• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
سينما و تلویزیون (بازدید: 3178)
چهارشنبه 1/6/1391 - 14:43 -0 تشکر 523340
اخبار شهریور ماه


با سلام

دوستان عزیزی که تمایل به ثبت بحث با موضوع خبر دارند
لطفا در این تاپیک مباحث را ثبت کنند


* ضوابط *

1- منبع خبر را درج کنید .

2- خبر باید دارای تیتر و به صورت BOLD باشد .

3- متن خبر را پاراگراف بندی کرده و از فونت و سایز مناسب استفاده کنید .
 
- تاپیک  هر ماه تا سه روز پس از آخر ماه جهت درج نظر باز می ماند و سپس قفل می شود .

- در صورتی که خبر شما ظرفیت درج در صفحه اصلی انجمن را ندارد در تنها در همین تاپیک ثبت کنید
و در صورتی که بحث جدید ایجاد کردید و تعداد بازدید کنندگان کم بود به این تاپیک منتقل می شود .

- تاپیک ماه جدید توسط مدیر انجمن یا جانشین ایجاد می شود .

لبخند تنها گلی است که خار ندارد .
-------------------------------------------------

 

چهارشنبه 15/6/1391 - 17:48 - 0 تشکر 544340

نان خوری ۴۰۰۰ نفر از قهوه تلخ!

محمدرضا هدایتی‌ بازیگر نقش پسرعمه زا و انواع و اقسام پیرمرد در سریال های مهران مدیری گفت:«قهوه تلخ» یك پروژه كار آفرین بوده و چهار هزار نفر از كنار این پروژه شغل دارند. از ۱۵۰ نفری كه در لوكیشن هستند بگیرید تا كسی كه در كارخانه سی‌دی را در وَلت می‌گذارد یا آنكه پاكت‌ها را بسته‌بندی می‌كند و ... یكبار آقای گلیان (یكی از تهیه‌كنندگان «قهوه تلخ») لیستی آورد كه بر اساس آن حقوق‌ها و دستمزد‌هایی كه باید برای پروژه بدهد را حساب می‌كرد. در آن لیست حدودا چهار هزار نفر اسم بود.


نان خوری ۴۰۰۰ نفر از قهوه تلخ!

به گزارش افکارنیوز به نقل از ایسنا، شاید خیلی‌ها هنوز ندانند «پسر‌عمه‌زا» با آن صدای خاص و تند تند حرف زدن بچه‌گانه‌اش، دست‌پخت محمدرضا هدایتی‌ای است كه نقش انواع و اقسام پیرمرد را در سریال‌های مهران مدیری بازی كرده؛ از طغرل پاورچین تا جهانگیرشاه دلو در قهوه تلخ. او این‌ روز‌ها با «كلاه‌قرمزی هوووو...» گفتن‌‌هایش دوباره سر زبان‌ها افتاده و همین باعث می‌شود فكر كنیم اگر كسی او را در خیابان ببیند به جای «سلام»، یك «محمدرضا هوووو»ی ‌كِشدار تحویلش می‌دهد!

صحبت با هدایتی یك پیش‌فرض جالب داشت كه كمی باعث استرس شده بود و آن اینكه می‌گویند: «كمدین‌ها اكثرا بداخلاق هستند»!

گفت‌وگویی كه در زیر می‌خوانید حاصل گپ خودمانی با محمدرضا هدایتی است كه برعكس تصور موجود نسبت به كمدین‌ها، اصلا بداخلاق نیست! او در كل گفت‌وگو خیلی راحت صحبت كرد و به پرسش‌های باربط و بی‌ربط درباره پسرعمه‌زا، ایرج طهماسب، حمید جبلی، مهران مدیری، قهوه تلخ و ... پاسخ داد.

آقای هدایتی، صحبت را از اینجا شروع كنیم كه اصلا چگونه وارد بازیگری شدید؟

من در مركز هنرهای نمایشی زاهدان تئاتر كار می‌كردم. البته از ۱۰ سالگی در تئاتر بودم اما كار جدی‌ام از سال ۷۰ در مركز هنرهای نمایشی زاهدان آغاز شد. آنجا دو اثر را به جشنواره آوردیم و من با آن آثار، بازیگر اول جشنواره شدم. همین عاملی شد كه به تهران فكر كنم. در همان سال‌ها كه تئاتر به جشنواره می‌آوردیم، یكسری دوست پیدا كردم كه به واسطه حمایت آن‌ها توانستم به بازی جلوی دوربین راه پیدا كنم.

همان سال‌های اولی كه به تهران آمدم، با دانشجویان تئاتر كار می‌كردیم و حتی یك بار هم با آقای زنجان‌پور و مودبیان كار كردم. بعد از این‌ها با آقای مدیری آشنا شدم.

از اینجا به بعدش دیگر با مهران مدیری در سرازیری موفقیت افتادید...

راستش اصلا نمی‌خواستم با كمدی شروع كنم تا آنجا كه به سختی پذیرفتم با كمدی فعالیت جدی‌ام را آغاز كنم. در همه تئاتر‌هایی كه كار كرده بودم، نقش كمدی نداشتم و فكر نمی‌كردم كه بتوانم در این زمینه موفق شوم ولی شدم و الان هم راضی هستم. واقعا باید بگویم من خیلی آدم خوش‌شانسی بودم كه با مهران مدیری كار كردم. اگر آغاز فعالیتم با او نبود، انقدر دیده نمی‌شدم. در واقع با مهران مدیری دیده شدم كه كارگردان بزرگی مانند آقای جعفری جوزانی نقش جدی و خوبی را در سریالی عظیمی مانند «در چشم باد» به من داد.

هیچ چیز بین پسرعمه‌زا و پیرمرد‌هایی كه در سریال‌های مهران مدیری نقش‌ آنها را به خوبی ایفاء كرده‌اید، مشترك نیست. دقیقا می‌خواهم بگویم هیچ ربطی به هم ندارند. چه شد كه از تیم ایرج طهماسب و حمید جبلی سر درآوردید؟

آشنایی با ایرج طهماسب یكی دیگر از شانس‌های بزرگ زندگی من است. او و حمید جبلی الان دیگر جزو بهترین دوستان من هستند.اواخر سال ۸۷ یك روز حبیب رضایی با من تماس گرفت و گفت كه آقای طهماسب خواسته كه به دفتر بیایی و برای یك كار عروسكی تست بدهی، من هم رفتم. آنجا آقای طهماسب گفت تلویزیون از ما می‌خواهد پس از سال‌ها دوباره كلاه‌قرمزی را روی آنتن ببریم و ما هم یك عروسك به نام «پسرعمه‌زا» را به جمع‌مان اضافه كرده‌ایم و می‌خواهیم صدایش را شما بگویی‌، من هم گفتم با كمال میل!

پس از آن، یك ماه هر روز ما و عروسك‌‌گردان‌ها با هم تمرین می‌كردیم و صداهای مختلف را روی عروسك‌ها می‌گذاشتیم تا سرانجام، آقای طهماسب گفت این خنگ‌بازی‌‌، خنده‌ها و «ها» گفتن را برای «پسر‌عمه‌زا» نگه‌دار.

دو سه روز اولی كه «كلاه‌قرمزی ۸۸» را ضبط می‌كردیم، صدایم این كه الان هست، نبود و بیشتر شبیه كلاه‌قرمزی صحبت می‌كردم. آن اوایل پسرعمه‌زا حتی صحبت هم نمی‌كرد اما هرچه كردم دیدم نمی‌توانم حرف نزنم! و همین شد كه یواش یواش عروسك زبان بسته‌، زبان باز كرد و به این وضعیتی كه امروز می‌بینید، افتاد!

برای ما كه كلاه‌قرمزی بخشی از كودكی یا نوجوانی‌مان را تشكیل می‌دهد، حتی قرار گرفتن كنار این عروسك هم جذاب و هم هیجان دارد. این هیجان در بین تیم هم وجود دارد؟

من آدمی هستم كه تمام وقتم را یا در دفتر روی آلبوم‌هایم كار می‌كنم، یا جلوی دوربین هستم و یا در خانه. در واقع باید بگویم دفتر «صحرا فیلم» (دفتر تهیه‌كننده مجموعه‌های تلویزیونی و سینمایی كلاه‌قرمزی) تنها دفتری بود كه ترجیح می‌دادم وقتم را آنجا بگذارنم و از وجود ایرج طهماسب و حمید جبلی لذت ببرم، آن‌ها دنیای تجربه هستند.

جبلی یك هنرمند عجیب و غریب است! شاید باورتان نشود اما عكاس خیلی خوبی است كه حتی از قبل از انقلاب هم عكاسی می‌كرده اما یك بار هم نمایشگاه نگذاشته است. مجسمه می‌سازد، نقاش خوبی است و خیلی چیز‌های دیگر؛ كلا حمید جبلی خیلی تجربه دارد. یا تنها یك حرف ایرج طهماسب باعث شد من آلبوم موسیقی‌ام را برای قشر نوجوان كار كنم، او یك روانشناس واقعی است.

می‌توانید بگویید طهماسب چه گفت یا اینكه خصوصی است؟!

طهماسب می‌گفت روی بچه‌ها كار كنید. اگر برای بچه‌ها كار كنید، فرد وقتی هنوز بچه است، طرفدارت می‌شود؛‌ بزرگ شد باز هم طرفدارت است‌؛ بچه‌دار ‌شد طرفدارت است و اتفاقا بچه‌اش هم طرفدارتوست و همین‌طور تا آخر عمر طرفدار داری. یعنی همین كاری كه او با كلاه‌قرمزی و پسرخاله انجام داد.

واقعا فكر می‌كنید چرا جذابیت كلاه‌قرمزی در تمام این سال‌ها كم نشده است؟

مغز متفكر مجموعه كلاه‌قرمزی طهماسب است. او كودك را خوب می‌شناسد و اگر بهتر بگویم یك روانشناس كودك است. مثلا ما كه بزرگ شده‌ایم دیگر نمی‌فهمیم لذت دیدن یك توپ پلاستیكی یا بادكنك برای بچه چقدر زیاد است. ما دیگر از دیدن توپ پلاستیكی لذت نمی‌بریم. اما شما همین توپ را داخل دكور بگذارید كه نتواند آن را بردارد، بچه از حسرت آن توپ كه نمی‌تواند بَرَش دارد دیوانه می‌شود. این‌ها حرف‌های طهماسب است.

می‌خواهم بگویم،‌ این چیزها را ما فراموش كرده‌ایم اما طهماسب خیر. به همین دلیل كاری كه می‌كند، می‌گیرد و هم بچه‌ها و هم بزرگ‌ترها دوستش دارند. كلا به نظرم كارهای كودكی كه نمی‌گیرد خلأ روانشناسی كودك دارد وگرنه شما می‌بینید، فلان عروسك قیافه بامزه و بانمكی دارد، صدایش هم خوب است، پس چرا نمی‌گیرد؟ چون بچگی‌اش كم است.

البته ما هم در كلاه‌قرمزی عروسك‌هایی داریم كه برای بزرگ‌ترها طراحی شده‌اند مانند آقای همساده یا فامیل دور (البته فامیل دور خودش بچه‌ای است كه سبیل دارد!) اما این‌ها همه كنار كلاه‌قرمزی جمع می‌شوند كه سوپر استار جمع است و اتفاقا بخش كودكی كار هم روی او سوار شده است.

به قول شما «كلاه‌قرمزی» سوپراستار جمع است و حمید جبلی صداپیشگی‌اش را دارد و بداهه‌های خلاقانه می‌گوید. از سوی دیگر می‌گویید مغز متفكر جمع، ایرج طهماسب است. واقعا كدامیك بیشتر باعث شدند كه كلاه‌قرمزی به اینجا برسد؟

جبلی خیلی در كار دخیل است و نظر می‌دهد. واقعا این دو نفر با هم هستند، اما بگذارید یك مثال بزنم. فیلم‌های كه حمید جبلی ساخته را مرور كنید: «خواب سفید»،‌ «پسرمریم». فیلم‌های جبلی تقریبا فیلم‌های روشنفكری است و مخاطب خاص‌تری دارد. در واقع دغدغه‌اش آن تیپ فیلم‌سازی است اما طهماسب خیر. طهماسب فیلم‌هایش عامیانه‌تر و سرگرمی‌‌ساز‌تر است.

به همین دلیل در كلاه‌قرمزی من نقش طهماسب را در طراحی شخصیت‌ها بیشتر دیدم. یعنی مثلا می‌گوید این بار آدمی را بیاوریم كه هرچه بلا به سرش می‌آید بخندد، ایده‌‌اش شد «آقای همساده» و گرفت.

آقای هدایتی! یكی از ویژگی شخصیت‌هایی كه شما تاكنون بازی كرده‌اید، تكه كلام‌هایی بوده كه اتفاقا در بین مردم خیلی رواج پیدا كرد. «هااا» گفتن‌ها كش‌دار پسرعمه‌زا هم خیلی گرفته است. ایده این تكه‌كلام‌ها با خودتان است یا كارگردان؟

ما در كلاه‌قرمزی، همه با هم می‌نشینیم و موضوع و داستانی را انتخاب می‌كنیم و سپس صداپیشه‌ها درباره آن موضوع شروع به حرف‌زدن می‌كنند. اگر حاصل كار خوب شد آن را پرورش می‌دهیم اما اگر نه می‌گذاریمش كنار. اما در كل دیالوگ كتبی نداریم و همه حرف‌هایی كه رد و بدل می‌شود بداهه است؛ یعنی هرچه ذهن چرندگوتری داشته باشی موفق‌تر هستی. به همین دلیل، عروسك‌هایی مانند «فامیل دور» یا «آقای همساده» گل می‌كنند.

