• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن مدیریت > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
مدیریت (بازدید: 1783)
شنبه 28/5/1391 - 8:55 -0 تشکر 517697
داستانهای مدیریتی

مورچه هر روز صبح زود سر کار می‌رفت و بلافاصله کارش رو شروع می‌کرد. با خوشحالی به میزان زیادی کار و تولید می‌کرد 

رئیسش که یک شیر بود، از این که می‌دید مورچه می‌تواند بدون سرپرستی بدین گونه کارکند، بسیار متعجب بود. بنابراین فکر کرد که اگر مورچه می‌تواند بدون هیچ گونه سرپرستی بدین گونه تولید کند، پس با داشتن یک سرپرست حتما میزان تولیدش بسیار بالاتر خواهد رفت   

 

 

او بدین منظور سوسکی را که تجربه بسیار زیادی در سرپرستی داشت و به نوشتن گزارشات عالی شهره بود، استخدام کرد. اولین تصمیم سوسک راه اندازی دستگاه ثبت ورود و خروج بود. او همچنین برای نوشتن و تایپ گزارشاتش به کمک یک منشی نیاز داشت. عنکبوت هم مدیریت بایگانی و تماس‌های تلفنی را بر عهده گرفت.

شیر از گزارشات سوسک لذت برده و از او خواست که نمودارهایی که نرخ تولید را توصیف می‌کند تهیه نموده که با آن بشود روندها را تجزیه و تحلیل کند. او می‌توانست از این موارد در گزارشاتی که به هیئت مدیره می‌داد استفاده کند.

بنابراین سوسک مجبور شد که کامپیوتر جدیدی به همراه یک دستگاه پرینت لیزری بخرد. او از یک مگس برای مدیریت واحد تکنولوژی اطلاعات استفاده کرد. مورچه که زمانی بسیار بهره ور و راحت بود، از این کاغذبازی افراطی و جلساتی که بیشترین وقتش را هدر می داد متنفر بود.

شیر به این نتیجه رسید که زمان آن فرا رسیده که شخصی را به عنوان مسئول واحدی که مورچه در آن کار می‌کرد را معرفی کند. این سمت به جیرجیرک داده شد. اولین تصمیم او هم خرید یک فرش و نیز یک صندلی ارگونومیک برای دفترش بود. این مسئول جدید یعنی جیرجیرک هم به یک کامپیوتر و یک دستیار شخصی که از واحد قبلی‌اش آورده بود، به منظور کمک به برنامه بهینه‌سازی استراتژیک کنترل کارها و بودجه نیاز پیدا کرد.

اکنون واحدی که مورچه در آن کار می‌کرد، به مکان غمگینی تبدیل شده بود که دیگر هیچ کسی در آنجا نمی‌خندید و همه ناراحت بودند. در این زمان بود که جیرجیرک، رئیس یعنی شیر را متقاعد کرد که نیاز مبرم به شروع یک مطالعه درخصوص سنجش شرایط محیطی دارد. با مرور هزینه‌هایی که برای اداره واحد مورچه میشد، شیر فهمید که بهره‌وری بسیار کمتر از گذشته شده است. بنابراین او جغدی که مشاور شناخته شده و معتبر بود را برای ممیزی و پیشنهاد راه حل اصلاحی استخدام نمود.

جغد سه ماه را در آن واحد گذراند و با یک گزارش حجیم چند جلدی باز آمد. نتیجه نهایی این بود: "تعداد کارکنان بسیار زیاد است". حدس می زنید اولین کسی که شیر اخراج کرد چه کسی بود؟

مسلما مورچه! چون او عدم انگیزه اش را نشان داده و نگرش منفی داشت

يکشنبه 5/6/1391 - 16:25 - 0 تشکر 530150

mani_pit گفته است :
[quote=mani_pit;428582;517919]




چه کسی مانع پیشرفت شماست؟ 

یکروز وقتى کارمندان به اداره رسیدند، اطلاعیه بزرگى را در تابلوى اعلانات دیدند که روى آن نوشته شده بود:
 «دیروز فردى که مانع پیشرفت شما در این اداره بود درگذشت. شما را به شرکت در مراسم تشییع جنازه که ساعت ١٠ در سالن اجتماعات برگزار مى‌شود دعوت مى‌کنیم.»

در ابتدا، همه از دریافت خبر مرگ یکى از همکارانشان ناراحت مى‌شدند امّا پس از مدتى، کنجکاو مى‌شدند که بدانند کسى که مانع پیشرفت آن‌ها در اداره مى‌شده که بوده است.
این کنجکاوى، تقریباً تمام کارمندان را ساعت١٠ به سالن اجتماعات کشاند. رفته رفته که جمعیت زیاد مى‌شد هیجان هم بالا مى‌رفت. همه پیش خود فکر مى‌کردند: «این فرد چه کسى بود که مانع پیشرفت ما در اداره بود؟ به هر حال خوب شد که مرد!»
کارمندان در صفى قرار گرفتند و یکى یکى نزدیک تابوت مى‌رفتند و وقتى به درون تابوت نگاه مى‌کردند ناگهان خشکشان مى‌زد و زبانشان بند مى‌آمد.
آینه‌اى درون تابوت قرار داده شده بود و هر کس به درون تابوت نگاه مى‌کرد، تصویر خود را مى‌دید. نوشته‌اى نیز بدین مضمون در کنار آینه بود:
«تنها یک نفر وجود دارد که مى‌تواند مانع رشد شما شود و او هم کسى نیست جزء خود شما. شما تنها کسى هستید که مى‌توانید زندگى‌تان را متحوّل کنید. شما تنها کسى هستید که مى‌توانید بر روى شادى‌ها، تصورات و موفقیت‌هایتان اثر گذار باشید. شما تنها کسى هستید که مى‌توانید به خودتان کمک کنید.
زندگى شما وقتى که رئیستان، دوستانتان، والدین‌تان، شریک زندگى‌تان یا محل کارتان تغییر مى‌کند، دستخوش تغییر نمى‌شود. زندگى شما تنها فقط وقتى تغییر مى‌کند که شما تغییر کنید، باورهاى محدود کننده خود را کنار بگذارید و باور کنید که شما تنها کسى هستید که مسئول زندگى خودتان مى‌باشید.
مهم‌ترین رابطه‌اى که در زندگى مى‌توانید داشته باشید، رابطه با خودتان است.
خودتان را امتحان کنید. مواظب خودتان باشید. از مشکلات، غیرممکن‌ها و چیزهاى از دست داده نهراسید. خودتان و واقعیت‌هاى زندگى خودتان را بسازید.
«دنیا مثل آینه است. انعکاس افکارى که فرد قویاً به آن‌ها اعتقاد دارد را به او باز مى‌گرداند. تفاوت‌ها در روش نگاه کردن به زندگى است.»

