• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کتاب و کتابخوانی (بازدید: 6035)
جمعه 23/10/1390 - 16:4 -0 تشکر 416520
پائولو كوئیلو

چند سال پیش كه كتابهای پائولو كوئیلو در ایران رونق گرفته بود ، یكی از كتابهایش كه اسمش هم الآن یادم نیست به دستم رسید و خواندمش...

اسم كتاب فراموشم شده داستانش درباره فردی بود كه برای رسیدن به یك گنج سفر می كند و نهایتا در مصر در حالیكه احساس می كند در یك قدمی گنج است پی می برد كه گنج واقعی تلاشی است كه برای رسیدن به آن انجام داده بود . چیزی قریب به این مضمون بود داستان ....

ولی چیزی كه از آن رمان در ذهنم باقی مانده یك جمله بود كه جای جای این كتاب اشاره شده بود : "به نشانه ها توجه كن" قهرمان با استفاده از نشانه ها و تعبیراتی كه آنها می كرد می توانست سختی ها و بیایانها را با موفقیت پشت سر بگذارد...

این ذهنیت در خاطرم باقی مانده است سالها...

یكی دو سال ایت با سخنرانی های دكتر رائفی پور و بحثهای او درباره نماد گرایی و فراماسونری و اینا آشنا شده ام ...

این دو مقوله را در ذهن داشته باشید و بروید به پست بعدی كه از بین آخرین مقاله آقای رائفی پور بیرونش كشیدم ...

قضاوت با خودتان 

هزار دشمنم ار مي كنند قصد هلاك  گرم تو دوستي از دشمنان ندارم باك

حافظ عليه الرحمه

امضا: نيري

جمعه 7/11/1390 - 1:25 - 0 تشکر 422141

نگاهها به پائولو كوئیلو گاه خیلی متناقضه. در ادامه نقدی از كتاب "كیمیاگر" رو بخونید كه البته مثبته. به عبارت دیگه نقد نیست بیان نقاط قوته از دیدگاه نویسنده آن.

منبع: كلوب دات كام

وحدهُ لا اله الا هوُ       كه یك هست و هیچ نیست جز او

به دلت گوش سپار، دل همه چیز را میداند.

پیروی از ندای دل مثل آموختن یك زبان خارجی است، ممكن است اشتباهاتی مرتكب شوید اما سر انجام به هدف می رسید.

دفعه اولی كه كیما گر رو خوندم خیلی باهاش حال نكردم، نمیدونم شاید عمیق نخونده بودمش، شاید هم چون بعد از 4 اثر فلورانس خوندمش خیلی تكونم نداد.ولی دفعه دوم كه خوندم یه جاهایش برام جالب تر از قبل بود.

توی این كتاب كلی  نكته جالب هست(كه من فقط 3-4 تاشو بیشتر اینجا نمینویسم)

دوست دارم یه سوال از خودمون بپرسیم!!! هدف از آفرینش و خلقت چی بوده؟ چوب ، سنگ، رود ، كوه، حیوانات و انسان برای چی خلق شدن؟چون نمیخوام بحث رو خیلی بسطش بدم فقط به یه جمله از كتاب بسنده میكنم:"دنیا فقط جنبه عینی و آشكار خداست. تنها رمز كیمیاگری این است كه تكامل معنوی را در سطح مادی متجلی میكند."خب شاید بشه حالا فهمید كه هدف از آفرینش كماله.تكامل تدریجی موجودات و حركتشون به سوی كمال و شاید راز آفرینش هم همین حقیقته."كیمیاگری كه اشخاص بسیاری در طی قرن ها صرفا به صورت ظاهر آن (یعنی تبدیل مس به طلا ) توجه كرده اند، در واقع تكامل روح از مرتبه ای به مرتبه بالاتر است كه طلا به عنوان نماد اوج آن میباشد"

نكته قشنگ دیگه ، نگاه جالب كوئیلو به "روزمرگی " بودكه اگه دچار این روزمرگی بشیم فقط زنده میمونیم ولی زندگی نمیكنیم .در صورتی كه اگر به جای عادت ندیدن و نادیده گرفتن ، سعی كنیم توی كوچیكترین نعمتهایی كه داریم غرق بشیم، دقت كنیم، لمسشون كنیم، دركشون كنیم و ... اون وقت یواش یواش نگاهمون وسیع میشه و به قول خود كوئیلو میتونیم توی روح جهان نفوذ كنیم، یعنی میتونیم با همه چیز وهمه كس ارتباط برقرار كنیم.

ارتباطی كه به نظر من همه موجودات روی كره خاكی با هم دارن ، اون هم چند جانبه.ارتباطی كه شاید بشه تمام فرآیند های آفرینش رو توی اون تعریف كرد.ارتباطی كه ناگسستنی و لحظه به لحظه وجود داره، پیدا و پنهان. كه اگه میخوایم كشفش كنیم اول باید از خودمون شروع كنیم. یعنی ارتباط با دلمون، ارتباط با روح خودمون و ارتباط با خدامون (خدا = به خود آ) و تازه اون وقتكه میتونیم توی روح جهان نفوذ كنیم  ...  و تازه شاید بتونیم با ایمان و باور از ته قلبم فریاد بكشیم كه "انا الحق"

تمام زندگی یه سیر متصل به هم و تاثیر گذار و تاثیر پذیر از هم هستش.اینكه پادشاه سلیم میاد و به چوپان كمك میكنه، اینكه پولهاش رو می دزدن ،اینكه با اوون مرد انگلیسی آشنا میشه، اینكه دو تا شاهین میبینه و ... و اینكه من یه سرچ میكنم و با اینجا آشنا میشم، اینكه وقتی توی خیابون راه میرم یه نفر بهم تنه میزنه و باعث میشه من یه چیز جدید ببینم و ...

خلاصه این كه روزمره ما پر از نشانه های خوش یمن و ایما و اشاره است كه هر لحظه دارن به ما میگن چی كار كنیم تا به افسانه شخصیمون برسیم. كه "هر انسانی حلقه ایست در زنجیره طلایی موفقیت من" ، و من میخوام بگم "هر ذره ای در عالم كه به نوعی با من ارتباط دارد حلقه ای هست در زنجیر طلایی افسانه من."

بچه ها هر كسی یه افسانه شخصی  و یه وظیفه خاصی داره كه بخاطر اوون آفریده شده،"در دنیا كارهایی وجود دارن كه فقط توقادری انجامشون بدی".شاید افسانه شخصی یه تیكه سنگ اینه كه جلو پای من  باشه، تا پام به اون گیر كنه و از مسیر غلطی كه توش بودم دور بشم، شاید افسانه شخصی یه دونه سیب این باشه كی بیافته توی سر نیوتون، شاید افسانه گندم(یا انجیر) اینه كه آدم و حوا ازش بخورن و ...  شاید هم یكی از كار های من  اینه كه این چند خط رو بنویسم تا شاید یكی بخونه و یه برداشت جدیدی از این كتاب داشته باشه و بتونه زندگی خودشو اطرافیاش رو عوض كنه.كسی چه می دونه!!!