«هااا» گفتن‌ها از كجا آمد؟

همان زمان كه تمرین می‌كردیم، برای پسرعمه‌زا تكه كلام‌ها را گفتم اما رد شدم و فراموش كرده بودم اما طهماسب یادش ماند و گفت این خوب است، نگهش‌دار. طهماسب می‌گفت خوب می‌شود اگر كسی پسرعمه‌زا را صدا زد به‌جای جواب بگوید «ها»! یا وقتی خودش را به نفهمی می‌زند هم بگوید «ها، ها، ها». در واقع همه تكه‌كلام‌ها همكاری مشترك است، همه با هم نظر داده‌ایم تا شخصیت شكل بگیرد. یعنی همه با هم كمك می‌كنیم تا چارچوب شخصیت‌ مشخص ‌شود و پس از آن دیگر تو می‌شوی نگهبانش كه می‌توانی در آن قالب، بداهه بگویی.

در كارهای مهران مدیری هم همینطور است؟

خیر. در كارهای مهران مدیری‌، تكه‌كلام‌ها ناگهانی و به صورت بداهه شكل می‌گیرند. خوبی كارهای مدیری این است كه می‌توانی حاصل كارت را همان شب از تلویزیون ببینی. یعنی می‌بینی كه این بداهه خوب بود یا نه. اگر خوب بود نگهش می‌داری و اگر نبود می‌اندازی دور.

اما بگذارید یك راز كمدی را برای‌تان بگویم: «تكرار،‌ تكرار، ‌تكرار». مثلا شما اگر در فواصل مختلف یك كلمه را تكرار كنی در نهایت باعث می‌شود مردم از خنده روده‌بُر شوند! امتحانش كنید، می‌گیرد! تكرار زیاد یك كلمه، ‌آن را به هویت كاراكتر متصل می‌كند. من در اكثر كارهایم تكه كلام داشتم به جز «قهوه تلخ» كه عمدا نخواستم تكه كلام داشته باشم.

صداپیشگی و كار كردن با عروسك‌گردان برای‌تان سخت‌تر بود یا بازی جلوی دوربین؟

كار عروسكی سخت‌تر است. چون وقتی شما جلوی دوربین هستی تمام اجزای بدنت را در اختیار می‌گیری؛ از میمیك صورت و نگاه كردن گرفته تا حركت فیزیكی اندام، اما در كارهای عروسكی اصلا این طور نیست. شما فقط صدا را می‌گویی و فرد دیگری عروسك‌گردانی می‌كند و گاها بین تو و عروسك‌گردان چند متری فاصله وجود دارد. حتی شاید گاهی اصلا مجبور شوی عروسكت را از مونیتور پشت صحنه نگاه كنی. این‌ها كار را سخت می‌كند.

هماهنگی صداپیشه و عروسك‌گردان هم باید سخت باشد.

بله. بگذارید با یك مثال توضیح بدهم. ممكن است عروسك‌گردان هنگام ضبط برنامه حركتی انجام دهد كه در ذهن من نباشد. طبیعتا نمی‌شود بگویم حالا صبر كنید كه من فكر كنم و ببینم متناسب با این حركت چه باید بگویم! صداپیشه باید همان جا و فی‌البداهه دیالوگی مناسب را بگوید. این مساله برای عروسك‌گردان هم وجود دارد. در كارهای بداهه ممكن است من چیزی بگویم كه اصلا در ذهن عروسك‌گردان نباشد، حالا او باید درجا حركتی را متناسب با دیالوگ من طراحی كند، طوری كه بیننده فكر كند عروسك‌گردان و صداپیشه یك‌نفر هستند، این خیلی سخت است.

حالا انصافا بخش صداپیشگی‌اش سخت‌تر است یا عروسك‌گردانی؟

عروسك‌گردانی بسیار بسیار سخت است. اگر بخواهم راستش را بگویم واقعا كارشان سخت‌تر از صداپیشه‌هاست. صداپیشه‌ها روبروی میكروفن می‌نشینند و یك لیوان آب هم جلوش است اما عروسك‌گردان زجری می‌كشد بنده خدا! هرچه عروسك پرحرف‌تر باشد، بیشتر زجر می‌كشد.

عروسك‌گردان پسرعمه‌زا كه بود؟

عروسك‌گردان پسر‌عمه‌زا امیر‌ سلطان‌احمدی و عروسك‌گردان كلاه‌قرمزی خانم دنیا فنی‌‌زاده بودند.

این هماهنگی فوق‌العاده بین عروسك‌گردان و صداپیشه چگونه به دست می‌آید؟

با تمرین. آقای طهماسب همیشه ۱۰ ـ ۱۵ روز قبل از آغاز كار، برای بچه‌ها تمرین می‌گذارد تا شخصیت‌هایی كه كار می‌كردیم یادمان بیاید و ارتباط بین صداپیشه و عروسك‌گردان دوباره شكل بگیرد.

باز هم مثالی در این مورد می‌زنم. به نظر من خانم دنیا فنی‌زاده بهترین عروسك‌گردان در ایران است. حمید جبلی نفس می‌كشد، ‌او به عروسك عكس‌العمل می‌دهد، انقدر سریع. این یعنی چه؟ فنی‌زاده دیگر با عروسكش یكی شده است و جانش جان عروسكی است كه پشت آن قرار گرفته.

كمی هم درباره «كلاه‌قرمزی و بچه‌ننه» بگویید. استقبال مردم چطور بوده؟ كسی متوجه می‌شود شما، صداپیشه پسرعمه‌زا هستید؟

جالب است بگویم كه خیلی از مردم و حتی خیلی از همكارانم هنوز نمی‌دانند كه صدای پسر‌عمه‌زا برای من است! برای من جالب است كه همكارانم هم نمی‌دانند و وقتی متوجه این موضوع می‌شوند كاملا تعجب می‌كنند.

درباره سوال‌تان پیرامون استقبال مخاطب هم، من بیشتر از طریق سایت اینترنتی‌‌ام، نظر مخاطبان را متوجه می‌شوم. در كل درباره همه مجموعه‌های كلاه‌قرمزی تاكنون هیچ نظر آزار‌دهنده‌ای نشنیده‌ام. هرچه به گوشم رسیده مثبت و سرشار از انرژی بوده است.

یكی از نقد‌هایی كه مطرح می‌شود، فارغ از درست یا غلط بودنش، درباره پایین آمدن كیفیت دیالوگ‌ها، هم‌بندی پلان‌های مختلف، موضوعات مطرح شده و ... در فیلم سینمایی «كلاه‌قرمزی و بچه‌ننه» در مقایسه با نسخه مجموعه تلویزیونی‌اش است. چیزی در این‌باره شنیده‌اید؟

این اتفاقی كه در مقابل مجموعه تلویزیونی می‌گویید افتاده، طبیعی است. چون در نسخه تلویزیونی شما چندین قسمت می‌بینید و با آن جلو می‌آیید.

مثلا در عید امسال شما ۱۳ قسمت كلاه‌قرمزی دیدید، اما در نسخه سینمایی فقط ۹۰ دقیقه وقت داریم و بعد پرده را می‌كشند و تمام. پس زمان زیادی برای چرند‌گویی و بداهه‌پردازی نیست. در نسخه سینمایی ما اصلا بداهه‌پردازی نداشتیم و كاملا براساس فیلمنامه جلو می‌رفتیم چون باید براساس یك زمان مشخص كار می‌كردیم و فیلم را جلو می‌بردیم. حالا در قالب فیلمنامه من و حمید جبلی كمی دیالوگ‌ها را پس و پیش می‌كردیم، اما زیادتر و كمتر نه. بنابراین من اسم این اتفاقی كه گفتید را افت كیفیت نمی‌گذارم، بلكه به نظرم این خصوصیت مدیوم سینماست.

البته فكر می‌كنم شرایط كار در محیط استودیو خیلی راحت‌تر باشد تا در محیط باز، آن هم در زمستان شمال تهران.

بله دقیقا. «كلاه‌قرمزی و بچه‌ننه» از این حیث خیلی فیلم سختی بود. كار عروسكی به خودی خود سخت است، حالا تصور كنید كه لوكیشن‌های‌تان هم سخت باشد و شما بخواهید در دل زمستان آن هم در هوای آزاد كار كنید. هرچه لباس می‌پوشیدیم باز هم كم بود.

واقعا تصور كار كردن در آن سرما در شهرك دفاع مقدس یا در خانه خرابه روی تپه‌ای كه انتهای بلور ارتش بود، خیلی سخت است. شاید باورتان نشود اما از پایین تپه تا بالای آن كه لوكیشن خانه خرابه فیلم بود، حدود چهار درجه اختلاف دما داشتیم، اصلا یك وضعیتی! حالا من وقت داشتم كنار آتش بایستم اما شرایط عروسك‌گردان ها خیلی بد بود. بنده خداها مجبور بودند روی زمین به آن سردی و یخ زدگی دراز بكشند و كار كنند.

اما نتیجه كار خوب شده است...

باید خوب می‌شد. چون كار كلاه‌قرمزی است، ۱۷ ـ ۱۸ سال سابقه و طرفدار فراوان دارد، این‌ها همه یك طرف. از طرف دیگر آقای طهماسب سلیقه‌ خاصی دارد و به راحتی از كنار سكانس‌ها و پلان‌ها نمی‌گذرد. آنچه می‌گیریم باید راضی‌اش كند، پس نتیجه باید خوب می‌شد.

خب! كمی هم برویم سراغ مهران مدیری و «قهوه تلخ»‌. تیپ پیرمرد‌های سریال‌های مدیری را بیشتر دوست داشتید یا پسرعمه‌زا و شیطنت‌های بچه‌گانه‌اش را؟

(چند ثانیه‌ای فكر می‌كند) واقعا نمی‌توانم انتخاب كنم چون هر كدام‌شان لذت‌های عجیبی به من داده‌اند، هركدام یك‌جور.

پسر‌عمه‌زا من را درمان كرد و به دوران كودكی برد. او باعث شد من دوران كودكی‌ام را كنكاش كنم كه ببینم چه چیزهایی را دوست داشتم، چیز‌هایی كه بعد از این‌ همه سال فراموش‌شان كرده بودم. من با پسرعمه‌زا دوباره بچه شدم. به همین دلیل است كه می‌گویم نمی‌توانم انتخاب كنم. هر كدام از شخصیت‌هایی كه بازی‌ می‌كنم را مردم بیشتر دوست داشته‌باشند، برای بالاتر می‌رود.

حالا مردم كدام شخصیت‌تان را بیشتر دوست دارند؟

هر شخصیت طرفداران خودش را دارد.ببینید! بحث این است كه كلاه‌قرمزی از قبل بوده و من از شهرت و جا‌افتادگی تیم طهماسب ـ جبلی استفاده می‌كنم (یا شاید اسمش را بگذارند سوء استفاده!) اما شخصیت‌های مدیری از قبل ساخته نشده‌اند.

اما خود مهران مدیری در طنز یك برند است.

بله. كاملا درست است اما كاراكترها در كارهایش تكرار نشده‌اند. ولی كاراكترهای كلاه‌قرمزی سال‌هاست است كه اجرا می‌شوند، یعنی در ذهن مردم جا افتاده‌تر هستند.

وضعیت بخش‌ پایانی «قهوه تلخ» به كجا رسید؟ تمامش نمی‌كنید؟

ما یك بخش دیگر داریم كه آقای مدیری باید بیاید تا بگیریم و پرونده قهوه تلخ بسته شود. ایشان الان سرصحنه فیلم‌برداری «قلب یخی» است و باید صبر كنیم كه كمی سرش خلوت شود.

البته الان سری ۳۴ «قهوه تلخ» وارد بازار شده است. سه مجموعه دیگر داریم تا سریال به پایان برسد. الان دو سری از سه سری باقی‌مانده آماده توزیع در بازار است. تا آن زمان هم احتمالا كمی سر مهران مدیری خلوت‌تر می‌شود و پرونده «قهوه تلخ» را می‌بندد.

وقفه‌هایی كه در توزیع «قهوه تلخ» بود، باعث شده كه برخی بگویند شاید چند قسمت پایانی ساخته نشود.

انصافا «قهوه تلخ» مشكلات زیادی داشت كه یكی از آنها مشكل پروانه كار بود. وزارت ارشاد پروانه كلی «قهوه تلخ» را لغو كرد و از آن به بعد ما باید قسمت به قسمت پروانه كار بگیریم.

سرجریان ورود شخصیت‌ها به زمان حال؟

من خیلی جریانش را نفهمیدم چون روال‌ ما همان روال قبل بود. گویا سیاست‌ها تغییر كرد و گفتند باید برای هر قسمت پروانه جداگانه بگیرید. به این ترتیب، آن‌ها هر قسمت را نگاه می‌كردند و اگر اصلاحیه لازم داشت می‌گفتند. سپس پروانه و مجوز تكثیر می‌دادند. این خودش زمان زیادی می‌برد چون اگر یك روز پروانه كارتان دیرتر صادر شود كارخانه، تكثیر كار شما را یك هفته عقب می‌اندازد. همه بدقولی‌های‌مان به این دلیل بود.

كلا «قهوه تلخ» پر از شایعه بود. حتی شایعات هنگام توقف پروژه تا جایی پیش رفت كه برخی می‌گفتند مهران مدیری دلزده و افسرده شده است. این شایعات به گوش شما هم می‌رسید؟ اصلا شایعه بود یا واقعیت؟

بگذارید برای‌تان ساده‌اش كنم. دلیل همه این «شایعات» این بود كه وزارت ارشاد مجوز انتشار «قهوه تلخ» را كلا لغو كرده بود. یعنی دیگر اصلا قهوه تلخی نباشد! هیچ كس هم نفهمید چرا. بعد از آن ماه‌ها دوندگی شد تا كار ادامه پیدا كند. بالاخره مردم قسمت‌های مختلف را خریداری و برای دیدنش وقت و هزینه گذاشته بودند. خیلی تلاش شد كه به احترام مردم كار دوباره از سر گرفته شود تا اینكه بالاخره گفتند مجوز می‌دهیم اما قسمت به قسمت. این پروسه ۶ ماه طول كشید و پروژه در این مدت كاملا تعطیل بود.

