فَأَلْقُوهُ عَلَی‌ وَجْهِ أَبِی یَأْتِ بَصِیراً وَ أْتُونِی بِأَهْلِكُمْ أَجْمَعِینَ«93»
«(یوسف گفت:) این پیراهن مرا ببرید و آنرا بر صورت پدرم بیفكنید (تا) بینا شود و همه كسان خود را نزد من بیاورید.»
1- فتوت و جوانمردی
در روایات آمده است: یوسف برادران خود را هر روز و شب سر سفره خود می‌نشاند و آنها احساس شرمندگی می‌كردند، به یوسف پیغام دادند كه سفره ما جدا باشد، چون چهره تو ما را شرمنده می‌كند!. یوسف پاسخ داد: امّا من افتخار می‌كنم كه در كنار شما باشم و با شما غذا بخورم. روزگاری مردم كه مرا می‌دیدند، می‌گفتند: «سبحان من بلّغ عبداً بیع بعشرین درهماً ما بلغ» منزّه است خدایی كه برده‌ی بیست درهمی را به عزّت رساند. امّا امروز وجود شما برای من عزّت است. حالا مردم می‌دانند كه من برده و بی‌اصل و نسب نبوده‌ام. من برادرانی مثل شما و پدری همانند یعقوب داشته‌ام، ولی غریب افتاده بودم. (اللَّه‌اكبر از این فتوّت و جوانمردی)
2- دیدگاه اقتضایی داشتن درانجام وظیفه
شرایط اجتماعی، در عمل به وظیفه اثر دارد. «واتونی باهلكم اجمعین» (صله‌ی رحم یوسف در آن شرایط به نوعی بود كه باید فامیل به مصر بیایند.)
3- رسیدگی به بستگان با حفظ حقوق دیگران
رسیدگی به بستگان (با حفظ حقوق سایر مردم)، لازم است. «اتونی باهلكم»
4- ایجاد رفاه مناسب برای طبقات محروم و زجرکشیده
برای كسانی كه زجر كشیده‌اند باید به فكر رفاه بود. «اجمعین» رنج فراق یعقوب سپس آرامش وصال یوسف.
5- عمومی بودن لطف و محبت
بهترین لطف آن است كه همه را شامل شود. «اجمعین»
وَ لَمَّا فَصَلَتِ الْعِیرُ قَالَ أَبُوهُمْ إِنِّی لَأَجِدُ رِیحَ یُوسُفَ لَوْلَآ أَن تُفَنِّدُونِ«94»
«و چون كاروان (از مصر به سوی كنعان محل زندگی یعقوب) رهسپار شد، پدرشان گفت: همانا من بوی یوسف را می‌یابم، البتّه اگر مرا كم‌خرد ندانید.»
1- اگر قادر به درک حقایق نیستیم، انكار هم نكنیم
اگر حقایقی را درك نمی‌كنیم، مقام دیگران را انكار نكنیم. «لولا أن تفندون» حضرت یعقوب فرمود: اگر مرا كم خرد نپندارید.
سؤال: چگونه است كه تنها یعقوب بوی یوسف را درك می‌كند؟
«اِنّی لاجد ریح یوسف»
پاسخ: هیچ مانعی ندارد، همان گونه كه انبیا، وحی را درك می‌كنند و ما آن را درك نمی‌كنیم، در بقیه امور نیز آنان چیزی را بیابند كه ما نمی‌یابیم.
مگر در آستانه‌ی جنگ خندق، به هنگام كندن خندق، رسول اكرم از جهش برقی كه از اصابت كلنگ به سنگی نمایان شد، نفرمود: در این برق سقوط امپراطوری‌ها را دیدم؟ امّا بعضی از افراد ضعیف الایمان گفتند: پیامبر از ترس خود، دور شهر خندق می‌كند، ولی با هر ضربه و جرقّه‌ای، از سقوط یك رژیم و حكومتی و پیروزی خود وعده می‌دهد!
شاید مراد از «بوی یوسف» خبر تازه‌ای از یوسف باشد.
این مسئله امروزه در دنیای علم، به «تله پاتی» یعنی انتقال فكر از نقاط دور دست، مشهور شده وبه عنوان یك مسئله مسلّم علمی درآمده است. یعنی كسانی كه پیوند نزدیكی با هم دارند و یا دارای قدرت روحی خاص هستند، همین كه مسئله‌ای در گوشه‌ای از جهان برای شخصی پیش آید او نیز در گوشه‌ای دیگر از جهان آن را درمی‌یابد.
شخصی از امام باقر سؤال كرد: گاهی بدون جهت مرا غم فرا می‌گیرد، به نوعی كه اطرافیان می‌فهمند. امام فرمود: مسلمانان در آفرینش از یك حقیقت و طینت هستند، همین كه حادثه‌ی تلخی برای یكی از آنان اتّفاق بیافتد، دیگری در سرزمین و منطقه‌ای دیگر غمناك می‌شود.
در شرح نهج‌البلاغه مرحوم خویی آمده است: برای امام معصوم ، عمود نوری است كه چون خدا اراده كند، امام با نگاه به آن، آینده را می‌بیند وگاهی نیز مثل مردم عادی است.


