• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن صندلی داغ > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
صندلی داغ (بازدید: 22514)
دوشنبه 14/5/1387 - 19:53 -0 تشکر 50566
صندلی داغ "عشق آبی" مدیر انجمن دانشجویی

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام بر اهل صلح دوستی انسانیت

با توجه به قانون نانوشته نیوتن که هر کی خربزه بخوره بازم می‌تونه بخوره ولی در انتها پای لرزشم می‌شینه دوست خوبمون کاربر "عشق آبی" به روی صندلی نشستن.

سایر دوستان عزیز می‌تونن با در نظر گرفتن سند معرف انجمن صندلی داغ و اهداف انجمن سوالاتشون رو از ایشون بپرسن.

و آما، در راستای هدف اصلی انجمن مبنی بر شناخت بیشتر خود بر حسب سوالات دوستان، از خانم عشق آبی می‌خوایم که در انتهای کار، گزارش کاری از صندلی داغ خودشون در اختیارمون بذارن. این خیلی مهمه و لطفاً حتما اجراش کنید.

مجددا از همگیه دوستان خواهشمندم که قبل از زدن هر پست حتما سند معرف رو مطالعه بفرمایند تا خدای ناکرده بعدا شرمنده کسی نشیم، پیشاپیش و پساپس از همکاری همگیتون سپاس‌گزارم، باتشکر.

مراقب خودتون باشید

چیزهایی نصیب ما می‌شود که آن‌ها را باور داریم

MCLAREN SUPER CARS

مسئول انجمن صندلی داغ

مسئول2 انجمن مکانیک و روباتیک

چیزهایی نصیب ما می‌شود که آن‌ها را باور داریم.

ای کاش یاد بگیریم، که زیر بارهای خمشی و پیچشی زندگی نقطه تسلیم را بالا بگیریم و مقاومت شکست را حداکثر کنیم تا چرخ‌دنده‌های زندگیمان از لهیدگی و تداخل در امان باشد.

عمر دست خداست، پراید فقط وسیلس 

 

يکشنبه 10/6/1387 - 21:30 - 0 تشکر 54897

سلام

واینک سوالات سخت تر می شوند:

1- دوست دارید به کدوم کشورها سفر کنید؟

2- نظرتون در مورد دوست دختر و دوست پسر چیه؟

3- نظرتون در مورد موسیقی چیه؟ به چه سازی علاقه دارید؟ آیا ساز هم می زنید؟

4- بین سازهای متداول یادگیری کدوم ساز از همه سخت‏تره؟

5- کدوم ساز نسبت به بقیه سازها صدای بم‏تری داره؟

6- دوست دارید همسر آیندتون چه خصوصیاتی داشته باشه؟

7- ترسناکترین صحنه ای که دیدید ، چی بوده؟

8- بدترین سوتی عمرتون

9- آخرین بار کی عصبانی شدید؟

10- موقعی که عصبانی می شید ، چه کار می کنید؟

11- توی این دنیا منطق چه چیزایی براتون قابل درک نیست؟ کلن چه چیزایی براتون منطقی نیستند؟

این چه حرفیست که در عالم بالاست بهشت

هر کجا وقت خوش افتاد، همانجاست بهشت

دوزخ از تیرگی بخت درون تو بود

گر درون تیره نباشد همه دنیاست بهشت

دوشنبه 11/6/1387 - 12:5 - 0 تشکر 54985

سلام .

واینک سوالات سخت تر می شوند:

سلام .. ابایی ندارم

1- دوست دارید به کدوم کشورها سفر کنید؟

ایتالیا ، آلمان

2- نظرتون در مورد دوست دختر و دوست پسر چیه؟

از این دوستی هایی كه جلوی مدرسه ها شكل می گیره خوشم نمیاد .. ولی مثلا دلیل نمیشه كه وقتی من دارم با یه پسر راحت حرف میزنم بگن كه فلانی دوست پسرشه .. آره دوستم هست فقط دوست ، مثل دخترا كه دوستم هستن و منم باهاشون دوستم

3- نظرتون در مورد موسیقی چیه؟ به چه سازی علاقه دارید؟ آیا ساز هم می زنید؟

من زیاد موسیقی گوش میدم چه پاپ و چه سنتی و چه بی كلام / یخورده پیانو ، خیلی تار ، سنتور ، ویولن كلا هر چی غیر از ترومپت / نه متاسفانه

