3. سنخیت در احصان.
كلمه (احصان) به معنای منع است و در قرآن كریم، اسم مفعول این كلمه؛ یعنی (محصنات) در چهار معنا به كار رفته است:.
1. زنان پاكدامن و عفیفی كه خود را از آلودگی و روابط نامشروع منع و محافظت می كنند.(18).
2. زنان شوهرداری كه درحصار شوهر هستند و ازدواج با آنان ممنوع است.(19).
3. زنان آزادی كه دخالت دیگران در سرنوشت آنها ممنوع است.(20).
4. منظور از احصان، اسلام است و طبق این معنا، محصنات به زنان مسلمان گفته می شود.
در این جا منظور ما از سنخیت در احصان، همان معنای اول است و در حقیقت، خواسته ایم از اصطلاح قرآن خارج نشویم.
در قرآن مجید، نه تنها به احصان زن توجه شده، بلكه در مورد مرد نیز اهمیت احصان گوشزد گردیده است.
دیدیم كه در آیه پنجم سوره مائده، هنگامی كه حلال ها شمرده می شدند. از زنان مسلمان و اهل كتاب كه هر دو به محصنات توصیف شده اند، به عنوان كسانی كه ازدواج با آنها حلال است، یاد شد؛ اما در همان آیه، بلافاصله، مرد را نیز محدود به احصان كرده و می فرماید:.
إذا ءاتَیْتُمُوهُنَّ اُجُورَهُنَّ مُحْصِنینَ غَیْرَ مُسافِحینَ وَلا مُتَّخِذی أخْدانٍ؛.
در صورتی شما می توانید با محصنات مسلمان یا اهل كتاب ازدواج كنید كه كابین آنها را بدهید و خود به احصان و پاكدامنی آراسته شوید و از زنا و رفیقه بازی خودداری كنید.
آیه سوم سوره نور نیز این مطلب را به این صورت بیان كرد كه: اصولا جذب و انجذابی میان مرد زناكار و زن پاكدامن و زن زناكار و مرد پاكدامن نیست، بلكه تنها زناكاران هستند كه درحوزه تجاذب یكدیگر قرار می گیرند؛ زیرا به گفته شاعر:.
كبوتر با كبوتر باز با باز
كند هم جنس با هم جنس پرواز.
دلیل آن هم كاملا روشن است؛ آنهایی كه آیینه روحشان به زنگار بی عفتی و هرزگی آلوده نیست، در اعماق وجودشان نسبت به آنانی كه روحی آلوده به گناه و هرزگی دارند، احساس تنفر می كنند.
زنان پاكدامن، در نظر جامعه سرفراز و عزیزند و زن های هرزه، از چشم مردم افتاده و در منجلاب انزوا و بدبختی دست و پا می زنند؛ مردها هم همین طورند.
طبع پاكی كه به گناهان آلوده نشده، طالب پاكی است؛ چنین طبعی جز مجذوب پاكی نمی شود و جز پاكی را به خود جذب نمی كند و چه در این زمینه زیبا و دلنشین است تعبیر قرآن! كه می فرماید:.
اَلخَبیثاتُ لِلخَبیثینَ وَالخَبیثُونَ لِلخَبیثاتِ وَالطَّیِّباتُ لِلطَّیِّبینَ وَالطَّیِّبُونَ لِلطَّیِّباتِ؛(21).
زن های پلید برای مردهای پلید و مردهای پلید برای زن های پلید و زنان پاك برای مردان پاك و مردان پاك برای زنان پاكند.
مولوی داستانی نقل به این مضمون می كند كه:.
آن حكیمی گفت: دیدم در تكى
می دویدی زاغ با یك لك لكی.
در عجب ماندم بجستم حالشان
تا چه قدر مشترك یابم نشان.
چون شدم نزدیك، من حیران و دنگ
خود بدیدم هر دوان بودند لنگ!.
معلوم می شود كه تا سنخیت نباشد، محال است كه دو موجود متخالف، با یكدیگر اتحاد پیدا كنند. زاغ و لك لك با هم سنخیتی ندارند، لیكن عارضه لنگی توانسته است آنها را رفیق راه و همدم و مونس یكدیگر سازد.
مولوی به دنبال نقل داستان فوق چنین می گوید:.
با زبان معنوی گل با جعل
این همی گوید كه ای گنده بغل.
گر گریزانی زگلشن بی گمان
هست آن نفرت كمال گلستان.
غیرت من بر سر تو دور باش
می زند كای خس از این جا دور باش.
ور بیامیزی تو با من ای دنى
این گمان آید كه ازكان منی.
بلبلان را جای می زیبد چمن
مر جعل را در چمن خوشتر وطن.
حق مراچون از پلیدی پاك داشت
چون سزد بر من پلیدی را گماشت.
برای این كه زن و مرد بتوانند در محیط خانواده، از سعادت واقعی برخوردار شوند، اسلام سنخیت در احصان را مورد توجه قرار داده و از این رهگذر، به دوام و استحكام خانواده ها نیز كمك فراوان كرده است