در این شرایط تصور كنید پروژه به آن بزرگی هیچ بازگشت سرمایه‌ای نداشت تا بتواند ادامه پیدا كند.

مشكل ارشاد با احتمال انطباق برخی دیالوگ‌ها با شرایط روز جامعه بود؟

شاید بله. نمی‌دانم شاید هم نه. شاید برخی فكر كردند در این كار خیلی پول درآمده است در صورتی كه اینطور نبود. تبلیغات وسیع «قهوه تلخ» و ... هزینه‌های زیادی داشت.

گفته می‌شد كه مهران مدیری برای هر قسمت از «قهوه تلخ» چهار، پنج میلیارد تومان درآمد دارد!

(می‌خندد) كاش در بیاورد. كاش این رقم‌ها باشد كه در آینده بتواند كاری كه باب میلش است را بسازد. اما واقعا باید به همه دوستان بگویم نه بابا رقمی كه مردم می‌گویند خیلی رقم عجیب و غریبی است، اصلا از این خبرها نیست و چنین پول‌هایی رد و بدل نمی‌شود.

بالاخره خیلی‌ها حساب و كتاب می‌كنند كه پشت جلد قیمت زده‌اید ۲۵۰۰ تومان و نتیجه می‌‌گیرند كه نصف هر مجموعه سود است! كلا باید در این دو سال، كل تیم میلیاردر شده باشند!

نمی‌دانم چطور این سوء تفاهم‌ها كنار می‌رود. باور كنید خیلی از بازیگرها مستاجر هستند. واقعا این سوء تفاهم‌ها ما را از مردم دور می‌كند. من همینجا اعلام می‌كنم كه به خدا من هنوز هم مستاجرم و اصلا چنین پول‌هایی كه گاهی گفته می‌شود، در سینما و تلویزیون رد و بدل نمی‌شود.

بگذارید این را هم بگویم. «قهوه تلخ» یك پروژه كار آفرین بوده و چهار هزار نفر از كنار این پروژه شغل دارند. از ۱۵۰ نفری كه در لوكیشن هستند بگیرید تا كسی كه در كارخانه سی‌دی را در وَلت می‌گذارد یا آنكه پاكت‌ها را بسته‌بندی می‌كند و ... یكبار آقای گلیان (یكی از تهیه‌كنندگان «قهوه تلخ») لیستی آورد كه بر اساس آن حقوق‌ها و دستمزد‌هایی كه باید برای پروژه بدهد را حساب می‌كرد. در آن لیست حدودا چهار هزار نفر اسم بود.

جدای از این‌ها، فقط اجاره ساختمان محل لوكیشن‌ ما ماهیانه ۲۰ یا ۲۵ میلیون تومان است. تهیه‌كنندگان و سرمایه‌گذاران پروژه تازه از ۵-۶ سری قبل به سوددهی رسیده‌اند. یعنی یكسال و اندی فقط و فقط هزینه كردند.

به عنوان پرسش آخر، برای كار كردن با مهران مدیری راحت‌تر هستید یا با ایرج طهماسب؟‌ می‌گویند هر دو كمی بداخلاق هستند!

(می‌خندد). نه بابا! اصلا بداخلاق نیستند! من با هر دو راحت هستم چون اجازه می‌دهند هر كاری كه دوست دارم، جلوی دوربین بكنم.

هم مهران مدیری و هم ایرج طهماسب در ژانر خودشان جزو بزرگان و افراد متبحر سینما و تلویزیون كشور محسوب می‌شوند. بنابراین كار كردن با هر دو لذت بخش است.

می‌گویند آنكه می‌خندد یك درد دارد و آنكه می‌خنداند هزار و یك درد. كمدین دردها را می‌بیند و آن‌ها را برای دیگران تبدیل به كاریكاتور و خنده می‌كند. پس می‌تواند فردی عمیق‌تر و جدی‌تری باشد.

افکارنیوز

چهارشنبه 15/6/1391 - 17:51 - 0 تشکر 544344


خداحافظی«پرستاران»با تلویزیون





مدتی پس از اتمام دوبله‌ی سریال «پرستاران» كه ۱۲ سال در تلویزیون ایران به طول انجامید، جمعه‌ی گذشته ـ دهم شهریور ماه ـ قسمت آخر این مجموعه هم پخش شد تا این سریال پرمخاطب خارجی سرانجام از قاب شیشه‌یی تلویزیون كنار برود.


خداحافظی«پرستاران»با تلویزیون


به گزارش افکارنیوز، ایسنا در زمان پایان دوبله‌ی این سریال گفت‌وگویی را با ناهید شعشعانی ـ مدیر دوبلاژ «پرستاران» ـ داشت و حال پس از اتمام پخش این سریال گفت‌وگوهایی را با چند گوینده‌‌ی نقش اصلی «پرستاران» انجام داده است كه در زیر می‌خوانید.

اكبر منانی، ناصر نظامی و نرگس فولادوند از جمله گویندگانی هستند كه در گفت‌وگو با خبرنگار ایسنا شركت كرده‌اند.

هر سه نفر آنها معتقدند كه طی این چند سال با نقش‌هایشان زندگی كردند و هیچگاه در دوبله‌ی این سریال طولانی و پرمخاطب استرالیایی كم نگذاشتند.

وقتی از هر كدام از گویندگان این مجموعه می‌پرسیم كه چه عواملی شما را طی این ۱۲ سال به دوبله‌ی این سریال پایبند كرد؟ اینگونه پاسخ می‌دهند: در كار دوبله تنها عشق و علاقه است كه گویندگان را سر كار نگه می‌دارد چرا كه دوبله شغل پول‌سازی نیست و اصلا بحث تامین مطرح نیست.

*** اكبر منانی: علاقه‌ی مردم به «پرستاران» برایم بهترین خاطره بود

ابتدا به سراغ اصلی‌ترین نقش این مجموعه كه اكبر منانی است می‌رویم. او كه نقش رییس كل بیمارستان ـ دكتر فرانك ـ را گویندگی كرده است، درباره‌ی نقشی كه در این مجموعه صحبت كرده است، می‌گوید: حدود هشت سال است كه به جای دكتر فرانك، رییس اصلی و كل بیمارستان صحبت می‌كنم. دكتر فرانك شخصیت كاملا مهربان و پركار و اكتیوی بود كه در كارش خیلی جدی برخورد می‌كرد اما در ظاهر برخی‌ها از وی خوششان نمی‌آمد و حس خوبی به او نداشتند؛ چرا كه ظاهر و رفتارش با بقیه به گونه‌ای بود كه آنها را ناراحت می‌كرد در حالی كه وی كارش را خیلی خوب بلد بود و همیشه با اعتماد به نفس كار می‌كرد در دلش احساس پاك و مهربانی داشت.

این مدیر دوبلاژ دوبلور پیشكسوت با تاكید بر اینكه در كار دوبله باید با نقش‌ها زندگی كرد، خاطرنشان می‌كند: من معتقدم در كار دوبله همیشه باید با نقش‌ها كنار آمد و زندگی كرد چرا كه در كار دوبله بحث حرفه‌یی بودن مطرح است؛ بنابراین همیشه باید با نقشی كه جای آن صحبت می‌كنیم ارتباط خوبی برقرار كنیم و به نوعی با آن زندگی كنیم.

منانی در ادامه صحبت‌هایش به سختی‌های كار گویندگی در سریال «پرستاران» كه ۱۲ سال دوبله آن به طول انجامید، اشاره می‌كند و می‌گوید: همیشه در كار دوبله اعتقادم بر این است كه وقتی حرفه‌یی كار می‌كنیم دیگر سختی كار وجود ندارد و تفاوتی نمی‌كند كه به جای چه نقشی صحبت می‌كنیم، نقش، نقش است فقط باید ارتباط خوبی برقرار كرد و با آن زندگی كرد. سختی و مشكلات كاری همیشه بوده، هست و خواهد بود فقط باید با آنها كنار آمد و مشكلات شخصی را در كار دوبله دخالت ندهیم.

وی می‌افزاید: شاید گاهی اوقات از لحاظ روحی حال خوبی نداشته باشیم اما زمانی كه پشت میكروفون می‌نشینیم باید تمام دغدغه‌هایمان را كنار بگذاریم. خود من شخصا هرگاه پشت میز دوبله نشستم همیشه سعی كردم آنچه كه در حد توانم است را ادا كنم كه البته خوب و بدش دیگر با مردمی است كه كارها را می‌بینند. هیچ وقت در كارم مشكل ایجاد نكردم حتی پیش آمده كه با تب ۴۱ درجه هم سر كار حاضر شدم به دلیل اینكه اعتقاد زیادی به كارم دارم و معتقدم باید از جان و دل مایه گذاشت اما متاسفانه برخی‌ها این مساله را رعایت نمی‌كنند اما بعضی‌ها هم رعایت می‌كنند.

همچنین او با تعریف كردن یك خاطره از دوبله سریال «پرستاران» و استقبالی كه مخاطبان از این مجموعه داشتند، ادامه می‌دهد: اصلا باورم نمی‌شد كه سریال «پرستاران» آنقدر در میان مردم محبوب باشد و به این شدت در میان مخاطبان جا بیفتد، یك روز كه برای عیادت یكی از دوستانم به بیمارستان رفتم آنجا بود كه فهمیدم چقدر این مجموعه در میان مردم دیده شده است و همه او را دنبال می‌كنند. زمانی كه به بیمارستان وارد شدم حال و هوای بیمارستان عوض شد و همه به سراغم آمدند و خیلی برایم جالب بود كه صدایم را به جای دكتر شناختند، خودم اصلا فكر نمی‌كردم كه شخصیت دكتر آنقدر برای مردم محبوب باشد.

منانی در پایان صحبت‌هایش با بیان اینكه بهترین خاطره‌ام از سریال «پرستاران» ابراز احساسات و استقبال مردم از این مجموعه بود، یادآور می‌شود: ما دوبلورها خودمان اصولا به خاطر مشغله‌هایی كه در كارمان داریم شاید خیلی نتوانیم فیلم و سریال‌ها را دنبال كنیم و خیلی با مردم در تماس نیستم اما زمانی كه متوجه استقبال مخاطبان از این سریال استرالیایی شدم و ابراز احساساتشان را از نزدیك دیدم خیلی برایم جذاب بود به همین خاطر دوست داشتن مردم و علاقه آنها به سریال پرستاران برایم بهتری خاطره بود.

*** ناصر نظامی: چندین سال جای یك هنرپیشه صحبت كردن كمی خسته‌كننده است

ناصر نظامی كه حدود پنج سال است كه در سریال «پرستاران» به عنوان گوینده حضور دارد و به جای دكتر «مایك» صحبت كرده است، ابتدا نقش دكتر مایك در این مجموعه را توصیف می‌كند و می‌گوید: من حدود پنج سال است كه وارد ماجرا شدم و طی این چند سال به جای دكتر مایك صحبت كردم. وی یكی از پزشكان ارشد بیمارستان است كه با دكتر فرانك ـ كه آقای منانی رُلش را می‌گفت ـ مدام كشكمش و لج‌بازی داشتند و اصلا كار هم را قبول ندارند ولی هر دوی آنها در دلشان یكدیگر را قبول دارند و می‌دانند كه خوب هستند.

این مدیر دوبلاژ درباره‌ی طولانی بودن برخی از سریال‌های تلویزیونی همچون «پرستاران»، «كبری ۱۱» و ... كه دوبله آنها زمان‌بر است، اینگونه بیان می‌كند: در سریال «پرستاران» گویندگان خیلی زیادی حضور داشتند و تعداد قسمت‌ها خیلی زیاد بود به همین خاطر دوبله‌‌ی آن سالها طول كشید. در این زمینه می‌خواهم بگویم درست است كه كار ما گویندگی است و دیگر عادت كرده‌ایم اما گاهی اوقات كه دوبله برخی كارهای مثل «پرستاران» زمان زیادی می‌برد، سخت است و چندین سال به جای یك هنرپیشه صحبت كردن كمی خسته‌كننده است ولی در كل من از دوبله «پرستاران» راضی بودم.

وی در ادامه در پاسخ به اینكه چه چیزی موجب شد تا طی این ۱۲ سال هیچ یك از گویندگان سریال «پرستاران» تغییر نكنند و همه سر جای خودشان صحبت كنند؟ اینگونه بیان می‌كند: در چنین مواقعی اصلا بحث مالی مطرح نیست و حتی عشق به كار هم وجود ندارد چرا كه من گوینده وظیفه دارم زمانی كه یك رول را پذیرفتم آن را تا پایان ادامه دهم مگر اینكه شرایط خاصی پیش بیاید كه نتوانم جای هنرپیشه مورد نظر صحبت كنم اما در كل معتقدم در كار دوبله این یك وظیفه است و نه بحث مالی و نه عشق به كار مطرح نیست بلكه حرفه‌یی بودن گویندگان در كار مهم است.

