از دیدی دیگر آغاز شاهنامه بیان یک نظری است بر مبنای ثنویت وجود آدمی. ثنویتی که ناشی از دوبعدی بودن وجود بشری است در هستی و نیستی. ثنویت مربوط به وجود روح و ماده، فرشتگی و دیوی، راستی و ناراستی، زشتی و زیبایی. این گونه برداشت از دنیای آغازین شاهنامه، دنیای مقایسه را در روح فرهنگ ایرانی و در گذرگاه تاریخ پیش رو قرار می دهد. در این مقایسه دنیای حماسه و عرفان به هم شبیه می شود و نزدیک. مثلا در جهان فردوسی، حماسه رستم و هفت خان او در حقیقت حماسه انسان کامل است که گویی به اراده پیر و همت او هفت مرحله حیات را سیر می کند و آدمی که سالک راه است در هر مرحله و مقامی گرفتار بسیاری از هواجس است و با حیات که مبین یک جریان فطری است در هر مرحله و مقامی گرفتار بسیاری از هواجس است و رویارویی بسیاری از موانع. حماسه فردوسی در این گونه مقایسه، حماسه جدال آدمی است با خود و با حیات که مبین یک جریان فطری است. در این جریان فطری است که آدمی به وجود می آید و زندگی می کند و می کوشد تا هرچه بیشتر خود و محیط اطرافش را بشناسد. در مراحل مختلف زندگی لحظات حیات پر است از آفریدن ارزش ها و تضاد او با آنچه ضد ارزش است. معنای زندگی مربوط است به پسندها و ناپسندها، بر همین اساس در هر برهه ای از حیات که در بردارنده حضور یک شخصیت و اسطوره است، مثلا کسانی از نوع: کیومرث، هوشنگ، طهمورث، جمشید و دیگران، پدیده حیات در حالتی است که بر شکوه لحظه ها افزوده می شود و آدمی بر اساس یک منحنی منظم سیری را طی می کند که این سیر گاه به اوج می رسد و زمانی از اوج به حضیض می آید. اگر مسیر حیات در شاهنامه به عنوان یک خط افقی فرض شود منحنی زندگی شخصیت ها در آغاز شاهنامه کم و بیش به سوی بالا حرکت می کند. این منحنی از یک سو نمودار تولد و رشد آدمی است و از جهتی مبین ضعف و زبونی او. بنابراین شاهنامه به عنوان یک پدیده طبیعی نشان دهنده اعمال است در برابر عکس العمل ها. مسیر این منحنی در گذر حیات شاهنامه متناسب با هریک از شخصیت ها دارای دو مرحله است: مرحله تولد است و سپس مرگ، کون است و فساد. این منحنی حاوی یک نظریه فطری که از یک جهت حرکت و تلاش را مطرح می کند و از جهتی مرگ و نیستی را. یا به نوعی چرخی است که در بر معبر حیات می گردد و در مقابل بازگشتی دارد مخالف حرکت اولیه اش. این منحنی با همه متعلقاتش در اکثر وقایق شاهنامه هست، لکن در کلیت شاهنامه به صورت یک اثر یکدست و یک پارچه، روح اثر نمودار نوعی تولد است که در پس آن مرگ قرار دارد. یعنی آغاز شاهنامه گشتی است که در پایان به بازگشت می انجامد. پس از مرگ پهلوانان و دلیران و قهرمانان، شکوه و جلال شخصیت ها کاستی می گیرد و جام ساخته شده دست تاریخ و اسطوره شکست بر می دارد و در لابلای حرکات و سکنات پهلوانان جوش و خروش و رعد و کوس و صاعقه روبه نابودی می گذارد و سرانجام مرحله نیستی فرا می رسد.