سیزدهم: تنبیه اخلال گران نظم دادگاه
محقق در شرائع می گوید:
اگر یکی از دو طرف، در دادگاه اخلال کند، قاضی به نرمی و آرامش، خطایش را به وی تذکر می دهد، اگر دوباره اخلال کرد، وی را باز می دارد. اگر بازهم اخلال کرد وی را بر حسب حالش تأدیب می کند، البته در تأدیب او به اندازه ای که در روند دادرسی لازم است، بسنده می شود.
روشن است اهانت و اخلال در جلسه دادرسی، از سوی یکی از طرفین دعوا یا هرکس دیگری مثلاً گواهان یا وکلا و یا حاضران، گاه نسبت به قاضی انجام می گیرد و گاه نسبت به دیگری. در هر دو مورد، گاه به گونه حرام است، مثل نسبت بیدادگری به قاضی یا نسبت دروغگویی به شاهد و گاه چنین نیست، بلکه ادب را رعایت نمی کنند و شیوه متعارف گفتار یا کردار را به جا نمی آورند.
از آن رو که قاضی در جلسه دادگاه، رئیس و مدیر جلسه است، اگر تعدّی به گونه حرام باشد، نهی از حرام ومنکر لازم است، البته برحسب مراتب، مثلاً اوّل، سخن و تذکری به نرمی و آرامش بگوید، سپس به تدریج سختگیری، تا تأدیب عملی، بر حسب حال مجرم که قاضی تشخیص می دهد و متناسب با وضع جلسه به ترتیبی که در شرایط نهی از منکر آمده است. در این مورد نهی از منکر بر هرکسی که در دادگاه حضور دارد، واجب است، چه قاضی و همکارانش و چه افراد دیگر مانند مدّعیان یا صاحبان حق و شهود و وکیل و بقیه، اما به مقتضای ریاست و مدیریت قاضی، به گونه واجب کفایی، شایسته است قاضی بدین کار مبادرت ورزد، از این رو جزء آداب قضاوت شمرده شده است. در این مقام، اگر آن که مورد اهانت واقع شده، قاضی باشد، شایسته است حتی اگر رأیش به لزوم تعزیر شخص اخلال گر منتهی شده، وی را ببخشد، زیرا حق خود قاضی است، مگر این که عفو موجب جرأت و لجاجت متجاوز باشد.
اگر تعدّی، به گونه حرام نبوده، مثلاً بی ادبی کرده یا مقررات و ضوابط لازم را رعایت ننموده، قاضی می باید به وی تذکر دهد که رعایت قوانین لازم است. اگر اخلال گر، قوانین و آداب را نمی داند چنان که در بسیاری از موارد چنین است قاضی باید آنچه را لازم است رعایت کند، به وی بشناساند. پس از دانستن قوانین و آداب، اگر به وی تذکر داده شد و رعایت کرد، فبها و گرنه تأدیب می شود، البته نه در حد نهی از منکر؛ نهایتاً اگر سرباز زند، از دادگاه اخراج می شود.
صاحب مسالک در این باره می گوید:
به مقتضای تشخیص قاضی، تأدیب اخلال گر به صورت توبیخ و سخن تند و مانند آن رواست.
صاحب جواهر ظاهراً همین رأی را پذیرفته است.
به نظر ما این ادب، از جمله مهم ترین آدابی است که قاضی می بایست در نظر داشته و رعایت کند، گرچه مستحب و نوعی ادب است. دادگاه به ویژه در دعاوی مهم در یک جلسه پایان نمی پذیرد و نیاز به چند جلسه دارد، از این رو لازم است قاضی، زمام محکمه را در دست بگیرد و با رعایت قانون و شرع برجوّ و اوضاع جلسه تسلط داشته باشد. تمامی این امور همراه با مدارا و بردباری و بصیرت است تا بتواند بر حسب نوبت به سخنان همه گوش دهد(شاکی و مشتکی علیه و وکیل و شهود) واز تداخل و آمیختگی و قطع کلام هر یک توسط دیگری جلوگیری کند، تا حق روشن شود، بدان حد که هرکس مطالب قاضی و همکارانش، نیز مدعیات شاکی و دلایلش و مشتکی علیه و وکیلش را شنید، بتواند قضاوت وجدانی کند به گونه ای که وقتی قاضی، حکم را اعلان کرد، حاضران در جلسه یا شنوندگان مطالب جلسات پیشین، حکم قاضی را تأیید کرده و بگویند حق و عادلانه است. چنین توان و حالتی برای قاضی، غیر از علم و اطلاع از قوانین و احکام است و گونه ای از تجربه و مهارت و ورزیدگی می باشد.
از این رو بر قضات در زمان کنونی لازم است افزون بر یادگیری مسائل حقوقی و جزایی و مدنی و... چگونگی دادرسی و اداره جلسه محکمه را بیاموزند. لازم است در دادگاه های گوناگون حضور یافته، کارکرد قاضی درحال اداره جلسه دادگاه تا مرحله صدور رأی را ببینند. تمامی آنچه را گفتیم می توان جزء آداب مستحب و شایسته قاضی دانست که دلیل شرعی بر آن دلالت داشته، و جایگاه و شأن قاضی نیز مقتضی آن است.