4- بین سازهای متداول یادگیری کدوم ساز از همه سخت‏تره؟

فكر می كنم تار

5- کدوم ساز نسبت به بقیه سازها صدای بم‏تری داره؟

نی

6-  دوست دارید همسر آیندتون چه خصوصیاتی داشته باشه؟

اگه كلی بگم مهربون باشه ، مسئولیت پذیر باشه ، مقاوم باشه ، فكور باشه

7-  ترسناکترین صحنه ای که دیدید ، چی بوده؟

در جواب سوالای دوستان گفتم ولی دیروز سر كلاس امداد مدرّسمون چند تا تصویر شكستگی نشون داد كه قالب تهی كردم

8- بدترین سوتی عمرتون

( نیشخند ) .. من اگه رو فرم نباشم همش سوتی میدم .. سوتی آبسردكن ! یه سوتی كه بین منو آنشرلی و نوای آسمانیه در پله های تبیان ! .. من كلا رو پله های تبیان زیاد سوتی میدم ! آبروم میره نمی تونم بگم

9- آخرین بار کی عصبانی شدید؟

دیشب كه برق رفته بود ، برادرم عصابمو خورد كرد

10- موقعی که عصبانی می شید ، چه کار می کنید؟

اگه خیلی عصبانی باشم داد میزنم ( البته كوتاه ) اما سرمو میندازم پایینو سكوت می كنم و كارمو ادامه میدم

11- توی این دنیا منطق چه چیزایی براتون قابل درک نیست؟ کلن چه چیزایی براتون منطقی نیستند؟

گاهی وقتا آدما بی دلیل دروغای شاخدار میگن ! كه اگه راستشو بگن اتفاق خاصی نمیفته .. دو رویی آدما برام منطقی نیست .. جنگ برام منطقی نیست .. فقر برام منطقی نیست .. تنزل شأن انسانها برام منطقی نیست و ...

دوشنبه 11/6/1387 - 14:3 - 0 تشکر 54997

با یاد دوست

همه سوال ها را که دوستان پرسیدند ... چیزی برای ما نمونده ...

- پیگیر اخبار هستی؟

- مطبوعات را مطالعه می کنی؟ بیشتر چه جریده ای را و چرا؟

- تا حالا مورد پرسش یک خبرنگار قرار گرفتی؟ اگه اره به چه مناسبت و چرا و چی جواب دادی؟

- نظرت در مورد خبرنگارها چیه؟

- تا حالا اصفهان آمدی؟

- نظرت در مورد این شهر؟

- هر یک از شکلک های مسنجر تو را به یاد کدامیک از بچه های تبیان می اندازه؟

- چند ساعت در روز نت وقتت را می گیره؟ از این شرایط راضی هستی؟

- چند تا راهکار برای ترک نت ارائه بده ...

- بهترین پستی که تا حالا توی انجمن ها خوندی چی بوده و نویسنده ی آن کی بوده؟

- تا حالا شعر گفتی؟ برامون بنویس ...

- به سیاسی بودن دانشگاه ها اعتقاد داری؟ به نظرت دانشجو تا چه حد باید سیاسی باشه؟

- فضای حال حاضر حاکم بر دانشگاه ها را از نظر فرهنگی و سیاسی چطوری ارزیابی می کنی و به نظرت برای رسیدن به وضعیت مطلوب چه اتفاقاتی باید بیفتد؟

- انجمن فرهنگ و هنر را نقد کن ...

Je suis un etre de dialogue et non point d'affirmation

من گفتگو می کنم ، نه تأیید !  

 

دوشنبه 11/6/1387 - 18:8 - 0 تشکر 55030

به نام مهربانترین

سلام

عشق آبی جان پیشاپیش معذرت میخوام...سوالام ممکنه دوباره ناراحتت کنه
ولی بذار بپرسم خالی شم...خخخب؟
مرسی


1-اون لحظه ای که اون تلفن مشکوک به آقای کلامی شد
و من همش میگفتم چی شده؟
چهره آقای کلامی علی رغم آرام بودن یه جوری بود....
اگه اون لحظه خدا این عنایت رو میکرد که اجازه میداد مرگ مادر آقای کلامی رو عوض کنی با
یه دلخوشیت تو زندگی در حال یا آینده ...اون چی بود؟
منظورم اینه که حاضر بودی چیو بدی تا این اتفاق نیفته؟

2-اون لحظه ای که رفتم دنبال آقای کلامی تا ببینم چه خبر شده
دقیقا چه احساسی داشتی؟
چقدر فکرت اون لحظه مثبت بود؟اولین چیزی که اومد تو ذهنت چی بود؟
(صادقانه بگو حتی اگه تلخه....)

