• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن معارف > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
معارف (بازدید: 1409)
سه شنبه 17/5/1391 - 20:53 -0 تشکر 496427
جهاد(دیدگاه شهید مطهری)

بسم الله الرحمن الرحیم
« قاتلوا الذین لا یؤمنون بالله و لا بالیوم الاخر و لا یحرمون ما حرم الله‏
و رسوله و لا یدینون دین الحق من الذین اتوا الكتاب حتی یعطوا الجزیه عن‏
یدوهم صاغرون ». ( سوره توبه آیه 29 )

جنگ با اهل كتاب

این آیه كه تلاوت شد در مورد اهل كتاب است . اهل كتاب یعنی غیر
مسلمانانیكه بیكی از كتب آسمانی انتساب دارند مانند یهودیها و نصاری
 ( مسیحیها ) و شاید مجوسیها .
این آیه ، آیه جنگ با اهل كتاب است و در عین حال نمیگویند كه با اهل‏
كتاب بجنگید ، میگویند با آنانكه بخدا ایمان ندارند ، باخرت هم ایمان‏
ندارند ، بحرام و حلال خدا وقعی نمیگذارند ( یعنی حرام خدا را حلال میكنند
) و به دین حق متدین نیستند ، با آنانكه اینچنین و آنچنانند از اهل كتاب‏
بجنگید ، تا سر حد جزیه دادن ، یعنی اگر حاضر شدند جزیه بدهند و خاضع‏
شدند در مقابل شما ، دیگر بعد از این نجنگید راجع بمفاد این آیه سؤالاتی است كه
 جوابش را باید با كمك آیات دیگر
قرآن در مورد جهاد پیدا بكنیم و بگوئیم .

سه شنبه 17/5/1391 - 21:13 - 0 تشکر 496454

تجاوز بد است نه جنگ ، و هر جنگی تجاوز نیست !


صلح البته خوب است ، شك ندارد ، جنگ هم بمعنی تهاجم بافراد دیگر و
بمردمیكه آن مردم نسبت باین مهاجم كاری ندارند و نسبت باین اجتماع هم‏
كاری ندارند ، تهاجم برای تصرف سرزمینشان و ربودن اموالشان ، یا برای‏
برده ساختن آنها و زیر نفوذ و حكم قرار دادن آنها ، شك ندارد كه این بد
است . آنچه بد است تجاوز است ، تجاوز بد است ، ولی هر جنگی از طرف‏
هر كسی تجاوز نیست ، ممكن است تجاوز باشد و ممكن است جوابگوئی به‏
تجاوز باشد ، چون جواب را گاهی باید با زور داد یعنی راهی غیر از زور
برای جواب دادن به تجاوز نیست .

