روشنگرى چیست؟ در پاسخ به یك پرسش (1785)
كانت این مقاله را در سال 1785 و در پاسخ به سؤال «روشنگرى چیست» در یكى از نشریات به دست انتشار سپرد كه در آن ضمن تعریف روشنگرى و نقش روشنگران، نخستبه ارزیابى خود از انقلاب سیاسى مىپردازد كه به نظر او، انقلاب شاید بتواند به خودكامگى فردى و سركوبگرى سودپرستانه یا خودكامه پایان دهد، اما هرگز نمىتواند شیوه اندیشیدن را چنان كه باید اصلاح كند، برعكس، به جاى پیشداوریهاى كهنه، رشتهاى از پیشداوریهاى تازه درگردن تودههاى اندیشه باخته مىافكند . اندیشه ضدیتبا روش انقلاب سیاسى یعنى روش خشونتآمیز براى تغییر بنیادین یكمرتبه و برانداختن نظم قانونى و قدرت مستقر، تقریبا به صورت یك ایده ثابت و پایدار در تمامى آثار سیاسى كانت در آمدهاست . كانت در تمامى آثار سیاسى خود، همواره براى تحقق هدف اصلاح نظام سیاسى، بر روش تدریجى، آرام، مسالمتآمیز و قانونى تاكید دارد . به نظر او، شكل سازمان قدرت - یعنى این كه نوع حكومت، پادشاهى، آریستوكراسى و یا دموكراسى باشد - اهمیت ندارد; بلكه طرز حكومت كردن یعنى شیوه كاربرد قدرت به صورت محدود (جمهورى) و یا به صورت نامحدود (استبدادى) مهم است . براى این كه طرز حكومت كردن درستشود، باید به تدریج نگرش و منش حاكمان و مردم تغییر كند; امرى كه از عهده انقلاب برنمىآید .
اگر روشنگرى، در معناى عام آن، خروج از نابالغى; یعنى بهرهگیرى از خرد خویش است، این امر در عرصه سیاست چگونه قابل تحصیل است . كانت در اینجا، حداقل به چهار محور اساسى اشاره مىكند .
اول; به كاربستن آزاد خرد در امور عمومى و همگانى . در امور عمومى، مشترك و همگانى، نباید هیچ مانعى براى اندیشیدن و خردورزى كه غایت هستى انسان و غایت وجودى اوست، وجود داشته باشد . این كاربرد همگانى عقل خویش را مىباید همواره آزاد گذاشت و این یگانه ابزارى است كه مىتواند آدمیان را به روشنگرى برساند . البته در امور سازمانى و حرفهاى - یا همان دستگاههاى بوروكراتیك - باید فرمانبردارى را بر كاربرد آزاد خرد ترجیح داد .
دوم; نقادى در تمامى امور عمومى و همگانى . نقد و سنجشگرى با روشنگرى، در اندیشههاى كانت، چنان در هم تنیده شده و یك رابطه ارگانیكى و غیرقابل تفكیك پیدا مىكنند كه كاربرد آزاد خرد به معناى امكان نقادى امور درمىآید . نقادى، یك سنجش و ارزیابى براساس خرد خویش است; البته آنگاه كه خرد تنها با تامل در خویش و نه معطوف به منافع و نتایجبه وارسى مىپردازد .
سوم; آنگاه كه قانونگذارى در یك روند مرتبط با «اراده عمومى» و «بحث آزاد عقلانى» صورت گیرد، روشنگرى در عرصه سیاسى تجلى یافته است . در اینجا كانت معیار ارزیابى قانون عادلانه و عقلانى را بیان مىكند . به نظر او، معیار سنجش آن چه به عنوان قانون بر مردم وضع مىشود این است كه آیا آن مردم هرگز خود چنان قوانینى را بر خویش وضع مىكردند یا نه؟ قانونى را كه مردم حق ندارند در باره خود وضع كنند، پادشاه نیز به طریق اولى چنین حقى ندارد; زیرا كه اعتبار قانونگذارى پادشاه از این نشات مىگیرد كه وى اراده عموم مردم را در اراده خود وحدت مىبخشد و باز مىتاباند .
در چنین نظم سیاسى، كه هم امكان روشنگرى در آن است و هم خود حاصل روشنگرى است، هركس مجاز است اندیشههاى خود را در باره شیوه بهتر نگارش متنهاى قانونى آشكارا با همگان در میان نهد; در زمینه قانونگذارى نیز خطرى در میان نخواهد بود حتى اگر این اندیشهها با بازسنجى بىپرده قانونهایى كه پیش از آن تصویب شدهاند، همراه باشد .
چهارم; آزاد بودن مردم در تعقیب و پیگیرى غایات خود . اگر حكومت و نظم سیاسى با اصول فوق هماهنگ باشد، اتباع و شهروندان خود را آزاد مىگذارد تا در چارچوب قانون، هر آنچه براى رستگاریشان ضرورى است را انجام دهند . به نظر كانت، تنها در این نظام سیاسى است كه آزادى با نظم عمومى، وحدت و یگانگى پیدا مىكند . این خطوط چهارگانه تقریبا بدون تغییرى قابل ملاحظه، در تمامى آثار سیاسى بعدى كانت مشاهده مىشود ..