زمصرش بوی پیراهن شنیدی ....  چرا در چاه كنعانش ندیدی
بگفت: احوال ما برق جهان است ... گهی پیدا و دیگر دم، نهان است
گهی بر طارم اَعلی نشینیم ...  گهی تا پشت پای خود، نبینیم

اگر استشمام بوی حضرت یوسف را مربوط به قوای شامّه بدانیم، باید به عنوان یك امر خارق‌العاده و معجزه پذیرفت كه یعقوب بویی را از دور استشمام می‌كند.
خاطره:
در ایّام تجاوز عراق به جمهوری اسلامی ایران كه مردم به فرمان امام خمینی (‌قدس سره) در جبهه‌های غرب و جنوب حاضر بودند، بنده نیز در خدمت شهید آیت اللَّه اشرفی اصفهان كه حدود نود سال داشت، در عملیات «مسلم‌بن‌عقیل» بودم. ایشان بارها در شب حمله به من فرمود: من بوی بهشت را می‌یابم، ولی من هرچه بو كشیدم چیزی نیافتم!.
آری، كسی كه نود سال در علم و تقوی و زهد و تهجّد بوده، می‌تواند احساسی داشته باشد كه دیگران نداشته باشند. همانگونه كه پیشگویی ایشان كه گفتند: من چهارمین شهید محراب خواهم بود، عملی شد!
به هر حال ممكن است مراد از بوی بهشت، یك بوی عرفانی باشد. نظیر شیرینی مناجات كه یك مزه معنوی است. و ممكن است بوی طبیعی باشد، لكن هر شامّه‌ای لایق استشمام آن نیست. نظیر امواج رادیویی كه در فضاست، لكن هر رادیویی تمام آنها را نمی‌گیرد.
2- در نظر گرفـتن ظـرفیـت مخـتلف مـردم در شنـیدن اخبار و اطلاعات
همه‌ی مردم ظرفیّت شنیدن حقایق را ندارند و نسبت بی‌خردی به گوینده می‌دهند. «لولا أن تفنّدون»
قَالُواْ تَاللَّهِ إِنَّكَ لَفِی ضَلاَلِكَ الْقَدِیمِ«95»
«گفتند: به خدا سوگند تو در گمراهی دیرین خود هستی.»
1- كار نیكان را قیاس از خود مگیر
كار نیكان را قیاس از خود مگیر. «انّك لفی ضلالك» (نسبت گمراهی به پدر، ناشی از قیاس وسنجیدن درك او با فهم خود بود.)