سه شنبه 17/5/1391 - 21:15 - 0 تشکر 496456

صلح ، نه تسلیم و تحمل ذلت


یك دین اگر دین جامعی باشد باید فكر آنروز را كرده باشد كه اگر مورد
تجاوز قرار گرفتند و یا اگر فرضا خودشان مورد تجاوز قرار نگرفتند مردم‏
دیگری مورد تجاوز قرار گرفتند ، چه كنند ؟ برای اینجا باید قانون جنگ و
جهاد مقرر بكنند . میگویند صلح خوب است ما هم قبول داریم صلح خوب است‏
، اما تسلیم و ذلت چطور ؟ تسلیم و ذلت هم خوب است ؟ ! اگر قدرتی با
یك قدرت دیگر برابر بشوند و طرفدار مسالمت باشند هر كدام از اینها بخواهند باصطلاح‏
امروز همزیستی مسالمت آمیز داشته باشند نه این بخواهند بان تجاوز كند و
نه آن بخواهد باین تجاوز بكند ، بلكه بخواهند باهم در حال آشتی باشند با
حقوق متقابل ، با احترام متقابل ، اسمش صلح است و خوب است و باید
باشد . اما یكوقت هست یكطرف متجاوز است طرف دیگر بعنوان اینكه جنگ‏
بد است تسلیم در برابر او است ، یعنی ذلت تحمل زور را متحمل شود این‏
اسمش صلح دوستی نیست این معنایش زیر بار ذلت رفتن است ، تسلیم شدن‏
در مقابل زور كه اسمش صلح نیست . این مثل اینست كه شما در بیابان عبور
میكنید بعد یك دزد متجاوز مسلح میاید بشما میگوید فوری از اتومبیل پیاده‏
شو ، دست بالا ، هر چه هم داری بمن بده ، شما هم تسلیم بشوید ، شما هم‏
بگوئید من چون طرفدار صلحم ، با جنگ مطلقا مخالفم ، هر چه تو میگوئی‏
قبول می‏كنم پولهایم را در اختیارات قرار میدهم ، اسباب و اثاثیه را در
اختیارات قرار میدهم ، اتومبیل را میدهم ، هر چه كه میگوئی اطاعت میكنم‏
، هر چه میخواهی بگو تا بدهم ، من طرفدار صلحم . این طرفداری صلح نیست‏
این تحمل ذلت است ، در اینجا انسان تا آخرین حدیكه امكان دارد باید
دفاع كند از مالش ، از حیثیتش ، مگر در وقتیكه بداند اگر در مقام دفاع‏
برآید هم مالش از بین میرود و هم خونش ریخته میشود و اثری هم بر این‏
خون بار نیست یعنی بعد هم این خون لوث میشود .
البته ممكن است یك خون ریخته شود و این خون بعد بجوشد و ارزش جوشیدن‏
بعدی داشته باشد ، ممكن است نه اینكه خونش سرگردنه بدست یك دزد ریخته‏
شود بعد هم تمام شود . اینجاست كه مقاومت عاقلانه نیست اینجا باید پول‏
و ثروتش را فدا كند و جانش را حفظ نماید .
پس فرق است میان طرفداری از صلح و میان قبول ذلت ، اینجاست كه اسلام‏
هرگز تحمل ذلت را اجازه نمی‏دهد ولی در عین حال طرفدار صلح است .
غرضم اهمیت این مسئله است كه مسیحیها و غیر مسیحیها آن را بعنوان یك‏
نقطه ضعف بر اسلام مورد حمله و اعتراض قرار داده‏اند و بعد هم میگویند
سیره پیغمبر هم این بوده ، اسلام دین شمشیر است ، مسلمین بالای سر افراد
شمشیر بلند میكردند و میگفتند و اسلام را اختیار بكنید و اگر نه كشته‏
میشوید ، مردم هم برای اینكه كشته نشوند اسلام اختیار میكردند . روی این‏
جهت ما لازم میدانیم كه این مطلب را مستوفا و مستقصا بحث كنیم آیات‏
قرآن و حتی مسلمات احادیث نبوی و سیره نبوی را هم در اینجا بیاوریم .
از آیات قرآن شروع میكنیم :

سه شنبه 17/5/1391 - 21:16 - 0 تشکر 496457

آیات مطلق درباره جهاد


عرض كردیم كه بعضی آیات قرآن در مورد دستور جهاد با كفار مطلق است‏
یعنی همین قدر میگوید : ای پیغمبر با كفار و منافقین جنگ كن ، یا مثلا در
موردیكه قبلا آیاتش را خواندیم بعد از مهلتی كه بمردم مشرك میدهد ( چهار
ماه ) میگوید این چهار ماه مهلت كه گذشت هر جا مشركی یافتی ( آیا مقصود
در حول و حوش مكه و حدود حرم است یا در هر جا ؟ مطلبی است كه بعدا
باید بحث شود ) اگر بعد از آن مدت اینها اسلام اختیار نكردند یا مهاجرت‏
نكردند هر جا پیدا كردید اینها را بكشید . یا همین آیه‏ای كه خواندیم :
« قاتلوا الذین لا یؤمنون بالله و الیوم الاخر و لا یحرمون ما حرم الله و
رسوله و لا یدینون دین الحق من الذین اتوا الكتاب حتی یعطوا الجزیه عن‏
یدوهم صاغرون ». كه راجع باهل كتاب است . یا در آیه دیگر :
« یا ایها النبی جاهد الكفار و المنافقین و اغلظ علیهم » (
توبه - 73 ) . ای پیغمبر با كافران و با منافقان جهاد كن و بر اینها سخت‏
بگیر . خوب اگر ما بودیم و همین چند آیه در قرآن میگفتیم اسلام بطور كلی‏
دستورش این است كه با كافران و منافقان در حال جنگ باید بود و اصلا
نباید با اینها در حال صلح بود ، باید با اینها جنگید ، تا هر حدیكه ممكن‏
است باید جنگید ، اگر اینجور بگوئیم باید معتقد شویم كه قرآن بلا شرط
دستور جنگیدن با كافران را میدهد .

