روش های تفسیری قرآن1
روش تفسیری عبارت است از طریق و شیوهای كه هر مفسر برای تفسیر یك یا چند آیه انتخاب میكند و غالباً بستگی دارد به ابزاری كه در تفسیر بكار میبرد. تفسیر تقسیمات گوناگونی دارد و از لحاظ روش تفسیر (صرفنظر از صحیح یا خطاء بودن تفسیر) به چند قسم تقسیم میشود:
الف) تفسیر كامل (تفسیر اجتهادی).
ب) تفسیر ناقص كه شامل موارد زیر میشود:
1 . تفسیر قرآن به قرآن.
2 . تفسیر قرآن به عقل.
3 . تفسیر قرآن به روایات.
4 . تفسیر قرآن به رأی.
5 . تفسیر علمی.
6 . تفسیر موضوعی.
7 . تفسیر رمزی.
هركدام از این روشها، میتواند معتبر باشد و ما را به مقصود (تبیین مقصود آیات قرآن) برساند و نیز ممكن است خطاء و نامعتبر باشد، که در اینجا شیوه و شكل كار هر روش را مورد بررسی و نقد قرار میدهیم.
علت پیدایش شیوههای مختلف در قرآن:
در زمان پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ مردم مستقیماً از منبع متصل به وحی الهی استفاده میكردند و هر مشكلی را از ایشان سئوال میكردند و تفسیر از این قاعده مستثنی نبود و لذا بسیاری از روایات اسلامی، تفسیر آیات قرآن است كه از پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ سئوال شده و ایشان مطلب آیه را توضیح دادهاند.
در زمان ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ تا حدودی وضع بر همین منوال بود، خصوصاً برای شیعه كه قول آنها را حجت میدانند و در مورد تفسیر آیات هم از ایشان سئوال میشد.
اما در زمانهای بعد در قرون اولیه اسلام كمكم بحثهای كلامی زیاد شد و این به علت فتح كشورهای جدید و برخورد مسلمانان با فرقههای مختلف اوج گرفت و در زمان خلفاء فلسفه یونانی به عربی منتقل شد و لذا درعهد عباسیان (اواخر قرن اول و اوایل قرن دوم هجری قمری) بحثهای عقلی و فلسفی رشد كرد و در هیمن زمان هم تصوف ظاهر شد و بعضی مردم به ریاضت و مجاهده نفس و... روی آوردند و در این میان گروه سومی از مردم اهل حدیث شدند كه بر تعبد محض به ظواهر دینی پایبند بودند. و به خاطر همین اختلاف آراء اختلاف روشهای تفسیری هم بوجود آمد.
محدثین از روش تفسیر با روایات سلف صالح و صحابه و... پیروی میكردند و متكلمین و فلاسفه هم آیات را طبق مذهب مختار خودشان تفسیر میكردند و آیات مخالف را تأویل میكردند و متصوفه به تأویل آیات روی آوردند.
[1] و به همین ترتیب شیوههای تفسیری متعدد بوجود آمد.
1 . تفسیر قرآن با قرآن:
هر چند تفسیر المیزان علامه طباطبائی(ره) به این روش معروف تفسیر شده و لكن قرآن با قرآن یك شیوه سابقهدار در بین مفسرین شیعه و اهل سنت است و حتی از زمان معصومین ـ علیهم السلام ـ رایج بوده است كه به نمونههایی از آن اشاره خواهیم كرد.
لكن برای روشن شدن مفهوم تفسیر قرآن با قرآن بهتر است در ابتداء كلام علامه طباطبائی(ره) را نقل كنیم، ایشان میفرماید:
تشخیص مقاصد عالیه و فهم حقایق قرآن به دو صورت ممكن است:
الف) این كه ما در ابتداء یك بحثهای علمی یا فلسفی انجام دهیم تا نتیجه مطلوب و حق، در آن مسئله علمی یا فلسفی روشن شود و سپس آیات قرآن را بر آن مسئله علمی یا فلسفی حمل كنیم لكن این طریق درمورد غیر قرآن خوب است ولی در مورد قرآن صحیح نیست.
ب) ایمان كه قرآن را با قرآن تفسیر كنیم ومعنی هر آیه را با تفكر در همان آیه و آیات دیگر بدست آوریم و مصادیق آیه را معلوم كنیم و با استفاده از خصوصیات ذكر شده در آیات آنها را مشخص كنیم. چنانچه خداوند میفرماید:
نزلنا علیك الكتاب تبیاناً لكل شیء
[2] (به درستی ما قرآن را بر تو فرو فرستادیم تا روشنگر هر چیزی باشد) و بعید است كه قرآن روشنگر و مبین هر چیزی باشد. ولی مبین خودش نباشد.