گوینده‌ی نقش دكتر «مایك» با اشاره به هم‌ذات پنداری گویندگان با نقش‌ها در سریال «پرستاران»، یادآور می‌شود: به هر حال آدمی از غم دیگران غمگین می‌شود چرا كه به عنوان مثال در این مجموعه وقتی می‌بینی مادری كودكش را از دست داده و شیون و زاری می‌كند و یا بیمار دیگری در گوشه‌ای از بیمارستان فوت می‌كند خود به خود ناراحت كننده است و این مساله طبیعی است و این وظیفه‌ی یك گوینده خوب است كه تمام احساس هنرپیشه را به مخاطب انتقال بدهد.

نظامی در پایان گفت‌وگوی خود با تاكید بر اینكه اگر احساسات یك هنرپیشه به خوبی به بیننده القا نشود، نشان‌دهنده‌ی این است كه گوینده در كار خود كم گذاشته است، خاطرنشان می‌كند: اگر یك گوینده نتواند احساسات هنرپیشه و غم و شادی‌اش را به مخاطب منتقل كند و مفهوم را برساند یا گوینده خوبی نیست و یا در كار خود كم گذاشته است؛ بنابراین این مساله باید از سوی گویندگان رعایت شود و نباید نادیده گرفته شوند.

*** نرگس فولادوند و دوبله‌ی دو نقش در «پرستاران»

نرگس فولادوند هم یكی دیگر از گویندگان سریال «پرستاران» است كه به گفته‌ی خودش از همان ابتدا كه این مجموعه به مدیریت بهرام زند دوبله شد، در سریال حضور داشت و طی این ۱۲ سال با پرستاران همراه بود.

فولادوند كه در نقش یكی از پرستاران ـ كلر ـ صحبت كرده است، می‌گوید: در سریال «پرستاران» از همان ابتدا كه با مدیریت آقای زند دوبله می‌شد حضور داشتم و در چندین قسمت كوتاه صحبت می‌كردم ولی از زمانی كه خانم شعشعانی مدیریت این مجموعه را بر عهده گرفت رُل كیت ـ یكی از پرستاران ـ را می‌گفتم كه پس از یك مدت طولانی كیت رفت و كلر به جای وی آمد كه باز هم من به جای او صحبت كردم. كلر تا اواخر داستان حضور داشت و تقریبا یكی از نقش‌های اصلی داستان بود.

وی می‌افزاید: هر دوی نقش‌هایم كه در پرستاران صحبت كردم را دوست داشتم و با هر دوی آنها از لحاظ حسی ارتباط خوبی برقرار كردم. چرا كه آنها فقط یك پرستار نبودند بلكه با یكدیگر دوست بودند و روابط خیلی خوب و عاطفی با بیماران برقرار می‌كردند. جدای از سریال، اگر دوربین را هم كنار بگذاریم من با كلر یك ارتباط مستقیم برقرار می‌كردم و خیلی او را دوست داشتم و با نقش‌هایم در این مجموعه همذات‌پنداری می‌كردم.

این دوبلور در ادامه با بیان اینكه در صحبت كردن نقش‌ها و هم‌ذات پنداری‌ با آنها اصلا نیازی به تلاش نیست، می‌گوید: این قضیه اصلا نیازی به تلاش كردن ندارد چرا كه به نظر من وقتی با این مسایل در كار حرفه‌یی برخورد كنیم ناخودآگاه در شرایط قرار می‌گیریم. درباره نقش كلر هم زمانی كه می‌نشستیم و تمرین می‌كردیم پا به پای او حرف‌هایش را می‌گفتم و اصلا ذره‌ای كم نمی‌كردم به قدری با این شخصیت مَچ بودم كه واقعا اگر گریه می‌كرد، من هم گریه‌ام می‌گرفت و اگر احساس تاثر داشت با تمام وجودم حس می‌كردم.

فولادوند درباره‌ی دوبله سریال پرستاران و بازی هنرپیشگان این مجموعه می‌گوید: درباره این مجموعه می‌توان گفت هم تمام هنرپیشگان خیلی خوب بازی می‌كردند و هم خیلی خوب دوبله شده بود، تعریف نیست اما به نظر من برخورد حرفه‌یی فردی كه در بطن كار فرو می‌رود ناخودآگاه شرایط را به گونه‌ای به وجود می‌آورد كه نیازی به تلاش كردن برای حس گرفتن نیست. من در بسیاری از صحنه‌های این سریال با «كلر» گریه می‌كردم، عصبی می‌شدم و می‌خندیدم و تمام این احساسات را عین واقعیت حس كردم. همه گویندگان خیلی خوب بودند و با مدیریت خوب خانم شعشعانی و انتخاب به جای گویندگان در نهایت توانست سریال موفقی از آب دربیاید، كمك‌های خانم شعشعانی به عنوان مدیر دوبلاژ در سریال پرستاران و خیلی عالی بود.

همچنین او با بیان اینكه «پرستاران» سریالی بود كه نیاز به تمركز زیادی داشت ادامه می‌دهد: این مجموعه به خاطر شلوغ بودنش نیاز به تمركز زیادی داشت و علاوه بر آن نیاز به هماهنگی‌ها و همكار‌های زیادی داشت، این سریال رُل ثابت زیاد داشت و به دلیل اینكه هر هفته به روی آنتن می‌رفت تمركز زیادی می‌طلبید اما خوشبختانه همه گویندگان با همكاری‌های لازم توانستند آن را به پایان برسانند. دوبله سریال‌های طولانی به شدت گوینده را درگیر می‌كند و دغدغه دارد، این اولین سریال طولانی بود كه من در آن گویندگی كردم.

فولادوند در پایان گفت‌وگوی خود درباره عشق و علاقه گویندگان در سریال پرستاران و تعهد كاری طی این ۱۲ سال به خبرنگار ایسنا می‌گوید: همه گویندگان در این مجموعه رُل‌هایشان را دوست داشتند و من خودم شخصا علاقه زیادی به این سریال داشتم و اگر در منزل بودم حتما می‌دیدم چرا كه تایم كاری ما به گونه‌ای است كه نمی‌توانستیم هر هفته آن را دنبال كنیم. این سریال شاید از لحاظ مالی آن قدر گویندگان را تامین نمی‌كرد و سریال واقعا سختی بود و به نظر من حداقل باید یك سریال سینمایی حساب می‌شد. پایبندی گویندگان طی این ۱۲ سال، فقط به خاطر عشق و علاقه به كار بود چرا كه همیشه با روی خوش می‌آمدیم و می‌رفتیم و هیچ گاه مشكل خاصی پیش نیامد.

***

«پرستاران» عنوان یك سریال استرالیایی است كه در بسیاری از كشورهای جهان از قبیل بریتانیا، ایرلند، ایران و ... به نمایش درآمده است، این مجموعه به مدیریت ناصر شعشعانی برای شبكه یك تلویزیون دوبله شد و دوبله آن پس از ۱۲ سال اواسط خرداد ماه امسال بود كه به پایان رسید و قسمت آخرش هم جمعه ـ دهم شهریور ماه ـ از شبكه یك به روی آنتن رفت.

اكبر منانی،‌جلال مقامی، ناهید شعشعانی، ناصر نظامی، نرگس فولادوند، عباس نباتی و ... از گویندگان نقش اصلی این مجموعه بودند.

به گفته‌‌ی مدیر دوبلاژ «پرستاران»، این مجموعه حدود ۱۴۰ گوینده داشت كه در این ۱۲ سال هیچ یك از آنها تغییر نكردند. این مجموعه در كل ۵۰۰ قسمت بود اما به خاطر حذفیاتی كه داشت، حدود ۴۹۳ قسمت از آن برای پخش از تلویزیون ایران دوبله شد.

خبرنگار كه پیش از این گفت‌وگوی حضور با مدیر دوبلاژ سریال پرستاران(ناهید شعشعانی) داشت در بخشی از صحبت‌هایش درباره دلایل موفقیت سریال پرستاران به ایسنا گفت: تغییر نكردن گویندگان و در طول ۱۲ سال،‌ آموزنده بودن این مجموعه برای بینندگان و ... تمام این مسایل می‌تواند از امتیازات و دلایل موفقیت سریال «پرستاران» محسوب شود.

افکار نیوز

چهارشنبه 15/6/1391 - 18:6 - 0 تشکر 544384


پرونده عروسک‌های تلویزیونی ورق می‌خورد


به مناسبت اکران موفق فیلم سینمایی "کلاه قرمزی و بچه ننه" پرونده عروسک‌های تلویزیونی در برنامه "‍پرانتز باز" ورق می‌خورد.

به گزارش افکارنیوز به نقل از مهر، بررسی نقش تلویزیون در موفقیت عروسک‌ها، جای خالی دیگر عروسک‌ها بر پرده سینما، بررسی تاریخچه پیدایش برخی عروسک‌های تلویزیونی همچون تابه تا، خونه مادر بزرگه، چاق و لاغر و... از جمله موضوعات مطرح شده در برنامه امشب "پرانتز باز" خواهد بود و علاوه بر این از عروسک‌هایی چون شخصیت‌های مدرسه موش‌ها، تربچه، سنجد و... سخن به میان می‌آید.

همچنین در این قسمت از برنامه که با اجرای احسان رحیم زاده روی آنتن می‌رود، پرونده کاملی از عروسک‌ها با بررسی موضوعاتی چون تکه کلام ها، عروسک گردان‌ها، صداپیشه‌ها و... ارائه شده و محبوب‌ترین عروسک نیز توسط شنوندگان انتخاب خواهد شد.

مارال دوستی تهیه‌کننده و سردبیر "‍پرانتز باز" و فرشاد حسنی دستیار تهیه این برنامه است که شنبه تا پنجشنبه از ساعت ۱۹ تا ۱۹:۳۰ به صورت زنده روی‌ آنتن شبکه رادیویی نمایش می‌رود.

چهارشنبه 15/6/1391 - 18:7 - 0 تشکر 544389

"لاله" بدون هیچ دست‌اندازی پیش می‌رود

پیش تولید پروژه میلیاردی "لاله" به کارگردانی اسدالله نیک‌نژاد به‌رغم مخالفت و حتی تهدید صریح اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس بدون وقفه ادامه دارد و با اعلام پایان بازنویسی فیلمنامه احتمالاً در آینده‌ای نزدیک فیلمبرداری آن هم آغاز خواهد شد.

به گزارش افکارنیوز به نقل از مهر، با اعلام جلیل عرفان‌منش مبنی‌بر پایان بازنویسی فیلمنامه "لاله" و احتمال آغاز تولید آن در آینده نزدیک جای این سوال جدی وجود دارد که اساسا اعلام نظر کمیسیون فرهنگی مجلس پیرامون کیفیت این فیلم و حتی مغایرت آن با اصول ملی و مذهبی کشور، چه تضمین اجرایی برای جلوگیری از تولید این پروژه داشته‌است!؟

این نکته آنجا قابل تأمل‌تر می‌شود که به یاد آوریم در طول بیش به دو ماه که از انتشار نخستین اخبار درباره این پروژه میلیاردی می‌گذرد در کنار اعتراضات گسترده اهالی سینما و صاحب‌نظران فرهنگی، اعضا کمسیون فرهنگی مجلس صراحتاً اعلام کرده بودند به‌هیچ وجه زیر بار ساخت این فیلم نخواهند رفت و حتی برخی از ایشان وزیر فرهنگ و ارشاد را تهدید به استیضاح در صورت عدم جلوگیری از تولید این فیلم کرده بودند.

به‌رغم این موارد و اینکه کمیسیون فرهنگی پس از بازخوانی فیملنامه هم تأکید کرده بود پروژه از نظر محتوایی کاملاً در تضاد با اصول و عقاید اسلامی ایرانی است، پروژه "لاله" گام به گام به تولید نزدیک‌تر می‌شود و حتی برخی گمانه‌زنی‌ها از احتمال رونمایی آن در جشنواره فجر امسال حکایت دارد!

"لاله" جرقه‌ای برای یک حاشیه‌سازی دنباله‌دار

خبر تولید فیلم سینمایی "لاله" به کارگردانی اسدالله نیک‌نژاد (معروف به اسی) فیلمساز ایرانی مقیم آمریکا برای اولین‌بار از طریق پیامک‌های ارسالی به برخی از خبرنگاران فعال در مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی رسانه‌ای شد. طبق آنچه در این پیامک‌ نوشته شده بود این فیلم با بودجه‌ای معادل ۲.۵ میلیارد تومان با حمایت یکی از مقامات ارشد دولت در درست تولید بود.

همزمان با انتشار این خبر و اعلام سرمایه‌گذاری ۲.۵ میلیارد تومانی مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی، سکوت مدیران این مرکز ابهاماتی در خصوص کم و کیف تولید این پروژه سینمایی به وجود آورد. پس از انتشار این خبر علیرضا سجادپور نخستین مدیر دولتی بود که خبر تولید این فیلم سینمایی را به نوعی تایید کرد و از موافقت ضمنی با تولید و صدور پروانه ساخت برای این فیلم به کارگردانی اسدالله نیک‌نژاد خبر داد.

اما اعتراض به ساخت این فیلم علاوه‌بر بالابودن هزینه تولید فیلم سینمایی"لاله"، ناشی از ایرادهایی بود که به چرایی کارگردانی این اثر سینمایی توسط اسدالله نیک‌نژاد وارد شده بود. به‌عنوان نمونه عزیزالله حمیدنژاد از کارگردانان سینمای ایران اعلام کرد: اگر قرار است چنین فیلمی ساخته شود چرا کارگردانی که سال‌ها خارج از ایران بوده باید گزینه ساخت این فیلم باشد.



حمیدنژاد دلیل مخالفت خود با ساخت چنین فیلمی توسط نیک‌نژاد را چنین عنوان کرد که این کارگردان سابقه روشنی در عرصه فیلمسازی ندارد. در ادامه این اعتراض بسیاری دیگر از سینماگران چون محمدرضا اسلاملو، مرتضی رزاق‌کریمی، جواد نوروزبیگی و ابراهیم اصغری، علی معلم منتقد، از دیگر معترضان این جریان به راه افتاده فیلم "لاله" بودند.