سه شنبه 17/5/1391 - 21:17 - 0 تشکر 496458

قاعده حمل مطلق بر مقید


ولی عرض كردیم یك قاعده‏ایست در محاورات عرفی كه اگر مطلق و مقیدی‏
داشته باشیم یعنی یك دستور را در یك جا مطلق ذكر كرده باشد و در جای‏
دیگر مقید ذكر كرده باشد از نظر دستور عرفی در علم اصول میگویند مطلق را
باید حمل بر مقید كرد . این آیات بصورت مطلق است ، آیات دیگری داریم‏
كه آن آیات بصورت مقید ذكر میكند یعنی این جور می‏گوید : ای مسلمانان با
این كافران بجنگید بدلیل اینكه این كافران بشما تجاوز میكنند ، چون اینها
با شما در حال جنگ هستند ، پس شما حتما با اینها بجنگید . پس معلوم‏
میشود آنجا هم كه میگوید : « ایها النبی جاهد الكفار و المنافقین » .
یعنی این كفار و منافقین كه با شما در حال جنگ هستند اگر شما بجنگید
آنها با شما می‏جنگند پس با آنها بجنگید .
در سوره بقره میفرماید :

آیات مقید


« و قاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونكم و لا تعتدوا ان الله لا یحب‏
المعتدین »( بقره - 190 ) . ای مؤمنان ، با این مردمیكه با شما می‏جنگید بجنگید
یعنی چون با شما می‏جنگند بجنگند . ولی با اینها كه‏
میجنگید از حد تجاوز نكنید . یعنی چه از حد تجاوز نكنید ؟ البته تفسیرش‏
این است كه با مردمیكه با شما میجنگند فقط با آنها بجنگید و در میدان‏
بجنگید یعنی شما با عده‏ای می‏جنگید و اینها یكعده سرباز فرستاده‏اند و
یكعده مرد جنگی دارند و این سربازها آماده جنگ با شما هستند ، شما با
سربازیكه آماده جنگ است بجنگید و در میدان جنگ هم باصطلاح نان و حلوا
پخش نمیكنند در آنجا باید زد و خورد ، بجنگید ، اما افراد دیگریكه آن‏
افراد مرد جنگی نیستند حالتشان حالت سربازی نیست ، مثل پیرمردها ،
پیرزنها ، بلكه زنها مطلقا ، چه پیرزن و چه غیر پیرزن ، بچه‏ها ، متعرض‏
اینها نشوید و یا كارهای دیگریكه اینها را تجاوز میگویند . این كارها را
مرتكب نشوید ، مثلا درختها را قطع نكنید ، قنات‏ها را پر نكنید ، از این‏
جور كارها نكنید ، اینها را می‏گویند اعتداء ، یعنی تجاوز .
اشتباه نشود شما نگوئید ممكن است در یكجائی ما اگر بخواهیم با سربازها
بجنگیم چاره‏ای نداریم جز اینكه خانه‏ها را خراب بكنیم خوب اینجاها كه‏
مقدمه اینكار باشد كه بدون اینكار نمیشود كرد مسئله دیگری است ولی اینكه‏
این كار خودش جزء عملیات جنگی باشد ممنوع است . پس در این آیه صریحا
می‏گوید : « قاتلوا فی سبیل الله الذین یقاتلونكم »با آنها كه با شما
می‏جنگند بجنگید .
آیه دیگر آیه‏ای بود كه در هفته پیش برایتان خواندم در سوره حج كه پنج‏
شش آیه پشت سریكدیگر بود و اولین آیه راجع بجهاد بود مضمون آن آیات هم‏
این بود كه چون آنها با شما در حال جنگ هستند و چون آنها شمشیر بر روی‏
شما كشیدند شما هم مجازید باین كار .
در آیه دیگر كه سوره انفال است ، یا در سوره توبه است میفرماید : « و
قاتلوا المشركین كافه كما یقاتلونكم كافه »( توبه - 36 ) . با تمام این‏
مشركان بجنگید همچنانكه آنها با تمام شما میجنگند .