3-اون لحظه ای که صدای گریم رو شنیدی
حاضر بودی از جسم سالم خودت بگذری اما بفهمی مثلا گریه های من به خاطر این بود که
از پله ها افتادم؟!
تا چقدر...مثلا یه دست..یه پا...همش...فلج 99%

4-فکر کن
زبونم لال...زبونم لال...زبونم لال...واقعا ببخش منو مینا جان از ته دلم میگم امیدوارم لال بشم
تا این حرفا رو نزنم...اما اگه اون خبرو...به تو میدادن...زبونم لال...زبونم لال
زبونم لال
میتونستی مثل آقای کلامی بگی راضیم به رضای خدا؟
واقعا چجوری آدمها میتونن راضی باشن از رضای خدا وقتی دیگه عزیزترین کس زندگیشون نیست؟
(و این یعنی همون قله ای که دنبالشم و دیروز فهمیدم حالا حالا ها خبری ازش نیست)


5-
چرا خدا راضی میشه به غصه خوردن ما؟
چرا یه پسر تو این سن و سال باید مادرشو از دست بده؟

6-چرا ماها قدرت درک حکمت خدا رو نداریم؟

7-چرا خدا قدرت درک حکمتشو بهمون نداد

8_چرا ما بنده ها اینقدر راحت طلبیم؟
سوالای بالامو ببین

9-چرا خدا میده و بعد میگیره؟


10-به نظرت الان آقای کلامی بیشتر ناراحته یا مامانش؟
وقتی میبینه پسرش دخترش غصه داره...گریه میکنه و...

11-چرا خدا ماها رو یه جوری آفرید که همدیگرو دوست داشته باشیم؟
اگه این دوست داشتنه نبود زندگی راحت تر نبود؟

12-چه کار کنیم که اونقدر به خدا اطمینان داشته باشیم
که تو اینجور مواقع بتونیم بگیم خدا واسه بنده هاش بد نمیخواد

هوووم...میترسم مثه دیروز شم
پس دیگه نمیپرسم

حالا هم برای بیرون اومدنت از اون حال و هوا و تقویت روحیه برای فردا
اینو من بازش میکنم تا دیگه آبروی مامانتو اینقدر نبری!!


8-      بدترین سوتی عمرتون


( نیشخند ) .. من اگه رو فرم نباشم همش سوتی میدم .. سوتی آبسردكن ! یه سوتی كه بین منو آنشرلی و نوای آسمانیه در پله های تبیان ! .. من كلا رو پله های تبیان زیاد سوتی میدم ! آبروم میره نمی تونم بگم



خانم عشق آبی اونروز تو یکی از اتاق های تبیان آقایی رو میبینن
که شباهت داشته به کسی که قبلا به ایشون جایزه داده بود...خانم عشق آبی هم
سالی یه بار ادا در اوردنشون گل میکنه اونم رو پله های تبیان
همینجور با یه لحن خنده داری داشتن میگفتن این آقاهه شبیه اون آقاهه است و اینا
یک آقایی هم پشت سرما داشتن از پله ها میومدن پایین(شما بخونید آقای تقی زاده/دوستدار یو)
من و نوای آسمانی هم هر کار میکردیم که با چشم و ابرو خانم عشق آبی رو متوجه آقای تقی
زاده کنیم فایده نداشت که نداشت البته من بیشتر میخندیم و بنده خدا نوای آسمانی
چش و چالش به کل کج شد...!
و وقتی دیدن ایشونرو که دیگه کار از کار گذشته بود...
بله...


و آخرین سوال احتمالا
سوال خانم گل در مورد ترین های تبیان
از یه جا کپیش کن و بجواب...

متشکرم
بازم ببخشید اگه ناراحت شدی
یا علی

بگذار سرنوشت هر راهي که ميخواهد برود،راه ه من جداست
بگذار اين ابرها تا ميتوانند ببارند.... چتر من خداست
 

----------------------------------------------------------------
مسئول انجمن خانواده و صندلي داغ
 
دوشنبه 11/6/1387 - 22:44 - 0 تشکر 55073

سلام

خوب جواباتون در مورد بم ترین ساز و سخت ترین ساز اشتباه بود.