اینم بگم منتظر نباشیم كه پادشاه سلیم بیاد و افسانمون رو بهمون نشون بده، بچه ها دل خودمون رو بشناسیم، با دلمون حرف بزنیم و نشانه های خوش یمن رو از یاد نبریم.اون وقت یواش یواش می افتیم توی راه افسانه شخصیمون.گرچه گوش سپردن به حرف دل خیلی خیلی سخته، چون معمولا دل و عقل متضاد هم هستن(كه اگه بخوام در این مورد بنویسم خودش كلی میشه) ولی جمله اول یادتون نره ،" پیروی از ندای دل مثل آموختن یك زبان خارجی است، ممكن است اشتباهاتی مرتكب شوید اما سر انجام به هدف می رسید "

این اصل رو هم از یاد نبریم كه همه خوبیها و قشنگیها ، همه ریز و درشت ها ، همه اتفاق های دور و برمون یه چیزه و اون هم خودمونیم و خدای خودمون،

وحدهُ لا اله الا هوُ      كه یك هست و هیچ نیست جز او

خوب چون به یكی از دوستان قول داده بودم زیاد پر حرفی نكنم، دیگه حرفامو تموم میكنم(گرچه بیشتر از نصف حرفام مونده) و فقط چند تا جمله از خود كتاب رو مینویسم ، كه شاید اگه میخواستم جمله های قشنگش رو گلچین كنم خودش یه كتابچه 30-40 صفحه ای می شد.

همیشه شاد و موفق باشین و كیمیاگر.

همه اشخاص خوشبخت ، خدا را در دل دارند.

هر كس بر روی زمین گنجی دارد كه انتظارش را میكشد.(یادمون نره كه گنج ها فقط مادی نیستن، اطرافیانمون،دوستانمون،ارتباطاتمون ، احساساتمون و ... هركدومشون میتونن یه گنج باشن، فقط باید كشفشون كنیم.)

وقتی گنج های بزرگی به همراه داری ، سعی میكنی آنها را به دیگران ارائه دهی ، اما به ندرت سخنت را باور میكنند.

كیمیاگری ، همان نفوذ در روح جهان و كشف گنجی است كه برای تو كنار گذاشته شده.

تنها یك چیز ، دستیابی به رویاء را غیر ممكن میكند و آن ، ترس از شكست است.

همیشه شاد و موفق باشین و كیمیاگر.

هزار دشمنم ار مي كنند قصد هلاك  گرم تو دوستي از دشمنان ندارم باك

حافظ عليه الرحمه

امضا: نيري

جمعه 7/11/1390 - 1:36 - 0 تشکر 422142

این هم معرفی كتابی در نقد افكار "پائولو"

آب و سراب: نقد و بررسی افكار پائولوكوئیلو
موضوع:
داستانهای برزیلی - قرن 20
كوئیلو، پائولو، 1947 - نقد و تفسیر
پدیدآورنده:
قادر فاضلی
ناشر:

فضیلت علم

212 صفحه - رقعی (شومیز) - 27000 ریال - چاپ 1 - 3000 نسخه
کد کنگره:56ی9ر/27/PQ9698
شابك:978-964-7393-37-9
رده دیوئی:869.342
تاریخ نشر:10/03/89
گزیده متن كتاب چکیده :
كتاب «كیمیاگر» اثر «پائولو كوئیلو» با یك خواب شروع می‌شود. تمام كتاب در جهت رسیدن به گنجی است كه در خواب دیده شده است. این كتاب در قالب رمان نوشته شده است، آن هم‌ رمانی كه با خواب شروع می‌شود. در عرصة ارزیابی اعتبار یك اثر، رمانتیك بودن آن، از اعتبار علمی و حقیقی بودنش می‌كاهد. زیرا در قالب رمان، نویسنده خود را در چارچوب معینی محصور ندانسته و خیال او برای جولان دادن آزاد است. درستی و نادرستی مطالب در رمان برای نویسنده خیلی مهم نیست، بلكه رمانتیك و خواب‌آلود بودن، دو صفت اساسی این كتاب است. كتاب حاضر مشتمل بر نقد و بررسی شش كتاب از پائولو كوئیلو ـ نویسندة برزیلی قرن بیستم است. عنوان‌های این كتاب‌ها بدین‌قرار است: كیمیاگر؛ مكتوب؛ خاطرات یك مغ (جادوگر)؛ زهیر؛ بریدا؛ و كوه تیچم.

منبع: خانه كتاب

هزار دشمنم ار مي كنند قصد هلاك  گرم تو دوستي از دشمنان ندارم باك

حافظ عليه الرحمه

امضا: نيري

جمعه 7/11/1390 - 1:49 - 0 تشکر 422144

مقاله خوب و مفصلی از پائولو كوئیلو در سایت راسخون دیدم كه در چند قسمت برای دوستانم قرار میدهم. دید خوبی میده به مخاطبان موافق یا مخالف پائولو

قسمت اول:

درباره پائولو کوئیلو (1)- قسمت اول

تهیه کننده : محمود کریمی
منبع : اختصاصی راسخون




كوئیلو نیز مانند میلیون ها نفر انسان عصر مدرن، آوای روح را در فراق از وطن خویش شنیده و از معدود كسانی است كه آن را جدی گرفته وبرای التیام درد هجران كاری كرده است ; ولی ای كاش، او هم مانندمیلیاردها بشری كه ناله روح را می شنوند و كاری نمی كنند، خاموش می ماند و دست به كاری نمی زد; ای كاش، نام خدا و یاد عالم غیب، از راه آثار او به فرهنگ عمومی انسان امروزی باز نمی گشت و ای كاش، نویسنده ای چیره دست نبود یا دست كم از خدا و معنویت نمی نوشت، زیرا این خدایی كه در آثار كوئیلو زنده شده، همان خدای ناتوان وخطاكاری است كه در آثار نیچه مرد و رابطه با عالم غیبی كه به نام جادومطرح می كند، همان خرافات و توهماتی است كه در دوران رنسانس، مردمان را از دینداری و معنویت گرایی، ملول و رمیده ساخت.
کوئیلو گرایش مردم جهان به عرفان در دنیای فعلی را خوب دریافته است و گرایش‌های شدید معنوی و عرفانی در آثارش موج می زند. اندیشه‌ی وی را نمی توان در عرفان مسیحی خلاصه کرد بلکه آشکارا از برخی اندیشه‌های اسرار آمیز و آمیخته با سحر عرفان سرخ پوستی تاثیر پذیرفته است.حتی مدتی برای یافتن کارلس کاستاندا، از مشاهیر معنا گرای سرخ پوستی، به چند سفر رفت. همچنین مکتب‌های معنوی شرق آسیا و یوگا، بودیسم، هندوئیسم و تائوئیسم بر او تاثیر جدی گذاشته اند. او جادوی سیاه را نیز با دوستش رائول تجربه کرده است. وی از افرادی چون خورخه لوئیس، هنری ویلر، ژورژه امادو، خیام، مولوی، یونگ و پولوس (عالم یهودی ای که مسیحی شده و مسیحیت را به شدت تحت تاثیر خود قرار داد ) الگو گرفت و سرانجام سه ازدواج ناموفق او هم در آنچه درباره ی عشق نگاشته، موثر بوده است. او زندگی را رها می كند و در اروپا، پیاده به راه می افتد تا جاده سانتیاگو را در نوردد. یا به آمریكا می رود، تا گروهی از زنان همجنس باز را دیده و دیدن فرشتگان را از آنها بیاموزد.
ویژگی آثار او این است که محتوای اشراقی آثار خود را همچون نویسندگان اگزیستانسیالیست، در قالب رمان و داستان ارائه کرده است. او نویسنده‌ی ادبی نیست و نوعی عرفان توده ای را ترویج می کند که در آن رسیدن به مقصد آسان است و خداوند اشتباهات انسان را می بخشد همانگونه که انسان اشتباه‌های خدا را می بخشد. او خداوند را عشق مطلق می داند. کوئیلو خدایی خطاکار را باور دارد که با وجود او آسوده تر با سختی‌های زندگی و گناه کاری خود کنار می آید.در حالی که شناختن خدای کامل و حکیم به دور از خطا، بسیار آرامش بخش تر است و رنج‌های زندگی را شیرین می کند. آرامشی که با اعتقاد به خدای خطا کار واز راه بخشش او ایجاد می شود، همچون سرابی است که دقایقی به نظر می آید و می گذرد و ماندگار نیست.

