تاریخچه
توحید درمانى به صورت كنونى, یك تاریخچه 25ساله دارد. مى توان گفت توحید درمانى تركیب طبیعى برداشت اسلامى از سرشت و فطرت انسان و نظریه و روش درمان روان شناسى انسان گرا است. باایجاد توحید درمانى براى اولین بار نظریه اسلام به عنوان یك نظریه روان شناختى جدید و یك شیوه روان درمانى شكل گرفته است. گرچه توحید درمانى در بستر تأكید اسلام بروحدت, به عنوان اصل حاكم در عالم, پدید آمده, پیشینه پربار مشتركى با رویكردهاى انسان گرا (humanistic), گشتالتى (gestalt), وجودى ـ پدیدارشناختى(existential-phenomenological), شخص محور(person-centered) و شناختى(cognitive) دارد.
مؤلف كه یك پیشینه خانوادگى وابسته به اندیشوران اسلامى را دارد, مطالعات روان شناختى خود را در ایران در اوایل دهه 1970 آغاز كرده است. این مطالعات با تجدید حیات چشم گیر تفكّر اسلامى در بسیارى از نقاط جهان مصادف بوده است. اندیشوران برجسته معاصر, همچون مرحوم علامه سید محمدحسین طباطبایى و مرحوم علامه سید محمدحسین حسینى طهرانى, روشنى تازه اى به حكمت چندصدساله اى بخشیدند كه در آثار فلاسفه اى همچون صدرالدین محمد شیرازى و حاج ملاهادى سبزوارى, یافت مى شد.
این نویسندگان در تجدید حیات اندیشه/ تفكّر اسلامى نقش داشتند و نشان دادند كه اسلام فراتر از صرفاً مجموعه اى از اعمال و رفتارهاى دینى است. نقش حیاتى اسلام در مواجهه با دغدغه هاى امروزى و اهمیت آن به عنوان روش زندگى یك پارچه و هماهنگ با همه مخلوقات و راه پویاى رشد و تكامل انسان مورد توجه قرار گرفت. محور این تفكر دیدگاه اسلام در مورد سرشت مثبت انسان و استعدادهاى اوست كه موانع رشد را مى شناساند و خطوط كلى اهداف و ارزش ها را ترسیم مى كند.
شعر عرصه اى تجربى براى این تجدید حیات فراهم كرد. فهرست جامع پیش گامان توحید درمانى شامل دو شاعر بزرگ, جلال الدین محمد بلخى معروف به مولوى یا رومى و شمس الدین محمد شیرازى معروف به حافظ مى باشد. این شاعران هر یك با سبك و سیاق منحصر به فرد خود با تعیین یك جایگاه محورى براى شوق معنوى و تقلاى انسان در سازگار كردن نفس با فضیلت بصیرت فوق العاده ى خود را در مورد شخصیت انسان به نمایش گذاشتند. اشعار آنان, كه از جهاتى فراتر از صورت و محتوى است, اغلب احوال و تجاربى را برمى انگیزد كه زندگى خوانندگان آن اشعار را متحول مى كند.
این احیا تفكرات دینى, به روشنى بیانگر و تأییدكننده حقیقت و نیازباطنى عمیقى بود كه در آن هنگام بسیارى از مردم احساس و تجربه مى كردند. این تفكرات دینى به برقرارى تعادل بین جهان مادى و معنوى و درك رابطه بین انسان و پروردگاركمك مى كند. اشتیاق نسبت به این اندیشه ها در قالب جنبشى كه مرزهاى طبقه اى و نسلى را درنوردید, در سراسر فرهنگ ایران گسترش یافت. و اسلام, با دریافت جدید آن, براى بسیارى سرچشمه معناى زندگى شد.