اینم آخرین سوالات من:

1- به حس ششمتون چقدر اعتماد دارید؟

2- به نشانه ها در زندگیتون چقدر توجه می کنید؟

3- به ندای قلبتون چقدر گوش می دید؟

4- چقدر به طی کردن مسیر (مسیر زندگی) معتقد هستید؟

5- اگه شیطان رو ببینید ، چه کار می کنید؟

6- اگه چهره واقعی خودتونو ببینید ، چه کار می کنید؟

7- تو زندگیتون برای انجام چه کاری خیلی مشتاق هستید؟

8- با قانون کارما چقدر آشنایی دارید؟ آیا بهش عمل می کنید؟

9- اگه ادعای پیامبری کنید اولین کسی که به شما ایمان میاره کیه؟

10- بازیهای کامپیوتری انجام می دید؟ به چه سبک بازی کامپیوتری علاقه دارید؟

11- در ماه چقدر خرج می کنید؟

12- وقتی ازدواج کنید و اگه یه بار خدایی نکرده ، خدا اونروز رو نیاره همسرتون اتفاقی براش بیفته که احتیاج به مراقبت داشته باشه ، چه کار می کنید. ترکش می کنید یا ازش مراقبت می کنید؟

13- اگه یه نفر بیماری لاعلاجی داشته باشه و بخواد خودشو بکشه ، آیا بهش کمک می کنید که خودشو بکشه؟ چرا؟

14- وقتی داخل ساعت فروشی می شید ، اکثر ساعتایی که خوابیدن رو ساعت ده و ده دقیقه و سی و هفت ثانیه خوابیدن. چرا؟

این چه حرفیست که در عالم بالاست بهشت

هر کجا وقت خوش افتاد، همانجاست بهشت

دوزخ از تیرگی بخت درون تو بود

گر درون تیره نباشد همه دنیاست بهشت

سه شنبه 12/6/1387 - 7:29 - 0 تشکر 55093

- پیگیر اخبار هستی؟

كم و بیش ولی یجورایی از خبرای تكراری خسته شدم

- مطبوعات را مطالعه می کنی؟ بیشتر چه جریده ای را و چرا؟

در گذشته جراید رو قورت میدادم اما الان حوصله روزنامه خوندن ندارم

- تا حالا مورد پرسش یک خبرنگار قرار گرفتی؟ اگه اره به چه مناسبت و چرا و چی جواب دادی؟

تا حالا از من سوال نپرسیدن اما چندتا از معروفاشونو از نزدیك دیدم ( خبرنگار تلویزیون ) ( نیشخند )

- نظرت در مورد خبرنگارها چیه؟

باید ظرفیت بالایی برای روبرو شدن با هر برخوردی رو داشته باشن

- تا حالا اصفهان آمدی؟

نه متاسفانه

- نظرت در مورد این شهر؟

بناهای تاریخیش بی نظیرن

- هر یک از شکلک های مسنجر تو را به یاد کدامیک از بچه های تبیان می اندازه؟

همشونو كه نمی تونم بگم فقط یه چند تایی كه تو ذهنم هست رو میگم :

:derakhshan*  /  :خودم  /  : mona_jooooonam ( شرمنده عزیز ) /  : فال نیك  /  : آقای شجاعتی /  : وقتی من با مهشیدهای صحبت می كنم

 : جهان آرامش /  : خانم گل /  : نوای آسمانی /  : آنشرلی /  : مكلارن ! /  : وقتی من با نوای آسمانی صحبت می كنم !

- چند ساعت در روز نت وقتت را می گیره؟ از این شرایط راضی هستی؟

واستا حساب كنم .. شاید 4-5 ساعت ! / خودم راضیم چرا نباشم ؟ اما خانواده نه ! ( نیشخند )

- چند تا راهکار برای ترک نت ارائه بده ...

اول اینكه آدم باید به اختیار خودش ترك كنه چون اینجوری اثرش ماناست اما اگه به اختیار خودش باشه ترك نمی كنه . مثلا میشه سیستم به مدت یك ماه خراب باشه تا بفهمه كه بدون نت هم میشه زندگی كرد . قبض تلفن زیاد بیاد و از طرف مخابرات قطع بشه و بابا هم نخواد پولشو بده .. نقل مكان كنیم به یه خونه تازه ساخت كه خط تلفن نداشته باشه و بدلیل خرج زیاد برای ساخت خونه حتی پول خرید خط هم نداشته باشی .. دیدی كه همشون از روی جبر بودن ولی اثرشون كوتاه مدته !

- بهترین پستی که تا حالا توی انجمن ها خوندی چی بوده و نویسنده ی آن کی بوده؟

زیاد بودن ، نمی تونم یكیو مارك كنم

- تا حالا شعر گفتی؟ برامون بنویس ...

