مراحل ایمان:
دوران پیش دبستانی
یک نوزاد به خودی خود یک شگفتی است.کودک تا زمانی که به مدرسه برود، تغییرات متعدد و شگفت انگیزی می کند. در مورد او تنها نکته مورد اطمینان این است که بذر ایمان در سالهای اولیه زندگی کاشته می شود. هر کودکی اگر چه شخصیت ویژه ی خود را دارد و راه خاص خود را به سوی رشد می پیماید، اما الگوهای مشترکی با کودکان دیگر دارد. این خصوصیات تا پنج سالگی در مورد تمامی کودکان صدق می کند. اولین تصویر کودک از خدا متأثر از تجربه وی از والدین است. غفلت از فرزندتان، عصبانی شدن و برخورد خشونت آمیز با آنها به کودکان می آموزد که دیگران قابل اعتماد نیستند، کسی او را دوست نداردو باید از اطرافیان خود بترسد. شکل گیری این روحیات در ذهن و فکر کودک بنیان های تصویری خاصی از خدا در او خواهد ساخت.
فرزند شما خلاقیت فوق العاده ای برای یادگیری دارد.کودکان تا سه سالگی و برخی دوره های دیگر، بین واقعیت و افسانه های خیالی تفاوتی قائل نیستند. برای آموزش درسهای بزرگ زندگی به فرزند خود از داستان ها و افسانه ها استفاده کنید و از هر گونه موعظه و پندی اجتناب ورزید.
کودکان در سنین 4تا 5 از طریق نماد سازی و الگو سازی به تفکر می پردازند. برای انتقال مفاهیم خیر و شر به فرزندتان در این سنین، سعی کنید از الگوهایی مثل فرشته یا موجودات دوست داشتنی برای چیز های خوب استفاده کنید. تصویری که کودکان از خوبی و بدی بدست می آورند، ایمان آنها را تحت تأثیر قرار می دهد. کودک خردسال با دیدن پدر و مادرش یاد می گیرد چگونه دعا کند، چگونه به کتاب مقدس و اماکن مذهبی احترام بگذارد و چگونه با دیگران رفتار کند. او می آموزد به چه چیزی اعتماد کند، چگونه امیدوار باشد و چگونه به آنچه حقیقت دارد یا زیبا و خوب است عشق بورزد.
دوران کودکی
با رسیدن فرزندتان به سن ورود به مدرسه،متوجه می شوید که وارد مرحله جدیدی از زندگی خود شده است. او با کودکان هم سن و سال خود دیدار می کند و دوستان جدیدی خواهد یافت. در این دوره علاوه بر خود شما، آموزگاران دیگری نیز وارد زندگی او می شوند. به مرور که دنیای کودک بزرگتر می شود، ایمان او نیز توسعه می یابد و زندگی معنوی او ، دنیای بزرگتری را در بر می گیرد. توانایی های او گسترش می یابند و به این وسیله می تواند تجارب و درک خود را برای دیگران توضیح دهد.
بین سنین 5 تا 10 کودکان می آموزند که به تدریج منطقی تر فکر کنند و انسجام فکری آنها افزایش می یابد. در این سنین، کودک ابتدا باورهای ساده را می آموزد، انگاه بینش وسیع تری پیدا می کند. در پی توسعه ایمان در کودک، ویژگی های شخصیتی او نیز شکل می گیرند و آشکار می شوند. کودکان در این سنین قادر به درک و پذریش داستان ها و باورهای مذهبی خود هستند. مناسب ترین داستانها برای این منظور ،داستان های ساده و دارای پیام روشن هستند؛ چرا که کودکان ظاهر داستان ها را درک می کنند و معانی عمیق آنها را به خوبی نمی فهمند.این کودکان را در مراسم مذهبی انفرادی و جمعی شرکت دهید، منظور و هدف اعمال مذهبی را به طور منطقی برای آنها توضیح دهید.
کودکانی که در این سن قرار دارند، بهتر از گذشته می توانند دیدگاه دیگران را درک کنند. این توانایی باعث می شود که این سن بهترین دوران برای آموزش احترام گذاشتن به دیگران و احساس همدردی با افراد دردمند و رنجور باشد. کودکان در این سنین، خدا را موجودی انسان گونه تلقی می کنند. این تصورات خدا را برا ی کودک واقعی تر ساخته و باعث می شوند که بتواند راحت تر با او رابطه برقرار کند. این کودکان همچنین، تصاویری ساده و سطحی از اعتقادات دینی دارند. ویژگی ساده گزینی آنها موجب می شود تا مستعد پی ریزی یک سلسله اصول اعتقادی شوند تا راهنمای تفکر آنها در سنین بالاتر شود.
