[quote=teachman;521731;667234]به نام خدا و سلام
راستش هیچ جوری نشد تا جویای احوال مادر بزرگوارتون بشم اینجا مزاحم شدم
امیدوارم به زودی خبر صحت و سلامتی ایشون را تو انجمنها ببینیم
اگر نیاز بود این پاسخ را ویرایش یا حذف کنید
سلام آقای تیچمن
خیلی ممنونم که حال مامانمو میپرسید واقعا خوشحال میشم و دلگرم . دلگرم این که میبینم هنوزم همچنان مامانمو دعا میکنید و یادش هستین .
مامان رو دیگه مرخص کردن . گفتن ببرید خونه نگه دارید کاری از دکترا بیشتر برنمیاد . ماهم هفت مهر مامان رو اوردیم خونه . این روزا کااااااااملا مشغولم . دائم باید کنارش باشم و بهش برسم . خب عفونت ریه هاش خیلی اذیتش میکنه و دائم باید بخاطر ریختن ترشحات ریه ش از لوله ی توی گلوش ساکشن بشه . یعنی با یه لوله که وصله به یه دستگاه فرو کنم توی لوله گلوش و ترشحات رو بگیرم . این چند روزه مخصوصا برا این ریه هاش اذیت میشه
یه چند روزم یه مشکل گوارشی داشت که تمام وقتمونو گذاشتیم برا اون مشکلش یهو دیدم زخم بستر شده ... دیگه تا زخمو دیدم دوتا دستامو گذاشتم روی سرم و کنار تختش نشستم روی زمین . خیلی داغون شدم ولی خداروشکر با رسیدگی دائمی و کمک خدا الان بهتر شده . یعنی جون دادم سر این اتفاق ...
خب الان احساس میکنیم نگاهش معنی دار شده و امیدواریم رفته رفته بهتر بشه . اولش فکر میکردیم تمام مشکلش فقط ضریب هوشیاریشه ولی وقتی اومد خونه دیدیم چیزای دیگه ش واقعا مواظبت بیشتری میخواد .
میدونید؟
همیشه از احوالپرسی شما خوشحال میشم ، مخصوصا اگه توی این پست باشه :)