[3] شواهد و دلایل تفسیر قرآن با قرآن:
1 . در زمان ائمه ـ علیهم السلام ـ تمسك به آیات قرآن برای روشن شدن بعضی دیگر از آیات انجام میشد چنانچه از امام باقر ـ علیه السّلام ـ سئوال شد كه چرا قصر نماز مسافر را واجب میفرمائید در حالی كه در آیه قرآن آمده است، قال الله تعالی: اذا ضربتم فی الارض فلیس علیكم جناح ان تقصروا من الصلوه
[4] (وقتی در زمین مسافرت كردید اشكالی ندارد كه نماز را شكسته بجا آورید) وكلمه لاجناح دلالت بر وجوب ندارد بلكه دلالت بر جواز دارد.
حضرت فرمودند این مطلب به دلیل آیه دیگر قرآن است كه لاجناح را به معنی وجوب استعمال كرده است: قال تعالی: فمن حج البیت او اعتمر فلاجناح علیه ان یطوف بهما
[5] (كسی كه حج یا عمره انجام داد اشكالی ندارد كه طواف انجام دهد) در حالی كه طواف واجب است.
[6] 2 . شیوه مفسرین بزرگ شیعه و اهل سنت هم تفسیر قرآن با قرآن بوده است.
علامه مجلسی(ره) كه آیات قرآن را در بحارالانوار در اول هر فصل دستهبندی میكند ظاهراً منظورش تفسیر قرآن با قرآن بوده است، همچنین در تفسیر مجمعالبیان و تفاسیر اهل سنت گاهی از آیات برای تفسیر یك آیه استفاده میشده است.
پس این یك طریق قدیمی است و حتی ابنتیمیه میگوید:
[7] اگركسی سؤال كند بهترین طریق تفسیر چیست؟ (فالجواب: ان اصح الطرق فی ذلك ان یفسر القرآن بالقرآن)ـ جواب این است كه صحیحترین روش تفسیر قرآن با قرآن است.
3 . تكرار آیات در قرآن خود شاهد این مطلب است كه طبعاً میتواند بعضی آیات مفسر بعضی دیگر باشد.
4 . در روایت نبوی مرسل آمده است كه: القرآن یفسّر بعضه بعضاً (قرآن بعضی از قسمتهایش بعض دیگر را تفسیر میكند) این جمله مشهور است لكن سند آن برای ما روشن نیست و لذا مرسل نامیده میشود.
و از حضرت علی ـ علیه السّلام ـ نقل شده است كه: ان كتاب الله لیُصدِّق بعضه بعضاً و لایكذب بعضه بعضاً
[8](بدرستی كه قرآن بعضی از قسمتهایش بعض دیگر را تصدیق مینماید ولی همدیگر را تكذیب نمیكنند).
و باز از امیرالمؤمنین ـ علیه السّلام ـ نقل شد كه فرمودند: كتاب الله... ینطق بعضه ببعض و یشهد بعضه و یشهد بعضه علی بعض (قرآن بعضی از قسمتهایش با بعض دیگر سخن میگوید و بر همدیگر شهادت میدهند).
[9] تذكر: كسی تفسیر قرآن با قرآن را غیر جایز ندانسته است و لكن روایتی از امام صادق ـ علیه السّلام ـ نقل شده كه از آن توهم مخالفت میشود: عن ابی عبدالله قال قال ابی: ما ضرب رجل القرآن بعضه ببعض الّا كفر(امام صادق ـ علیه السّلام ـ فرمودند كه پدرم فرمود: هیچ كس بعضی از قرآن را به بعض دیگر نزد مگر آنكه كافر شد)
[10]و در دارالمنثور و تفسیر نعمانی هم مضمون این روایت آورده شده و مضموم شمرده شده است.
معانی ضربالقرآن بعضه ببعض:
[11] 1 . علامه مجلسی(ره) احتمال میدهند كه منظور معنی ظاهری ضرب باشد (كوبیدن قرآن به زمین یا به هم زدن قرآن كه نوعی استخفاف به قرآن باشد و آن حرام است) و كفر هم به معنی گناه بزرگ باشد چنانچه در ترك صلوه آمده است.
2 . شیخ صدوق(ره) میفرماید: منظور تفسیر كردن آیهای با تفسیر آیه دیگر است(یعنی آیات را جابجا تفسیر كردن است).
