به نام خدا
سلام
مفهوم انتظار
«انتظار» یا «آینده نگری» به حالت کسی گفته می شود که از وضع موجود ناراحت است و برای ایجاد وضع بهتری تلاش می کند.
فی المثل، بیماری که انتظار بهبودی می کشد، یا پدری که در انتظار بازگشت فرزندش از سفر است، از بیماری و فراق فرزند ناراحتند و برای وضع بهتری می کوشند.
همچنین تاجری که از بازار آشفته ناراحت است و در انتظار فرونشستن بحران اقتصادی می باشد این دو حالت را دارد:
«بیگانگی با وضع موجود» و «تلاش برای وضع بهتر».
بنابراین، مسأله انتظار حکومت حق و عدالت «مهدی» و قیام مصلح جهانی در واقع مرکّب از دو عنصر است; عنصر «نفی» و عنصر «اثبات».
عنصر نفی همان بیگانگی با وضع موجود; و عنصر اثبات خواهان وضع بهتری بودن است.
برگرفته حکومت جهانی مهدی ..مکارم شیرازی ص86
علائم انتظار
علائم انتظار؛ یعنی: چیزهائی که بواسطه وجود آنها مؤمن مطمئن می شود که حقیقت معنای انتظار در او موجود شده است، و به آن علامت معلوم می شود که: آنچه از آثار انتظار در او مشاهده می شود؛ صِرف آداب ظاهری و صوری نیست.
و از آشکارترین آن علائم; دو علامت است که اجمالا بیان می شود:
اوّلین علامت انتظار؛ اشتیاق قلبی است، چون واضح گردید که این انتظار نسبت به امر فرج آنحضرت از لوازم کمال اشتیاق به سوی آنحضرت (علیه السلام) است، و بدیهی است که اشتیاق قلب سوی امری از لوازم کمال محبّت و دوست داشتن آن امر است.
پس هرچه محبوب در نظر حبیب عزیز باشد و محبّت حبیب نسبت به او بیشتر باشد، اشتیاق او به دیدار محبوب بیشتر می شود، و هرچه این اشتیاق بیشتر شد مفارقت دوست مشکل تر و تلخ تر خواهد شد، و هرچه زمان مفارقت طولانی شود ناچاراً موجب شدّت حزن و غم خواهد شد، تا به حدّی که باعث بکاء و گریه شدید بلکه، موجب جزع و ندبه می شود.
پس بنابراین؛ هرگاه بنده مؤمن در حال انتظارش حقیقت کمال اشتیاق را به دیدار مولای خود صلوات الله علیه ــ از جهت کمال مودت با ایشان ــ داشته باشد، پس باید بواسطه طول زمان مفارقت و زمان غیبت ایشان شدّت حزن و غم در قلب او ظاهر و هویدا گردد، و از لوازم این شدّت حزن; بکاء و گریه از جهت مفارقت آنحضرت (علیه السلام) است.
چنانچه در «کافی» روایت شده از حضرت صادق (علیه السلام) که حضرتش در بیان ذکر حال مؤمنین در غیبت ایشان؛ فرمودند:
«و لتدمعنّ علیه عیون المؤمنین» [1] .
یعنی: برای او در حال طول غیابش چشمهای مؤمنین گریان می شود.
و نیز از لوازم کمال این حزن قلبی; جزع و ندبه کردن است، چنانچه در جمله ای فقرات شریفه «دعاء ندبه» آمده است، و از حضرت صادق (علیه السلام) روایت شده که در چهار عید این دعای شریف خوانده شود:
«هل من معین فاُطیل معه البکاء؟ هل من جزوع فاُساعد جزعه إذا خلا؟ هل قذیت عین فتسعدها عنّی علی القذی؟». [2] .
یعنی: آیا یاری کنندای هست تا آنکه با او ناله و گریه را طول دهم؟ آیا جزع کننده ای هست تا آنکه یاری نمایم جزع او را هر گاه ساکن شود؟ آیا چشم مجروحی هست تا آنکه او را چشم من بر مجروح شدن آن یاری نماید؟»
و در فقرات دیگرش نیز به همین مضمون آمده است.
و از لوازم این درجه از همّ و غم و جزع؛ ناگوار بودن لذائذ در کام انسان است، و این بخاطر طول مفارقت محبوب او است، و نیز سلب شدن خواب راحت از او، بلکه این همّ و غمّ قهراً موجب کمبود شدید خواب می شود.
و باز از لوازم آن است همیشه به یاد محبوب خود بودن است و از او ـ مگر اندکی ـ غافل نباشند.
دومّین علامت انتظار؛ عزلت و گوشه گیری از بیگانگان است، و از لوازم آن؛ قلّت کلام خصوصاً در لهویّات است.
پس هرکس این آثار را در وجود خود به صورت بیشتر و کاملتر چه از نظرظاهری و چه از نظر باطنی؛ مشاهده کرد؛ علامت آن است که مقام اشتیاق و حقیقت انتظار او برای ظهور و فرج مولای خود (علیه السلام) و زیارت جمال منیرش کاملتر است.
بدیهی است که به همه این امور ده گانه یعنی حزن قلبی، افسردگی چهره، بکاء و گریه، جزع و ندبه، ناگواری لذائذ، کمی خواب، عزلت و گوشه گیری، همیشه به یاد او بودن، قلّت کلام، در اخبار به طور عموم و خصوص ــ چه ما بین هر حبیب و محبوبی و چه مابین آنحضرت و اولیائشان ــ اشاره شده است.
