تبیان، دستیار زندگی

سلام دوستان تبیانی!

شاید من رو نشناسید! چون یکم جست و گریخته مبحث(تاپیک) میزنم ...

خیلی وقته عضو هستم ولی زیاد انجمن های تخصصی نمیام...

اما کم کم میخوام شروع کنم..(استقبال نمیکنین؟!)

خب... تو این مبحث همونجوری که از اسمش معلومه باید داستان بسازیم!! 

بازیش اینجوریه که مثلا من یک جمله میگم که ناتمام باشه... و نفر بعد باید کاملش کنه..

و همینطور نفر بعد هم یک جمله ناتمام برای نفر بعد میذاره تا کامل بشه..

میتونید چند تا جمله بسازید ولی حتما (لطفا!!) اخرین جملتون رو ناتمام بذارید تا ببینیم بقیه چی میسازن..

تا حالا خیلی جاها من این مبحث رو زدم و استقبال شده

امیدوارم شما هم استقبال کنین...

-------------

اول از خودم:

یک روز یک پسره ای بود که... 

که یهو همون جوون اول داستان که سر عقل امده بود گفت:چطوره بریم سراغ یه سرمایه دار بزرگ!
- چشم بسته غیب گفتی. آخه کدوم سرمایه گذار بزرگی برای یه طرحی که هنوز نتیجه قطعی هم نداده پول خرج می کنه؟!
- خب براش تضمین میذاریم.
- ببینم مگه ما جز کارت دانشجویی تضمین با ارزش تری داریم؟؟؟
- سند خونه!
- سند ویلای من یا تو؟؟
- هیچکدوم.
- پس چی؟
- سند خونه یکی از ماها!
-مم .. من که سند خونمون گرو بانکه پس متأسفم.
همه به نحوی شونه خالی کردند تا اینکه همون جوگیره گفت : ...

تا اینکه همون جوگیره گفت: اصلا من خودم رو برای تضمین میذارم!! (یکم فکر کرد..) نه منظورم اینه که سند خونمون رو گرو میذارم!
-باشه حرفی نیست!
-منم حرفی ندارم ولی کی تضمین میکنه که سند من برگرده؟! اصلا کجا باید گرو بذاریم؟!
عاقلشون گفت:.....

خب چی شد؟....
منتظر ادامه ایم همچنان:)
من که داستان سراییم خوب نیست....
این تاپیک هنرمند میطلبه......:)