مؤلف, دوره كارشناسى ارشد روان شناسى را در دانشگاه بین المللى ایالات متحده
(United States International University), در سن دیِگو, واقع در كالیفرنیا ادامه داد كه در آن زمان مركز معروفى در مطالعات انسان گرایانه بود. جمع اساتید مدعوى همچون ویكتور فرانكل, كارل راجرز(Carl Rogers), آلبرت الیس(Albert Ellis) و جِى. اف. تى. بیوجنتال(J.F.T. Bugental), با اعضاى هیأت علمى تمام وقتى همچون هارولد گرینولد(Harold Greenwald) تكمیل گردید. جالب توجه بود كه, نظریه و فلسفه انسان گرایانه منعكس كننده چند اصل كلیدى در تفكر اسلامى است. بسیارى از الگوهاى انسان گرایانه در روان درمانى و نیز نظریه هاى زیربنایى شان چنان با تفكر اسلامى هماهنگ بود كه گویى هر دو از منبع دانش مشتركى نشأت مى گرفتند. اشتیاق به ایجاد نظریه اى كه مفاهیم محورى مشابه را در قالب این دو نظام بیان كند, رفته رفته فزونى گرفت و این كه بتوان پل هایى از تفاهم بین اسلام و روان شناسى ایجاد كرد, امكان پذیر به نظر آمد.
اطلاعات بیشترى در مورد زیربناى انسان گرایانه توحید درمانى طى تحقیق دوره كارشناسى ارشد, در مؤسسه مطالعات اسلامى دانشگاه مك گیل(Institute of Islamic Studies, McGill University) به دست آمد. جالب این كه بیشترین كمك به توحید درمانى نه از بخش مطالعات اسلامى, كه تأكیدش بیشتر بر تفسیرهاى خاص خود از نظریه و تاریخ اسلام بود, بلكه از دروس اختیارى بود كه در گروه هاى فلسفه و مطالعات معنوى حاصل شد.
ازمطالعه فلسفه یونان كه به مسائلى همچون ماهیت خیرونیكى, علل غایى و جامعه خوب مى پرداخت, استفاده اى كه به دست آمد, تقویت مهارت هاى انتقادى و منطقى بود. بخش مطالعات معنوى (pastoral studies) آثار نظریات گوردون آلپورت(Gordon Allport), آبراهام مزلو(Abraham Maslow) و گابریل مارسل(Gabriel Marcel) را ارائه مى كرد. اینها عناصر اصلى و مبناى نظریه توحیددرمانى را تشكیل مى دادند. آرا و نظرهاى آلپورت در مورد ارزش ها و اهمیت ارزش هاى دینى به منزله نیروهاى وحدت بخش در شخصیت انسانى, كاوش مزلو براى (شخص بافضیلت در جامعه سالم) و نظریه اش درباره رشد وجودى در مقابل رشد ناقص, همگى به دل مى نشست و جاى خود را در این نظریه در حال نضج پیدا مى كرد. احترام و توجّه مارسل به انسان و تأكیدش بر ارزش ها و نیزعقیده اش درباره ارتباط انسان با پروردگار به عنوان بخش اساسى تجربه كامل انسانى الهام بخش و ترغیب كننده بود.
توحید درمانى در طى مطالعات دوره دكترى در مؤسسه روان شناسى انسان گرا (Humanistic Psychology Institute), كه اكنون به مؤسسه سِى بروك(Saybrook Institute) معروف است, رشد بیشترى پیدا كرد. در این مؤسسه مؤلف در كنار استنلى كریپنر (Stanley Krippner), به عنوان حامى و مشاور ارشد, بدون هیچ گونه محدودیتى توانست درك و شناختش را از اسلام و نظریات روان شناسى كه با قوت زیاد در حال رشد و هم گراشدن بودند, به طور تام و تمام به شكوفایى برساند. رساله دكترى كه عنوان آن دین به منزله عاملى در توحید, عاملى در سلامت روان (Religious commitment as a factor in personality integration, a factor in mental health) بود, با نظارت استاد راهنما استنلى كریپنر و رولو مى(Rollo May) به عنوان یكى از اساتید مشاور, نظریه توحید درمانى را تقویت بخشید.