سلام
دوستان به نظر شما هم تنها کسی که زندگی مارو تحت الشعاع موفقیت ها و ناکامیها قرار میده خودمون هستیم؟
به نظر من تو بعضی فرهنگها مثل فرهنگ ما ایرانیها تاثیر خانواده زیاد نباشه کم هم نیست .. یعنی تا حدودی البته خیلی کم ، میتونن رو محدود شدن ما و یا عدم موفقیت در زمینه  ای که تمایلی درش ندارن  اثر داشته باشن
نظر شما چیه؟

میدونی فرق انجمن مدیریت با انجمنای دیگه چیه ؟

دوست داری بدونی ؟ خب فرقش اینه : همه ی انجمنهای تخصصی تبیان فقط یه مدیر داره ، ولی تو انجمن مدیریت هر کس بیاد و فعالیت کنه

خودش یه مدیره پس بیا انجمن مدیریت و با چشمان یک مدیر نگاه کن

 

دوشنبه 6/6/1391 - 15:39 - 0 تشکر 531602

چه کسی مانع پیشرفت شماست؟


خب دوست گرامی من نظرم اینکه بله
چون در فرهنگ ما ایراتیها  خانواده میتونه تا سالهای سال


بر ذهن ما تاثیر گذار باشد


اما مطمنا در فرهنگهای دیگر هم مسایل دیگر این نقش را بازی میکنه



پنج شنبه 9/6/1391 - 16:53 - 0 تشکر 535282

یکی بود یکی نبود
========================================================
روزگاری چهار نفر بودند به نامهای :(همه).(یک کسی).(هیچ کس)و (هر کسی)
هروقت یک کار مهمی پیش می آمد(همه) خاطر جمع بودند که(یک کسی) آنرا انجام می دهد اما در حالیکه (هرکس) هم از عهده انجام آن بر می آمد اما(هیچکس) آنرا انجام نمی داد.آنوقت بود که( همه) ناراحت می شدند. چون بالاخره آن کار وظیفه (یک کسی) بوده است.
(همه) فکر می کردند که (یک کسی) باید آنرا انجام می داده است اما (هیچکس) درک نمی کرد که بالاخره (هیچکس) انجام نداده است.
بنابراین نتیجه این می شد که:
(همه).(هرکسی) را به خاطر انجام نشدن کاری که (یک کسی) باید همان اول کار انجام می داد اما(هیچکس)آنرا انجام نداده است مقصر می دانستند

پنج شنبه 9/6/1391 - 19:21 - 0 تشکر 535408

mani_pit گفته است :
[quote=mani_pit;428582;535282]یکی بود یکی نبود
========================================================
روزگاری چهار نفر بودند به نامهای :(همه).(یک کسی).(هیچ کس)و (هر کسی)
هروقت یک کار مهمی پیش می آمد(همه) خاطر جمع بودند که(یک کسی) آنرا انجام می دهد اما در حالیکه (هرکس) هم از عهده انجام آن بر می آمد اما(هیچکس) آنرا انجام نمی داد.آنوقت بود که( همه) ناراحت می شدند. چون بالاخره آن کار وظیفه (یک کسی) بوده است.
(همه) فکر می کردند که (یک کسی) باید آنرا انجام می داده است اما (هیچکس) درک نمی کرد که بالاخره (هیچکس) انجام نداده است.
بنابراین نتیجه این می شد که:
(همه).(هرکسی) را به خاطر انجام نشدن کاری که (یک کسی) باید همان اول کار انجام می داد اما(هیچکس)آنرا انجام نداده است مقصر می دانستند

سلام
عالی بود
این جور جاهاست که تقسیم وظایف واقعا همه رو از سردرگمی درمیاره .. حتی اگه کاری اونقد ساده باشه که ( همه ) از پسش برمیان باید مشخص بشه که ( چه کسی ) باید اونو انجام بده :)

میدونی فرق انجمن مدیریت با انجمنای دیگه چیه ؟

دوست داری بدونی ؟ خب فرقش اینه : همه ی انجمنهای تخصصی تبیان فقط یه مدیر داره ، ولی تو انجمن مدیریت هر کس بیاد و فعالیت کنه

خودش یه مدیره پس بیا انجمن مدیریت و با چشمان یک مدیر نگاه کن

 

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.