علاوه بر این؛ به مقتضای آنچه در مورد درجه خلوص اشتیاق به امر فرج بیان شد؛ مهمترین درجه خلوص آن نصرت و یاری مظلومین اولیاء الهی است، و بعد از آن رسیدن به کمال معرفت و کمال عبادت است، و بعد از آن رسیدن به وسعت نعمت و رحمت است، پس در واقع با هر کدام از این درجات خلوص حاصل شود قهراً قلب او به خاطر طولانی بودن زمان رسیدن به مقصود و محبوب محزون خواهد شد.
و در «کمال الدین» در قضیه ابراهیم بن مهزیار روایتی از مولای ما حضرت صاحب الأمر صلوات الله علیه نقل شده که حضرتش در ضمن فرمایشات زیادی ــ در رابطه با آنچه پدر بزرگوارشان حضرت امام حسن عسکری (علیه السلام) به ایشان فرموده بودند ــ به ابراهیم بن مهزیار فرمودند:
«و اعلم أنّ قلوب أهل الطاعة و الإخلاص تزع إلیک مثل الطّیر إذا امّت إلی أوکارها و هم معشر یطّلعون بمخائل الذلّة و الاستکانة، و هم عند الله برده أغرّاء یبرزون بأنفس مختلة محتاجع، و هم أهل القناعة و الاعتصام، استنبطوا الدین فواردوه علی مجاهدة الأضداد، خصّهم الله باحتمال الضیم فی الدنیا لیشملهم باتّساع العزّ فی دار القرار، و جلبهم علی الخلائق الصبر لیکون لهم العاقبة الحسنی و کرامة حسن العقبی» [3] .
یعنی: بدان، بدرستیکه قلبهای اهل طاعت و اخلاص به شدّت به سوی تو توجّه دارد، مانند توجّه مرغان هنگامی به جانب آشیانه های خود توجّه می کنند و رو می آورند، و آنها جماعتی هستند که در مغرصهای ذلّت و حقارت واقع می شوند، و حال آنکه ایشان در نزد خداوند نیکویان و روسفیدان اند، آنها در مابین مردم ظاهر می شوند در حالتیکه به شدّت به فقر و حاجت مبتلا هستند، و ایشان اهل قناعت و اهل تمسّک بوسیله هائی هستند که از فتنه ها سالم بمانند.
و آنها بر وجه تحقیق دین را به دست آورده اند، پس آن را به مجاهده نمودن در اموری که ضدیّت با دین آنها دارد؛ یاری می نمایند ــ یعنی: آن امور را ترک می کنند یا با کسانیکه ضدیّت به امر دین دارند مجاهده می نمایند، بنا بر یک احتمال در معنی این فقره شریفه ــ خداوند آنها را به قوّت تحمّل سختی های دنیا مخصوص فرموده است، تا آنکه سعه عزت در دار القرار ـ آخرت ـ را شامل حال آنها فرماید و چگونگی صبر در هر مکروهی را جبلّی و در نهاد آنها قرار فرموده، تا آنکه از برای آنها عافیت نیکو و بلند مرتبه گی نیک در آخرت بوده باشد.
و از لوازم دیگر این اشتیاق و این شدّت؛ اهتمام نمودن به همّ و حزن در دعا و طلب تعجیل فرج از خداوند است، بواسطه آنکه واضح است که هرگاه کسی کمال اشتیاق را به امری ــ بر وجهی که مفارقت آن سبب شدّت همّ و غمّ و بکاء و جزع و ندبه شود ــ داشته باشد، پس اگر بداند با هر وسیله ای که ممکن است با آن وسیله به آن امر برسد، یا وسیله کم شدن زمانِ مفارقت از آن گردد، یا وسیله سهولت در حاصل شدن آن امر شود، حتماً بر حسب آنچه در قدرت و امکان او باشد، در تحصیل و تهیّه آن وسیله سعی و اهتمام خواهد نمود.
بنابراین؛ در بیان کیفیّت نهم از کیفیّات نصرت و یاری امام (علیه السلام) معلوم شد که دعا و توبه مؤمنین در طلب تعجیل فرج و میسّر شدن آن و کم شدن طول زمان غیبت آنحضرت (علیه السلام) تأثیر تمام و مدخلیّت کامل دارد.
و در این مورد مطالب دیگری نیز هست که ان شاء الله تعالی در کیفیّت دوازدهم بیان خواهد شد.
پس بنده مؤمن بعد از شناخت به این نوع تأثیر در توبه و دعا هرچه قدر مرتبه اشتیاق او به سوی امر فرج آنحضرت (علیه السلام) و فوز به زیارت جمال منیرش کاملتر باشد، و به این سبب حزن او در طول زمان غیبت ایشان شدید تر باشد، پس سعی و اهتمام او در توبه و دعای در تعجیل فرج و ظهور امر ایشان شدیدتر و بیشتر خواهد شد، و دعای او در این امر در نظر او و در قلبش از دعای او در بلیّه شدائد و احزان و مهمّات دیگر که از برای خود در امور دنیوی ــ بلکه در امور اُخروی نیز ــ مهمتر خواهد بود.
در اینجا سزاوار است که حال او مانند حال حضرت اباذر (رضی الله عنه) باشد که روایت شده است که: چشم ایشان مبتلا به رَمد ــ چشم درد ــ شد، پرسیدند: چرا معالجه نمی کنی؟ فرمود: امری مهمتر ازاین دارم، گفتند: چرادعا نمی کنی؟ فرمود: دعای مهمتراز این دارم [4] .
شیوه های یاری امام زمان عج ....مهدی فقیه ایمانی