این چند خط من و آتیش زد... شما رو نمیدونم!!!
***
((برای حاج احمد متوسلیان))
شکنجه
توی رختکن حمام همه لباسهایمان را در آوردیم بجز برادر احمد .
هرچه اصرار کردیم او هم لباسهایش را در بیاورد ، طفره رفت.
این موضوع برای ما شده بود معما ، تا اینکه یکبار که بنا شد به
حمام برویم ، من یکبار پشت در ، پای رختکن دیدم احمد به سرعت
مشغول درآوردن لباسهایش شده ...
یا امام زمان ! تمام بدنش پر از آثار شکنجه و جراحت و سوختگی بود.
تا متوجه حضور من شد ، با لحن گله مندی گفت : برادر کار خوبی نکردید. آنچه دیدی بین خودمان بماند . باشد؟
اشکم را درآورد . قول دادم دیده را نادیده فرض کنم.