در میان اعتراضات به بودجه این فیلم و همچنین کارگردانی این پروژه توسط اسدالله نیک‌نژاد، خبرآمد جلیل عرفان‌منش مشاور رئیس سازمان سینمایی کار بازنویسی فیلمنامه پروژه سینمایی "لاله" را آغاز کرده‌است و در ادامه هم شفیع‌آقا محمدیان در گفت‌وگویی اعلام کرد بودجه واقعی این فیلم بیش از ۲.۵ میلیارد است و رقمی معادل ۵ میلیارد برای ساخت این فیلم پیش بینی شده است.

وقتی پای آقای رئیس جمهور به میان آمد

پس از اعلام رقم ۵ میلیارد تومان برای ساخت این فیلم موج اعتراض‌ها از سر گرفته شد. از همین‌رو جواد شمقدری رئیس سازمان سینمایی در نخستین واکنش رسمی پیرامون پروژه سینمایی "لاله" به کارگردانی اسدالله نیک‌نژاد دفاع کرد و اختصاص این بودجه را نیز مورد تایید قرار داد و گفت که این فیلم تجربه جدیدی برای سینمای ایران درعرصه بین‌المللی است.

پس از دفاع تمام قد از تولید این فیلم توسط رئیس سازمان سینمایی، پای رئیس جمهور هم به میان آمد چراکه جمال شورجه عضو شورای‌عالی سینما خبر داد: اسدالله نیک‌نژاد در سفرهایی که رئیس جمهوری به نیویورک داشت با او ملاقات کرده و موافقت ایشان برای ساخت فیلم سینمایی "لاله" را کسب کرده‌است.

به گفته شورجه همراهی نیک‌نژاد با رئیس جمهور پس از ملاقات اولیه با احمدی‌نژاد ادامه پیدا کرد و به نوعی در این سفرها نقش مدیر هنری برنامه‌های رئیس‌جمهوری را ایفا می‌کرد و میزگردهایی که احمدی‌نژاد در آن حضور داشت به لحاظ دکور، نورپردازی، فیلمبرداری مدیریت کرد و در نهایت به یکی از اعضای اصلی تیم همراه احمدی‌نژاد تبدیل شد.

پس از انتشار این گفتگو اعتراض‌ها بار دیگر از سرگرفته شد اما جواد شمقدری در گفتگو با یکی از خبرگزاری‌های نزدیک به وزارت ارشاد، بازهم از این پروژه دفاع کرد. دفاع دوباره رئیس سازمان سینمایی در حالی اتفاق افتاد که کمسیون فرهنگی پیش از این اعلام کرده بود توضیحات وزارت ارشاد و رئیس سازمان سینمایی درباره این پروژه میلیاردی قانع کننده نبود.

"لاله" از اساس با ارزش‌های دینی در تضاد است

احمد سالک کاشانی از اعضا کمیسیون فرهنگی مجلس از نخستین کسانی بود که به ساخت فیلم سینمایی "لاله" اعتراض کرد و گفت: گزارش و عکس‌های به دست آمده از مراحل پیش تولید این فیلم حاکی از آن است که این فیلم از اساس با ارزش‌های دینی و فرهنگ اسلامی ایرانیان در تضاد است.

علی مطهری نماینده مردم تهران و یکی دیگر از اعضای کمیسیون فرهنگی هم متذکر شد که با توجه به شرایط اقتصادی حاکم، ساخت فیلم "لاله" در اولویت قرار ندارد و به اعتقاد من خود وزارت ارشاد هم برای ساخت این فیلم از سوی مقام‌های ارشد دولت تحت فشار هستند.

اشاره مطهری به مقامات ارشد دولتی یادآور متن اولین پیامک درباره این پروژه بود. اشاره‌ای که کمی بعدتر از سوی غلامرضا موسوی به‌عنوان یکی از تهیه‌کنندگان فعال سینما هدف آن مشخص شد. موسوی در گفت‌وگویی اعلام کرد: مشایی برای ساخت فیلم لاله قول مساعد داده‌است.

پس از علی مطهری، احمد آقا تهرانی ریئس کمیسیون فرهنگی مجلس، علی طاهری سخنگوی کمیسیون فرهنگی، بیژن نوباوه، محمد باقری و لاله افتخاری از دیگر اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس هم هریک به نوبه خود به این جریان معترض بودند تا اینکه باردیگر خبر آمد که قرار است اعضای این کمیسیون فیلمنامه فیلم"لاله" را بخوانند و ایرادهای احتمالی این فیلمنامه را بازگو کنند و طبق نظر اعضا تغییرات نهایی فیلمنامه این فیلم را اعمال کنند.

در ادامه این جریان فیلمنامه توسط اعضای کمیسیون فرهنگی خوانده شد و قرار شد پس از نهایی شدن نظر آنها تولید پروژه آغاز شود. اما چنین نشد و علیرضا سبط احمدی تهیه‌کننده این اثر سینمایی اعلام کرد که روند پیش تولید این فیلم آغاز شده و تا مهرماه به مرحله تولید می‌رسد.

"لاله" با بی‌اعتنایی به نظر کمیسیون فرهنگی مجلس در آستانه تولید است

خبر آغاز پیش تولید این فیلم توسط سبط احمدی در حالی بود که اعضای کمیسیون فرهنگی از پایان بازخوانی فیلمنامه "لاله" خبر داده و در جمع بندی متذکر شدند که تولید این فیلم سینمایی دراولویت تولیدات سینمایی و فرهنگی کشور نیست. حتی بیژن نوباوه درباره فیلمنامه این فیلم صراحتا اعلام کرد: محتوای این فیلمنامه کاملاً فمینیستی است و کمیسیون فرهنگی زیربار ساخت این فیلم نخواهد رفت.

پس از اعلام نظر قطعی کمیسیون فرهنگی درباره این فیلم جلیل عرفان‌منش اعلام کرد نظر اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس مبنی‌بر انجام اصلاحات در محتوای فیلمنامه "لاله" را پذیرفته و اعمال خواهد کرد.

در عین حال محمد باقری یکی دیگر از اعضای کمسیون فرهنگی، پس از اصرار مجدد عوامل تولید این فیلم برای ساخت "لاله" ضمن گلایه از اصرار مدیران سینمایی برای به سرانجام رساندن پروژه "لاله" از احتمال کشیده شدن حاشیه‌های این پروژه به سطوح بالاتر از مجلس شورای اسلامی خبر داد و همچنین متذکر شد طرح موضوع فیلم "لاله" در کمیسیون فرهنگی به معنای واقعی وقت اعضا را گرفت و انصافا سوژه‌ای نبود که ارزش این همه وقت گذاشتن را داشته باشد.

مخالفت اعضای کمیسیون فرهنگی مجلس و همچنین طیفی از سینماگران با ساخت فیلم سینمای "لاله" اما به جایی نرسید و گویا عوامل تولید و مسئولان سینمایی همچنان بر تولید آن اصرار دارند. به نظر می‌رسد دیدگاه کمیسیون فرهنگی درباره جلوگیری از ساخت "لاله" با نوعی بی‌اعتنایی از سوی مسئولان سازمان سینمایی مواجه است و ایشان برای تأمین نظر خود هیچ تضمین اجرایی ندارند.

چهارشنبه 15/6/1391 - 19:9 - 0 تشکر 544474

پشت صحنه کلاه قرمزی چه خبر است؟

سختی مصاحبه با یک بازیگر حرفه ای را که به تبع شغلش، ثبت و ضبط کردن رفتار و گفتار آدم ها عادت همیشگی اش شده حین گفت و گو با حبیب رضایی خوب حس کردیم. وقتی از تعبیری که برای توصیف یک موقعیت به کار بردیم، ناگهان توی دلمان پشیمان شدیم و او فوری از تغییر جزیی حالت چهره مان اصل مطلب را گرفت و شوخی کرد و شاید اصلا همان بود که یخ گفت و گو را شکست! رضایی علاقه، ارادت و احترام ویژه ای برای ایرج طهماسب و حمید جبلی قائل است که آن را در جای جای این مصاحبه می بینید.

سختی مصاحبه با یک بازیگر حرفه ای را که به تبع شغلش، ثبت و ضبط کردن رفتار و گفتار آدم ها عادت همیشگی اش شده حین گفت و گو با حبیب رضایی خوب حس کردیم. وقتی از تعبیری که برای توصیف یک موقعیت به کار بردیم، ناگهان توی دلمان پشیمان شدیم و او فوری از تغییر جزیی حالت چهره مان اصل مطلب را گرفت و شوخی کرد و شاید اصلا همان بود که یخ گفت و گو را شکست! رضایی علاقه، ارادت و احترام ویژه ای برای ایرج طهماسب و حمید جبلی قائل است که آن را در جای جای این مصاحبه می بینید.

او جدای از رفاقت قدیمی با این دو دوست صمیمی، از سه سال پیش همکاری اش را با عنوان مشاور هنری (در تلویزیون) و مشاور فیلمنامه (در سینما) با آنها آغاز کرده. صحبتمان با رضایی را با یک مقدمه طولانی آغاز کردیم؛ اینکه طهماسب و جبلی در این چنددهه فعالیت، خیلی راحت تن به گفت و گو نداده اند. از آن طرف ویژگی های کاری مثبت و نادری دارند که شخصیت شان را به یک جعبه سیاه تبدیل می کند؛ از رابطه کاری عمیق چندین ساله شان بگیر تا اینکه هر سال مدام به گروهشان اضافه کرده اند. حتی شیوه آموزش و تمرین کمیابی هم دارند. اعضای جوانتر تا یک جایی نظر می دهند، اما از یک جا به بعد (با یک احترام شاید آمیخته به ترس) انگار حق اظهار نظر ندارند. یعنی رفاقت و اجازه بروز استعداد جوان ها را با حفظ کاریزمایشان ترکیب کرده اند.

اینجا با شما نشسته ایم تا کمی در مورد جعبه سیاه این دو نفر حرف بزنیم؛ گریزشان از مصاحبه، کاریزمای کاری شان، رفاقت طولانی شان و گروهی که به جای کم شدن، هی به اعضایش اضافه می شود.



(به شوخی) شاید یکی از راه های موفقیت شان همین دوری از رسانه ها بوده اما گذشته از شوخی، همین که خیلی خودشان را در معرض دید قرار نمی دهند انگار بیمه شان کرده، چون معتقدند کارشان باید نشاندهنده خلاقیتشان باشد نه مصاحبه هایشان. گذشته از این، به نظر من چیزی به اسم «ترس» وجود ندارد، چیزی به نام «نظم» وجود دارد. از لحن تان به نظر می آید که فکر می کنید این دو نفر دیکتاتوری دارند اما باید پرسید در جاهای دیگر چطور بوده که خلاقیت اعضای جدیدگروه، که همگی در برنامه های مختلف تجربه کار داشته اند نتوانسته بروز پیدا کند. شما هرگز ضمن کار، از این دو نفر صدای بلند نمی شنوید، هرگز؛ یا گره خوردن ابرو نمی بینید. اگر بچه ها یا هر کس دیگری از گروه یک جایی اظهار نظر نمی کنند و پیشنهادی نمی دهندف واقعا چیز جدیدی برای اضافه کردن ندارند. مثل اینکه شما بلدِ راهی داری که می گوید بپیچ راست، شما دیگر نمی گویی دلم می خواهد بپیچم چپ ! بحث ترس نیست، بحث هوشمندی است. این گروه آدم هایی را انتخاب می کنند که به ساختار و منش شان نزدیک است و البته آدم های باهوش. اینطوری استعدادهایی مثل آقای بحرانی و مالکی فرصت بروز پیدا می کنند. وقتی شما وارد این گروه می شوید بدون فشار و ترس قبول می کندی اینها استاد این کار هستند. شرط عقل است که با استاد، مداوم وارد بحث نشوید. فقط بالاترین سطح توانایی تان را نشان دهید تا استاد چیزی که به کار می آید را بردارد.


همکاری خود شما با این گروه چطور شروع شد؟ چی شد که سراغ شما آمدند؟

من رفاقت طولانی با این دوستان داشتم، با آقای جبلی حتی قرار بود در فیلم «خواب سفید» همکاری کنیم که نشد. مسلما این من بودم که مترصد همکاری خیلی نزدیک بودم تا اینکه سال ۸۸ که می خواستند بعد از ۱۶ سال دوباره کار کنند، گفتندن نیاز داریم یک نفر دیگر با ما همراهی کند. به گفته خودایشان، کسی که ما را هل بدهد. لطف کردندو من را دعوت به کار کردند و خیلی زودتر از آنچه خودمان تصور می کردیم، از لحاظ نگاه و سبک کار و شوخی ها به هم نزدیک شدیم. ضمن صحبت های اولیه، دیدیم به قول آقای طهماسب، عروسک در فضای بیرون خطرناک است؛ اختلاف ابعاد مانع باور پذیری اش می شود. پس به ناچار باز هم باید کار را در استودیو انجام دهیم. بعد تصمیم گرفتیم در محتوا تغییر ایجاد کنیم: مهمان هایی را دعوت کردیم تا عروسک ها کنار این مهمان ها باشند. هماهنگی این مهمان ها کار سختی بود، با این حال همه با رضایت خاطر آمدند. حتی آقای حاتمی کیا می گفت بچه هایم به من اصرار کردند که برو! به خاطر خاطرات مشترکشان با کلاه قرمزی.

● این هم از اتفاقات نادر تلویزیون است ...