ماجرا از این جا شروع شد

روزگاری انسان خود را آفریننده می دید و جهان را در کنترل علم و تکنولوژی سلطه طلب خویش می پنداشت. آن عصر، عصر مدرن نام گرفت. اما بشر، ضعیف تر از آن است که می اندیشد، به نیروی جاودانه ای وابسته است که آرامشش در گرو شناخت او و فنای در اوست، عصر کنونی را عصر معنویت نامیده اند؛ زیرا پس از حدود چهار قرن دوری از معنویت و دین، چیرگی مادیات و فن آوری‌های ماشینی، زندگی بشر هر روز از آرامش دورتر شده است. آرامشی که می پنداشت در فن آوری و ماشین و صنعت آن را می یابد،ولی همین ابزار‌های فنی قدرتی برای برخی شبه انسان‌ها به ارمغان آورد که با آن در فاصله ی حدود چهل سال (1914 تا 1945 میلادی) دو جنگ خانمان سوز و ویرانگر به راه انداختند و دنیا را به نابودی نزدیک تر کردند، دو جنگ جهانی که به کام زرسالاران یهودی و صهیونیست و گاه مسیحی بود.
در این دو دوره جنگ بیش از صد میلیون انسان که بیشترشان بی گناه بودند در آتش سوختند و نابود شدند و سرمایه داران، در نتیجه ی اوضاع بحرانی جنگ ثروتمند تر شدند. این دو جنگ به نام دین نبود، بلکه حاصل شبه تمدن مدرنیته بود. در یک سو سوسیالیست‌های ملی گرا (نازی‌های آلمانی) و فاشیست‌های ایتالیایی و ژاپنی‌های امپراتور پرست بودند و در سوی دیگر لیبرال‌های انگلیسی و کمونیست‌های شوروی و چین و پراگماتیست‌های آمریکایی و طرفداران فرانسوی حقوق بشر ! این دو نبرد شوم، بازی کودکانه ی یهود و فراماسونری و سرمایه داری شرقی و غربی چهارصد سال، مکتب‌های مادی را جایگزین دین ساخته و جای خالی دین را با ایسم‌های پر زرق و برق، پر کرده بودند، رسوا کرد.
اما انسان‌های فهمیده پس از فاجعه‌های دوران مدرنیته دریافتند که مدرنیته و مکتب‌های متعددش،نه تنها پاسخ گوی نیازهای زندگی آنها نیستند، بشر را به جهنم بزرگ جنگ با بیش از صد میلیون کشته کشانده اند. به همین دلیل از اواخر دومین نبرد، دوران پس از تجدد یا پست مدرن آغاز شد که اندیشه وران با حرارت و شور،مدرنیته را نقد می کردند.

درباره پائولو کوئیلو (1)

پایان قسمت اول. ادامه دارد ...

هزار دشمنم ار مي كنند قصد هلاك  گرم تو دوستي از دشمنان ندارم باك

حافظ عليه الرحمه

امضا: نيري

جمعه 7/11/1390 - 1:50 - 0 تشکر 422145

درباره پائولو کوئیلو (1)- قسمت دوم

تهیه کننده : محمود کریمی
منبع : اختصاصی راسخون

منحرف ساختن اشتیاق معنوی دینی بشر در دوران معاصر

اما سرمایه داران همچنان در این اندیشه بودند که برنامه ی جدیدی آغاز کنند تا باز بر ثروتشان افزوده شود و استعمار نویی را جایگزین سنت‌های استثماری خود کنند بهترین راه، نقد پست مدرن‌ها از یک سو و همراهی تاکتیکی با آنها از سوی دیگر بود. چنین شد که پست مدرن‌های سنت گرا مانند روژه گارودی، حامد الگار، رنه گنون که همراهی با دین را تنها راه رهایی می دانستند، نفی و با فشار‌هایی روبه رو شدند و مکتب‌های پست مدرنی که به سمت معنا گرایی بدون دین پیش می رفتند، تقویت شدند، مانند : معنویت‌های متمایل به بودیسم و هندوئیسم و تائوئیسم و کابالیسم و رهبانیت مسیحی.
پس از شکست شوروی در جنگ سرد و پیشتازی اروپای غربی و آمریکا در نبرد قدرت جهانی، به یکباره رسانه‌های وابسته به زرسالاران، به بودیسم تبتی (لامائیسم) و کابالیسم (تصوف یهودی) و فرقه‌های جدید و دین‌های ساختگی گرایش پیدا کردند و فیلم‌های متعددی با نام معنویت گرایی از سینمای پر قدرت‌هالیوود به تمام نقاط جهان سرازیر شد و ساده دلان چنین پنداشتند که تراست‌های هنری _تجاری‌هالیوود که بیشتر شان وابسته به صهیونیسم بودند،به سمت انسان گرایی پیش می روند. در این میان معنویت اسلامی هیچ جایگاهی در این روند نداشت. طبیعی است که نمی توان گفت: "سینما و هنر غربی را به اسلام چه کار، آنها که یهودی و مسیحی اند " زیرا همانگونه که مسلمانان در جامعه‌ی غربی در اقلیت بودند، بودائیان و هندوها و تائوئیست‌ها از مسلمانان هم کمتر بودند. در طول تاریخ غربیان با مسلمانان اندلس و امثال ابن سینا و ابن رشد بیش از اندیشمندان شرق دور آشنا بودند و آثار آنها را به لاتین، انگلیسی، فرانسه و اسپانیولی ترجمه کرده بودند پس باید دلیل بهتری رادر این میان یافت.
کم کم معلوم شد بخشی از معنویت گرایی رسانه‌های وابسته به قدرت مداران برنامه ای حساب شده است برای کم رنگ ساختن معنویت گرایی اصیلی که در نتیجه ی شرایط نامناسب غرب در آنجا در حال رشد بود. از سوی دیگر موسسه‌های شخصیت پرداز غربی که به شدت در کنترل سرمایه داران اصلی قرار داشتند، افراد خاصی را که چندان اصیل نیستند، در کارتل‌های رسانه ای خویش به اوج رسانده اند به گونه ای که هر کوی و برزنی در جهان آنها را می شناسد. این اوضاع تردید هر انسان خردمندی را بیشتر می کند و اندیشه ی دقیق تری می طلبد.