سه شنبه 17/5/1391 - 21:18 - 0 تشکر 496459

به كمك مظلوم شتافتن


مقدمه‏ای برای این آیه و آیه دیگر برایتان عرض بكنم ، و آن این است :
گفتیم كه ممكن است اجازه جهاد بصورت مقید باشد ، مقید به چی ؟ یك‏
قیدش این است كه طرف در حال تجاوز باشد ، دارد بشما هجوم میاورد ، چون‏
او با شما میجنگد شما با او بجنگید .
آیا قید منحصر بهمین است كه طرف بخواهد با ما بجنگد ؟ یا یك چیز
دیگر هم هست ؟ آن چیز دیگر این است كه ممكن است طرف با ما نخواهد
بجنگد ولی مرتكب یك ظلم فاحش نسبت بیك عده افراد انسانها شده است و
ما قدرت داریم آن انسانهای دیگر را كه تحت تجاوز قرار گرفته‏اند نجات‏
بدهیم ، اگر نجات ندهیم در واقع بظلم این ظالم نسبت بان مظلوم كمك‏
كرده‏ایم . ما در جائیكه هستیم كسی بما تجاوزی نكرده ولی یكعده از مردم‏
دیگر كه ممكن است مسلمان باشند و ممكن است مسلمان هم نباشند اگر مسلمان‏
باشند مثل جریان فلسطینی‏ها كه اسرائیلیها آنها را از خانه‏هایشان آواره‏
كرده‏اند ، اموالشانرا برده‏اند ، انواع ظلمها نسبت بانها مرتكب شده ولی‏
فعلا بما كه كاری ندارند ، آیا برای ما جایز است كه بكمك این مظلومهای‏
مسلمان بشتابیم برای نجات دادن آنها ؟
بله اینهم جایز است بلكه واجب است ، اینهم یك امر ابتدائی نیست ،
اینهم بكمك مظلوم شتافتن است ، برای نجات دادن از دست ظلم بخصوص كه آن مظلوم مسلمان باشد .

سه شنبه 17/5/1391 - 21:18 - 0 تشکر 496460

مبارزه با اختناق


و اما اگر آن مظلوم غیرمسلمان باشد ، آنهم باز دو جور است یك وقت‏
است آن ظالم مردمرا در حصاری قرار داده است كه مانع نشر دعوت اسلام‏
است ، اسلام بخودش حق میدهد كه دعوتش را در جهان منتشر بكند ولی اگر
دعوتش بخواهد منتشر بشود فرع بر این است كه آزادی برای نشر دعوت داشته‏
باشد كه بتواند برود دعوت خودشرا منتشر بكند .
شما دولتی را در نظر بگیرید كه مانع است از اینكه مسلمین صدای اسلامرا
بتوده مردم برسانند میگوید تو حق نداری كه حرفترا بزنی من نمیگذارم . در
اینجا جنگ با توده مردم جایز نیست توده مردم كه گناهی ندارند ، توده‏
مردم بی‏خبرند ، ولی آیا با آن رژیم فاسدی كه یك اعتقاد پوسیده‏ای را
تكیه‏گاه خود قرار داده و از آن مانند زنجیری برگردن مردم استفاده میكند و
مانع نشر دعوت اسلام در میان آن مردم است جایز است جنگیدن كه این مانع‏
از سر راه ملت برداشته بشود یا نه ؟ و در واقع با این محیط اختناق جایز
است مبارزه كردن یا جایز نیست ؟ از نظر اسلام این هم جایز است برای‏
اینكه خود این یكنوع قیام در برابر ظلم است ، گو اینكه خود این مظلوم‏
بسا هست توجه ندارد باین ظلم ، او تقاضا نكرده است ولی لزومی ندارد
تقاضا شده باشد .

سه شنبه 17/5/1391 - 21:19 - 0 تشکر 496461

آیا تقاضای كمك لازم است


مسئله تقاضا هم مسئله‏ایست ، كه آیا مظلوم اگر تقاضای كمك كرد بر ما
جایز است یا واجب است كمك دادن یا حتی اگر تقاضای كمك هم نكند بر ما
جایز بلكه واجب است ؟ نه اینجا لزومی ندارد تقاضای كمك بكند ولی همین قدر كه در واقع آن مظلوم ، مظلوم‏
باشد كه این ظلم یك سدی و مانعی برای سعادت او بوجود آورده است و نمی‏
گذارد از دعوتی كه سعادت آن مردم در آن دعوت است آگاه شوند و اگر
بشنوند و آگاه شوند خواهند پذیرفت ، اسلام میگوید این مانعی را كه بصورت‏
دولت در مقابل توده مردم وجود دارد میتوانید بزنید و بردارید .

