• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن حوزه علميه > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
حوزه علميه (بازدید: 426)
شنبه 4/6/1391 - 13:42 -0 تشکر 528508
شوخ طبعی‌ها و حکایات طلبگی

تو حوزه بخور بخوره
تذکر: افرادی که نارسایی قلبی دارند نخونند ممکن است سکته کنند از خنده.
قبل از این که به حوزه قم بیایم سال 1370مدت چند ماهی در یکی از مدارس اصفهان بودم حالا نگم اسم مدرسه را بهتره ولی اشاره ای می کنم مدرسه خوراسگون زیر نظر آیت الله مقتدایی.مدرسه چندتا مغازه داشت که به چندتا از افراد متدین اجاره داده بودند وقتی برای دیدن دوستانم از قم به مدرسه رفتم با یکی از مغازه دارها دوستم بودم قبل از ورود به مدرسه به او سری زدم گفت حیف شد رفتی حاج آقا(آقای مقتدایی) حسابی به طلاب می رسه گفتم چطور مگه گفت حسابی به طلاب مرغ می دن البته نه مرغ منجمد مرغ تازه. دیروز که برای نماز به مسجد مدرسه رفته بودم دیدم پرو پیش های آن مرغ ها را آفتاب کرده بودند. گفتم من که چشمم آب نمی خوره گفت حالا برو ببین. به مدرسه رفتم پر مرغ ها روی پارچه هایی کنار حوض مدرس پهن بود با تعجب به حجره دوستم رفتم جریان را گفتم دوستم از خنده به گمانم سه چهار معلق هم زد هم می خندید و هم از چشمانش آب سرازیر بود گفتم بابا چی شده گفت الوار را که می شناسی (دوستان در مدرسه روی مزاح می گفتند اتراک جمع مکسر ترک و الوار جمع مکسر لر است) گفتم خب گفت می دونی که لرها بالش های زیادی دارند و به بالش ها لم میدند این بالش ها اغلب با پر مرغ است یکی از طلاب بروجنی بالش هایش را شسته جا نبوده که پهن کنه اینجا پهن کرده است

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

شنبه 4/6/1391 - 13:42 - 0 تشکر 528512



حاج آقا زخم معده داری یا...؟
یکی از دوستانم که در دستگاه قضاوت است و فردی بسیار اخلاقی و خود ساخته است گفت برحسب وظیفه گفتم امسال تبلیغ بروم به امام زمان(عج) مدیون نشوم به سازمان تبلیغات شهر ایکس رفتم مردی با سبیل چنگیزی آمد و از بین مبلغان مرا برانداز کرد و گفت برای تبلیغ آمده ای گفتم خدا قبول کنه. داد زد و به مسئول دفتر گفت اینو به کسی قول نده من اینو میخوام(یاد خرید برده و کاکا سیاه ها افتادم و جلوی خنده ام را گرفتم) من خوش نداشتم به منزل فردی بروم به او گفتم مزاحم نمی شوم اگر مسجدی مدرسه ای کتابخانه ای باشد من آنجا می روم. او گفت مگه من مرده ام باید حتما بریم خونه ما. به رغم باطنی با اصرار او مجبور شدم و قبول کردم این مرد بر خلاف همه افرادی بود که طلاب می گویند میزبان است. نماز را فهمیدم تو منزل ایشان تنها او آن هم پیش من مجبوری می خواند. به او گفتم قبلا هم طلبه منزل شما برای ایام تبلیغ مییامد گفت اولین بار که آخوند جماعت تو خونه ما حاضر میشه بچه های من هم از دو فرسخی آخوند جماعت رد می شوند. گفتم امسال چی شده روحانی می بری.
گفت راستش یک هیات با دوستام زدم گفتند سازمان تبلیغات برای هیات شکر می دهد ولی یک آخوند هم باید روش ببریم.
روز اول: دیس برنجی اندازه خوراک سه نفر جلو من گذاشت با تعجب گفتم این همه را برای من کشیدی گفت کمه گفت نه چه خبر.کمی از آن برادشتم او اصرار کرد باید بخوری نکنه دست پخت ما را دوست نداری گفت نه . دوست دارم گفت فهمیدم باید از رستوران غذا سفارش بدم گفتم من اصلا غذایی رستوران را نمی خورم گفت پس چی چرا نمی خوری فهمیدم آب به آب شده یا دلت برا زن بچه ات تنگ شده گفتم مگه می خوام خودکشی کنم که این همه بخورم دست شما درد نکنه. بعد یک لیوان نوشابه برام ریخت گفتم دست گلت درد نکنه ولی من نوشابه نمی خورم گفت تو هم مثل من زخم معده داری گفتم نه.
گفت همه معادلات ذهنی منو داری به هم می زنی من شنیده بودم آخوندها خوب می خورند.

