به: انقلابِ اسلامیِ عزیز
سلام
این چند خطِ ناچیزِ من بماند یادگاری توی سیلِ میلیونیِ کارتپستالهای «فدایت شوم»ی که 22 بهمن به دستت میرسد. هر سال مثل فردا، پرچمِ سه رنگ به دست، خیابان آزادی را میپیمایم تا تولدت را مبارکباد بگویم. تو که حالا جوانِ رعنایِ خوشقامتی شدهای برای خودت. با همهی مشکلاتت، دیگر آن بچهی رنجورِ آسیبپذیرِ روزهای اول نیستی که چشمت فقط به حمایت و پشتیبانی ما باشد. حالا بس که رشد کردهای و خواستنی شدهای دیگر باید برایت «وَ اِن یَکاد» بخوانیم و در فراز کنیم. حالا ماییم که زیرِ سایهی تو امنیم، آرامیم. به بودنت میبالیم. داشتنت را به رخِ دنیا میکشیم. تو را عَلَم میکنیم و به جوانهای همسایه نشان میدهیم... هر سال از بغلِ همین کوچههایی که به اسم جوانهایمان است میگذرم تا به جشن تولدت برسم. جوانهایی که پایِ تو قربانیشان کردیم. پشیمان؟! نیستیم. سندِ افتخارمان هستی. باید با خون امضایت میکردیم. حتماً ارزشش را داشتهای که اینهمه جوان به پایت بریزند. بعد پدر و مادرِ همان جوانهایی که سالهاست شمعفوتکردنِ عزیزهایشان را ندیدهاند، میآیند و شمعفوتکردنِ تو را جشن میگیرند و دعا میکنند که صد سال زنده باشی.
الهی تا وقتی صاحبت/صاحبمان میآید زنده باشی.
سی و سه سالگیات مبارک
مواظب خودت باش!
با همهی آرزوهایِ خوب
فدایِ تو: مریم. روستا بهمن 1390
تهران
(منبع : وبلاگ بهار نارنج)