در این اثر تحقیقى, توحید یك عامل اساسى در سلامت روان شناخته شد و نیز نشان داده شد كه توحید از طریق تمركز و تأكید بر اهداف و ارزش ها به دست مى آید. نتایج تحقیقات نشان داد ارزش هاى دینى بیش از سایر ارزش ها توانایى به وحدت رساندن شخصیت را دارند, مشروط بر این كه دین به طور واقعى و اصیل پذیرفته شده باشد.
توحید درمانى اولین بار به وسیله مؤلف در بازگشت به ایران و پذیرش كرسى تدریس در دانشگاه فردوسى مشهد به كار گرفته شد. مؤلف در كسوت رئیس گروه روان شناسى, مدیر مركزمشاوره و بهداشت روانى دانشگاه و پایه گذار دوره كارشناسى ارشد روان شناسى بالینى به تدریس, ارائه و به كارگیرى توحید درمانى پرداخت. صدها نفر از دانشجویان دوره كارشناسى و تعدادمعتنابهى فارغ التحصیل كارشناسى ارشد در این شیوه آموزش دیدند. در فرهنگى كه روان درمانى تقریباً ناشناخته بود, لیست انتظار بلندى براى این تجربه منحصر به فرد, در مركز مشاوره و بهداشت روانى كه در خدمت عموم و نیز جامعه دانشگاهى بود, تشكیل شد.
متأسفانه, همانند بسیارى از نقاط دیگر جهان, ساختار دانشگاه همیشه با ابتكار و خلاقیت سازگار نیست. نظریه ها و خصوصاً شیوه هاى انسان گرایانه احتیاج به جوى آزاد و باز دارند و شاید یكى از دلایلى كه این نظریات به ندرت در دسترس عموم قرارمى گیرند, همین باشد.
تا زمانى كه مؤلف مسئولیت هاى دانشگاهى را براى پذیرفتن سمت مدیرطرح و برنامه در مركزتربیت و اصلاح زندان مشهد رها كرد, توحید درمانى در سطح جهان شناخته نشده بود. در آن جا یك طرح ابتكارى موفقیت آمیزبازسازى شخصیت زندانیان بر مبناى توحید درمانى اجرا شد. مطالعات و ارزیابى دقیقى كه به وسیله استفاده از پیش آزمون و پس آزمون هاى گسترده انجام گرفت, تغییر و تحوّلات قابل توجهى را در زندانیان و كاركنان زندان, كه در یك تجربه چند ماهه در محیط توحید درمانى بودند, نشان داد. گزارش هاى ارائه شده در همایش هاى بین المللى و مقالات موجود در نشریات بین المللى موجب آگاهى فرافرهنگى از این شیوه جدید در بهبود رشد انسانى و غلبه بر سدها و موانع تكامل گردید.
غیرمنصفانه و نادرست است كه بگوییم پیشینه توحید درمانى صرفاً از ادغام دو نظریه, هر چقدر هم این دو نظریه عالى باشند, نشأت مى گیرد. بخش بسیار مهمى از پیشینه توحید درمانى در كاربرد آن نهفته است. زندگى مراجعین, تغییرات, ناكامى ها و چالش هایى كه آنها سخاوت مندانه و دلیرانه در تجربه درمانى در میان گذاشتند, مؤلفه هاى اساسى در رشد و تكوین این رویكرد درمانى بوده است.
توحید درمانى بامعلومات به دست آمده ازكاربرد, تحقیق, تجربه و نظریات رسیده از همكاران به رشد و توسعه خود هم چنان ادامه مى دهد. بایدخاطرنشان ساخت كه این شرح و توصیف ازتوحیددرمانى تنها تصویرى از آن چه كه در حال حاضروجود دارد , مى باشد, و نه شرح آخرین و كامل این روان درمانى ابتكارى.