حمایت آشکار سران صهیونیسم از پائولوکوئیلو

یکی از افرادی که در این اوضاع به بالاترین قله‌های شهرت جهانی رسید و زرسالاران و صهیونیست‌ها بارها او را تایید کردند، پائولوکوئیلو است. کوئیلو در سپتامبر 1999 پس از سفر‌های طولانی به دور ترین نقاط جهان از سرزمین‌های اشغالی فلسطین (اسرائیل) دیدن کرد. کتاب‌های او در این کشور فروش بسیار بالایی داشت و مسئولان حکومت از اندیشه‌ها و باور‌های او حمایت کردند. ناشران کتاب‌های او در اسرائیل اظهار امیدواری کرده اند که روزی فرا رسد که مردم جهان برای خرید کتاب‌های نویسندگان اسرائیلی چون کوئیلو در اسرائیل صف بکشند.
کوئیلو پیش از آنکه در سال 1379 ه. ش. به ایران بیاید در همایش جهانی سازی "داووس" سخنرانی کرده بود.این همایش یک بار در سال برگزار می شود و تنها شخصیت‌های عالی رتبه‌ی کشور‌های قدرتمند سیاسی و اقتصادی در آن حضور می یابند و حتی شخصیت‌های رده دوم اجازه ی ورود به این همایش را ندارند. کوئیلو در این نشست درباره‌ی آثار خود و نوع عرفانی که ترویج می کند مطالبی گفت. در آن جلسه شیمون پرز (از مسئولان عالی رتبه ی رژیم صهیونیستی و رئیس فعلی این رژیم) از او قدر دانی کرد و گفت: «معنویتی که شما مبلغ آن هستید در خاور میانه برای ما بسیار مفید است و ما بدین شیوه می توانیم صلح و آرامش یهودیان را در کشور خود حکم فرما کنیم. »
به راستی این چه نوع معنویتی است که روحیه ی جهاد و مبارزه را از مسلمانان فلسطینی به سود غاصبان اسرائیلی می گیرد؟ او در یکی از سفرهایش به سوئیس نیز از دست شیمون پرز هدیه‌هایی دریافت کرد.
بر ماست که به دور از تبلیغات جهانی آثار این نویسنده‌ی برزیلی را به دقت بررسی کنیم. با جریان رسمی پروپاگاندای جهانی به راحتی می توان پیش بینی کرد که به زودی فیلم‌ها و آثار کمیک و هنری زیادی را از این نویسنده در‌هالیوود و دیگر رسانه‌های مرسوم شاهد خواهیم بود.

پایان قسمت دوم. ادامه دارد ...

هزار دشمنم ار مي كنند قصد هلاك  گرم تو دوستي از دشمنان ندارم باك

حافظ عليه الرحمه

امضا: نيري

جمعه 7/11/1390 - 1:52 - 0 تشکر 422146

قسمت سوم:

شخصیت شناسی پائولوکوئیلو

آثار کوئیلو به اعتراف خودش، تحت تاثیر شیوه ی زندگی پر فراز و نشیب او بوده است. در برخی از این آثار، زندگی خود را بیان می کند و در برخی دیگر، تاثیراتی را که از آن زندگی گرفته است. از این رو آشنایی مختصر با زندگی او در فهم ونقد آثارش موثر خواهد بود.
او متولد 1947میلادی است. در هفت سالگی به دبستان مذهبی سن اگناسیو در ریودوژانیروی برزیل وارد شد. کوئیلو به تدریج دریافت که از فراگیری درس‌های مذهبی بیزار است. در پی آن از شرکت در مراسم مذهبی گروهی که به اجبار برگزار می شد سر باز زد و بیزاری خود را از واجبات دینی اش نشان داد. والدینش مایل بودند کوئیلو در رشته مهندسی درس خود را ادامه دهد ولی او به ادبیات علاقه‌مند شد و تصمیم گرفت نویسنده شود از این رو با والدین خود مخالفت کرد. پدرش احساس کرد فرزندش از بیماری روانی خاصی رنج می برد و او را در هفده سالگی دو بار در بیمارستان روانی بستری کرد. در آنجا پزشکان برای درمان کوئیلو چندین بار از شوک الکتریکی استفاده کردند. وی رمان " ورونیکا تصمیم می گیرد بمیرد " را تحت تاثیر همین دوران نوشت.
پائولو کوئیلو پس از رهایی از بیمارستان به یک گروه تئاتر پیوست و کارهای پراکنده ای در مطبوعات انجام داد. تماشاگران این تئاتر آن را کاملا ضد اخلاقی، ترویج کننده‌ی فساد و... خواندند. در پی آن پدر کوئیلو او را برای سومین بار در بیمارستان روانی بستری کرد. کوئیلو مدتی از دارو استفاده کرد و سپس به استفاده از مواد مخدر روی آورد. وی مدت پنج سال به مواد مخدر و توهم‌زا به شدت معتاد بود و بعد ترک کرد. او ابتدا کوکائین و سپس مواد روان گردان و ماری جوانا و برخی دیگر از مواد افیونی را مصرف می کرد. همچنین به شدت به مشروبات الکلی معتاد بوده و همچنان معتاد است.
او در دهه ی شصت مدتی در جنبش هیپی گری برزیل فعالیت کرد و شیفته ی افکار کارل مارکس و انگلس و ارنستو چگوارا بود. همچنین از فرقه‌ای به نام رام (ram) تاثیر گرفت. پس از مدتی یکی از آهنگ‌سازان به نام رائول سیکساس از او خواست تا برایش شعر بسراید. نوار آهنگ‌هایی که او شعرش را سروده بود فروش خوبی کرد و برای نخستین بار پائولو را به پول زیادی رساند. او بیش از شصت شعر برای آهنگ‌های رائول سرود. آنها در زمینه ی موسیقی راک برزیلی فعالیت می کردند. همچنین اقدام به چاپ مجموعه داستان‌های کمدی سکسی کردند. آفرینش این آثار را راهی برای رسیدن انسان‌ها به آزادی می دانستند. حکومت وقت این کتاب‌ها را زیان بار دانست وآنها را به زندان انداخت. رائول خیلی زود آزاد شد ولی کوئیلو مدت‌ها در زندان ماند چرا که او را مغز متفکری که داستان‌های کمدی سکسی را سروده بود شناختند. او علاقه ی زیادی به شهرت داشت. در یک کلام می توان او را آمیزه ای از هیپی گری و سوسیالیسم تا جادو و بودیسم و مسیحیت و یهودیت و سکس و عشق هرزه دانست.
اگرچه در آثارش به شدت مدعی عشق و عاشقی است اما تنها تجربیاتش از عشق و عاشقی، 3 بار ازدواج ناموفق بوده است!