شعر كه گفتم اما چه شعری !!! جام جهانی 2002 بود كه از فرط نگرانی یه شعر از خودم بروز دادم اما برای حفظ آبرو از ثبت آن معذورم

- به سیاسی بودن دانشگاه ها اعتقاد داری؟ به نظرت دانشجو تا چه حد باید سیاسی باشه؟

مرسی از سوالی كه پرسیدی ، اتفاقا می خواستم تاپیكشو بزنم ( نیشخند ) .. دانشگاهها الان بیشتر محیط سیاسی داره تا آموزشی متاسفانه / دانشجو باید فكر كارهای حال حاضرش باشه تا بعدا 40 ترم تعلیق نشه ! .. دانشگاه رو نباید فدای سیاستش كنه

- فضای حال حاضر حاکم بر دانشگاه ها را از نظر فرهنگی و سیاسی چطوری ارزیابی می کنی و به نظرت برای رسیدن به وضعیت مطلوب چه اتفاقاتی باید بیفتد؟

از نظر فرهنگی و سیاسی به اصطلاح فضای باز و آزادی شده اما دیگه شورش داره درمیاد / برای جواب به این سوال یكی از دانشگاهها اومد جلوی چشمم و فقط می تونم بگم : متاسفم ! .. وقتی مثلا دانشجو با ترس و لرز یه تیپ خفن ! میزنه و میاد جلوی در دانشگاه و بهش هیچ تذكری داده نمیشه خوب اونم كارشو بیشتر ادامه میده .. نمیگم فشار رو دانشجو باشه نه ! برخورد منطقی از سوی رده بالاهای دانشگاه

- انجمن فرهنگ و هنر را نقد کن ...

بیشتر به هنر پرداخته میشه تا فرهنگ در صورتی كه ما برای هرچی میگیم باید فرهنگ سازی بشه . به این بخشش هم توجه كن

سه شنبه 12/6/1387 - 8:35 - 0 تشکر 55096

ولی بذار بپرسم خالی شم...خخخب؟

باشه بپرس

1-اون لحظه ای که اون تلفن مشکوک به آقای کلامی شد و من همش میگفتم چی شده؟ چهره آقای کلامی علی رغم آرام بودن یه جوری بود....

آره منم حس كردم و اونجا بود كه دیگه رسما قلبم داشت میومد تو دهنم

اگه اون لحظه خدا این عنایت رو میکرد که اجازه میداد مرگ مادر آقای کلامی رو عوض کنی با یه دلخوشیت تو زندگی در حال یا آینده ...اون چی بود؟ منظورم اینه که حاضر بودی چیو بدی تا این اتفاق نیفته؟

یه چیز بگم ؟ شاید كاری برای جلوگیری از این اتفاق نمی كردم می دونی چرا ؟ همین كتابی كه تازه خریدم توش مطالب جالبیه در مورد مرگ .. اینكه بیشتر اونایی كه به حال احتضارن و خونواده هاشون برای شفا توسل می كنن به اماما شاید خودشون راضی نباشن .. مثلا یكی بود بعد از اینكه حالش خوب شد به مادرش گفت چرا برای خوب شدنم دعا كردی ؟ حضرت عزرائیل با یه لباس سفید و چهره ای خوشگل اومده بود ،‌پیامبر و امیرالمومنین هم اومده بودن منو با خودشون ببرن اما دیدم كه موسی بن جعفر اومد و به پیامبر گفت مادرش به من توسل كرده پس الان نبرینش . شاید بهترین زمان برای رفتن همون موقع بوده

2-اون لحظه ای که رفتم دنبال آقای کلامی تا ببینم چه خبر شده دقیقا چه احساسی داشتی؟

یه حس بد .. گلوم سنگین شده بود

چقدر فکرت اون لحظه مثبت بود؟اولین چیزی که اومد تو ذهنت چی بود؟ (صادقانه بگو حتی اگه تلخه....)

اون لحظات جوری نبود كه فكر مثبت بكنم

3-اون لحظه ای که صدای گریم رو شنیدی حاضر بودی از جسم سالم خودت بگذری اما بفهمی مثلا گریه های من به خاطر این بود که از پله ها افتادم؟! تا چقدر...مثلا یه دست..یه پا...همش...فلج 99%

اون گریه های و هق هق ها واسه افتادن از پله نبودااااا ! .. تو چرا میخوای منو ناقص كنی ؟ با یه چیز دیگه قیاس كن

4-فکر کن زبونم لال...زبونم لال...زبونم لال...واقعا ببخش منو مینا جان از ته دلم میگم امیدوارم لال بشم تا این حرفا رو نزنم...اما اگه اون خبرو...به تو میدادن...زبونم لال...زبونم لال زبونم لال میتونستی مثل آقای کلامی بگی راضیم به رضای خدا؟