بله. ما همه آیتم ها را یک ماه قبل اتود زبده بودیم. یعنی مهمان ها یک بار آمده بودند و به قول آقای طهماسب خیالشان راحت می شد که قرار نیست از اعتبارشان خرج کنیم؛ برعکس چیزی به اعتبار آنها در ذهن بیننده اضافه می کنیم. ضمن اینکه گرچه به ظاهر هیچ فیلمنامه ای وجود نداشت اما همه می دانستند چه اتفاقی قرار است بیفتد. همه آیتم ها در تمرین ضبط می شد و بعد اصلاح می شد. به طور خلاصه ما سه نفر (آقای طهماسب، آقای جبلی و من) مرتب با هم راجع به اینکه چه محورهایی به طور کلی باید مورد توجه قرار بگیرد و اینکه هر روز و در هر آیتم مجزا، چطور به آن موضوع پرداخته شود و از کدام بخش از تمرین ها برای هر آیتم استفاده شود، صحبت می کردیم و در آخر من، نتیجه بحث ها را در یک جدول به تفکیک روز می نوشتم و به آقای طهماسب تحویل می دادم. ایشان به جزئیات هر آیتم اضافه می کردندو ما با این جنس از متن سر صحنه می رفتیم. این اتفاق عینا در عید امسال هم تکرار شد.

ظاهرا در معرفی و انتخاب افرادی مثل محمدرضا هدایتی هم نقش داشتید...

بله، هدایتی را من پیشنهاد دادم. در آن زمان هنوز نه عروسک داشتیم نه صدایی وجودداشت. یکی از مثال هایی که می گویم چیزی که از نظر ما قاعده ندارد اما از نظر خود آقای طهماسب و جبلی قاعده دارد، همین انتخاب صدای عروسک هاست که در هر مورد، به شکل خاص آن عروسک انتخاب می شود. مثلا در مورد پسرعمه زا ما با عروسک پدر بزرگ سروناز از آدم ها تست صدا می گرفتیم. یعنی اول صدا انتخاب شد، بعد خانم محبوب آمدند و عروسک ساخته شد. این مراحل در مورد مثلا آقای همساده برعکس بود. یعنی اول عروسک ساخته شد، بعد با تست برایش صدا و شخصیت پیدا شد. نکته مهم در صدای عروسک، این نیست که چقدر بانمک است؛ باید مسیر فکری عروسک توسط صدا کشف شود، و این جادوی آقای طهماسب و آقای جبلی است.

برای خودشان این مسیر مشخصی است؟

مسیر مشخص نیست اما اهداف مشخص است. مثلا می دانند پسرعمه زا قرار است بشود کلاه قرمزی که سال ۷۲ نامفهوم حرف می زد اما بدوی تر که این بدویت برای خودش قصه هایی می آورد. امیر سلطان احمدی (عروسک گردان پسرعمه زا) معرف یکسری از این دوستان جوان بود که همگی در پروسه تمرین ها و برنامه های دو ساله کلی رشد کردند. تمام این حرکات و جزئیات توی تمرین ها با نگاه بسیار حرفه ای طهماسب و جبلی سره و ناسره می شود. مثلا این هم که پسر عمه مدام خودش را بخاراند پیشنهاد امیر بود که به سرعت تثبیت شد. یا تکیه کلام ها بعد از اینکه چندین و چند پیشنهاد داده می شد (از طرف آقای طهماسب و جبلی و تا حدود کمتر با پیشنهاد من) از میان آنها چند کلام انتخاب و تثبیت می شد.

اینطور بوده که خلق شخصیتی را از اساس یکی از خود گروه بهشان پیشنهاد بدهد و رویش کار کنید؟

تا جایی که می دانم نه. همه شخصیت ها را خودشان پیشنهاد دادند و خلق کردند. ما پیشنهادهای اضافه تری می توانستیم بهشان بدهیم که مثلا فلان حرکت یا فلان صدا باشد یا نباشد. این پروسه در تمرین های ۸ ۷ ساعته درمی آمد. عروسک ها مثل شخصیت های زنده در ذهن مخاطب رشد می کنند. خود فامیل دور از پارسال تا امسال فرق کرده و امسال بلوغ جذاب تری داشت. بهادر مالکی در طول سال به فامیل دور فکر می کند، ذهنش هم خلاق است و اتود می زند. بعد در تمرین ها همه اینها را بیان می کند. اینجا این خلاقیت ها هدایت می شود و آقای طهماسب و جبلی می گویند این را نگو، این خوب است و ... زمانبندی آیتم ها که کدام اول باشد و کدام دوم، یا زمان هر آیتم چقدر باشد همه اش در نهایت با اظهار نظر امثال من اما با تایید نهایی آقای طهماسب است که به ضبط و ثبت می رسد. اینها همان بلدِ راهی ایشان است که هیچ کس دیگر تسلطش را ندارد تا مثلا بگوید این آیتم را طولانی تر کنیم. اصلا نمی شود این بحث را انجام داد.

فرآیند کارگردانی چطور است؟ سر صحنه دو نفره اتفاق می افتد؟

حرف نهایی و آخر را معمولا آقای طهماسب می زنند اما همیشه گپ های کوتاهی لابلای کار می شود و هم نظر می شوند. صحبت های اصلی هم که قبلا انجام شده. به نظر من این روزها دیگر آقای طهماسب و جبلی یک ایده آل را دنبال می کنند، بدون اینکه بخواهند خیلی با هم حرف بزنند.

غیر از خلق شخصیت ها، بحث ایجاد موقعیت ها هم در مجموعه هست. این کار چگونه انجام می شود؟

برای تئاتری های کار روتینی است. شما اتود می زنید. تمرین ها فقط برای خلق شخصیت ها نیست، برایشان موقعیت های جذابی هم پیدا می کنیم. موقع تمرین فی یالبداهه به یک موقعیت می رسید که می شود با در نظر گرفتن موضوع اصلی تعدیل یا تشدید و در نهایت به یک آیتم خوب تبدیل شود. مثلا یک سکه بگذاریم وسط ببینیم برایش چکار می توان کرد. اینها برای شخصیت هایی تعریف شده، درست اتفاق می افتد و خودش باعث ایجاد یک قصه و موقعیت می شود. بعد من با خودشان جایی ثبت می کنیم و یادمان می ماند. مثلا می نویسیم آن مجموعه شعرهایی که خواندند، بانمک بود. همان موقع شکل گرفتن و ورز دادن شخصیت ها و ساخته شدن قصه، معلوم می شود که در یک موقعیت چند عروسک حضور داشته باشند. مثلا مقدار زیادی تمرین می کردیم تا پیدا کنیم عروسک ها چه جوری ممکن است بخوابند اما هیچ وقت در هیچ آیتمی این را به صورت مشخص و مارک دار ندیدیم. اینها چیزی نیست جز تجربه های فوق العاده ای که این آدم ها از سر گذرانده اند. درک و ثبت درست این تجربه هاست و شناخت از چیزهایی که ساخته اند. چون هیچ وقت در این باره بزرگنمایی نمی کنند. ممکن است آدم فکر کند همین جوری به وجود آمده، ولی همه اینها یک پروسه شده. ارنج اینها، اینکه مثل یک رهبر ارکستر بگوید کدام عروسک در کدام آیتم باشد و کدام یکی نباشد، چطور بنشینند یا حرف بزنند و کلا مدیریت حسی این موقعیت ها کار خیلی سختی است. به نظرمامروز و در این مقطع،در کل ایران بهتر از آقای طهماسب و آقای جبلی نداریم.

کلاه قرمزی امروز به عنوان یک کاراکتر بسیار محبوب مطرح است. شاید اگر در گروه دیگری این اتفاق می افتاد، اینقدر تکرارش می کردند تا شیره اش کشیبده شود اما باز هم این دو نفر سر این مساله، اندازه را رعایت کرده اند...

این همان کلید و رمز موفقیت این دو نفر است. آقایان جبلی و طهماسب در حالی که آدم های فوق العاده ای هستند و در تاریخ نمایش ایران و حتی جهان نمونه ندارند (چون با این امکانات دارند این کار را انجام می دهند) اما اینقدر آدم های واقع بینی هستندکه دچار هیچ باور فوق العاده ای درباره توانایی های خودشان نمی شوند. کارشان مثل راننده ماشین های فرمول یک می ماند. راننده ای که دیگر اینقدر به ماشین و رانندگی مسلط است که درگیر مسائل عادی نمی شود. حالا با مهارتش می تواند یک چرخ رانندگی کند یا هر اتودی که می خواهد بزند. کاش مسوولین نگذارند این میزان خلاقیت در پروسه های اداری تلف شود و کاش این همه مهارت را باور و درک کنند. این دو نفر برای هر بخش زحمت می کشند و در پروسه زمانبندی فشرده قرار می گیرند. در نوروز ۹۱، ما دو روز از پخش عقب تر بودیم. این فاجعه است برای چنین برنامه خلاقه ای. با روزی ۱۲ ساعت کار ذهن ها چقدر می تواند خلاق باشد؟ انگار جلوی خلاقیت هفت تیر کشیده ای. تازه این گروه از سر فیلمی می آمدند. در شکل عادی اش باید دو ماه کامل استراحت می کردند اما بلافاصله مجبور شدند به کار برنامه عید بپردازند.

راستی موقع شروع مجدد کلاه قرمزی، این نگرانی یا سوال برایشان وجود نداشت که آیا باز هم موفق می شود؟

حتما این اضطراب وجود داشت. آقای انتظامی می فرمایند اگر روزی جمله ای را خواستی بگویی و دیدی اضطراب نداری، بدان بدترین عکس العمل ممکن را شاهد خواهی بود. شاید دعوت از مجموعه ای از نیروهای جدید دقیقا به همین دلیل بود؛ نمی خواهند دوباره همان کارها را تکرار کنند. خود آقای طهماسب می گویند اگر ما دوربین را بگذاریم و از تمرین هایمان فیلم بگیریم، بهترین آیتم می شود. کاملا هم درست است اما این دو نفر به این قانع نیستند چون دستشان پر است. در تمام این سال ها که ما فکر می کردیم کار نمی کنند، داشتند کار می کردند. آقای طهماسب چندتا دفترچه دارند که از همه چیز یادداشت برمی دارند. آقای جبلی هم بسیار آدم دقیقی است و بسیار نگاه موشکافانه ای دارد. این دو نفر دنبال این هستندند که کارت در حدی که دوست دارند انجام شود و تا حد امکان به فرم های جدید برسند. برای فیلم واقعا بیشتر از یک ماه برای پیدا کردن جلوه های ویژه قابل باور تست زدند و نمونه دیدند که در انتها هیچ کدام برای نتیجه کار تضمین کافی را ندادند. یا مثلا آقای طهماسب در آیتم های عید، به حرکت عروسک ها پرسپکتیو داده اند. اینکه دوتا عروسک جلو حرکت کنند و دوتای دیگر آن پشت. تازه ایده آل شان این بود که به تصویر عمق هم بدهند که هنوز به آن نرسیده اند.

این ویژگی هایی که می گویید خیلی جذاب است. انگار هنوز اشباع نشده اند.

من هنوز معتقدم این آدم ها می توانند برای ده سال و ده سری دیگر کار کنند. البته به شرطی که ازشان انرژی مضاعف گرفته نشودکه می شود! ایده ها، عروسک ها و شخصیت هایی بیشتر از این را در ذهن شان دارند. این کار زمانبندی و روانشناسی دارد. آقای طهماسب و جبلی روانشناس های خیلی بزرگی هستند. خیلی خوب می دانند که چه چیزهایی بچه ها را اذیت می کند و چه چیزهایی بزرگترها را خوشحال. مجموعه اینها می شود که بگویند برای این عروسک همینقدر بس است. همین میزان از اتفاق و شوخی درست است. می دانم یک عالم از ایده های دیگر در ذهن شان هست که هنوز انجام نشده و می تواند بیننده ها را سورپرایز کند.

● راز ماندگاری کلاه قرمزی : کودکی مثل خود ما

ما در دهه شصت، شخصیت های عروسکی زیادی داشتیم که در خاطرمان ماندند. مثل «هادی و هدی»، یا عروسک های «خونه مادر بزرگه». اما هیچ کدام مثل کلاه قرمزی در دل و فرهنگ مردم نفوذ نکردندو ماندگار نشدند. به نظرتان راز بقای این شخصیت چیست؟

به خاطر اینکه شخصیت کلاه قرمزی نزدیکترین شخصیت به کودکی است که ما تجربه کرده ایم. تنها کودکی که صادقانه کودکی می کند. باور ما درباره بقیه عروسک ها، دادن الگوست مثل بحث تبلیغات ماست. در تیزرهای ما هنوز این باور وجود ندارد که گاهی ضد تبلیغ اثر بیشتری از خود تبلیغ دارد. در حالی که کودکی یعنی همین. کودکی که انواع و اقسام شیطنت ها را انجام می دهد و در کلام از منطق جادویی خودش استفاده می کند، نه سرفصل های کتاب های تربیتی. این استادی و توانایی منحصر به فردی است که این دو هنرمند و مخصوصا آقای جبلی در پرداخت و نگاه به این شخصیت دارند. وقتی این عروسک بالا می آید، گاهی چیزهایی از آقای جبلی می شنوید که فکرش را نمی کنید! انگار کلاه قرمزی از درون آقای جبلی سربرمی آورد. یعنی اصلا اینطور نیست که آقای جبلی تکه هایی را در طول روز می گوید و محصولش می شود کلاه قرمزی.