سه شنبه 17/5/1391 - 21:20 - 0 تشکر 496462

جنگهای صدر اسلام


بسیاری از جنگهائیكه در صدر اسلام واقع شد تحت همین عنوان بود ، مسلمین‏
كه میامدند بجنگند میگفتند ما با توده‏های مردم جنگی نداریم با حكومتها
میجنگیم برای اینكه توده‏ها را از ذلت و بردگی این حكومتها نجات بدهیم .
و رستم فرخ زاد از آن عرب مسلمان پرسید كه هدفتان چیست ؟ او گفت :
لنخرج العباد من عباده العباد الی عباده الله . هدفمان این است كه‏
بندگان خدا را ، این مردمیكه شما بلطائف الحیل و بزور در زیر یوغ بار
بردگی و بندگی خودتان كشیده‏اید ، از بندگی و بردگی شما خارج كنیم و بیرون‏
بیاوریم و آزادشان كنیم و بنده خدای متعال و بنده خالقشان بكنیم نه بنده‏
بشری مثل خودشان .
پیغمبر اكرم در نامه‏ایكه به اهل كتاب نوشت مخصوصا این آیه قرآن را
گنجاند : « قل یا اهل الكتاب تعالوا الی كلمه سواء بیننا و بینكم الا
نعبد الا الله و لا نشرك به شیئا و لا یتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله‏
. ( آل عمران - 64 ) بگو باین اهل كتاب ( همین اهل كتابیكه دستور جهاد
با آنهاآمده است ) بیائید بسوی یك سخن كه این سخن نسبتش میان ما و شما
بالسویه است . یعنی نمیگویم سخنی كه به سود ما و مربوط بما است بپذیرید
، میگوئیم یك چیزیكه به سود همه و مربوط بهمه است بپذیرید .
یك وقت است مثلا ما بمردم میگوئیم كه بیائید شما زبان ما را بپذیرید
، آنها حق دارند بگویند چرا ؟ ما خودمان زبانی داریم شما هم زبانی دارید
، چرا ما بیائیم زبان شما را بپذیریم ، میگوئیم شما بیائید رسم و عادت‏
مخصوص ما را بپذیرید ، ممكن است بگویند چرا ما رسم شما را بپذیریم ؟
رسم خودمانرا می‏پذیریم . اما یك وقت میگوئیم بیائید این چیزیرا بپذیرید
كه نه مال ما است نه مال شما ، مال همه است ، خدائی خدای همه‏مان را
بپذیریم . این كه دیگر مربوط بما نیست ، همان ذات را بپرستیم كه هم‏
خالق شما است و هم خالق ما ، نسبتش با شما و با ما مثل یكدیگر است .
فرمود : « تعالوا الی كلمه سواء بیننا و بینكم » . جز الله را كه خالق‏
همه ما هست نپرستیم . یك سخن دیگر كه برای ما و شما هر دو علی السویه‏
است این است : « و لا یتخذ بعضنا بعضا اربابا من دون الله ». اینكه‏
بعضی از ما افراد بشر بعضی دیگر را برای خودمان بعنوان رب و ارباب‏
اتخاذ نكنیم ، یعنی نظام آقائی و نوكری ملغی ، نظام تساوی میان افراد بشر برقرار .
این آیه تصریح میكند كه من اگر میجنگم ، برای چیزی میجنگم كه آن چیز
نسبتش با همه افراد بشر علی السویه است ، این مقدمه را كه دانستید
معلوم شد یكی از قیودیكه میتواند مطلق ما را مقید كند این است كه اگر
مردمی در زیر بار ظلم یك قومی گرفتار بودند اینجا هم جایز میشود جنگیدن‏
برای آزاد كردن آن مردم .
حالا دو آیه دیگر را من در این زمینه میخوانم یكی آیه 39 از سوره انفال‏
میفرماید : « و قاتلوهم حتی لا تكون فتنه و یكون الدین كله لله ». بجنگید
با آنها تا فتنه از میان برود ، مقصود از " فتنه " چیست ؟ یعنی آنها كه میایند تفتین میكنند شما را و میخواهند
مسلمانان را از دین خودشان خارج بكنند با آنها بجنگید تا اینكه این فتنه‏
از میان برود ، اینهم خودش یك قید است ، یك قید دیگر در آیه دیگر آیه‏
75 از سوره نساء است : « و ما لكم لا تقاتلون فی سبیل الله و المستضعفین‏
من الرجال و النساء و الولدان ». ای مسلمانان چرا در راه خدا و در راه‏
آن مردمیكه بیچاره‏اند از مرد و از بچه ، بیچارگانی كه گرفتار شده‏اند چرا
برای اینها ، برای نجات اینها نمی‏جنگید .