دوران نوجوانی
آغاز سن نوجوانی یکی دیگر از تغییرات مهمی است که در مراحل رشد کودکان دیده می شود. سنین 10 تا 14 دوران انتقال کودکان از وابستگی به استقلال است. این استقلال تا حدی است که یک نوجوان خود را بزرگ تر و بالغ تر از آنچه که هست تصور می کند، هرچند که برخی رفتارهای او هنوز کودکانه است. این عدم انسجام یکی از ویژگی های دوران انتقال است، تا جایی که گاهی کودک گیج می شود که تغییرات او به چه سمتی است. رشد شخصیتی یک نوجوان در دو جبهه عمده روی می دهد:
1_ کودک هویت بخصوصی را در خود شکل می دهد. کودک پنج ساله ای که متوجه می شود فردی مستقل در یک گروه است، در دوازده سالگی به فردیت و استقلال خود هویت می بخشد.
2_ او خود را با جهان پیرامونش متحد می بیند و مایل است که دیگران را بشناسد و سایرین نیز او را بشناسند.
کودکان در مرحله گذار از کودکی به نوجوانی تصمیم گیری درمورد زندگی خود را آغاز می کنند. تصمیمات نوجوانان نشان دهنده اعتقادات و ایمان آنها بوده و آینده شان را شکل می دهد. نوجوانان در خارج از خانواده ارتباطات متعددی ایجاد می کنند. کثرت ارتباطات و فعالیت های کودکان در سنین نوجوانی فرصت کمی برای آنها باقی می گذارد تا با خانواده خود سپری کنند. دوستی های صمیمانه اهمیت زیادی در زندگی نوجوانان در این دوران دارند. آنها سعی می کنند نوع پوشیدن لباس ، آرایش موی سر، نحوه صحبت کردن و حتی راه رفتن خود را مشابه دوستان خود کرده و با رفتارهای والدین خود مرزبندی کنند. به همین جهت دچار نوعی گیجی و پریشانی می شوند. هنگامی که نوجوانان طرز لباس پوشیدن و یا رفتار خاصی را می پذیرند، سعی می کنند تا خود را با سنتها و آداب و رسوم رایج در بین دوستانشان تطبیق دهند. این نوع تطبیق پذیری در ارتباط با دین و مذهب نیز صادق است. نوجوانان مذهبی را می پذیرند که در جمع دوستان آنها ارزشمند است. والدین معمولاً نگرانند که فشار اخلاقی دوستان موجب گمراهی فرزندشان نشود. در این شرایط یک شخص بالغ و مورد اعتماد می بایستی با فرزندتان صحبت کرده و در تصمیم گیری های تعیین کننده به او کمک کند.
رشد معنوی نوجوانان نیز همانند رشد جسمی آنان جهشی است. ایمان به صورت یک سلسله نقاط عطف و جهش رشد می کند. برخی این رشد جهشی را با آرامش طی می کنند ولی برخی دیگر این نقاط عطف را با تنش و فشار پشت سر می گذارند. برخی از تغییرات روحی و معنوی نوجوانان درونی و پنهانی است و برخی دیگر بیرونی و آشکار. تغییرات درونی به آرامی و بتدریج روی می دهند.سپس ناگهان این تغییرات تدریجی و پنهانی گام بلندی به سوی بلوغ می شوند. برخی از این تغییرات روحی و معنوی به تغییرات جسمی و فیزیکی وابسته اند. به هر اندازه که جسم رشد می کند و قوی تر می شود مهارت ها و تجارب بیشتری کسب می شود و آمادگی درک عمیق تر خدا افزایش می یابد. شرایط خارجی متعددی می توانند تأثیرات مثبت و منفی در رشد معنوی نوجوانان ایجاد کند. اگر محیط نوجوان سرشار از خوبی ها، حقیقت و زیبایی باشد تصویر او از خودش، از دیگران و از جهان پیرامونش خوب و حقیقی و زیبا خواهد بود. ایمان تحت تأثیر تجارب شخصی متحول می شود. ماهیت این تغییرات جهشی هر چه که باشد با بحران هایی همراه خواهد بود. این بحران ها می توانند بسیار خفیف بوده و به عدم تمایل نوجوان در انجام کارهایی که آنها را بچه گانه می داند، محدود باشند. و گاهی نیز شدت بحرانها قوی بوده و او را وادار می سازد تا خدا را انکار کند.
کمک هایی که می توانند برای پشت سر گذاشتن این مراحل بحرانی فرزندتان انجام دهید، عبارتند از:
1_ پذیرفتن واقعیت جهش هایی که در مراحل رشد نوجوان وجو دارد.
2_ صبور بودن.
3_ برخورد های شما باید متناسب با تواناییها و روحیات در حال رشد فرزندتان باشد.
4_ به فرزندتان فرصت تجربه کردن بدهید.