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

يکشنبه 12/6/1391 - 2:48 - 0 تشکر 540119

سیمای مدیر موفق » آیات 96 تا 100 سوره یوسف


- فَلَمَّآ أَن جَآءَ الْبَشِیرُ أَلْقَاهُ علَی‌ وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصِیراً قَالَ أَلَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّی أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ«96»
«پس چون (آن برادری كه حامل پیراهن یوسف بود) مژده‌رسان آمد، پیراهن را روی صورت یعقوب انداخت. پس یعقوب بینا گشت و گفت: آیا به شما نگفتم: همانا من از (عنایت) خداوند چیزی می‌دانم كه شما نمی‌دانید.»
1- توجه به اینکه در ضمن تلخی‌ها، شیرینی‌ها هم هست
چه بسا امری كه مكروه شمرده می‌شود؛ ولی برای همه خیر است، چنان كه قحطی ناخوشایند بود، ولی موجب آزادی بی‌گناهی چون یوسف و حاكمیّت او، وصال یعقوب و كنترل قحطی شد. «انّی اعلم من اللّه ما لا تعلمون»
2- عبرت گرفتن از فراز و نشیب‌های زندگی
دنیا فراز و نشیب دارد؛ برادران یوسف یك روز كشته شدن یوسف را به دست گرگ و یك روز خبر حاكم شدن یوسف را برای پدر می‌آورند.
قَالُواْ یَآ أَبَانَا اسْتَغْفِرْ لَنَا ذُنُوبَنَآ إِنَّا كُنَّا خَاطِئِـینَ«97»
«(فرزندان) گفتند: ای پدر! برای گناهانمان (از خداوند) طلبِ آمرزش كن كه براستی ما خطاكار بودیم»
قَالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّی إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ«98»
«(یعقوب) گفت: بزودی از پروردگارم برای شما طلب آمرزش می‌كنم، براستی كه او، خود آمرزنده و بسیار مهربان است.»
1- پرهیز از ظلم (که مایه ذلت و ندامت است)
برای ظالم سه روز است: روز قدرت، روز مهلت و روز ندامت.
برای مظلوم نیز سه روز است: روز حسرت كه مورد ظلم قرار گرفته است، روز حیرت كه در فكر چاره‌اندیشی است و روز نصرت در این دنیا یا در جهان آخرت.
ظلم، مایه‌ی ذلّت است. روزی كه برادران، یوسف را به چاه انداختند، روز خنده آنان و ذلّت یوسف بود و امروز به عكس شد. «یا ابانا استغفر لنا»
2- پرهیز از كینه توزی
پدر نباید كینه‌توز باشد ولغزش فرزندان را در دل نگهدارد. «استغفر لكم»
3- خلافكار را به هنگام اقرار ملامت نكنیم
به هنگام اقرار خلافكار، او را ملامت نكنیم. هنگامی كه گفتند: «انّا كنّا خاطئین» ما خطاكار بودیم. پدر گفت: «سوف استغفر لكم»
فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَی‌ یُوسُفَ ءَاوَی إِلَیْهِ أَبَوَیْهِ وَقَالَ ادْخُلُواْ مِصْرَ إِن شَآءَ اللَّهُ ءَامِنِینَ«99»
«پس چون (پدر ومادر وبرادران) بر یوسف وارد شدند، پدر و مادرش را در كنار خویش جای داد وگفت: به خواست خدا با أمن و امان داخل مصر شوید.»
1- استقبال از مهمان
یوسف برای استقبال از والدین خود، در بیرون شهر خیمه‌ای زده وبه انتظار ایستاده بود تا آنها را با عزّت و احترام وارد مصر كند؛ «فلمّا دخلوا علی یوسف... ادخلوا مصر» به طور طبیعی وقتی پدر و مادر و برادران یوسف، خود را برای سفر آماده¬می‌كردند، شورو غوغا دركنعان بود.
مردم می‌دیدند چگونه بعد از سالها، با دریافت خبر خوش سلامت یوسف، در حالی كه یعقوب بینایی خود را باز یافته با اشتیاق عزم دیدار فرزند را دارد. آنها نیز خوشحال از احوال این پدر وپسر بودند، مخصوصاً از اینكه یوسف در مصر خزانه‌دار و حاكم است و در دوره قحط سالی، با ارسال غلّه آنها را نیز حمایت كرده است.
از جمله «فلمّا دخلوا علی یوسف» استفاده می‌شود مراسم استقبال از یعقوب در بیرون شهر بود و یوسف و همراهان در آنجا خیمه زده بودند و همین كه كاروان رسید یوسف گفت: «اُدخلوا مصر...»
2- توجه به اینکه همراه‌سختی‌ها آسانی، و تلخی‌ها، شیرینی است
3- احترام به والدین
پست ومقام ما را از احترام به والدین غافل نكند. «اُدخلوا مصر...»
4- توجه به الطاف خداوند
حتّی اگر شخص اوّل كشور نیز خواست از امنیّت سرزمین خود سخن بگوید، باید توجّه به لطف خداوند داشته باشد. «ان شاء اللَّه» زیرا تا خدا نخواهد، امنیّتی در كار نیست، چنانكه گروهی از سنگ‌های كوه خانه ساختند تا درامان باشند، ولی قهر خداوند از طریق صیحه‌ای كه صبحگاهان رسید، امنیّت آنان را به هم زد. «وكانوا ینحتون من الجبال بیوتاً آمنین، فاخذتهم الصیحة مصبحین»
وَ رَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَی الْعَرْشِ وَخَرُّواْ لَهُ سُجَّداً و قَالَ یَآ أَبَتِ هَذَا تَأْوِیلُ رُءَیَای مِن قَبْلُ قَدْ جَعَلَهَا رَبِّی حَقّاً وَ قَدْ أَحْسَنَ بِی إِذْ أَخْرَجَنِـی مِنَ السِّجْنِ وَ جَآءَ بِكُم مِّنَ الْبَدْوِ مِّن بَعْدِ أَن نَّزَغَ الشَّیْــطَانُ بَیْنِی وَ بَیْنَ إِخْوَتِی إِنَّ رَبِّی لَطِیفٌ لِّمَا یَشَآءُ إِنَّهُ هُوَ الْعَلِیمُ الْحَكِیمُ«100»
«و پدر ومادرش را بر تخت بالا برد، ولی همه‌ی آنان پیش او افتادند و سجده كردند. و (یوسف) گفت: ای پدر! این است تعبیر خواب پیشین من. به یقین، پروردگارم آن را تحقق بخشید و به راستی كه به من احسان كرد، آنگاه كه مرا از زندان آزاد ساخت و شما را پس از آنكه شیطان میان من و برادرانم را بر هم زد، از بیابان (كنعان به مصر) آورد. همانا پروردگار من در آنچه بخواهد، صاحب لطف است. براستی او دانای حكیم است.»
1- احترام ویژه نسبت به والدین
در هر مقامی هستید والدین خود را بر خود برتر بدانیم. «رفع ابویه» آنكه رنج بیشتر داشته باید عزیزتر باشد.
2- در ملاقات‌ها از تلخی‌ها نگوییم
در هنگام برخورد با یكدیگر، از تلخی‌های گذشته چیزی نگوییم. «احسن بی اذ اخرجنی من السجن» اولین سخن یوسف با پدر شكر خدا بود، نه نقل تلخی‌ها. او از چاه و زندان و تهمت سخنی نگفت بلكه از رهایی از زندان سخن گفت.
3- احترام و تواضع در مقابل مسئولان
احترام به حاكمان برحقّ وتواضع در برابر آنان لازم است. «خرّوا له سجداً»
4- در همه امور خدا را در نظر داشته باشیم
در برخورد با واسطه‌ها و ابزار و وسایل، همیشه خدا را اصل و ناظر بدانیم. با آنكه در زندگی یوسف اسباب و عللی دست به هم دادند كه او به این مقام رسید، ولی باز می‌فرماید: «قد احسن بی» یعنی ای خدا بود كه به من لطف و احسان نمود.
5- جوانمردی و فتوت و مهمان‌نوازی
با فتوّت باشیم و دل مهمان را نیازاریم. (در آیه شریفه، یوسف‌ بیرون آمدن از زندان را مطرح می‌كند، امّا از بیرون آمدن از چاه سخن نمی‌گوید مبادا كه برادران شرمنده شوند.) «اذ اخرجنی من السجن»
جوانمرد و با فتوّت باشیم، نه اهل عقده و انتقام. یوسف می‌گوید: «نزغ الشیطان بینی و بین اخوتی» شیطان آنان را وسوسه كرد و گرنه برادرانم بد نیستند.
6- خود را برتر ندانیم
خود را برتر ندانیم. «بینی وبین اخوتی» یوسف نگفت شیطان آنان را فریب داد، می‌گوید شیطان بین من و آنها را ... یعنی خود را نیز در یك سمت قرار می‌دهد.
7- توجـه به نقش سفر در تجربه اندوزی و توسعه و پیشرفت و زندگی بهتر
برای پیشرفت و زندگی بهتر، حركت و سفر لازم است. «جاء بكم من البدو»