سه شنبه 17/5/1391 - 21:22 - 0 تشکر 496463

حمل مطلق بر مقید


این پنج آیه‏ایكه اینجا خواندم نشان داد كه دستور اسلام در موضوع جنگها
اگر در بعضی آیات مطلق است در بعضی دیگر مقید است ، و روی قاعده مسلم‏
عرفی و اصولی مطلق را باید حمل بر مقید كرد .
یك سلسله آیات ما در قرآن داریم كه در آن آیات تصریح میكند كه دین‏
باید با دعوت درست بشود نه با اجبار ، اینهم باز مؤید این مطلب است‏
كه اسلام نظریه‏اش این نیست كه بزور بمردم بگوید یا باید مسلمان بشوی و
اگر نه كشته میشوی . این آیات هم بشكل دیگری مفهوم آن آیات مطلق را
باصطلاح روشن میكند .

لا اكراه فی الدین


یكی جمله‏ایست كه جزء آیه الكرسی است و معروف است : « لا اكراه فی‏
الدین قد تبین الرشد من الغی ». در كار دین اجبار وجود ندارد ، راه حق‏
از راه باطل آشكار است ، یعنی راه را شما روشن برای مردم بیان بكنید كه
حقیقت خودش آشكار است . اجباری نباید در كار
دین باشد یعنی كسی را نباید مجبور كرد باینكه دین اسلام اتخاذ كند . این‏
آیه صریح است در مدعا . در تفاسیر نوشته‏اند كه مردی انصاری كه قبلا
بت‏پرست بود و دو پسر داشت كه مسیحی شده بودند ، این پسرها به‏
مسیحیت‏ای كه گرایش پیدا كرده بودند علاقمند بودند ، اما پدر مسلمان بود
و خیلی ناراحت بود از اینكه دو پسرش مسیحی شده‏اند ، آمد خدمت رسول‏
اكرم و گفت یا رسول‏الله من چه كنم این بچه‏ها مسیحی هستند ، هر كاری‏
میكنم مسلمان نمی‏شوند ، آیا اجازه میدهی اینها را مجبور كنم از دینشان‏
دست بردارند و مسلمان بشوند . فرمود : نه . « لا اكراه فی الدین » .
و باز در شأن نزول آیه نوشته‏اند كه در مدینه چنانكه میدانید دو قبیله‏
اوس و قبیله خزرج ساكن بودند و مدنیهای اصلی همین‏ها بودند ، اینها همه‏
همسایه بودند با چند قبیله بزرگ یهود كه این قبیله‏های بزرگ یهود بعدها
آمده بودند به مدینه . یكی قبیله بنی‏النظیر بود یكی هم قبیله بنی‏قریظه ،
یك قبیله دیگر هم بود از این یهودیها كه اینها در اطراف مدینه بودند .
یهودیها باعتبار اینكه مذهبشان مذهب یهود بود و كتاب آسمانی داشتند
كم و بیش در میان اینها افراد باسواد پیدا میشد ، بر عكس خود آن‏
مدنیهای اصلی كه بت‏پرست بودند و باسواد نداشتند ، این اواخر چند نفر
باسواد در میانشان پیدا شده بود . یهودیها چون باصطلاح فرهنگشان بالاتر بود
و سطح فكرشان بالاتر بود در اینها نفوذ داشتند ، با اینكه مذهب اوس و
خزرجیها با مذهب یهود دو تا بود معذلك تحت تأثیر عقاید یهود قرار
میگرفتند و گاهی بچه‏هایشانرا می‏فرستادند پیش یهودیها كه درس بیاموزند و
احیانا بچه‏های اینها كه میرفتند پیش یهودیها از مذهب بت‏پرستی دست برمیداشتند و یهودی میشدند . وقتیكه پیغمبر اكرم وارد
مدینه شدند یكعده از این بچه‏های اهل مدینه در زیر تربیت این یهودیها
بودند و دین یهود را انتخاب كرده بودند و چندتای از این بچه‏ها از دین‏
یهود برنگشتند ، پدر و مادرهایشان مسلمان شدند ولی بچه‏ها از دین یهود
برنگشتند . وقتی قرار شد یهودیها از اطراف مدینه خارج شوند و مهاجرت‏
كنند آن بچه‏ها با همكیشان خود راه افتادند . باز پدرها آمدند خدمت رسول‏
