چهارم: قاضی تشویق به صلح و سازش کند
سلمة بن کهیل می گوید: شنیدم علی(ع) به شریح فرمود:
و اعلم أنّ الصلح جائزء بین المسلمین إلاّ صلحاً حرّم حلالاً أو أحلّ حراماً؛
بدان صلح و سازش میان مسلمانان روا است مگر مصالحه ای که حلالی را حرام یا حرامی را حلال کند.
در ذیل روایتی در تفسیر امام حسن عسکری(ع) به نقل از اجدادشان از امیرمؤمنان(ع) آمده است:
کان رسول اللّه(ص) إذا تخاصم إلیه الرجلان قال للمدّعی: ألک حجة؟ فإنْ أقام بیّنةً یرضاها و یعرفها أنفذ الحکم علی المدّعی علیه... و إن جرحهما و طعن علیهما أصلح بین الخصم و خصمه؛
اگر نزد رسول خدا(ص) کسانی برای دادخواهی می آمدند، از مدّعی می پرسید: آیا گواهی داری؟ اگر می آورد و رسول اللّه می شناخت و می پذیرفت، علیه مدّعی علیه حکم می کرد... اگر گواهان را نمی پذیرفت و بر آنان ایرادی داشت، میان خصم و طرفش صلح و سازش برقرار می کرد.
علی(ع) در آخرین وصیتش به فرزندانش فرمود:
فَإنّی سمعت جدّ کما یقول: إصلاح ذات البین أفضل من عامّة الصلاة و الصیام؛
از پیامبر(ص) شنیدم که می فرمود: اصلاح ذات بین بهتر از همه نماز و روزه ها است.
آشکار است صلح و اصلاح میان مردمان، بر طرف کردن فساد و جدایی، و رفع دشمنی و خصومت، کاری خیر و شایسته است. خداوند فرمود:
اگر دو گروه از مؤمنان با یکدیگر به جنگ برخاستند، میانشان آشتی افکنید.
مؤمنان برادرانند. میان برادرانتان آشتی بیفکنید.
و به نقل از نبی شعیب(ع) فرمود:
تا آنجا که بتوانم قصدی جز به صلاح آوردنتان ندارم.
نیز آیات و روایات دیگری که بیانگر آن است که اصلاح در سطح عالی آن، از اهداف پیامبران بزرگ است. اصلاح میان مؤمنان، از جمله تکالیف برادری و وظیفه ایمانی است و اصلاح میان دو گروه متخاصم، از واجبات اوّلیه است. در کل، صلح خیر است، چرا برای قاضی پسندیده نباشد؟ وی بر حسب وظیفه حکومتی و اداری خویش، می باید بین متخاصمین، سازش برقرار کند اما تشویق آن دو به اصلاح و آشتی، فقط در مرحله پایانی و در آخر محاکمه نیست، بلکه کار خیر در هر مرحله ای که انجام گیرد، خیر است. بنابر این قاضی باید در آغاز طرح دعوا، طرفین را به صلح و سازش فراخواند، سپس در خلال دادرسی و روشن شدن موضوع و یا حتی در آخرین مرحله که پی به حق برده و آماده حکم است، خصوم را به صلح و سازش دعوت کند. فصل خصومت با صلح موجب رفق و رحمت میان طرفین است. اما اگر قاضی با صدور حکم قضایی فصل خصومت کند، اغلب یکی یا هر دو طرف راضی نشده و تصور می کنند حقّشان چیز دیگری است، حتی اگر عدالت قاضی و درستی کار او را باور داشته باشند. ظاهر گفته محقق در شرائع همین است:
اگر بعد از طرح دعوا، حکم روشن باشد، بر قاضی است که قضاوت کند، ولی مستحب است آن دو را به صلح و سازش تشویق نماید.
البته صلح می باید در محدوده حفظ احکام بویژه حلال و حرام باشد. این مطلب روشن است و نیاز به دلیل ندارد، زیرا عملی که ذاتاً خیر است، در بردارنده شر و فساد نیست. چه شر و فسادی بدتر از تغییر حکم خدای متعال ؟ افزون بر این از استثنایی که در کلام امام علی آمده است: «إلاّ صلحاً حرّم حلالاً أو أحلّ حراماً» فهمیده می شود که صلحی که حرام را حلال یا حلال را حرام کند، جایز نیست.