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

يکشنبه 12/6/1391 - 2:48 - 0 تشکر 540121

سیمای مدیر موفق » آیات 101 تا 105 سوره یوسف


- رَبِ‌ّ قَدْ ءَاتَیْتَنِـی مِـنَ الْمُـلْكِ وَعَلَّــمْتَنِی مِـن تَأْوِیلِ الْأَحَادِیثِ فَاطِرَ السَّمَواتِ وَ الْأَرْضِ أَنتَ وَلِی‌ّ فِی الدُّنْیَا وَ الْأَخِرَةِ تَوَفَّنِی مُسْلِماً وَ أَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ«101»
«(یوسف گفت:) پروردگارا؛ تو مرا (بهره‌ای) از حكومت دادی و از تعبیر خواب‌ها به من آموختی. (ای) پدید آورنده‌ی آسمان‌ها و زمین، تنها تو در دنیا وآخرت مولای منی، مرا تسلیم خود بمیران و مرا به شایستگان ملحق‌فرما.»
1- یاد خداوند در هر زمان
اولیای خدا وقتی به عزّت و قدرت خود نگاه می‌كنند، فوراً به یاد خداوند می‌افتند و می‌گویند: خدایا هر چه هست از توست. یوسف نیز اینچنین كرد، سخن را از پدر برگرداند و متوجّه خدا شد.
اعطای حكومت، از شئون ربوبیّت الهی است. «ربّ قد آتیتنی من الملك»
2- همه چیز از آن خداست، مغرور نشویم
یوسف كه خداوند همواره او را حفظ كرد، به او علم داد، به او حكومت داد و خطر را از او دور كرد، باز نگران عاقبت خود است. وای به حال كسانی كه قدرت، مال و علم خود را با حیله به دست آورده‌اند، آنان چه عاقبتی خواهند داشت!؟
افتخار یوسف آن نیست كه حاكم بر مردم است، افتخارش آن است كه خداوند حاكم بر اوست. «انت ولی فی الدنیا و الاخرة»
حضرت یوسف‌ در شور انگیزترین لحظات متوجّه خدا شده و با او مناجات می‌كند. «ربّ قد آتیتنی...»
3- عاقبت‌اندیشی
بندگان خدا در اوج عزّت و قدرت به یاد مرگ وقیامت و سرانجام كار خود هستند. «توفّنی مسلماً و الحقنی بالصالحین» (همان گونه كه همسر فرعون در كاخ فرعون به فكر قیامت بود و می‌گفت: «ربّ ابن لی عندك بیتاً فی الجنّة» پروردگارا! در بهشت برای من جایی نزد خود قرار بده.)
4- توجه به اینکه رسیدن به حكومت به اراده خداست
حكومت را نتیجه‌ی فكر، مال، قدرت، یار و طرح خود ندانیم، بلكه اراده‌ی خداوند عامل اصلی است. «آتیتنی»
5- توجه به خطر رسیدن به حكومت و بیرون رفتن از دین
قدرت و حكومت و سیاست، زمینه خروج از دین است، مگر اینكه خداوند لطف كند. «توفّنی مسلماً» (یوسف در چاه دعایی داشت و در زندان دعای دیگر داشت، ولی همین كه به حكومت رسید دعای او این بود: خدایا من مسلمان بمیرم.)
6- پایداری در كارهای خیر
حسن عاقبت وپایداری در كار خیر، مهمتر از شروع آن است. انبیاء برای حسن عاقبت دعا می‌كردند؛ «توفّنی مسلماً» یعنی مرا در تسلیم خود تا مرگ پایدار بدار.
7- جهت دادن حكومت در راه خدا
انسان‌های وارسته حكومت را برای خدمت و صلاح می‌خواهند.
«الحقنی بالصالحین»
در هر موقعیّت وحالی، خود را به خداوند بسپاریم. «انت ولی فی الدنیا والاخرة»
8- توجه به دانشمندان در گزینش نیرو
حكومت، حقّ دانشمندان است نه بی‌سوادان. «آتیتنی... علمّتنی» دانش یوسف وسیله حاكمیّت او شد.