اكرم اجازه خواستند بچه‏هایشان را جدا كنند از این یهودیها و مجبور كنند
كه دست از دین یهود بردارند و مسلمان بشوند . پیغمبر اكرم اجازه نداد ،
گفتند یا رسول‏الله اجازه بدهید اینها را بزور برگردانیم مسلمانشان كنیم .
فرمود نه ، حالا كه خودشان انتخاب كرده‏اند با آنها بروند بگذارید با آنها
بروند و میگویند این آیه همینجا نازل شد كه : « لا اكراه فی الدین قد تبین‏
الرشد من الغی ».
آیه دیگر آن آیه معروف است : « ادع الی سبیل ربك بالحكمه والموعظه‏
الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن ». ( نحل - 125 ) مردمرا بخوان بسوی راه‏
پروردگارت ، با چی ؟ با زور ؟ با شمشیر ؟ نه ، با حكمت ، با منطق با
برهان ، و دیگر با موعظه نیك : « و جادلهم بالتی هی احسن ». آنها كه با
تو مجادله میكنند تو هم بنحو نیكی با آنها مجادله كن . این آیه هم كه‏
صریحا راه اسلام آوردن را دعوت معرفی كرد .
در آیه دیگر میگوید : « و قل الحق من ربكم فمن شاء فلیؤمن و من شاء
فلیكفر »( كهف - 29 ) . هر كه دلش میخواهد ایمان بیاورد ، ایمان‏
بیاورد ، هر كه هم دلش نمیخواهد ایمان بیاورد كافر باشد كافر زیست بكند
، پس این آیه هم كه گفته ایمان و كفر اختیاری است بنابر این اجباری‏
نیست . پس اسلام نمیگوید كه باید به زور اینها را وارد اسلام كرد اگر مسلمان شدند خوب اگر مسلمان نشدند بكشید ،
اختیار با خودشان ، هر كه می‏خواهد مؤمن بشود مؤمن بشود هر كه نمی‏خواهد نه‏
.
آیه دیگر : « و لو شاء ربك لامن فی الارض كلهم جمیعا افانت تكره‏
الناس حتی یكونوا مؤمنین ». ( یونس - 99 ) خطاب به پیغمبر است .
پیغمبر اكرم خیلی مایل بود مردم مؤمن بشوند . قرآن میگوید ، زور در مورد
ایمان معنی ندارد . اگر زور صحیح بود خدا خودش باراده تكوینی خودش‏
میتوانست همه مردم را مؤمن كند اما ایمان یك امریست كه باید مردم‏
انتخاب بكنند پس بهمان دلیل كه خود خدا با اراده تكوینی و اجباری مردم‏
را مؤمن نكرده است و مردم را مختار و آزاد گذاشته است تو هم ای پیغمبر
مردمرا باید آزاد بگذاری هر كه دلش بخواهد ایمان بیاورد و هر كه دلش‏
میخواهد ایمان نیاورد .
آیه‏ای دیگر : قرآن خطاب به پیغمبر اكرم میفرماید : « لعلك باخع نفسك‏
ان لا یكونوا مؤمنین ». ای پیغمبر تو مثل اینكه خودترا میخواهی بكشی كه‏
اینها ایمان نمی‏آورند ، خودترا میخواهی هلاك كنی كه اینها ایمان نمیاورند
، اینقدر غصه اینها را نخور ، ما اگر بخواهیم با اراده تكوینی و بزور
مردم را با ایمان بكنیم كه راهمان باز است و آسان ، « ان نشاء ننزل‏
علیهم من السماء آیه فظلت اعناقهم لها خاضعین »( شعراء 4 - 3 ) . ما
اگر بخواهیم از آسمان آیه‏ای نازل میكنیم ، عذابی نازل میكنیم بمردم‏
میگوئیم یا باید ایمان بیاورید یا با این عذاب شما را هلاك میكنیم ، همه‏
مردم بالاجبار ایمان خواهند آورد ولی ما این كار را نمیكنیم چون میخواهیم‏
ایمان را مردم خودشان اختیار كنند .
این آیات باز نظر اسلام را درباره جهاد روشن میكند كه هدف اسلام از جهاد آن نیست كه
 برخی مغرضین گفته‏اند كه هدف اسلام اجباری است‏
كه هر كس كافر است باید شمشیر بالای سرش گرفت كه یا اسلام اختیار كن یا
كشته میشوی .