احساسات دختر و پسر فرق می كنه .. آقای كلامی روحش اونقدر بزرگ هست كه اون جمله رو گفت ولی دیدی با اینكه مادر ایشون بود اما منی كه تو تنهایی خودم هم اشك نمی ریزم قانون خودمو زیر پا گذاشتمو در ملا عام ! گریه كردم ( اشكای منم وقتی غصه دارم دیدی ) .. شاید منم بگم اما نه در همون مرحله اول

واقعا چجوری آدمها میتونن راضی باشن از رضای خدا وقتی دیگه عزیزترین کس زندگیشون نیست؟ (و این یعنی همون قله ای که دنبالشم و دیروز فهمیدم حالا حالا ها خبری ازش نیست)

به خاطر همون اعتمادی كه بخدا دارن .. چون روحشون بزرگه

5- چرا خدا راضی میشه به غصه خوردن ما؟ چرا یه پسر تو این سن و سال باید مادرشو از دست بده؟

از این سان كه دوستمان دارد / حتما بهترین زمانش همین موقع بوده

6-چرا ماها قدرت درک حکمت خدا رو نداریم؟

اگه می دونستیم پس دیگه قیامت برای چی بود ؟ ممكنه امروز ندونیم اما بعدا می فهمیم

سه شنبه 12/6/1387 - 8:37 - 0 تشکر 55097

-7چرا خدا قدرت درک حکمتشو بهمون نداد ؟

جواب سوال بالایی

8_چرا ما بنده ها اینقدر راحت طلبیم؟ سوالای بالامو ببین

چون همیشه همه چی جلومون بوده پررو شدیم !

9-چرا خدا میده و بعد میگیره؟

چون همه چی امانته .. امانت رو هم یه روز میدن و بعد می گیرن

10-به نظرت الان آقای کلامی بیشتر ناراحته یا مامانش؟ وقتی میبینه پسرش دخترش غصه داره...گریه میکنه و...

هر دوشون ناراحتن اما مادر آقای كلامی بیشتر .. نمیخوام متن كتاب رو بنویسم اما كسانی كه فوت می كنن تا وقتی كه توی قبر گذاشته بشن همش به فكر خانواده شون هستن

11-چرا خدا ماها رو یه جوری آفرید که همدیگرو دوست داشته باشیم؟ اگه این دوست داشتنه نبود زندگی راحت تر نبود؟

چون آفریننده مهربونه ، اساس آفرینشمون رحمت و مهربونی بوده .. خدا بهمون دل داده تا همدیگه رو دوست داشته باشیم .. ببین دلیل این همه جنگ چیه ؟ چون انگار عاطفه از دل خیلیا رفته .. این زندگی راحته ؟

12-چه کار کنیم که اونقدر به خدا اطمینان داشته باشیم که تو اینجور مواقع بتونیم بگیم خدا واسه بنده هاش بد نمیخواد

باهاش صاایرانی دوست شیم

---------

خانم عشق آبی اونروز تو یکی از اتاق های تبیان آقایی رو میبینن
که شباهت داشته به کسی که قبلا به ایشون جایزه داده بود

ببین سوتی منو دستكاری نكن ! اون آقایی كه به من نه ! به آبجیم جایزه داده بودن شبیه یكی از كاربرای قدیمی تبیان بود ! آخرشم نپرسیدین شبیه كی ؟

بهدشم چرا من لو میدی ؟ حالا خوبه اون یكیو نگفتی !!!!!

آخرین سوال احتمالا سوال خانم گل در مورد ترین های تبیان از یه جا کپیش کن و بجواب...

ببین من الان می تونم جوابشو بدم اما این سوالو همیشه مدیر می پرسه ! پس این سوال رو نگه میداریم تا مدیر بیاد به این صندلی سر بزنه و خودش بپرسه . باشه ؟