«سیمای مدیر موفق در یك نگاه»

در پایان داستان حضرت یوسف ، سیمایی از آن را مرور می‌كنیم:
1- توجّه كامل به خداوند در تلخی‌ها: «ربّ السجن احبّ» در شادی‌ها و شیرینی‌ها: «ربّ قد آتیتنی من الملك»
2- رهاكردن هر خط انحرافی از هر گروهی: «انّی تركت ملّة قوم لایؤمنون باللَّه و هم بالاخرة كافرون»
3- پی‌گیری راه مستقیم پیشگامان: «واتبعت ملّة آبائی ابراهیم... و الحقنی بالصالحین»
4- پایداری در راه رضای خدا تا آخرین نفس: «توفّنی مسلماً»
5 - وقار در برابر رقبا: «احبّ الی ابینا منّا»
6- صبر دربرابر حوادث ومرارت‌ها: «یجعلوه فی غیابت الجُبّ، اراد باهلك سوء»
7- پاكدامنی و ترجیح تقوی بر رفاه: «معاذ اللّه، ربّ السّجن احبّ الی ممّا یدعوننی»
8 - كتمان در برابر بیگانگان: «و شروه بثمن بخس»
9- علم وافر: «علّمتنی من تأویل الاحادیث - انّی حفیظ علیم...»
10- بیان رسا و فصیح: «فلمّا كلمّه قال انّك الیوم لدینا مكین»
11- اصالت خانوادگی: «آبائی ابراهیم و اسحاق ...»
12- مدارا با مخالفان فكری: «یا صاحبی السّجن»
13- اخلاص: «كان من المخلصین»
14- سوز و علاقه به هدایت دیگران: «ءارباب متفرّقون خیرام اللّه الواحد»
15- قدرت طراحی وابتكار: «جعل السقایة، ائتونی باخ لكم، فذروه فی سنبله،...»
16- تواضع و فروتنی: «رفع ابویه علی العرش»
17- عفو و اغماض: «لا تثریب علیكم»
18- فتوّت و جوانمردی: «نزغ الشیطان بینی و بین اخوتی»
19- امانتداری:«اجعلنی علی خزائن الارض انی حفیظ علیم»
20- مهمان‌نوازی: «انا خیر المنزلین»

ذَلِكَ مِنْ أَنبَآءِ الْغَیْبِ نُوحِیهِ إِلَیْكَ وَمَا كُنتَ لَدَیْهِمْ إِذْ أَجْمَعُواْ أَمْرَهُمْ وَهُمْ یَمْكُرُونَ«102»
«(ای پیامبر!) این (داستان) از خبرهای غیبی است كه ما به تو وحی می‌كنیم و تو نزد آنان (برادران یوسف) نبودی آنگاه كه در كار خویش هم داستان و متّفق شدند و نیرنگ می‌نمودند (كه چگونه یوسف را در چاه اندازند و بگویند گرگ او را دریده است.)»
1- توجه و توكل به قدرت خداوند
آنجا كه خدا نخواهد، نه تصمیم مردم «امرهم» نه اجماع آنان «اجمعوا» ونه نقشه وتوطئه «یمكرون» اثری ندارد.
2- درحوادث نقطه شروع و پایان فراموش نشود
در حوادث پی‌درپی و مرتبط، نكته اصلی و نقطه‌ی شروع را فراموش نكنید. محور داستان یوسف توطئه نابودی یوسف بود. «اَجمعوا أمرهم و هم یمكرون»
وَمَآ أَكْثَرُ النَّاسِ وَلَوْ حَرَصْتَ بِمُؤْمِنِینَ«103»
«(ای پیامبر!) بیشتر مردم ایمان بیاور نیستند، هر چند (سخت بكوشی و) حرص و آرزو داشته باشی.»
1- اكثریت دلیل بر حقانیت نیست
بارها اكثریّت مردم از نظر اعتقادات دینی، مورد انتقاد قرآن قرار گرفته‌اند. «و ما اكثر الناس... بمؤمنین»
2- حرص نیكو داشتن (مثل حرص داشتن به هدایت و خدمت‌رسانی به مردم)
هر حرصی مذموم نیست. (پیامبر برای ایمان آوردن مردم، حرص می‌ورزید) «حرصتَ»
وَ مَا تَسْئَلُهُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِّلْعَالَمِینَ«104»
«و تو بر این (وظیفه‌ی ارشاد) پاداشی از آنان نمی‌خواهی. آن (رسالت و قرآن) جز تذكر و پندی برای جهانیان نیست.»
1- توقع نداشتن از مردم
پیامبر اسلام نیز همانند سایر پیامبران، هرگز از مردم در قبال هدایت آنان پاداشی درخواست نكرد. زیرا توقع داشتن از مردم، پذیرش دعوت را سنگین می‌كند. در سوره طور آیه 40 می‌خوانیم: «ام تسئلهم اجراً فهم من مغرمٍ مثقلون» مگر از مردم مزدی درخواست كردی تا پرداخت آن برایشان سنگین باشد؟ اگر در آیه دیگر می‌بینیم كه مزد رسالت را مودّت اهل قربی می‌داند، «الاّ المودّة فی القرُبی‌» برای آن است كه پیروی و تبعیّت اهل‌بیت، برای خود مردم سودمند است نه پیامبر، زیرا در جای دیگر می‌خوانیم: «قل ما سئلتكم من اجر فهو لكم» آری كسی كه اهل‌بیت را دوست دارد از آنان اطاعت می‌كند واطاعت از آنان اطاعت از پیامبر و خداست.
2- اگر اكثریت حمایت نكردند مأیوس نشویم
ایمان نیاوردن گروهی از مردم، حتّی اكثریّت آنان در یك زمان و مكان نباید مبلغان دینی را دلسرد كرده و مأیوس نماید. اگر در منطقه‌ای از زمین گروهی ایمان نیاوردند، در جای دیگر تبلیغ نمایند. «للعالمین»
3- غافل نشدن از احكام الهی
معارف قرآن و احكام آن حقایقی است كه باید آنرا فرا گرفت و همواره به خاطر داشت. زیرا «ذكر» به علم ومعرفتی گفته می‌شود كه در ذهن حاضر باشد واز آن غفلت نشود.
وَكَأَیِّن مِّنْ ءَایَةٍ فِی السَّمَوَاتِ وَالْأَرْضِ یَمُرُّونَ عَلَیْهَا وَ هُمْ عَنْهَا مُعْرِضُونَ«105»
«و چه بسیار نشانه در آسمان‌ها و زمین كه بر آن می‌گذرند، در حالی كه از آن روی گردانند.»
1- امیدواری به قدرت و لطف خدا در هر حال
گویا این آیه برای تسلّی خاطر پیامبر و هر رهبر و امام بر حقّ است كه اگر مردم به فرمان و دستور آنان بی‌اعتنا بودند نگران نباشند، آنان دائماً بر نشانه‌های قدرت وحكمت خدا در آفریده‌ها برخورد می‌كنند، ولی لحظه‌ای نمی‌اندیشند. این همه زلزله، كسوف، خسوف، صاعقه، گردش ستارگان و كهكشان‌ها و همه و همه را می‌بینند، ولی از آن اعراض می‌كنند.
2- حق پذیری
علم به تنهایی كافی نیست، حقّ پذیری نیز لازم است تا ایمان حاصل شود. «یمرّون علیها و هم عنها معرضون»
3- توجه به اینکه اعراض، از غفلت خطرناك‌تر است
اعراض، از غفلت خطرناكتر است. با اینكه تعداد نشانه‌ها زیاد است «كایّن» و انسان دائماً با آنها رابطه دارد «یمرّون» امّا نه تنها فراموش می‌كند و نه تنها از آنها غفلت می‌كند، بلكه مواقعی نیز با عنایت از آنها اعراض می‌كند.