کتابهای او

حدود هفده کتاب او به فارسی ترجمه شده است. از مهم ترین کتاب‌های وی کیمیاگر است. او در این کتاب از داستانی در مثنوی مولوی،دفتر ششم، الهام گرفته است. داستان مولوی شرح حال مردی است که خواب می بیند در کشور مصر گنجی نهفته است و برای به دست آوردن گنج بی درنگ به راه می افتد. پس از پیمودن مسافتی زیاد از سخنان نگهبان دروازه ی شهر در می یابد که گنج در همان محل زندگی خود او پنهان شده و این مسیر را بیهوده آمده است. در داستان کیمیا گر هم ماجرا همین گونه است با این تفاوت که شخصیت اصلی داستان از کشور اسپانیا راهی کشور مصر می شود،در حالی که در داستان مثنوی شخصیت داستان از بغداد راهی مصر می شود.در کتاب کیمیا گر کوئیلو به عمد کشور اسپانیا را برگزیده تا به طور غیر مستقیم مسیحیت را رودرروی مسلمانان قرار دهد و در پایان اینگونه وانمود کند که گنج اصلی در همان کشور اسپانیا بوده و مسافر بی دلیل به گنجی مبهم در کشور‌های اسلامی دل بسته است. این اثر با اهداف استعماری هم سویی دارد و به همین دلیل ادبیات استعماری به شدت از آن پشتیبانی می کند. جالب این است که در هیچ یک از نقد‌های سفارشی، از الهام پذیری کوئیلو از مولوی صحبتی نشده است و همه ی این موارد را به خود او نسبت داده اند البته خود او نیز در این باره چیزی نگفته است.

راز موفقیت

به هر حال راز موفقیت آثار او را می توان افزون بر حمایت رسانه‌های پر مخاطب جهانی و مراکز قدرت در چند مورد خلاصه کرد: او در جای جای آثارش با آمیزش نمادهای ادیان توحیدی با سنت‌های معنوی بودایی و تائوئی و شرقی و سرخ پوستی وجادو گرایی،نوعی هماند سازی برای مردم مناطق مختلف جهان ایجاد کرده و توانسته با رفتن به سمت معنویتی مبهم و ساختگی و فرادینی، در میان توده‌های ساده اندیش جهان نفوذ کند. افزون بر آن او حوادث داستان ‌هایش را از نقاط مختلف جهان آغاز کرده است که سهم به سزایی در جلب نظر خوانندگان در سراسر جهان دارد. وی مدتی مشاور ویژه ی یونسکو در برنامه‌ی همگرایی روحی وگفت و گوی بین فرهنگ‌ها بوده است و همین مساله نشان می دهد که او به خواسته‌ی سازمان ملل (که متفقین که پیروز جنگ جهانی دوم بودند آن را تشکیل دادند) مشغول ترویج اندیشه‌های التقاطی خود است.

پائولو در ایران

بنابر آماری که از سوی برخی مراکز انتشاراتی غرب ارائه شده، انتشار آثار کوییلو پس از "کتاب مقدس" بیشترین هزینه و سرمایه را در دنیا به خود اختصاص داده و به همین دلیل از گسترده ترین چاپ و توزیع جهانی برخوردار بوده است! شاید از همین رو در اواسط دهه 70 در ایران نیز، یک موسسه انتشاراتی با نام "کاروان" برای چاپ و نشر کتاب های پائولو کوییلو تاسیس شد که یکی از اصلی‌ترین موسسین آن، آرش حجازی بود. به نوشته وب سایت خود کوییلو، وی اولین نویسنده‌ای بود که در سال‌های پس از انقلاب، حقوق ترجمه و انتشار آثارش را واگذار کرد و حق التالیف گرفت و نخستین نویسنده غیر مسلمان بود که پس از انقلاب و در سال 1379 به ایران مسافرت کرد و مورد استقبال برخی مسئولین فرهنگی ایرانی از جمله وزیر وقت فرهنگ و ارشاد اسلامی ( عطاالله مهاجرانی) قرار گرفت!

درباره پائولو کوئیلو (1)
از راست: آرش حجازی ، پائولو کوئلیو و عطاء الله مهاجرانی

پائولو کوییلو در مصاحبه با نشریه "فرانکفورتر روندشائوی" آلمان در تاریخ 7 ژوییه 2000، مطالبی را گفته است که اشاره به آنها شاید برخی از اهداف سفر وی به ایران را روشن گرداند.
کوئلیو ضمن اظهار شگفتی از استقبال دولتی در فرودگاه مهرآباد، به طور ضمنی فرهنگ ایرانیان را کهنه معرفی کرده و به صورت تحقیرآمیز می گوید:
«آغوش آن‌ها به سوی تازگی گشوده بود و همان هنگام، کم کم توانستم درکشان کنم. ایرانیان مشتاق شنیدن نظرات دیگران بودند. در سفر ده روزه‌ام به تهران، بارها و بارها با این حقیقت روبه‌رو شدم که ایران به سوی گفت و گو گام برمی‌دارد»!
وی در ادامه مصاحبه اش، وضعیت ایران را فضایی مملو از خفقان و دیکتاتوری معرفی کرده و از روشنفکرانی که در ایران بر علیه نظام جنگیده اند! (افرادی مانند اکبر گنجی، سروش و...که اینک در سازمان ها و مؤسسات صهیونیستی علیه ایران فعالیت دارند) حمایت خود را اعلام كرده و دلیل خود را از سفر به ایران حمایت از موفقیت های نسبی آنان اعلام می کند.
او می گوید: «...سال‌ها بود که نومیدانه امیدوار بودم به ایران بیایم. اما نمی‌شد... نباید از یاد ببریم که در ایران، روشنفکران بسیاری، نومیدانه برای یک آزادی فرهنگی جنگیده‌اند و مایل به تبادل عقاید هستند. برخی از این روشنفکران بازداشت شده‌ یا به قتل رسیده‌اند.... پیش از سفر، در طول سفر و بعد از سفر خود، از ماجرای ممنوع شدن انتشار چندین روزنامه در ایران آگاه شدم. روشنفکران و نویسندگان تهدید شدند، بازداشت شدند یا کشته شدند. اما موفق شدند درهای ایران را از لحاظ فرهنگی بگشایند و موفقیت آنها به حمایت ما نیز احتیاج دارد. دلیل سفر من به ایران این بود...»
از آن پس کتاب های پائولو کوییلو به نحو وسیعی در ایران ترجمه و به اشکال گوناگون و با کمترین قیمت توسط همین انتشارات کاروان و با حمایت های یارانه ای مسئولین وقت وزارت ارشاد چاپ و توزیع شد، به طوری که خود کوییلو در همان مصاحبه سال 2007 با "فوکوس مونیخ" می گوید:
«...دو کشوری که کتاب های من بیشترین خواننده را دارد، ایران و اسراییل است و این نشان می دهد که همه چیز از دست نرفته است...»

پایان قسمت سوم. ادامه دارد ...