متشکرم

قابل نداشت

بازم ببخشید اگه ناراحت شدی

اشكال نداره

سه شنبه 12/6/1387 - 11:1 - 0 تشکر 55114

به نام خدایی که همیشه در قلب ماست

سلام

با اتفاقی که افتاده همه بیحال شدن و دیگه سرد شدن، حق دارن از دست دادن مادر دوست عزیزمون غم بزرگی رو به همه وارد کرد، خدارحمتش کنه
اینبار سوالاتم رو یکم متفاوت میکنم، این سوالات همش واقعی هست، یعنی واقعا اتفاق افتاده
1. فرض کنین یه دختر 17 ساله باشین، از 9 سالگی بیماری قلبی داشته باشین، بعد از سالها یه قلب قابل اهدا برای شما پیدا بشه، و یه دختر 11 ساله همزمان با شما نیاز به اون قلب داره، اولویت با شما هست، حال شما بدتره، چیکار میکنین؟ قلب رو میدین به اون دختر یا سلامتی خودتون و پایان 8 سال درد؟
2. حالا خودتون رو بزارین جای دوست یا همراه، یا خواهر اون دختر، بگه میخواد قلب رو ببخشه به اون دختر 11 ساله، بگه: اون بیشتر از من فرصت زندگی کردن داره، و اصرار بر بخشش قلب اهدایی داشته باشه، شما چی بهش میگین؟
3. فرض کنین اون دختر بهتون بگه میخواد اعضای بدنش رو در زنده بودن اهدا کنه، تا زنده هست، اعضای بدنش رو اهدا کنه، دکترا قطع امید کردن و یه هفته بیشتر زنده نیست، شما چی بهش میگین؟
4. یکی از کلیه ها و مغز استخوانش رو اهدا کنه و چندین نفر رو از مرگ نجات بده، بعد از عمل خود به خود به خواست خدا، رگ مسدود قلبش باز بشه، حال خودتون رو شرح بدین؟
5. خودتون رو بزارین جای اون، بدون یه کلیه و مغز استخوان، دیگه نتونید راه برید و مجبورید روی ویلچیر بشینین، و شرایطی سختر از قبل داشته باشین، آیا پشیمون میشین از کارتون؟
6. اگر خبر فوت همین دختر رو بهتون بدن، چه حالی میشین؟
7. بعد از مدتی، متوجه بشین اون دختر هنوز زنده هست و اون کسی که خبر رو داده به شما از روی عداوت و دشمنی با اون عزیز یا شما، از عمد اینطوری خبر رو به شما داده، حال خودتون رو تفسیر کنین؟
8. بعد ها ازش کیفیت ماجرا رو میپرسین و متوجه میشین که، یکی دوست نداشته این زنده بمونه، بنا به دلیلی بهش حسودی میکنه و باهاش دشمنی داره، چندین بار به طروق مختلف خواستگار مرگ این دختر بوده، اگر روزی ببینینش چی بهش میگین؟
9. همون شخص با قصاوت و عداوتی که داشته، کاری کرده که این دختر حالش بدتر بشه، و تو این سن سکته قلبی دوم رو داشته باشه، بعد از مدتی طولانی از اغما به هوش بیاد، چیکار میکنین؟
10. از سوال 7 تا 9 خودتون رو بزارین جای اون دختر و جواب بدین؟
11. خودتون رو بزارین جای اون دختر، بعد از به هوش اومدن و بهبود نسبی، متوجه بشین در ایامی که در اغما بودین، حتی تدارک مراسم ختم شما رو هم داده باشن، چه حالی میشین؟
12. بعد از چند ماه از این ماجرا، طی انجام چند آزمایش دکترون با گریه برگرده بهتون بگه، بیماری دیگری هم دارین، سرطان خون دارین، وقتی به عنوان اولین کسی که خبر رو میشنوه متوجه بشین، چه کار میکنین؟
13. از خدا شکایت میکنین، که چرا این همه درد برای شما باید باشه، تو سن 18 سالگی این همه درد؟
14. فکرش رو کنین تو این سن، فوت چندین نفر از دوستان همسن خودتون رو ببینین، هرکسی که دوستش دارین میره، ولی شما با شرایطی بدتر، چندین بار تا مرز مرگ پیش رفتین، راحتر بگم واقعا مرده باشین، ولی بازم خدا بهتون عمر دوباره بده، تو این موقعیت باشین، میتونین شرح بدین حال خودتون رو؟
15. به شما بگن بهش خبر بدین که بیماری جدیدی دچار شده، یا ارتحال بهترین دوستانش رو از شما بخوان بهش بدین، چجوری میگین؟
16. روحتون از بدن جدا بشه و همه چیز رو به چشم ببینین، شکل واقعی آدمها رو ببینه، مادر و پدر نگران پشت اتاق عمل، خودتون رو روی تخت بیمارستان، چه حالی پیدا میکنین؟
17. در ادامه سوال قبلی، صدای یکی از عزیزترین کسانی که از دست داده بودین رو بشنوین، ولی نبینین، فقط حس کنین هست و صداش رو میشنوین، بهتون بگن ما اومدیم مواظب تو باشیم نگران نباش، چه احساسی پیدا میکینن؟
18. تا حالا قسمت نشده باشه برین زیارت حرم امام رضا (ع)، تو همین حالات، برین زیارت حرم امام رضا تو مشهد، چی ازش میخواهین؟
19. بعدش بیدار بشین و ببینین همش خواب بوده، و برای دیگران تعریف کنین، ولی همه به شما بخندن و بگن، خالی نبند، خیال بافی کردی، هیچ کس باور نکنه، چه حالی میشین، خودتون هم باور میکنین خواب باشه؟
20. این چیزهایی که گفتن همش واقعی بود، با توجه به شناختی که از این دختر پیدا کردین، اگر ببینیش چی بهش میگین؟ میتونین شخصیتش رو تفسیر کنین؟
ببخشید اگر با سوالاتم ناراحتتون کردم، انشاالله همیشه سالم و سلامت باشین، و هرگز دچار بیماری نشین، ببخشید یادم رفت، حلول ماه مبارک رمضان بر شما هم مبارک.