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

يکشنبه 12/6/1391 - 2:48 - 0 تشکر 540122


سیمای مدیر موفق » آیات 106 تا 111 سوره یوسف


- وَمَا یُؤْمِنُ أَكْثَرُهُم بِاللَّهِ إِلَّا وَهُم مُّشْرِكُونَ«106»
«و بیشترشان به خداوند ایمان نمی‌آورند، جز اینكه (با او چیزی را) شریك می‌گیرند. (و ایمانشان خالص نیست)»
1- توجه به نشانه‌های اخلاص و شرك
امام رضا می‌فرماید: شرك در این آیه به معنای كفر و بت‌پرستی نیست، بلكه مراد توجّه به غیر خداوند است.
از امام صادق نیز نقل شده است كه فرمودند: شرك در انسان، از حركت مورچه سیاه در شب تاریك بر سنگ سیاه، مخفی‌تر است.
امام باقر نیز می‌فرماید: مردم در عبادت موحّد هستند، ولی در اطاعت از غیر خدا گرفتار شرك می‌شوند. و در روایات دیگری می‌خوانیم كه مراد از شرك در این آیه، شرك نعمت است. مثل اینكه می‌گوییم فلانی كار مرا سر وسامان داد، اگر فلانی نبود نابود شده بودم و امثال آن.

نشانه‌های مؤمن مخلص
1- در انفاق: «لانرید منكم جزاء و لاشكوراً»
از كسی توقع پاداش و تشكر ندارد.
2- در عبادت: «و لا یشرك بعبادة ربّه احداً»
جز خداوند كسی را بندگی نمی‌كند.
3- در تبلیغ: «إن اجری الاّ علی اللَّه»
به غیر خداوند از كسی پاداش نمی‌خواهد.
4- در ازدواج: «و لأمة مؤمنة خیر»
ایمان را اصل قرار می‌دهد.
5 - در برخورد با مردم: «قل اللَّه ثم ذرهم»
جز رضای او همه چیز را كنار می‌گذارد.
6- در جنگ وبرخورد با دشمن: «و لایخشون احداً الا اللَّه» از كسی به جز خداوند نمی‌هراسد.
7- در مهرورزی و محبّت: «والّذین آمنوا اشدّ حبّاً للَّه» هیچ كس را به اندازه خداوند دوست نمی‌دارد.
8 - در تجارت وكسب وكار: «رجال لاتلهیهم تجارة و لابیع عن ذكراللَّه» از یاد خداوند غافل نمی‌شود.