هزار دشمنم ار مي كنند قصد هلاك  گرم تو دوستي از دشمنان ندارم باك

حافظ عليه الرحمه

امضا: نيري

جمعه 7/11/1390 - 1:55 - 0 تشکر 422148

قسمت چهارم:

آرش حجازی

شاید برای کسانی که خواننده ترجمه های آثار پائولو کوییلو در ایران هستند، نام آرش حجازی، آشنا باشد. همان مترجم انحصاری داستان های نویسنده برزیلی و دارای مجوز رسمی از شخص کوییلو برای این ترجمه ها (که این مجوز را همراه دستخط پائولو کوییلو در مقدمه اغلب کتاب‌هایی که از وی ترجمه و انتشار داده، درج کرده است) و البته از مؤسسین انتشارات کاروان.
اما یک گروه دیگر نیز با نام آرش حجازی آشنا هستند (که البته گروه وسیع تری را تشکیل می دهند) همان گروهی که به دلایل مختلف بیش از یک سال است، ماجرای قتل مشکوک ندا آقا سلطان را تعقیب می کنند. بله آرش حجازی همان به اصطلاح پزشکی است که ظاهراً چند روز پیش از حادثه مرگ ندا آقا سلطان به ایران آمده و در لحظه اصابت گلوله به آن زن، گویا در چند قدمی او قرار داشته و اصلی ترین شاهد ماجرا بوده و بعد هم به ادعای خودش برای نجات ندا از مرگ تلاش‌هایی به خرج داده که پس از لحظاتی با اطمینان یافتن از مرگ وی دست از آن تلاش ها کشیده و از صحنه خارج شده است! (اگر چه تحقیقات بعدی و از جمله صحبت های استاد موسیقی ندا آقا سلطان معلوم کرد که وی در آن صحنه فوت نکرده، همچنان زنده بوده و پس از انتقال با اتومبیل و در بیمارستان دار فانی را وداع گفته است!)

سیری در آثار كوئیلو

در این قسمت به نقل برخی از مطالب نوشته شدن در کتابهای پائولو کوئلیو می پردازیم. بدیهی است نظریات ذکر شده در این قسمت بر گرفته از آثار کوئلیو است و برای بررسی بعدی آنها، آورده شده است.

سحر و جادو

(ساحر) به زنانی گفته می شود كه با عالم اسرار سروكار دارند و از آن سردر می آورند و مردانی كه از این ویژگی برخوردارند، (جادوگر) نامیده شده اند. این تفاوت در كتاب (بریدا) و در رابطه با دو استاد زن و مردبریدا، به خوبی معلوم است. استاد مرد كه با سنت خورشید آشناست، جادوگر نامیده شده و (ویكا) كه زنی آشنا با سنت اسرارآمیز ماه است، ساحر خوانده می شود.
سحر و جادو برقرار كردن ارتباط با جهان نامرئی و مرموز است كه نیروهای آن دنیای ما را تحت تاثیر قرار می دهند;به بیان دیگر، بین دنیای مرئی و جهان نامرئی ارتباط ایجاد كردن و بدینسان نیروهای جادویی را از جهان نامرئی در دنیای مرئی به كار گرفتن و كارهای خارق العاده انجام دادن.
او برای نیروهای عادی روانی كه با نیروهای مادی فیزیكی متفاوت است و فعال كردن و به كار گیری آنها، با كنترل تصورات و احساسات امكان پذیراست ; جهانی تخیلی به نام جهان نامرئی ساخته و تسلط بر آنها را با نام نمادین سحر و جادو معرفی كرده است. هیجانات شادی، امید، لذت، خشم و نفرت، نیروهای جادویی جهان نامرئی پائولوست كه اگر به زندگی راه یابد، با آنها می توان كارهای بزرگی انجام داد و زندگی رامتحول ساخت.
او مفاهیم: (خوارق عادت ) و (تصرف در جهان ) را نماد تغییر نگرش به خویش، جهان و زندگی می داند.
او با تخیلاتی اسرارآمیز، تجارب روان درمانی خود را روایت كرده است ;اما نمادهایی كه برگزیده، آمیزه ای از سنت های معنوی تعالیم جادویی وادیان الهی است كه از معنای حقیقی خود فاصله گرفته، به معانی مجازی و نمادین در ادبیات كوئیلو پیوسته است. سحر و جادو، یعنی تغییر تصویربی روح و بی نشاط، زندگی به تصوری پرشور و جذاب، به نوعی از چهارچوب خشك منطقی و مرسوم خارج شدن و با شوق و هیجان زندگی كردن ; مانند یك مكانیك كه كار خود را دوست دارد و مهارت كافی راپیدا كرده و به موتور اتومبیل می نگرد، اشكال را تشخیص می دهد; گویابا ماشین حرف می زند و سخن آن را می شنود. او غرق كار شده و طی چند لحظه ماشین را می فهمد، چون با احساسش كار می كند.

روح جهانی

آموزه های سری وتعالیم جادویی كمك می كند، تا انسان از بعد مرئی جهان بگذرد و كالبدكیهانی را به روح كیهانی پیوند زند.
برای ارتباط با روح جهان، باید به او توجه كرد، به صدای او و هیاهویی كه در جهان برانگیخته، گوش فرا داد.

افسانه شخص

افسانه شخصی رؤیایی است كه هر كس از دوران كودكی یا نوجوانی با آن زندگی می كند. درهمان آغاز، رؤیای خود را تحقق پذیر می پندارد و بی ابهام و تردید، آن رامی خواهد و معنای زندگی خویش را در آن افسانه شخصی و رؤیامی یابد; اما همین كه افراد به زندگی واقعی یا شاید هم ساختگی روزمره اجتماعی پا می گذارند، راه هایی خط كشی شده و مشخص هست كه بایداز آنها عبور كرد، تحصیلات، مدرك، شغل و حرفه ای آبرومند از نظردیگران كه در آمد مناسب داشته باشد، ازدواج، زندگی و پیشرفت شغلی.
افسانه شخصی هر كس با دیگری متفاوت است ; در حقیقت معنای زندگی، طیف گسترده ای از خواسته ها را فرا می گیرد: یافتن یك شی ءمثل شمشیر، گنج، رسیدن به عشق دوران كودكی، درك عشق حقیقی وفارغ از تملك و تعلق، چنان كه در (زهیر) تصویر می شود، هدایت ملتی به سوی توحید، همانند پیامبر اسرائیلی در رمان (كوه پنجم ) و نیزترویج شرك و كفر در بین مردم، مثل رؤیایی كه ملكه لبنانی در همان رمان در سر و دل می پروراند و به خاطر آن به مبارزه وارد شده بود، همه وهمه می تواند، معنای زندگی شخصی را تشكیل دهد.

