دنیای روانی معلولین حسی
محیط اطراف همه انسانها به وسیله سه پارامتر تصویر ، صوت و لمس اشیا و اجسام قابل درك است. مهمترین نكته ای كه در روانشناسی معلولین حسی باید به آن توجه كرد این است كه بدانیم آنها همواره در درك محیط اطراف خود از یكی از این سه فاكتور محروم هستند. این شناخت ما را كمك میكند كه بتوانیم در برخورد با معلول حسی موفق تر باشیم.
معلول حسی پیوسته این دغدغه را دارد كه به دلیل نقص یكی از ورودیهای اطلاعاتی خود اطلاعات ناقصی را از محیط دریافت كند ، لذا این تكلیف بر اطرافیان او واجب می شود كه محیط اطراف را به گونه ای در ذهن او القا كنند كه نقص حسی موجب آزار و تشدید احساس كمبود او نشود. در حقیقت اطرافیان یك معلول حسی بایستی نقش حس معلول او را ایفا كنند.
پیش از این در بررسی معلولیت حركتی گفته شد معلولیت مجموع شرایطی است كه موجب می شود شخص نتواند همچون سایر افراد جامعه زندگی كند. به عبارتی دیگر معلولیت بنا بر نوع خود منجر به ظهور ناهنجاری در فرد می شود. بر اساس این تعریف معلولیت حركتی را ناهنجاری حركتی فرد به خاطر نداشتن شرایط و لوازم ارائه رفتار عادی در نظر می گیریم.
باید توجه داشت كه تنوع معلولیت های حركتی از معلولیتهای حسی بسیار بیشتر است ، لذا مشكلات این گروه از معلولین نیز افزونتر است.
گروهی از معلولیتها مانند معلولیت دست ، پا و قطع نخاع در جامعه شناخته شده تر هستند. با این همه به نظر می رسد این قشر از معلولین نیز مانند معلولین حسی از امكانات بسیار محدودی در جامعه بر خوردارند.
جدا از بحث شهر سازی نامطلوب كه تردد معلولین حركتی را بسیار دشوار ساخته است ، مشكلاتی مانند محرومیت از تحصیل مطلوب ، اشتغال و بهره گیری از امكانات عمومی شهر نیز سر فصلهای مهمی در فهرست مشكلات این گروه است.
غیر از معلولینی كه تنها یكی از اعضایشان دچار مشكل است افرادی نیز مانند آسیب دیدگان مغزی cp وجود دارند كه به علت نارسایی سلولهای حركتی در مغز تمام حركاتشان دچار اشكال و ناهنجاری است. متاسفانه ناهماهنگی شدید حركتی آسیب دیدگان مغزی در بسیاری از موارد از سوی جامعه منجر به كم توان ذهنی شناخته شدن ، می شود ، باز گو كردن مشكلات این قشر از معلولان توسط فردی كه خود با این مشكل رو به روست نه تنها كار دشواری نیست بلكه فرصت خوبی برای نوشتن درد دلهای خود است. دردهایی كه ناشی از عدم آگاهی جامعه از چگونگی رفتار با معلول بخصوص معلول آسیب دیده مغزی است.
آسیب دیده مغزی تمام كانالهای ارتباطی اش با دیگران دچار اختلال است. گفتاری نامفهوم دارد و به علت مشكل حركتی دست ، از نوشتن واضح و دقیق سخن خود نیز عاجز است. كودكان كوچه و خیابان با وحشت از او گریخته ، یا او را به تمسخر میگیرند و افراد دیگر با ترحم به او مینگرند و گاه هنگام راه رفتن در كف دستش پول میگذارند.
فرهنگ ارتباط با این معلولیت در جامعه ما بسیار نادرست است. همانطور كه گفتیم تشخیص غلط این بیماری و اشتباه گوفتن آن با كم توانی ذهنی گاه ممكن است كه آسیب دیده مغزی را یك عمر از تحصیل محروم و او را در خانه حبس كند. هر چند تحصیل این نوع افراد نیز در جوامع توسعه نیافته بسیار دشوار است. مدارس استثنایی به علت ناكافی بودن تجهیزات غالبا از رساندن این افراد به سطوح عالی عاجزند یا خود فرد به علت كمی امكانات ناچار به انصراف از تحصیل می شود. مدارس عادی نیز نمی توانند به این معلولین سرویس آموزشی مناسب بدهند.
این در حالی است كه امروزه جوامع اروپایی سیاست عادی سازی را پیش گرفته و این امكان را فراهم آورده اند كه معلولین جسمی حركتی نیز در مدارس عادی تحصیل كنند. این امر باعث می شود كه این گونه افراد در روند تطبیق خویش با محیط و سایر دانش آموزان به پیشرفتهای جسمی دست یابند.
با این اوصاف میتوان دنیای روانی فرد آسیب دیده مغزی را شناخت. تواناییها و ناتواناییهای او برای افراد جامعه حتی خانواده اش شناخته شده نیست. زیرا برنامه های روانی ، استقلال نسبی را برای او به ارمغان آورده كه این نسبیت به وضوح بر همگان واضح نیست. نكته قابل توجهی كه باید افراد جامعه آن را مد نظر قرار دهند آن است كه معلولیت جسمی حركتی به كمك برنامه های درمانی قابل بهبود است. اما از آنجایی كه این بیماری یك نوع بیماری مغزی است در روند درمان فشار قابل توجهی به مغز وارد می آورد ، از این رو امداد روانی فرد آسیب دیده مغزی از اهمیت بالایی برخوردار است و داشتن آرامش و انگیزه در درمان این بیماری بسیار موثر است. آرامش به معلول آسیب دیده مغزی این امكان را می دهد كه بتواند فرماندهی مغزی خود را قدرتمند ساخته و آسان تر به اعضای خود فرمان دهد. همچنین انگیزه و داشتن ذهنیتی زیبا از آینده اجتماعی خود به او كمك می كند تا دشواریهای درمانی خود را با تحمل بیشتری پشت سر گذارد.
سید محسن حسینی طاها