نشانه‌های انسان آلوده به شرك
1- عزّت را از دیگران آرزو می‌كند: «أیبتغون عندهم العزّة»
2- در عمل: «خلطوا عملاً صالحاً وآخر سیّئاً»
كار شایسته را با ناشایست می‌آمیزد.
3- دربرخورد بادیگران: «كلّ حزب بما لدیهم فرحون» دچار تعصبات حزبی و گروهی می‌شود.
4- در عبادت: «الّذین هم عن صلاتهم ساهون . الّذین هم یرائون» بی‌توجّهی و ریاكاری می‌كند.
5- در جنگ و نبرد: «یخشون النّاس كخشیة اللَّه»
از مردم می‌ترسد.
6- در تجارت وامور دنیوی: «اَلْهاكم التَّكاثُر» سرگرم افزون‌طلبی است.
7- در انتخاب دین و دنیا: «و اذا رأوا تجارة او لهواً انفضّوا الیها و تركوك قائماً» دنیا را می‌گیرند و پیامبر را تنها می‌گذارند.

أَفَأَمِنُواْ أَن تَأْتِیَهُمْ غَاشِیَةٌ مِّنْ عذَابِ اللَّهِ أَوْ تَأْتِیَهُمُ السَّاعَةُ بَغْتَةً وَ هُمْ لَا یَشْعُرُونَ«107»
«آیا (آنها كه ایمان نمی‌آورند) از اینكه عذاب الهی آنها را در برگیرد و یا قیامت در حالی كه نمی‌دانند ناگهانی فرا رسد، در امانند؟»
1- پرهیز از خوداتكایی
هیچ كس خود را تضمین شده نپندارد. «أفآمنوا»
قهر خداوند، فراگیر است و امكان فرار نیست. «غاشیة»
2- یاد قیامت
یاد قیامت، عامل تربیت است. «تاتیَهم السّاعة»
قُلْ هَذِهِ سَبِیلِی أَدْعُواْ إِلَی اللَّهِ عَلَی‌ بَصِیرَةٍ أَنَاْ وَ مَنِ اتَّبَعَنِی وَ سُبْحَانَ اللَّهِ وَ مَآ أَنَاْ مِنَ الْمُشْرِكِینَ«108»
«(ای پیامبر! تو نیز) بگو: این راه من است. من و هر كس پیروی‌ام كرد، با بینایی به سوی خدا دعوت می‌كنیم و خداوند (از هر شریكی) منزه است و من از مشركان نیستم.»
1- دعوت به خدا نه به خود
دعوت رهبر باید به سوی خدا باشد، نه به خود. «ادعوا الی اللَّه»
2- آگاهی دادن به مردم
مردم را چشم بسته و بدون آگاهی نباید به انجام كاری ترغیب كرد. «علی بصیرة»
3- بصیرت
رهبر باید بصیرت كامل داشته باشد. «علی بصیرة»
4- اخلاص در عمل
مسئولان و مبلّغان دینی باید افرادی خالص ومخلص باشند.
«ما أنا من المشركین»
وَمَآ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِكَ إِلَّا رِجَالاً نُّوحِی إِلَیْهِم مِّنْ أَهْلِ الْقُرَی‌ أَفَلَمْ یَسِــیرُواْ فِی الْأَرْضِ فَیَنظُرُواْ كَیْـفَ كَـانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ وَ لَدَارُ الْأَخِرَةِ خَیْرٌ لِلَّذِینَ اتَّقَوْاْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ«109»
«و پیش از تو (پیامبری) نفرستادیم، جز مردانی از اهل آبادی‌ها را كه به آنان نیز وحی می‌كردیم. (با وجود این) آیا در زمین سیر نكرده‌اند تا عاقبت كسانی را كه پیش از آنان بوده‌اند بنگرند؟ و قطعاً سرای آخرت برای كسانی كه تقوا پیشه كرده‌اند بهتر است. آیا نمی‌اندیشید؟»
1- مردمی بودن
پیامبران از جنس مردم بوده و در میان آنان زندگی می‌كردند. (نه فرشته بودند، نه افراد گوشه‌گیر ونه اهل رفاه.) «من اهل القُری»
2- نظارت مستقیم
مشاهده مستقیم از كارآمدترین شیوه‌های دریافت حقیقت است.
«أفلم یسیروا... فینظروا»
3- سفرها هدفدار باشد
سیر و سفر باید هدفدار باشد. «أفلم یسیروا ... فینظروا»
4- حفظ آثار باستانی برای عبرت دیگران
سیر و سیاحت در زمین و آگاهی از تاریخ و درس عبرت گرفتن، برای هدایت و تربیت بسیار كارگشاست. «فینظروا»
حفظ آثار باستانی برای بازدید وعبرت آیندگان لازم است.«فینظروا»
5- بكار انداختن عقل و اندیشه
به كار انداختن عقل و فكر بشر از اهداف رسالت انبیا و قرآن است.
«أفلا تعقلون»
حَـتَّی‌ إِذَا اسْتَیْئَسَ الرُّسُـلُ وَ ظَنُّواْ أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُواْ جَآءَهُمْ نَصْرُنَا فَنُجِّی مَن نَّشَآءُ وَ لَا یُرَدُّ بَأْسُنَا عَنِ الْقَوْمِ الْمُجْرِمِینَ«110»
