نیمه پنهان ماه ۱۴ - اصغریخواه به روایت همسر شهید
کتاب از صمیمیت محمد اصغری خواه می گوید که در دوستی ساده و دست یافتنی و آشنا بود؛ از آدم هایی که می گویند قلبشان حرم خدا است و در آسمان مشهورترند تا زمین. در خاطرات راوی از لحظه هایی می خوانید که اصغری خواه و همسرش هر دو انتظار شهادت را می کشیدند. از روزی که خبر شهادت اصغری خواه رسید. کتاب نیمه پنهان ماه 15 شهید رضوانخواه به روایت همسر
این داستان دربارهی کسی است که در کودکی، شوخ و شر و شور بود. لباسها و کلاه پدر را میپوشید، عینک او را به چشم میزد و ادای بزرگترها را درمیآورد. تا سال دوم هنرستان فنی، رشتهی راه و ساختمان خوانده بود، جنگ که شروع شد، درس را رها کرد و راهی جبهه شد. خیلی زود هم ازدواج کرد، هجده ساله بود و انتخابش «مهین پورسرپرست» بود؛
کسی که پانزدهمین جلد از مجموعه کتابهای «نیمهی پنهان ماه» از زبان او روایت میشود. او روایتگر زندگی کوتاه چهار ساله با شهید «حسن رضوانخواه» است و پسرش «کمیل»؛ نویسندهی این روایت.