مهم نیست كه این رؤیا چیست ; توحید یا شرك

بعد انفسی افسانه شخصی
معمولا در آثار كوئیلو، شخصیت های داستان، پس از اینكه به ارزش ابزاری جنبه ابژكتیو معنای زندگی پی می برند، به بعد درونی آن دست می یابند و از نیروهای جادویی و سحرآمیز بهرمند می شوند اما گاهی سرنوشت های گوناگونی برای این شخصیت ها و افسانه شخصی شان پیش می آید و این طور نیست كه همواره كامیاب برآیند

خدای خطاكار

خدای كوئیلو تمنا دارد، پس بی نیاز نیست. اگر چیزی بخواهد، بایدصبر كند، چون قادر مطلق نیست. به همین دلیل خطا می كند; امیال نادرست در او پدید می آید; پشیمان می شود; شكست در برابر شیطان راتجربه می كند. با همین نگرش، در یادداشت آغازین شیطان و دوشیزه پریم می نویسد. (ایزد زمان، زروان پس از خلق گیتی، هماهنگی گرداگردش را دریافت ; اما كمبود بسیار مهمی را احساس كرد; یك همراه كه در این زیبایی با او سهیم شود. یك هزار سال برای آوردن پسری نیایش كرد. داستان نمی گوید، به كدام درگاه نیایش كرد، چرا كه او قادرمتعال بود، پروردگار یگانه و اعلی ; هر چه كرد، تا سرانجام باردار شد.
آن گاه كه ایزد زمان، به تمنای دلش دست یافت، پشیمان شد، زیرادریافت كه تعادل جهان بسیار ناپایدار شده است ; اما دیگر دیر شده بود وپسرش در راه بود. پشیمانی اش تنها به یك نتیجه انجامیده، پسردیگری نیز در زهدانش پدید آمد.
كوئیلو پیشنهاد می كند كه زیاد نگران اشتباهات خودنباشید، زیرا خدا هم اشتباه می كند، پس بهتر است كه آنها را فراموش كنید.
همچنین اگرمشكلات و ناملایمات و موانع و شكست شما را می آزارد، با آرامش آنهارا بپذیرید، زیرا اینها اشتباهات خداست و شما هم اشتباه می كنید، پس بهتر است كه خدا را بخشید تا او هم شما را ببخشد. پائولو در رمان شیطان و دوشیزه پریم، یكی از كارهای آحاب، مصلح دهكده ویسكوز واطراف آن را اختراع روز آمرزش معرفی می كند.
در این روز، اهالی خود را در خانه حبس كرده، دو فهرست آماده می كردند، سپس به بلندترین كوه روی آورده، نخستین فهرست را سوی آسمان می گرفتند. این فهرست خطاهای شان، از قبیل شیادی های شغلی، بی عفتی، بی عدالتی و این جور چیزها بود كه می خواندند ومی گفتند: پروردگارا، این گناهان من است نسبت به تو. خیلی گناه كرده ام و از تو آمرزش می خواهم كه این طور آزرده ات كردم.
ابتكار آحاب این بود كه فهرست دوم را از جیب بیرون می آورد، باز رو به همان كوه می كردند و فهرست دوم را به طرف آسمان می گرفتند، وچیزی شبیه به این می گفتند: اما پروردگارا، این هم فهرستی از گناهان تو نسبت به من است: وادارم كردی، بیش از حد كار كنم، هر چند می كوشیم، شریف باشیم، از من دزدی كردند و بیش از حد لازم رنج بردم و ....
پس از خواندن دومین فهرست، مراسم را تمام می كردند: من نسبت به تو نامنصف بوده ام و تو نسبت به من نامنصف بوده ای، پس چون امروزروز آمرزش است، تو گناهان مرا فراموش می كنی، من گناهان تو را، ومی توانیم یك سال دیگر با هم ادامه بدهیم.
رزم آور نور
رزم آور نور كسی است كه می كوشد، زندگی خود را جادویی كند ونیروهای سحرآمیز را كشف كند.
رزم آور نور هم گاهی اوقات اشتباه می كند; ایمانش را از دست می دهد; افسانه اش را باور نمی كند; هیجان رؤیاهایش فرو می نشیند;فرشته اش با او سخن نمی گوید; دلش او را فریب می دهد.
و ...

پایان قسمت چهارم. ادامه دارد ...

هزار دشمنم ار مي كنند قصد هلاك  گرم تو دوستي از دشمنان ندارم باك

حافظ عليه الرحمه

امضا: نيري

جمعه 7/11/1390 - 1:59 - 0 تشکر 422149

قسمت پنجم ( مهم):