التماس دعا

كار ما نیست شناسائی "راز" گل سرخ
كار ما شاید این است
كه در "افسون" گل سرخ شناور باشیم...
چهارشنبه 13/6/1387 - 9:43 - 0 تشکر 55238

خوب جواباتون در مورد بم ترین ساز و سخت ترین ساز اشتباه بود

چقدر بد ! آخه من در مورد سخت ترین تار رو شنیده بودم اما بم ترین رو خودم حدس زدم چون صداش بمه از این ساز خوشم نمیاد

1- به حس ششمتون چقدر اعتماد دارید؟

بعضی وقتا خوب آنتن میده

2- به نشانه ها در زندگیتون چقدر توجه می کنید؟

اگه حواسم جمع باشه و پرت جایی نباشه توجه می كنم .. راهنمای خوبی می تونن باشن

3- به ندای قلبتون چقدر گوش می دید؟

بیشترین ضربه هایی كه خوردم به خاطر گوش دادن به ندای قلبم بود !

4- چقدر به طی کردن مسیر (مسیر زندگی) معتقد هستید؟

سوالو دقیق متوجه نمیشم

5- اگه شیطان رو ببینید ، چه کار می کنید؟

شاید در جا خشكم بزنه یا شایدم بگم : اعوذ بالله من الشیطان الرجیم

6- اگه چهره واقعی خودتونو ببینید ، چه کار می کنید؟

فك می كنم از خودم متنفر بشم

7-تو زندگیتون برای انجام چه کاری خیلی مشتاق هستید؟

از خواب پاشم بیام نت ( نیشخند )

8- با قانون کارما چقدر آشنایی دارید؟ آیا بهش عمل می کنید؟

كارما دارما ؟ شاید عامیانش این باشه كه فلانی ! خدا كه منو زده ! تو دیگه نمك رو زخمم نپاش ! تا حدودی بهش اعتقاد دارم .. اثرات كارهای بدمون رو ممكنه توی همین دنیا ببینیم مثل بیماری ،‌فقر یا حادثه ها

9- اگه ادعای پیامبری کنید اولین کسی که به شما ایمان میاره کیه؟

( نیشخند ) .. یكی از آشنایان

10- بازیهای کامپیوتری انجام می دید؟ به چه سبک بازی کامپیوتری علاقه دارید؟

الان وقت و حوصلشو ندارم .. اما چیكن اینودرز یا قارچ خور یا بازیهایی كه اینجوری امتیازیه خوشم میاد .. mah jong و پازل هم بازی می كنم .

11- در ماه چقدر خرج می کنید؟

كم . پول تاكسی و اتوبوس و گاهی وقتا سیر كردن شكم !

12- وقتی ازدواج کنید و اگه یه بار خدایی نکرده ، خدا اونروز رو نیاره همسرتون اتفاقی براش بیفته که احتیاج به مراقبت داشته باشه ، چه کار می کنید. ترکش می کنید یا ازش مراقبت می کنید؟

مامانم یادمون نداده كه در مشكلات اینجوری شونه خالی كنیم

13- اگه یه نفر بیماری لاعلاجی داشته باشه و بخواد خودشو بکشه ، آیا بهش کمک می کنید که خودشو بکشه؟ چرا؟

من كمكش نمی كنم .. خونش میفته گردنم و باید پاسخگوی خدا باشم

14- وقتی داخل ساعت فروشی می شید ، اکثر ساعتایی که خوابیدن رو ساعت ده و ده دقیقه و سی و هفت ثانیه خوابیدن. چرا؟

نمی دونم ؟ واسه منم همیشه سوال بوده .. اگه جوابشو می دونین بگین

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.