«(دعوت پیامبران و مخالفت دشمنان همچنان ادامه داشت) تا هنگامی كه پیامبران (از هدایت مردم) به آستانه نومیدی رسیدند وكفار گمان كردند (وعده‌ی عذاب) به دروغ به آنان داده شده است، آنگاه یاری ما به آنان رسید، پس كسانی را كه می‌خواستیم نجات یافتند (ولی) عذاب ما ازگروه مجرمان باز گردانده نمی‌شود.»
1- پایداری و استقامت بر راه حق
در طول تاریخ، پیامبران در دعوت خود مستمر و مصرّ بودند، تا آنكه از هدایت مردم مأیوس می‌شدند، چنانكه مخالفانِ لجوج نیز دست از مقاومت برنمی‌داشتند.
2- مهلت دادن به مجرم
مهلت دادن به مجرمان وتاخیر عذاب آنان، از سنّت‌های الهی است. «حتّی اذا استیئس» یعنی به قدری ما به مجرمان مهلت دادیم كه انبیا مأیوس شدند.
3- خوش‌بینی و حسن نیت به اندازه
خوش‌بینی و حسن‌نیّت و حوصله اندازه دارد. «حتّی»
4- دقت در صرف منابع
نیروی خود را صرف زمینه‌های غیرقابل نفوذ نكنیم. باید از هدایت‌پذیری برخی مردم صرف‌نظر كرد. «استیئس الرُّسل»
5- توجه به اینکه راه حق بن بست ندارد
راه خدا بن‌بست ندارد. «اذا استیئس الرسل...جاءهم نصرنا» (هر كجا مردم كار را به بن‌بست كشاندند قدرت خدا جلوه می‌كند.)
لَقَـدْ كَانَ فِی قَصَـصِهِمْ عِبْرَةٌ لاُِّوْلِی الْأَلْبَـابِ مَا كَـانَ حَدِیثاً یُفْتَرَی‌ وَلَكِن تَصْدِیقَ الَّذِی بَیْنَ یَـدَیْهِ وَ تَفْصِـیلَ كُلِ‌ّ شَی‌ءٍ وَهُدی وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ یُؤْمِنُونَ«111»
« به راستی در سرگذشت آنان، برای خردمندان عبرتی است. (این) سخنی نیست كه به دروغ ساخته شده باشد، بلكه تصدیق كننده‌ی آن (كتاب آسمانی) است كه پیش از آن آمده و روشنگر هر چیز و (مایه) هدایت و رحمت برای گروهی است كه ایمان می‌آورند.»
1- عبرت گرفتن از تاریخ
شرط امتیاز در داستان‌ها، پندآموزی آنهاست. در ابتدای سوره فرمود: «نحن نقصّ علیك احسن القصص» ودر آخر فرمود: «لقد كان فی قصصهم عبرة»
چنانكه حضرت یوسف‌ علی‌رغم همه كیدها و مشكلات و موانع به عزّت و قدرت رسید، پیامبر اسلام‌ نیز علی رغم همه‌ی مكرها و... به عزّت و قدرت خواهد رسید. «لقد كان فی قصصهم عبرة»
تنها خردمندان از داستان‌ها، پند وعبرت می‌گیرند. «عبرة لاولی الالباب»
داستان‌های قرآن، بیان واقعیّت‌های عینی و عبرت آموز است. (یافتنی است، نه بافتنی.) «ما كان حدیثاً یفتری»
گفتار راست و واقعی، تأثیر عمیق دارد. «عبرة... ما كان حدیثاً یفتری»
قرآن با كتب آسمانی دیگر همسو است. «تصدیق الّذی...»
قرآن، تمام نیازهای انسان را مطرح می‌كند. «تفصیل كلّ شی‌ءٍ»
قرآن، هدایت محض است و آمیخته با هیچ ضلالتی نیست. «هدی»
تنها اهل ایمان از هدایت ورحمت قرآن بهره می‌برند. «هدی و رحمةً لقوم یؤمنون»
نكته سنجی و درس گرفتن عقل لازم دارد؛ «عبرة لاولی الالباب» ولی دریافت نور و رحمت الهی، ایمان نیز لازم دارد. «لقوم یؤمنون»
خداوندا! به آبروی حضرت یعقوب ، همه‌ی ما را در شدائد و سختی‌ها صبور قرار بده!
خداوندا! به آبروی حضرت یوسف‌ ، همه‌ی ما را در حوادث، فتنه‌ها و شرایط حسّاس، حفظ فرما!
خداوندا! یوسف زهرا حضرت مهدی را از ما راضی و خشنودفرما، فرج‌اش نزدیك‌و به ما توفیق مهجوریّت‌زدایی از قرآن و مظلومیّت‌زدایی از اهل بیت‌ مرحمت فرما.

«آمین ربّ العالمین»
«والحمدللّه ربّ العالمین»

اولین مدرسه عشق که تأســـیس شده 

درس عشق علی و فاطمه تدریس شده

گـل ادم چـو سـرشـتن به کاه از عـلــی

اولـین کلمه که آمـوختن علـی بود علـی

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.