من همیشه منتظر هستم که باز
شعر خوبی از عزیزان می رسد
برزخ و شاهین و ققنوس و مبین
از عزیزی همچو پیمان می رسد
عاقبت این مبحث شیرین ما
با خوشی اینجا به سامان می رسد
شاید اینک آذر و یک دم سحر
بهر طنازی شتابان می رسد
هانیه جاوید و لیلا و شادبی
موهبت، تیچمن چه خندان می رسد
هر عزیزی هم نامش مانده جا
پوزشی خواهم فراوان می رسد
گر «رها» تنها شده در این مسیر
بهر دردش طنز درمان می رسد