نقد آثار پائولو کوئیلو

سراب سلوك

بی تردید روح انسان به این زندگی مادی رضایت نداده، افقی فراتر وعرصه ای فراخ تر را می جوید و محتاج سیری معنوی است كه به عالمی واقعی و البته غیر مادی برسد. سیری كه او را از محدودیت، كدورت، نابودی و رنج به بی كرانگی، روشنایی، ابدیت و لذت برساند. این چنین بودن و این گونه زیستن، به حیات بشری ارزش و معنا می بخشد و روح اورا به هیجان و جنبش می آورد.
سیر تحول بخشی كه انسان را از همه محدودیت های بشری وكدورت های مادی وارهانده، از صفات الهی برخوردار گرداند، تحول به سوی خدایی شدن است كه انسان را به اوج رضایت، شادمانی وشكوفایی می رساند. خدا پیامبران را برای رساندن انسان ها به زندگی پاك و پر فروغی كه حیات طیبه نامیده، به سوی آنها فرستاده است ; ازاین رو دعوت پیامبر را فراخوانی به زندگی معرفی كرده است. دستیابی به این زندگی در گرو تكاپو و سفر روح به سوی خدا است. در این سفر انسان زایر اصل خویش است و خود را در اوج شكوفایی ظرفیت هایی برای خدایی شدن و خدایی بودن مشاهده كرده، به وجد می آید. تو در آنجا عشق و شادمانی و لذتی را تجربه می كنی كه اكنون تحمل آزمودن آن را نداری.
كوئیلو برای جان های تشنه معنویت و سیر به سوی خداوند، دنیایی می گشاید كه در تخیل و توهم آنها تحقق دارد. او به جای یك سیرواقعی و ایجاد كردن حركت در انسان ها، آنها را در همان جایی كه هستند، با پردازش جهانی باشكوه و پر رمز و راز و هیجان می آورد. جهان نامرئی و نیروهای جادویی كه شور و اشتیاق به زندگی را برانگیخته وانگیزه ای برای زیستن به او می دهند. او سفرهای تخیلی رمان هایش رانه به عنوان نمونه ای از یك سیر معنوی، بلكه جایگزین سیر حقیقی مردم می كند. هیچ كس با خواندن آثار كوئیلو، نمی تواند گامی به سوی خدا بردارد. او با به كار گیری زبان ساده و نمادین و پر ابهامش، تخیل وقوه وهم خوانندگان را به كار می گیرد، تا آنها نیز در آفرینش اثر شریك شده، معانی مانوس و مطلوب خویش را در كلمات و جملات چند پهلو وپر نماد او بخوانند. به همین دلیل او توانسته است، مخاطبانی را درفرهنگ های بسیار گوناگون، به پای نوشته های خویش بنشاند. صد البته این هنر بزرگی است ; اما در بیان حقیقت و آموزش معنویت، فریبی هنرمندانه و چیره دستانه به شمار می آید.
نمادهای خدا، جهان نامرئی، عشق، یگانگی با جهان، ندای درون، درك نشانه ها، روح، جهان نامرئی و مفاهیم دیگر، برای بسیاری مردم دنیا قابل توجه و با معنی است و می توان مفاهیم متعددی را درفرهنگ های مختلف برای آنها پیدا كرد. حتی منظومه مفاهیم وابسته به آنها متفاوت است و اگر به اندازه كافی شفاف نشود، چه نامی به آن می توان نهاد؟ هر كس می تواند با ذهنیات خود، در آثار كوئیلو سیر كند و به جای یك سیر واقعی معنوی، سفری موهوم در نمادهای معنوی تحقق می یابد. البته ممكن است كسی حقایقی را با چنین بیان هنرمندانه ای ارائه دهد تا پس از اینكه خواننده سیری ذهنی را طی كرد، مشتاق سفری حقیقی شود; اما با آنچه او می گوید، نمی توان سفری حقیقی داشت. تمریناتی كه در خاطرات یك مغ آمده یا در بریدا معرفی شده است، شاید برای درمان كسی كه از مشكلات روانی رنج می برد، مفیدباشد; اما نه برای یك فرد سالم و نه برای یك بیمار روانی، سیر معنوی به سوی خدارا رقم نمی زند; مگر اینكه خدا را به نداشتن حال افسردگی، حالت مستی در اثر نوشیدن شراب فروبكاهیم.
خوانندگان آثار او، حتی نمی توانند زندگی خود را تغییر دهند، زیرا اواصلا چنین پیشنهادی را طرح نمی كند. او می گوید، عادی باشید و درهمین عادی بودن، راز زندگی را بجویید. او می كوشد، از لحظات زندگی، حتی ساعات افسردگی و پریشانی، شاهدی دلربا بسازد و سرخوشی موهمی را جایگزین رنج هایی سازد كه اگر با استفاده از داروهای مخدر وتوهم زا یا مشروبات همراه شود، بهتر نتیجه می دهد. حد اكثر تحولی كه او برای زندگی پیشنهاد می كند، این است كه در برابر دیگران بایستید وكاری را كه دوست دارید، انجام دهید، از خطا كردن، سرزنش شدن، گناه، و آبروریزی نهراسید. آنچه دوست دارید، تجربه كنید و لذتش را ببرید وسرانجام هم اگر خاطره رنج آور و آزاردهنده ای از آن به یادگار ماند، فراموشش كنید، زیرا مجبور نیستید، بار گذشته را به دوش بكشید. به اكنون بیندیشید كه زندگی همین لحظه ای است كه در آن هستیم.
این همه در حالی است كه انسان در حقیقت به سوی خدا در حركت است و طبیعی ترین و دلخواه ترین زندگی، زیستن بسان یك مسافر وزائر است ; مانند كسی كه در انتظار یك دیدار به سر می برد. خدا در قرآن كریم می فرماید: (ای انسان تو به سوی پروردگارت در تكاپو و تحركی، پس با او ملاقات خواهی كرد). زندگی موافق جریان هستی و آرام ولذت بخش و سرور آفرین، با سفر به سوی خدا و درك حضور او وآراستگی به صفات والا و نام های زیبای او امكان پذیر است. این سیری است كه زندگی، عملكرد، احساس، اندیشه و آگاهی ما را تغییر داده، بهترو والاتر می سازد. در این صورت، لحظه لحظه گذشته، گام های افتخارآفرینی در راه رسیدن به مقصود و سرمایه ای برای دستیابی به هدف نهایی و دیدار باشكوه و بزرگ و زیبای پروردگار مهربان است. دیداری كه روح انسان تا به آن نرسد، آرامش پیدا نمی یابد. شادمانی و اطمینانش دررسیدن به او یا حركت به سوی اوست. روح انسان از خدا ست و خواهان بازگشت به سوی او و این آوای الهی را می شناسد و می شنود كه (ای جان آرام به سوی پروردگارت بازگرد; در حالی كه از او شادمانی و او از تو خشنوداست. این آهنگی است كه روح را به سوی مبداء خویش فرامی خواند; آنجا كه زندگی حقیقی و هستی ابدی را خواهد یافت و در غیراین صورت، در رنج، عذاب، اندوه و افسردگی خواهد بود. چنان كه آرزومی كند، ای كاش خاك بودم یا برای زندگی ام كاری انجام داده بودم.
در معنویت اسلامی، روح و حقیقت انسان از خداست و باید به سوی اوبازگردد. راه باز گشت هم درك عمیق حضور خدا در خویش و سراسرهستی است. خدا هستی بی نقص و عیبی است كه همه خوبی ها وزیبایی ها و كمالات را دارد و اگر انسان بكوشد، صفات والای الهی را درخویش ایجاد كند و مثل بلند مرتبه و كاملی از او شود، سیر معنویش به پیش رفته و به كامیابی رسیده است و معنای زندگی را چنان بزرگ وارزشمند می یابد كه حیات ابدی معنی دارد و خواستنی می شود.
منابع:
مؤسسة فرهنگی موعود عصر(عج)mouood.org
هفته نامه - پگاه حوزه - 1386 - شماره 213، شهریور
خبرگزاری فارس
سایت باشگاه اندیشه Bashgah.net
rajanews.com
hajhamid.com
Aftab.ir
کتاب ها و مقالات:
آفتاب و سایه ها، نگرشی بر جریان های نوظهور معنویت گرا، دکتر محمد تقی فعالی
خوان آریاس، زندگی من، ترجمه خجسته کیهان، نشرمروارید، ۱۳۸۲، تهران.
عبدالله جوادی املی، حماسه و عرفان، مرکز نشر اسراء، چاپ ششم، اسفند ۱۳۸۴، قم.
محمد تقی مصباح یزدی، در جستجوی عرفان اسلامی، مرکز انتشارات موسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره)
بسوی تعالیم پیامبر اعظم (نقد و بررسی آثار پائلو کوئیلو در پرتو تعالیم پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم)، حمید رضا مظاهری سیف
جستجوی عرفان در ادبیات آمریکای لاتین، سید رضا محمدی
خود شناسی و معنای زندگی، حمید رضا مظاهری سیف
زنگ تفریحی برای بردگان سرمایه داری، حمید رضا مظاهری سیف
کارکردگرائی عرفان و معنویت در هزاره سوم/ محمد رضا – رودگر
مجموعه مقالات ویژه نامه فصلنامه کتاب نقد، شماره ۳۵، تابستان ۱۳۸۴
مطالعه انتقادی پیرامون مکاتب عرفانی طبیعت گرا، عرفان سرخ پوستی، حمید رضا مظاهری سیف

این پنج قسمت در واقع بخش اول مقاله "درباره پائولوكوئیلو" بود كه از سایت راسخون برگرفته شده است.

نفسی چاق كنید تا قسمتهای بعدی نیز در ادامه منعكس شوند.

هزار دشمنم ار مي كنند قصد هلاك  گرم تو دوستي از دشمنان ندارم باك

حافظ عليه الرحمه

امضا: نيري

چهارشنبه 12/11/1390 - 23:2 - 0 تشکر 424808

سلام

خیلی خیلی متشکرم از این مبحث عالی و بسیار مهم و مفید....دست شما درد نکنه واقعا.......

پیگیری می کنیم... :)

فعلا همین...

یک نیمه ی من شعور افلاطون است، یک نیمه ی دیگرم دل مجنون است،،،من بر لب تیغ راه رفتم یک عمر،این رنگ حنا نیست به پایم، خون است

 


برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.