سلام.
واسه شروع نظرم تعبیر امام اول حضرت علی «علیه السلام» رو از دنیای فریبنده ی انسانها می نویسم :
«...
پس از ستایش پروردگار، همانا من شما را از دنیاى حرام مى ترسانم، زیرا در
كام شیرین، و در دیده انسان سبز و رنگارنگ است، در شهوات و خواهش هاى
نفسانى پوشیده شده، و با نعمتهاى زود گذر دوستى مى ورزد، با متاع اندك
زیبا جلوه مى كند، و در لباس آرزوها خود را نشان مى دهد، و با زینت غرور
خود را مى آراید، شادى آن دوام ندارد، و كسى از اندوه آن ایمن نیست.
دنیاى حرام بسیار فریبنده و بسیار زیان رساننده است، دگرگون شونده و
ناپایدار، فنا پذیر و مرگبار، و كشنده اى تبهكار است،
و
آنگاه كه به دست
آرزومندان افتاد و با خواهش هاى آنان دمساز شد مى نگرند كه جز سرابى بیش
نیست
كه خداى سبحان فرمود: «زندگى چون آبى ماند كه از آسمان فرو فرستادیم و
به وسیله آن گیاهان فراوان رویید سپس خشك شده، باد آنها را پراكنده كرد و
خدا بر همه چیز قادر و تواناست».
كسى از دنیا شادمانى ندید جز آن كه پس از
آن با اشك و آه روبرو شد، هنوز با خوشى هاى دنیا روبرو نشده است كه با
ناراحتی ها و پشت كردن آن مبتلا مى گردد، شبنمى از رفاه و خوشى دنیا بر كسى
فرود نیامده جز آن كه سیل بلاها همه چیز را از بیخ و بن مى كنند.
هر گاه
صبحگاهان به یارى كسى برخیزد، شامگاهان خود را به ناشناسى مى زند، اگر از
یك طرف شیرین و گوارا باشد از طرف دیگر تلخ و ناگوار است.
كسى از فراوانى
نعمتهاى دنیا كام نگرفت جز آن كه مشكلات و سختى ها دامنگیر او شد، شبى را
در آغوش امن دنیا به سر نبرده جز آن كه صبحگاهان بالهاى ترس و وحشت بر سر
او كوبید، بسیار فریبنده است و آنچه در دنیاست نیز فریبندگى دارد، فانى و
زودگذر است، و هر كس در آن زندگى مى كند فنا مى
پذیرد ...» قسمتی از خطبه ی 111 نهج البلاغه.
از در خونه ی پدر به در خونه پسر بزرگوار امام سوم امام حسین «علیه السلام» می ریم و مواجهه ی امام شهید «ع» با مردمی که به تعبیر نورانی خود امام «عبد دنیا» هستن امام می فرمایند که :
«النَّاسُ
عَبِیدُ الدُّنْیَا وَ الدِّینُ لَعِقٌ عَلَى أَلْسِنَتِهِمْ یَحُوطُونَهُ
مَا دَرَّتْ مَعَایِشُهُمْ فَإِذَا مُحِّصُوا بِالْبَلَاءِ قَلَّ
الدَّیَّانُون»
اما عبد دنیا بودن انسان در برابر امام زمانش قرار می ده و در بلاها و امتحانات و لحظه ها انسان بین دنیا و دین؛ بالاخره دموکراسی منافع رای به دنیا میده و کار به جایی می رسه که به هوای رسیدن به مُلک ری سر حسین رو بر نیزه می کنه.
مثال امروز و فردای بشریت برای فریب دنیا خوردن همون مثال کربلا و شهادت هست، خطبه های امام حسین ع برای کوفیان رو با هم مرور کنیم ببینیم بیشتر شبیه خیمه های حسین هست اردوگاهمون یا شبیه خیمه های عمر سعد خاک برسر.
امام برخاست و تكیه به شمشیر خود داد و با
صدایی رسا ندا داد:
شما را به خدا آیا مرا میشناسید؟
گفتند: آری.
فرمود:
شما را به خدا آیا میدانید مادرم فاطمه دختر پیامبر است؟
گفتند: آری
میدانیم.
فرمود: شما را به خدا آیا میدانید پدرم علی بن ابی طالب است؟
گفتند: آری.
فرمود: شما را به خدا آیا میدانید جده من خدیجه كبری، اولین
زن مسلمان از این امت است؟
گفتند: آری.
پرسید: شما را به خدا آیا میدانید
كه حمزه سید الشهدا عموی پدر من است؟
گفتند: آری. فرمود: شما را به خدا آیا
میدانید جعفر طیار عموی من است؟
گفتند: آری میدانیم.
فرمود: شما را به
خدا آیا میدانید این شمشیر رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ است كه
در دست من است؟
گفتند: آری.
فرمود: شما را به خدا آیا میدانید این عمامه
پیامبر است كه بر سر من است؟
گفتند: آری.
فرمود: شما را به خدا آیا
میدانید كه علی، اولین مسلمان و از همه آنان داناتر و بردبارتر بود و او
ولی و سرپرست هر زن و مرد با ایمان است؟
گفتند: آری.
فرمود: پس چرا ریختن
خونم را روا میدانید، در حالی كه پدرم فردای قیامت، حامی كوثر است و
افرادی را از كنار حوض كوثر عقب میراند، آن گونه كه شتران بازگشته از
آبشخور را میرانند، و روز قیامت لوای حمد در دست جد من است؟
گفتند: آری
همه اینها را میدانیم، ولی از تو دست بر نمیداریم تا از تشنگی بمیری.
امام حسین ـ علیه السّلام ـ كه آن روز 57
ساله بود، با دست، محاسن خود را گرفت و فرمود: خشم خدا بر یهود آنگاه فزونی
یافت كه گفتند: عزی پسر خداست و خشم الهی بر نصارا وقتی شدت گرفت كه
گفتند: مسیح پسر خداست و غضب خدا بر مجوس آن دم زیاد شد كه غیر از خدا آتش
پرست شدند و خشم الهی بر قومی آن زمان شدت یافت كه پیامبرشان را كشتند و
غضب الهی بر این گروه نیز شدت یافته كه میخواهند، پسر پیامبرشان را بكشند. «امالی، ص135.»
شاید روزی مخاطب همچین خطبه هایی قرار بگیریم، مواظب خودمون باشیم.
یا علی