خود آقای جبلی آدم شوخ طبعی است؟

آدم طنازی هستند و هر چه هم با ایشان صمیمی تر شوید، شوخ طبیعی منحصر به فردتر و بیشتری ازشان می بینید. با این حال هر دوشان آدم های کم حرفی هستند، ولی گیرایی فوق العاده ای دارند. نکته مفهومی که الان به ذهنم رسید این است دیدن کلاه قرمزیِ تنها در کادر هیچ وقت جذاب نیست. پدیده های این برنامه و فیلم، «کلاه قرمزی و آقای مجری» در کنار هم هستند. اصلا کلاه قرمزی در ری اکشن های آقای مجری است که معنی می دهد.

● پنج تا «بچه ننه» داشتند! 
قصه «کلاه قرمزی و بچه ننه» چطور شکل گرفت؟

آقای طهماسب و جبلی حداقل پنج فیلمنامه به اسم «کلاه قرمزی و بچه ننه» دارند! سال ۸۸ که شخصیت پسرعمه زا خیلی گل کرد، صحبت پیش آمدکه چطور او وارد قصه این فیلم شود. طبیعتا آن سال امکان ساخته شدن فیلم وجود نداشت و ما از این فرصت برای وارد کردن شخصیت جدید و پرهیاهوی پسر عمه زا به داستان استفاده کردیم. سال ۸۹ ورژن دیگری نوشته شد و سال بعدش اتودهایی با عروسک های جدید زدیم اما احساس کردیم بی خودی فقط شخصیت ها را وارد قصه می کنیم چون بالاخره اصل قصه رابطه کلاه قرمزی و بچه ننه است. عروسک بچه ننه همان پارسال ساخته شد.زمستان ۹۰ کار جدی شد و پایان فیلم برداری به تمرین سریال نوروز ۹۱ چسبید. طبیعتا هیچ یک از عروسک هایی که عید امسال دیده شدند امکان حضور در فیلم را نداشتند. کار جذابی هم که انجام شد، این بود که اوایل سال، صدای کل فیلمنامه با صداپیشه ها ضبط و تدوین شد. یعنی الان از کل فیلمنامه یک نوار صوتی موجود است که زمانبندی و شوخی ها در آن درآمد و خیلی تجربه جذابی بود.


اینجا هم بداهه پردازی داشتید؟

نه. نمی توانست بداهه پردازی داشته باشد. به خاطر همین، فیلمنامه کامل و بسته ای وجود داشت. برای بداهه پردازی ها حتما باید قبل از نوشتن فکر می شد. البته آن ضبط صدا خیلی به ما کمک کرد که کجاها می توانیم کم و زیاد کنیم.

موقعیت های بامزه فیلم از تلویزیون خیلی کمتر است. 

بله، این کارها کاملا خواست آقای طهماسب بود. می خواستند فیلم کمی غمگین تر باشد وگرنه کیست که نداند در پادگان چقدر می توان شوخی کرد؟ اینکه چرا می خواهند چنین برآیندی داشته باشند را خودشان باید توضیح بدهند ولی کاملا آگاهانه نمی خواستند و قصدشان، کاملا این پایان و این جنس تاثیر بوده. بخش هایی از آن هم تحمیل شرایط سخت تولید و شرایط زمانی و مکانی بود.


چرا شوخی های بودار (!) در فیلم اینقدر زیاد است؟

یادمان نرود ما مخاطبان کودک هم داریم که از جنس عروسک بازی و عروسک های زنده لذت می برند. به نظر من شوخی بودار نداریم. هر شوخی اگر با بستر مناسب و با ذهنیت سالم در شرایط یک موقعیت تنیده شده باشد، شوخی درستی است. یعنی نباید از جای دیگر قرضش بگیری و بی آنکه لزومش را ایجاد کرده باشی، استفاده کنی. این عروسک ها، بچه هایی هستند که موقعیت های نمایشی دارند. 
فیلم های دیگر این دو نفر (مثل «دختر شیرینی فروش») خیلی بهتر از این فیلم آخری هستند. فکر نمی کنید کاراکتر کلاه قرمزی بیشتر مناسب مدیوم تلویزیون است تا سینما؟

اول بگویم من فقط به عنوان آدمی که به آنها کمی نزدیکتر هستم حرف می زنم وممکن است اصلا صحبت های من را رد کنند! اولا مخاطب این فیلم ها کاملا با هم فرق دارند؛ در ثانی واقعا معتقدم این کاراکتر در هر مدیومی به اندازه همان مدیوم جذاب است اما در فیلم کلا قاعده بازی عوض می شود. مقوله سینما برای آقای طهماسب و جبلی کاملا بستر و مقوله ای جدا از تلویزیون و مخاطب آن است. اگر به آقای جبلی امکانات بدهید، فیلم رمانتیک و آرامی مثل «خواب سفید» می سازند. نقاشی ها و عکس هایشان کاملا در فضای دیگری است. یا برای آقای طهماسب نگاه به سینما خیلی جدی تر است. نه اینکه آن کار برایشان شوخی باشد اما زاویه دید دیگری دارند. به خاطر همین در سینما با گرامر دیگری مواجه می شوند. الان هم اگر فیلم را دیرتر می ساختند ممکن بود باز سنگین تر باشد. به خاطر حال و مودی است که سازنده هایش دوست دارند و دوست دارند این حال را انتقال بدهند. این را شخصا اعتقاد دارم که حال امروز آقای طهماسب در این فیلم مستتر است و اگر سال بعد این فیلم ساخته می شد، همانطور که گفتم، قطعا غمگین تر می شد.

چهارشنبه 15/6/1391 - 23:41 - 0 تشکر 544823

ناگفته های فلور نظری از سریال چمدان


او از نقش‌های پیشنهادی گلایه می‌كند و به واسطه ضعف غالبی كه در داستان‌پردازی و شخصیت‌پردازی اكثریت قریب به اتفاق فیلمنامه‌ها وجود دارد، كمتر در قاب تلویزیون ظاهر می‌شود. وی حضور خود را در كارهای تلویزیونی در وهله اول ادای دین به مردم می‌داند، هیچ‌كدام از كارهایش را ایده‌آل نمی‌داند و معتقد است كه هنوز هم در محضر استادان و مردم عزیز كشورش درس پس می‌دهد. به واسطه مشغله كاری و سفری كه پیش رو داشت، گفت‌وگوی ما با او در خصوص بازی‌اش در سریال «چمدان» به تعویق افتاد. نظری در سریال چمدان نقش «پوران» را كه یك كلاهبرداری حرفه‌ای بود بازی كرده و از این كاراكتر انسانی چند‌وجهی خلق و ارائه كرده است. گفت‌وگوی ما را با فلور نظری در ادامه این نوشتار مطالعه بفرمایید.

به خاطر دارم اوایل سال گذشته كه با هم صحبت می‌كردیم، شما به بازی‌تان در سریال چمدان اشاره كردید و گفتید نقش خانواده‌ای را بازی می‌كنید كه داستان حول زندگی آنها می‌چرخد و به نوعی شما نقش اول را بازی خواهید كرد اما در خروجی كار این اتفاق حادث نشد، چرا؟

راستش دقیقاً ۱۸ فروردین سال گذشته بود كه برای بازی در سریال چمدان دعوت شدم و من هم به دفتر آقای ملكان رفتم و در صحبت‌هایمان آقای ملكان به من گفتند شما نقش اصلی كار هستید و یك عده دیگر هم نقش‌های محوری دارند و یك عده دیگر هم مهمان هستند و در قسمت‌هایی بازی می‌كنند و می‌روند، اما شما از قسمت‌های پنجم ششم وارد داستان می‌شوید و تا آخر داستان با آقای فتحعلی اویسی و خانم اكرم محمدی با هم بازی خواهید داشت. برای همین قرار بر این شد كه در همان پنج شش قسمت اول بازیگران مهمان وارد داستان شوند و چمدان را در این پنج شش قسمت به دست آدم‌های اصلی داستان برسانند. این كار عملی شد اما ظاهراً آقای ملكان از نتیجه كار راضی نبودند، برای همین بازیگران مهمان را رد كردند و آقایان مهران غفوریان، عزت‌الله رمضانی‌فر و خانم شهره لرستانی را دعوت كردند و با این سه هنرمند قسمت‌های مورد بحث سریال را كار كردند و قسمت‌های ضبط شده را همانطور كه دیدید در اول داستان آوردند، اما خود من هم نفهمیدم چرا اینطور شد، چون آنچه آقای ملكان در ابتدا به من گفتند با آنچه كه در نهایت ضبط شد و روی آنتن رفت، خیلی متفاوت بود.

اگر اشتباه نكنم گویا فیلمنامه چمدان موازی با ضبط نوشته می‌شد، درست است؟

بله. همینطور بود.

فكر نمی‌كنید این شیوه ناشایستی كه ضبط و نگارش فیلمنامه توأمان كار می‌شود، به كلیت قصه ضربه زده و تعهدات آقای ملكان را تحت‌الشعاع قرار داده است؟

قطعاً چنین موردی در نتیجه كار دخیل بود، چون برداشت‌های هر روز بستگی به جو صحنه، موقعیت‌های پیش آمده و حال و احوال خود آقای ملكان به عنوان نویسنده و كارگردان داشت، طبیعی است كه چنین عملكردی به مراتب مشكلاتی را هم در پی دارد.

كار در چنین فضایی، غالباً بازیگران را نگران و مستأصل و حتی وازده می‌كند. با این وجود خود شما چگونه عمل كردید؟

راستش من در چنین شرایطی سعی كردم به جای نگرانی از اینكه قصه و فیلمنامه آماده نداریم و نگرانی‌های دیگر بیشتر به نقش پوران نزدیك شوم و از تجربیات شخصی‌ام كه در طول این سال‌ها جمع كرده‌ام، استفاده كنم.

اتفاقاً با نگاهی به كلیت بازی‌ها می‌شد دریافت كه غالب بازیگران قدیمی با تكیه بر تجربیات خود در داستان حضور دارند و از این بابت كار خاصی كه نتیجه كارگردانی و بازی گرفتن از بازیگران باشد دیده نمی‌شد. شما این را قبول دارید؟

به هر حال بازیگران خیلی خوبی در سریال چمدان حضور داشتند؛ بازیگرانی كه بعضاً سه دهه تجربه در پشت بازی‌های خود دارند. مسلماً حضور چنین كسانی در یك كار نتایج خوبی به همراه خواهد داشت.

آنگونه كه از شواهد و اظهارنظر خیلی از مخاطبان برمی‌آمد، ظاهراً از زمانی كه بازی شما و آقای اویسی و خانم محمدی شروع و حكایت به شما واگذار می‌شد، فضای داستان گرم‌‌تر و گیراتر می‌شد، آیا این مورد هم شامل اصل حضور بازیگران پیشكسوت می‌شد؟

بله. اتفاقاً همین مورد را من بارها شنیدم و در زمان اقامتم در خارج از كشور خیلی از هموطنان كه سریال را دنبال می‌كردند، می‌گفتند كه با ورود شما (آقای اویسی، خانم محمدی، بچه‌هایشان و من و آقای مظلومی) داستان شروع به جذب مخاطب می‌كرد و هرچه كه داستان پیش می‌رفت جالب‌تر و هیجان‌انگیزتر می‌شد. گرچه مردم و هموطنان خوبمان همیشه به ما بازیگران محبت داشته‌اند اما جدای از آن عامل گیرایی داستان را در این مقطع می‌شود تحلیل و پرداخت كرد و ثابت كرد كه چنین مقوله‌ای شانسی و اتفاقی صورت نگرفته است، چون بازی‌ها با هم چفت و بست داشت و به صورت رفع تكلیفی كار نشده بود.

فكر كنم چنین بحران‌هایی زمانی تشدید می‌شود كه یك فرد مشخص در مقام نویسنده، كارگردان و تهیه‌كننده یك سریال قرار می‌گیرد، نظر شما چیست؟

بله، قطعاً همینطور است، چون طبیعی است كه یك بازیگر گاهی با موردی مشكل پیدا كند، مثلاً گاهی نیاز است با تهیه‌كننده درباره كار با كارگردان حرف بزنی، می‌بینی هر دوی آنها یك نفر است. گاه این بحث باید بین نویسنده و كارگردان یا نویسنده و تهیه‌كننده مطرح شود. در حالی كه نویسنده، كارگردان و تهیه‌كننده یك نفر است، بنابراین همین مسئله كه به ظاهر هیچ مشكلی را در بطن خود ندارد، باعث ركود و ریزش مخاطب یك كار نمایشی می‌شود.

از نقش «پوران» بگویید.

پوران یك خانم زبل و زرنگ و باهوش است كه آنطور كه باید و شاید موقعیت‌های بازی او نشان داده نشد، چون در چند سكانس هوش و زرنگی او بیشتر نمودار می‌شد اما متأسفانه آن سكانس‌‌ها روی آنتن نیامدند، شاید اصلاحیه به آنها خورده، به هر حال این آدم اشراف كاملی روی شوهرش دارد و تقریباً موتور پیش‌برنده شوهرش است. در واقع همه این موارد باعث شد كه من همكاری پروژه چمدان را بپذیرم، چون از همان ابتدا قابلیت‌هایی در كاراكتر پوران دیدم كه جای كار زیادی داشت.

خود كاراكتر پوران چقدر در بسط و گسترش و تأثیرگذاری بر داستان نقش داشت؟

خیلی، چون داستان اصلی راه خود را می‌رود، یعنی قرار است كه چمدان به خانواده اكبر آقا برسد و آنها هم دنبال سرنوشت خودشان بروند، در این بین برخورد خانم محمدی و آقای اویسی با آقای مظلومی پیش می‌آید، در اینجاست كه پوران وارد داستان می‌شود و به واسطه نقشه‌هایی كه او می‌كشد، داستان به سمتی دیگر می‌رود و در طول داستان هم چند مرتبه دیگر تأثیرگذاری پوران را بر روند قصه می‌بینیم. در مجموع پوران موتور پیش‌برنده داستان است.

