• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
انجمن ها > انجمن طنز و سرگرمی > صفحه اول بحث
لطفا در سایت شناسائی شوید!
طنز و سرگرمی (بازدید: 8603)
جمعه 16/10/1390 - 15:52 -0 تشکر 412795
طنز کنکـــــــوری!!!

به نام خدا

 سلام

من قصد دارم توی اینجا هرچی ربط داره به کنکور که بتونه دوستان تبیانی عزیز رو شاد کنه بزنم.

از دوستان هم خواهش می کنم که کمک کنن.

سد تاریخی کنکور هر سال با ارتفاع بلند تر !

سد تاریخی کنکور هر سال با ارتفاع بلند تر ! طنز ایران


 

 

 

شنبه 17/10/1390 - 19:25 - 0 تشکر 413573

توی ایران که باشی، جوان هم باشی، ناشی نباشی و هر صبح به امید ادامه تحصیل پاشی آن وقت یک دوست نازنین وحشتناک داری به نام کنکور که صدایت می کند داداشی! این دوست خیلی به جوانان علاقه دارد و هر چند سال یک بار می آید منزل ایشان و حدودا یک سالی توی خانه شان چتر باز می کند و صفا می نماید. مهمان پرتوقعی هم هست؛ یعنی اگر بخواهی از دستت ناراحت نشود و تحویلت بگیرد و چیزی را که میخواهی درست و حسابی تقدیمت کند باید قید صاف شدن دهان عزیز را بزنی (آن هم به صافی کاشی!). باید مثل یکی از آفریدگان عظیم خدا! درس بخوانی و صدایت هم در نیاید.

يکشنبه 25/10/1390 - 11:30 - 0 تشکر 417019

فرایندی که طی اون یک دانشجواز حالت طبیعی خارج شده و زمان زیادی رو به مطالعه میپردازه خر زدن شرط لازم و نه کافی برای استاد دانشگاه شدن است. میشه اون رو جز آلرژی های فصلیبه حساب آورد(فصل امتحانات) خر زدن در شبهای امتحان به صورت فراگیری در دانشجوها ظاهر میشه و مهمترین علامت اون علاقه شدید به کتب درسی به خصوص کتبی است که در طول ترم تمایل چندانی به اونها نداریم. از عوارض جانبی خر زدن میشه به سرخی چشم ها، گودی و سیاهی زیر چشم و موارد مشابه صورت آرایش نشده در خانم ها و موهای ژل نزده در آقایون اشاره کرد، این مشکل نیاز به دارو های خاصی نداره و بلافاصله بعد از فصل امتحانات به خودی خود برطرف میشه.

تقدیم به همه دانشجوها

بیایید لبخند را در تمام جهان مسری کنیم
دوشنبه 26/10/1390 - 0:23 - 0 تشکر 417563

كنكوری ام و غمی گران بردل من
ماتم كده ای حزین شده منزل من
جانم به لب آمده از این غول بزرگ
ترسم كه شود عاقبت او قاتل من

دوشنبه 26/10/1390 - 0:23 - 0 تشکر 417564

برای پز به پیش قوم و خویشان
پدر کرده مرا زار وپریشان
سه سالی می زنم هی تست کنکور
«می گم» نر هست می گوید بدوشان

دوشنبه 26/10/1390 - 0:24 - 0 تشکر 417565

از برکات دیگر درس خواندن این است که قانون نسبیت زمان را با همه وجود درک می کنی! کتاب را که بر میداری عقربه شروع می کند به خمیازه کشیدن! تو می خوانی و او می خوابد! تو در انتظاری که یک ساعت مطالعه ات تمام شود و او آرزو می کند کسی حالا حالا ها بیدارش نکند! کتاب را که زمین می گذاری تا به اصطلاح به مغزت استراحت بدهی با صدای برخورد کتاب به میز با عجله بیدار می شود و شروع می کند به جبران همه خوابهایش! این جوری است که استراحت بیش از یک پلک به هم زدن طول نمی کشد.