[12] 3 . فیض كاشانی میفرماید: شاید منظور تأویل بعض متشابهات قرآن به بعض معانی (بر طبق هوای نفس و بدون شنیدن از اهل آن یا هدایت و نوری از طرف خدا) باشد.
[13] 4 . علامه طباطبایی(ره) میفرماید: آن خلط بین آیات از حیث مقامات معانی آنهاست یعنی اخلال به مقام آنها شود مثلاً محكم را متشابه فرض كنیم یا بالعكس شود.
[14] 5 . شاید منظور روایت، تناقضگیری از قرآن باشد چون در زمان علی ـ علیه السّلام ـ و امام حسن عسكری ـ علیه السّلام ـ كسانی بودند كه زندیق بودند و آیاتی را كه به ظاهر مخالف همدیگر بود را جمعآوری میكردند تا به قرآن اشكال كنند و در این زمنیه روایت مفصلی در بحارالانوار وارد شده كه شاید روایت ضربالقرآن جواب این افراد باشد.
[15] نتیجه: پس منظور از روایت ضربالقرآن تفسیر قرآن به قرآن نیست بلكه یا تفسیر به رأی یا تناقضگیری و یا خلط عمدی آیات ومعانی آنها میباشد.
2 . تفسیر قرآن با عقل:
استفاده و استمداد از قرائن عقلی كه مورد قبول همه خردمندان است در راه فهم قرآن، را تفسیر به عقل گویند.
[16] و از افتخارات اسلام این است كه بین تفسیر به رأی و تفسیر به عقل فرق میگذارد و یكی را مذموم ودیگری را ممدوح میداند و لذا نفرمودند كه (من فسر القرآن بعقله... كذا...) هر كس قرآن را با عقل خود تفسیر كند مجازات دارد.
چون عقل یكی از ابزارهای تفسیر قرآن است و تفسیر قرآن نباید مخالف حكم صریح عقل یا قرائن عقلی قطعی باشد بلكه عقل كمككننده مفسر است برای مثال یك نمونه ذكر میكنیم.
خداوند در قرآن كریم میفرماید: ید الله فوق ایدیهم.
[17](دست خدا بالای دست آنهاست) و یا در جای دیگر خداوند را سمیع و بصیر معرفی میكند.
و از طرفی عقل انسان درك میكند و اثبات مینماید كه خداوند نمیتواند جسم باشد پس منظور ظاهر آیات (دست، چشم، گوش) نیست پس به كمك عقل این آیات را اینگونه تفسیر میكنیم:
قدرت خداوند بالاتر از همه قدرتهاست و خداوند علم وسیع به (مبصرات و مسموعات) دیدنیها و شنیدنیها دارد.
رابطه عقل و دین:
در این مورد سه احتمال بلكه سه نوع حكم دینی در رابطه با عقل ممكن است تصور شود:
الف) احكام عقلپذیر: یعنی آیات و روایاتی كه دستورات (اوامر و نواهی) یا مطالبی دارد كه عقل سلیم آن را میپذیرد بلكه عقل هم خود به خود همان حكم را میكند مثل دستورات بهداشتی اسلام و یا محكوم كردن ظلم و پذیرفتن عدالت كه مطابق حكم عقل است.
[1] . در این قسمت از تفسیر المیزان جلد 1، ص 4، به بعد استفاده شده است.
[2] . سوره نحل، آیه 89.
[3] . تفسیر المیزان، جلد اول، ص 11، با تخلیص و تصرف مختصر.
[4] . سوره نساء، آیه 101.
[5] . سوره بقره، آیه 158.
[6] . وسایل الشیعه، جلد 5، ص 538، باب 22، از ابواب صلوه مسافر، حدیت 2.
[7] . كتاب مقدمه فی اصول التفسیر، تألیف ابن تیمیه، متوفی 728.
[8] . بحار الانوار، ج9، ص 127 نقل از توحید صدوق طبع بیروت.
[9] . نهجالبلاغه، خطبه 133.
[10] . كافی، ج 2، ص 632، بحارالانوار، ج 89، ص 39، طبع بیروت.
[11] . در این قسمت سخنان آیت الله استادی دامت بركاته استفاده شد.
[12] . معانی الاخبار، به نقل از بحارالانوار، ج 89، ص 39.
[13] . وافی، ج5، ص 274، به نقل از آقای استادی.
[14] . به نقل از آقای استادی.
[15] . بحارالانوار، ج 90، ص 98-142، طبع بیروت.
[16] . این بخش از كتاب ارزنده تفسیر به رأی آیت الله استاد مكارم شیرازی، ص 38 به بعد استفاده شد.
[17] . سوره فتح، آیه 10