سه شنبه 17/5/1391 - 21:24 - 0 تشکر 496464


صلح و سازش


یك ردیف آیات دیگر هم داریم ، این ردیف آیات را هم ذكر كنیم :
بطور كلی اسلام بمسئله صلح اهمیت میدهد . در یك آیه تصریح میكند :
« و الصلح خیر »( نساء - 128 ) . صلح بهتر است و عرض كردیم صلح غیر از
ذلت و زور و تسلیم است . در یك آیه میفرماید : « یا ایها الذین آمنوا
ادخلوا فی السلم كافه »( بقره - 208 ) . بنابر اینكه مقصود از سلم صلح‏ باشد .
ولی از اینها صریح‏تر این آیه است : « و ان جنحوا للسلم فاجنح لها و
توكل علی الله »( انفال - 61 ) . ای پیغمبر اگر مخالفین تو طرفدار صلح‏
بشوند و بال خودشانرا برای صلح پهن بكنند تو هم آماده صلح باش یعنی اگر
آنها صلح طلب باشند تو هم صلح طلب باش . پس این آیات نیز نشان میدهد
كه اسلام روحش روح صلح است .
در آیه دیگر كه در سوره توبه است ، میفرماید : « فان اعتزلوكم فلم‏
یقاتلوكم و القوا الیكم السلم فما جعل الله لكم علیهم سبیلا ». ( نساء -
90 ) . ای پیغمبر اگر اینها كناره گیری كردند از جنگ ، و با شما
نجنگیدند و اظهار صلح كردند و گفتند ما حاضریم با شما صلح بكنیم خدا بتو
اجازه نمیدهد دیگر از اینجا بیشتر جلو بروی و با اینها بجنگی .
در یكجای دیگر هم در قرآن درباره منافقین میگوید : « فان تولوا فخذوهم‏
و اقتلوهم حیث وجدتموهم و لا تتخذوا منهم ولیا و لا » « نصیرا . الا الذین یصلون الی قوم بینكم و بینهم میثاق او جاؤوكم حصرت‏
صدورهم ان یقاتلوكم او یقاتلوا قومهم »( نساء - 90 - 89 ) . اگر
منافقینیكه با شما در جنگند فرار كنند بگیریدشان و بكشیدشان هر جا پیدا
كردید ، با اینها دوست نشوید و از اینها كمك نگیرید ، مگر آنانكه با هم‏
پیمانان شما متصل میشوند و حاضرند با شما همپیمان بشوند آنها را نكشید یا
كسانیكه خودشان از جنگیدن خسته هستند با آنها جنگ نكنید .
ما در این صورت چهار ردیف آیات ذكر كردیم یك ردیف آیاتی بود كه‏
بصورت مطلق میگوید بجنگید كه اگر ما بودیم و این آیات و آیات دیگری‏
نبود ممكن بود بگوئیم اسلام دین جنگ است . ردیف دوم آیاتی بود كه‏
جنگیدن با دیگران را مقید میكرد به قیدی مانند اینكه آنها با شما در حال‏
جنگ باشند ، یا این كه آنها یك توده‏ای از مردم مسلمان یا غیر مسلمان را
در زیر مهمیز خودشان قرار داده و آزادی آنها و حقوق آنها را پایمال‏
كرده‏اند . ردیف سوم آیاتی بود كه صریحا میگفت دعوت اسلامی اجباری نیست‏
. ردیف چهارم آیاتی بود كه اسلام در آن آیات طرفداری خودشرا از صلح‏
صریحا اعلام میدارد .

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.