كاراكتر پوران خیلی خوب از آب درآمده بود. این كاراكتر در قالب منفی خود یك شخصیت چند‌وجهی داشت، به این معنا كه هر كس در مقابل او قرار می‌گرفت، او را دور می‌زد و شوهرش هم از این قاعده مستثنی نبود. همه این موارد در بازی شما مشهود و قابل باور بود، با این وجود چنین پرداختی در بازی چگونه صورت گرفت؟

من این پرداخت را آگاهانه در بازی اعمال كردم، یعنی با خواندن فیلمنامه احساس كردم كه باید برای برخورد او با هر یك از اطرافیانش یك شكل رابطه به وجود بیاید كه بازیگران در برخورد با این رابطه دچار شك و تردید نشوند، ضمن آنكه این برخوردها برای مخاطبان داستان هم باورپذیر باشد و طبیعی جلوه كند، من پوران را اینطور دیدم و تمام سعی‌ام را كردم كه او را همانطور پرداخت كنم.

جوان امروز

چهارشنبه 15/6/1391 - 23:42 - 0 تشکر 544824

دروازه بان اسبق تم ملی ایران شهید شد


به نقل از باشگاه خبرنگاران جوان،  تصویر برداری اپیزود اول فیلم تلویزیونی "ایرانی ها" به نویسندگی و کارگردانی محمد اسدنیا به تازگی در چهار دانگه آغاز شده و طی چند روز آینده گروه برای ادامه تولید به خیابان های گل شهر خواهد رفت. این اله فیلم در 3 اپیزود 30 دقیقه ای تولید می شود و داستان کار نیز با موضوع دفاع مقدس درباره داستان مادر شهیدی است که پس از مرگش با پسر مفقود الاثرش دیدار می کند.
نیما نکیسا دروازه بان سابق تیم ملی در این فیلم در نقش شهید علی بیگی ایفای نقش کرده است. زهره صفوی (مادر) سیامک اشعریون (راننده اتوبوس) و مهسا اسد نیا (فاطمه) از دیگر بازیگران اصلی این پروژه هستند. این تله فیلم برای پخش از شبکه نمایش خانگی و تلویزوین در حال تولید است و در اپیزودهای بعدی آن نیز چند بازیگر دیگر نیز اضافه خواهند شد.

جوان امروز

پنج شنبه 16/6/1391 - 12:31 - 0 تشکر 545451

گزارشی از 60 فیلم اكران شده سینمای ایران برای معرفی به اسكار


این روز‌ها بسیاری از كارشناسان معتقدند، سینمای ایران با توجه به اكرانش در یك سال گذشته، شانسی برای موفقیت در اسكار ندارد اما این نظرات بازهم بدین معنی نیست كه هیچكدام از فیلم‌های ایرانی، پتانسیل حضور در مراسم آكادمی اسكار 2013 را ندارند اما نگاهی به لیست فیلم‌های اكران شده در یك سال گذشته، گزینه‌هایی را برای بررسی پیش روی هیات انتخابی كه هنوز تشكیل نشده، قرار می‌دهد.
به گزارش خبرنگار بخش سینمایی خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، نگاهی به فهرست فیلم‌های اكران شده از مهرماه سال قبل نشان می‌دهد، 60 فیلم در طول این مدت اكران شده‌اند كه شرایط لازم برای معرفی به مراسم آكادمی اسكار را دارند.
ایسنا 60 فیلم سینمای ایران كه در طول یك‌سال گذشته اكران شده‌اند را مرور می‌كند:
مهرماه سال 90: «یه حبه قند»، «آژانس ازدواج»، «شكارچی شنبه»، «سعادت‌آباد»، «مرگ كسب و كار من است»، «راه آبی ابریشم»، «تپلی».
آبان‌: «خانواده ارنست»، «پرتقال خونی»، «دلقك‌ها»، «پیتزا مخلوط»، «باغ قرمز».
آذر: «آسمان هشتم»، «اسب حیوان نجیبی است»، «گلچهره»، «نفرین»، «اخلاقتو خوب كن».
دی‌: «در امتداد شهر»، «شب واقعه»، «پایان دوم»، «مامان بهروز منو زد»، «پرنده‌باز»، «33 روز»، «خاك و آتش».
بهمن‌: «كنسرت روی آب»، «چیز‌هایی هست كه نمی‌دانی»، «ساعت شلوغی»، «زمانی برای دوست داشتن»، «قربستان غیرانتفاعی»، «شب»، «پرستو‌های عاشق»، «پاریس تا پاریس».
اسفند: «قلاده‌های طلا»، «فتیله و ماه پیشونی»، «انتهای خیابان هشتم»، «گشت ارشاد»، «خصوصی».
فروردین‌ماه 91: «نارنجی‌پوش»، «چگونه میلیارد شدم»، «سیب و سلما».
اردیبهشت: «خنده در باران»، «روز‌های زندگی»، «آخرین سرقت»، «چك»، «شبكه».
خرداد: «دوستی از جنس آتش»، «آزمایشگاه»، «قفس طلایی»، «پس كوچه‌های شمرون»، «خوابم می‌آد»، «كیمیا و خاك».
تیر: «شور شیرین»، «بدون اجازه»، «همه چی‌ آرومه»، «راه بهشت».
مرداد: «نامزد آمریكایی من»، «ضد گلوله»، «كلاه قرمزی و بچه ننه»، «بی‌خداحافظی».
شهریور: «تو، من».
به گزارش ایسنا، «بوسیدن روی ماه» هم كه از پنج مهرماه در گروه «آزادی» اكران می‌شود، می‌توانست یكی از گزینه‌های مطرح برای معرفی به اسكار 2013 باشد اما یكی از شروط فیلم‌های بخش غیر انگلیسی اسكار، اكران تجاری در كشور مبدا (حداقل یك هفته) است. همچنین در آیین‌نامه این مراسم آمده است كه اكران فیلم‌ها تنها در تاریخ بین 10 مهرماه سال 90 تا نهم مهرماه سال 91 معتبر و قابل بررسی خواهد بود بنابراین «بوسیدن روی ماه» كه از پنجم مهر اكران می‌شود، در پایان مهلت تعیین‌شده در آیین‌نامه تنها پنج روز اكران شده است و به نظر می‌رسد نمی‌تواند برای نمایندگی ایران در اسكار بررسی شود.
«آینه‌های روبرو» به كارگردانی نگار آذربایجانی و تهیه‌كنندگی فرشته طائرپور كه هنوز در ایران فرصت اكران عمومی پیدا نكرده است به دلیل حضور موفق جهانی‌اش از جمله فیلم‌های است كه اگر فرصت اكران می‌گرفت، می‌توانست جزو گزینه‌های مناسب برای معرفی به اسكار باشد.
فیلم‌هایی مانند «ملكه»، «بغض»، «برف روی کاج‌ها»، «پل چوبی»، «بی‌خود و بی‌جهت»، «پذیرایی ساده»، «یک روز دیگر» و «پله آخر» هم از جمله آثار شاخص جشنواره سی‌ام فجر بودند كه هنوز فرصت اكران پیدا نكرده و در شرایط طبیعی با توجه به مهلت باقیمانده اكران (تا سی‌ام سپتامبر / نهم مهرماه) نمی‌توانند جزو گزینه‌های مطرح باشند مگر آنكه مانند دو سال قبل، طی فرایند ناگهان فیلم مورد نظر یك هفته در سینمای یكی از شهرهای كشور اكران شود تا مشكلی برای حضور در مراسم آكادمی اسكار نداشته باشد.


جوان امروز

پنج شنبه 16/6/1391 - 12:33 - 0 تشکر 545454

بازیگر محبوب تلویزیون سکته کرد

به گزارش جوان امروز قدرت الله ایزدی همان آقارشید خودمان است که سالیان سال غم و غصه خود را خورد تامردم را بخنداند اکنون در بستر بیماربست. همه ما آقا رشید را دوست داریم.او محبوب مردم اصفهان و ایران است.آقا رشید همان معلمی است که در کنار تعلیم و تربیت و همراه با این شرایط سختی که معلمان امروز ما با آن دست و پنجه نرم می کنند مردم را خنداند.بیایید همه باهم به یاد لحظه های شادی که آقا رشیدبرایمان رقم می زدبرایش دعا کنیم ……

جوان امروز

جمعه 17/6/1391 - 8:49 - 0 تشکر 546564

رونمایی از ‌12 فیلم دیده نشده دوران قاجار

جام جم آنلاین: 12 حلقه فیلم دیده نشده دوران قاجار پس از 13 سال كه برای مرمت به فرانسه فرستاده شده بود، بزودی رونمایی می‌شود. این فیلم‌ها به دوره مظفرالدین شاه برمی‌گردد؛ دوره‌ای كه با ورود دوربین فیلمبرداری به ایران، سینما در كشورمان تولد یافت.



این فیلم‌ها كه نمایش آن بزودی آغاز خواهد شد جز 22 حلقه فیلمی است كه 13 سال پیش در كاخ گلستان از مجموعه بناهای تاریخی دوران قاجار كشف شد و با رایزنی یكی از ایرانشناسان با مركز ملی فیلم فرانسه جهت مرمت به این كشور فرستاده شد، اما این فیلم‌ها تنها فیلم‌های مكشوفه دوران قاجار نیستند برای آن كه بهمن 89 نیز 38 حلقه فیلم دیگر به طور اتفاقی از یكی از انبارهای عمارت خورشید در مجموعه كاخ گلستان كشف شد و هم‌اكنون این فیلم‌ها در مرحله مرمت قرار دارد.


مسعود شریفی، مدیر كاخ گلستان در این باره به جام‌جم می‌گوید: فیلم‌ها هنگام كشف بسیار وضع نابسامانی داشت، اما با تلاش‌های پروفسور شهریار عدل یكی از ایرانشناسان كشورمان كه در خارج كشور فعالیت می‌كند و همكاری بسیار خوبی با یونسكو و مركز ملی فیلم فرانسه دارد، حلقه فیلم‌های مكشوفه برای مرمت در اختیار مركز ملی فیلم فرانسه قرار گرفت.


به گفته وی، این فیلم‌ها مدتی پیش از مركز ملی فیلم فرانسه تحویل گرفته شده كه در این مدت باید كارهای كارشناسی و اموالی آن انجام می‌شد و پروفسور شهریار عدل هم به تهران می‌آید.


مدیر كاخ گلستان در حالی از رونمایی این فیلم‌ها تا 10 روز دیگر خبر می‌دهد كه یكی از كارشناسان رونمایی این فیلم‌ها را به این زودی بعید می‌داند.


به گفته وی فیلم‌های یادشده اردیبهشت به ایران تحویل شده و در این مدت اقداماتی برای تبدیل این فیلم‌ها به دیجیتال صورت گرفته است.


آنچه مسلم است فیلم‌های مرمت شده دارای ارزش تاریخی بسیاری است. مسعود شریفی مدیر كاخ گلستان درباره ارزش این فیلم‌ها می‌گوید: فیلم سفرهای مظفرالدین شاه قاجار به فرنگ هم به لحاظ تاریخی و هم به لحاظ نشان دادن اسناد تاریخی سفر مظفرالدین شاه دارای اهمیت است و حلقه فیلم‌های كشف شده جزو اولین فیلم‌های آغازین سینمای ایران است، ضمن این‌ كه در میان فیلم‌ها اولین فیلم رنگی دنیا كه به مظفرالدین شاه اهدا شده نیز موجود است.


مدیر كاخ گلستان در مورد وضع فیلم‌های كشف شده در سال 89 اظهار كرد: فیلم‌های دوره قاجار در دو دوره در كاخ گلستان كشف شد. یك دوره مربوط به حدود 13 سال پیش است كه برای مرمت به مركز ملی فیلم فرانسه ارسال ‌شد و در دوره دوم كه به اواخر سال 89 برمی‌گردد هنگامی است كه ساماندهی انبارهای تاریخی كه 50 ـ 40 سال در آنها بسته بود آغاز می‌شد كه به طور اتفاقی از كشوی مخفی یكی از میزها حلقه فیلم‌های مربوط به این دوران كشف شد.


به گفته وی، فیلم‌های كشف شده دوره دوم هم‌اینك در پروسه مرمت قرار گرفته است. وی در پاسخ به این سوال كه هزینه مرمت این فیلم‌ها تاكنون چقدر بوده توضیح می‌دهد: با تلاش‌های پروفسور شهریار عدل و رایزنی‌هایی كه با سفیر فرانسه و مركز ملی فیلم فرانسه داشتیم، هزینه مرمت این فیلم‌های تاریخی ـ كه پرهزینه هم بود ـ رایگان انجام شد.



راه‌اندازی سینمای تاریخی گلستان



شریفی در پاسخ به این سوال كه آیا این فیلم‌های تاریخی به نمایش عموم هم درخواهد آمد، می‌گوید: ابتدا این فیلم‌ها در یك نشست مطبوعاتی رونمایی می‌شود، اما از آنجا كه از مركز فیلم فرانسه خواهش كردیم كه تبدیل دیجیتال آنها را نیز در اختیارمان قرار دهند در نظر داریم بعد‌ها به نمایش عموم هم بگذاریم.


وی افزود: در پروسه توسعه كاخ گلستان در نظر داریم سینمای تاریخی كاخ گلستان ـ سینمای مظفری ـ را با همكاری وزارت ارشاد تا سال آینده با اتمام كارهای بازسازی راه‌اندازی كنیم كه این سینمای تاریخی تبدیل به پاتوق سینماگران شود و در آن فیلم‌های تاریخی به نمایش درآید.


برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.