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

شنبه 4/6/1391 - 13:43 - 0 تشکر 528515


سلام کل علی
(آدم کَنف بشود ولی کِنف نشود)
این جریان برای طلاب زیادی پیش آمده است. بسیاری از مردم گمان می‌کنند چون رهبر انقلاب و برخی مسؤلان روحانی اند روحانیون در سازمان ها و ادارات نفوذ دارند غافل از این که افراد ریاکار و منافق زیادی در اداره ها هستند که منتطر گذر پوست به دباغ خونه برسه( جریمه ماشین، کاغذ بازی اداری و...از جمله مشکلاتی است که افراد منافق برای روحانیون ایجاد می کنند.
طلبه ای می‌گفت چند روزی بود همسایه ما توجه عجیبی به من داشت حاج آقا اردت ، چاکریم، در خدمت هستیم روزی به اصرار من را به منزل خود دعوت کرد و به از یکی دو ساعت که با هم نشستیم گفتم حاج آقا به خدا جوانم و کار خوبی دارم مشکل مالی دارم می خوام یه خونه بخرم در خواست وام کرده ام. خدا پدر ومادرت را اگر زنده اند حفظ و اگر مرده اند رحمت کنه. گفتم من کاری از دستم بر آید می کنم گفت زنده باشی حاج آقا از آنجا که درس می خونی حوزه یه نامه برام بگیر . گفتم نامه برای تو گفت آره گفتم نامه برای چی گفت وام می خوام بگیرم سودش زیاده و شرایط ضمانتش سنگینه. نامه ای بگیر که سود کمتری از من بگیرند و با سفته بدون ضامن به من وام بدهند من که با کاغذ بازهای برداران بانکی و.. نتوانسته بودم حتی وام ازدواج خودم را بگیرم نمی دانستم بخندم یا گریه کنم. فاصله او تا واقعیت آن قدر زیاد بود که می دانستم توضیحات من اثری ندارد فقط گفتم ببین حوزه علمیه یک مرکز آموزشی و پرورشی است مانند آموزش و پرورش. ربطی به بانک و...ندارد آن جا مربوط به امور تحصیلی امتحانات و پذیرش حوزه و.. است او با نگاه عاقل اندر سفیهی گفت متوجه ام . بعد گفت حاج آقا 12 تومان به من دستی قرض می دی گفتم چرا ندم دست کردم تو جیبم گفت خدا پدرت را بیامرزد من هم دوازده هزار تومان شمردم و گفتم بفرمایید گفت دوازده میلیون تومان فکر کردم چک می خوای بدی گفتم اولا دسته چک مال آدم مایه داره دوما اگه من دوازدهم میلیون داشتم یک ماشین خوب برا خودم می خریدم و هر روز دست و اسم را با این پیکان قراضه سیاه نمی کردم
بعد به او گفتم به نظرت در آمد من چقدره گفت نمی دانم
گفتم حدس؟
گفت دو سه میلیون
گفتم مرد حسای دوسه میلیون کجا بوده
من با بیست سال سابقه تو حوزه در آمدم سیصد هزار تومان نمی رسه. دوستان دوره دبیرستان من برخی باز نشسته شده اند و خونه و ماشینی من ناسپاس نیستم ولی من سه سال بیمه دارم. ولی به خدا اگر مجبور نبودم و نمی خواستم رفع شبهه کنم همین را به شما نمی گفتم
سری تکان داد با خنده بلندگفت از قدیم گفتند مردها درآمدشونو به کسی نمی گن
من گفتم داستان من تو همان داستان با مزه
سلام کل علی است و بس.

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

شنبه 4/6/1391 - 13:44 - 0 تشکر 528518



کتاب آشپزی طلاب در مدارس
- کوکو سیب زمینی
- کوکو سبزی
- تخم مرغ نیم رو و تمام رو و...
- املت
- خوراک لوبیا و تخم مرغ
- تخم مرغ آب پز و سیب زمینی
منت خدای را عز وجل که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت هر تخم مرغی که فرو می رود ممد حیات است و چون ارزان شود مفرح ذات ....

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

شنبه 4/6/1391 - 13:45 - 0 تشکر 528520

گویند عالمی می گفت اگر خواستید بعد از مرگم قبر من را در تخت فولاد اصفهان پیدا کنید بیاید ببینید از کدام قبر شوره بیرون زده چون تو دوره طلبگی ام به اندازه موهای سرم نون پنیر خوردم

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

شنبه 4/6/1391 - 13:46 - 0 تشکر 528521


کلفتی نون و نازکی کار
یکی از طلاب نویسنده که کتاب های زیادی هم از او منتشر شده است
می گوید من محل کارم اتاق مطالعه ام است و خیلی وقت ها به خاطر نوع کارم منزل هستم. تا حالا با خانمم مشکل و اختلاف جدی ای نداشته ایم مگر مواردی که او به من گیر داده که بیش از اندازه کار می کنی. همسرم همیشه میگه جریان این که میگند توش خودمونو کشته بیرونش مردم کار شما است به دلیل کار زیادت نه تفریح داریم و تفرجی زن همسایه، دوستانم و حتی فامیل ها می گویند خوب خدایی شوهرت کلفتی نون را گرفته و نازکی کار را همیشه تو خونه است.

خدا نکنه تا آدم نشدیم دنیا بهمون رو کنه

کربلا کربلا اللهم الرزقنا

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین (ع)

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.