تاءثیر عقاید مزدیسنى و فرهنگ پارسى
یهودیان نیز مانند سایر اقوام تحت تاءثیر محیط قرار داشتند و پس از تماس با برخى تمدنهاى باستانى ، خواسته یا ناخواسته ، بسیارى از مفاهیم و اعمال آنها را وام گرفتند، ولى باید توجه داشت كه آنان پیوسته و در تمام موارد، مسائل یاد شده را به رنگ اخلاقیات توحیدى خاص خویش در مى آوردند. مثلا داستان طوفان نوح ، خواه از بابلیها اقتباس شده باشد یا نه ، آن گونه كه در سفر پیدایش آمده است ، از خداى واحد، مهربان و درستكار سخن مى گوید. این داستان به داستان پر- نپیشتیم (napishtim-Per) كه روى الواح میخى حك شده است و علاوه بر شرك صریح ، خدایانى خودخواه ، ستیزه جو، احساساتى و حسود را مطرح مى كند، چندان شباهتى ندارد. این تمایز در سایر داستانها و قوانین و باورهایى كه گفته مى شود یهود از اقوام دیگر اقتباس كرده اند، نیز مشهود است .
در تورات تقریبا ذكرى از قیامت نیست (مگر یكى دو اشاره مبهم ، مثلا تثنیه 8:16). از نظرات تورات (لاویان باب 26 و تثنیه باب 28) دیندارى و بى دینى در جلب نعمتهاى این جهان و سلب آنها تاءثیر مستقیم و قطعى دارند. از سوى دیگر، كتاب تلمود از قیامت بسیار سخن گفته است .
یكى از باورهاى اصیل یهودیت كه به تصور پژوهشگران ، از بیگانگان گرفته شده ، اعتقاد به رستاخیز مردگان است . این اعتقاد با آرمان مسیحایى گره خورده و چیزى مانند اعتقاد به رجعت را پدید آورده است . ایرانیان باستان مى گفتند در زمان آینده ، پس از آنكه آهورمزدا بر هماورد خود انگرو مئنیو پیروز شود و او را نابود كند، مردگان برخواهند خاست ، ولى شكل عالى و معنوى این آموزه دستاورد اصیل الهامات یهود است و با اعتقاد خشك و بى روح مغان ایران زمین شباهتى ندارد. به گفته پژوهشگران ، اعتقاد به جاودانگى روح از قدیم میان بنى اسرائیل وجود داشته و در چندین مورد از كتاب مقدس بدان اشاره شده است ، ولى آن باور پس از بازگشت از بابل ، با عقیده به جاودانگى قوم و قیام مسیحا پیوند خورد و اعتقاد به رستاخیز مردگان را پدید آورد. این نظریه با قرآن مجید تعارض دارد؛ زیرا از داستان برانگیخته شدن حضرت موسى (ع ) در اوایل سوره طه بروشنى مى فهمیم كه اعتقاد به رستاخیز در نخستین پیام او وجود داشته است .(10)