دوشنبه 26/10/1390 - 9:53 - 0 تشکر 417630

اول اشعار با نام خدا

با سلامی خدمت اهل صفا

"نسل بعد از نسل بعد از من" سلام

نسل شوت و نخبه و لمپن سلام

بشنو از من چون حکایت می کنم

درد دانشجو روایت می کنم

در هوایی سرد شعری گفته ام

بشنوید از درد شعری گفته ام

"سینه خواهم شرحه شرحه از فراق"

تا بگویم فرق خر را با الاغ!

"هرکسی از ظن خود شد یار من"

کرد کاه و یونجه اش را بار من

"سر من از ناله من دور نیست"

گرچه اصلا سور و ساتم جور نیست

شعر من معجونی از زخم دل است

تحفه ای آورده ام ناقابل است

زخم را با طنز قاطی می کنم

ادعای گنده لاتی می کنم

شعر من درد من و زخم شماست

کار آن وا کردن اخم شماست

میل داری کشف راز خویش را

تیز کن گوش دراز خویش را!

من جوانی خنگ و پیروزی شدم

یک دو سالی پشت کنکوری شدم

بر جوانی خودم آذر زدم

خر زدم، هی خر زدم، هی خر زدم

چون نتایج آمد اشکم شد روان

فحش دادم بر زمین و بر زمان

دیدم از بخت بد و عقل فلج

گشته ام دانشجوی شهر کرج

لیک دیدم شکر حق بر من سزاست

حکما این تقدیر ماست

می روم آن جا و با لطف خدا

میکنم بیست ها را هی شکار

هی که آمد طعنه از هر سمت و سو

گاومان زایید آن هم شش قلو

هر کسی در وسع خود در آن زمان

فحش و لیچاری نمودش بارمان

مادرم می گفت آخر حیف نان

شد کشاورزی هم آخر رشته؟ هان

حرف ها را پشت گوش انداختم

ساک خود را روی دوش انداختم

زود من رفتم به سوی ترمینال

دل پر از اندیشه، کله پر سوال

یافتم خوابگاهی بهتر از باغ بهشت

حوریان ول میخورند در سرنوشت

گفتم از شادی خوشا بر سرنوشت

بوفه و سلف و زمین ورزشی

چهره ها پاک و موجه، ارزشی!

گفتم این جا عشق و حالم کامل است

زود فهمیدم خیالی باطل است

هست دانشگاه تهران بی قیاس

دارد از بهر خودش کلی کلاس

هست این جا شعبه ای از کمبریج

البته با مردمانی گیج و ویج

درس می خوانم مهندس می شوم

در همین واحد مدرس می شوم

می نمایم در همین جا ازدواج

گیرم از دانشجویان خود خراج

صبح با سرویس دولت می رسم

با کلاس و با ابهت می رسم

ای سازمانی آخ جان

پول های آن چنانی ، آخ جان

مدتی بگذشت شیرم موش شد

ذوق و شوق اندر دلم خاموش شد

چون همه ساز جدایی می زنند

حرف رفتن جابه جایی می زدند

دیدم این جا فکر عهد ماضی اند

بچه ها از رشته شان ناراضی اند

حرف از تغییر رشته می زدند

هرچه می گفتیم زشته، می زدند

معتقد بودند کوشش کافی است

سرنوشت ما همه علافی است

کم کمک ما هم پشیمان می شدیم

هر چه آنان ، آن شدند آن می شدیم

با نفیر خنده سر می شد کلاس

ساده می گویم، دو در می شد کلاس

نیم ساعت رفته آید زمزمه

جمله خسته نباشید از همه

عده ای چشمک چرانی می کنند

عده ای هم نعره هایی بس قوی

می کشند و خب به قول مولوی:

"هر کسی کو دور ماند از اصل خویش

باز جوید روزگار وصل خویش"


هر كس كه با زندگي ميسازد ميبازد. بازندگي نساز زندگي را بساز.
دوشنبه 26/10/1390 - 13:51 - 0 تشکر 417686

سلام
خیلی شعرتون زیبا بود.
ممنون

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.