(بوی باران)
بوی باران می دهد امشب هوای انتظار
چتر دل را می گشایم در هـوای انتظار
پر شده از ابر هجرت آسمان اشتیاق
می دهم تاوان هجرت در ازای انتظار
می زنم قاب خیـالت را به دیوار دلم
می نشینم سر به دیوار از جفای انتظار
حجمی از یادت نمایان شدزپشت پنجره
می رسد از پشت در اینك صدای انتظار
یاد تـو گل كرده امشب تا به گلدان دلم
پر كشـد بـوی نجیبت در فضای انتظار
بسكه چشم من زلای دربه سوی كوچه است
جا گرفته در نگاهم رد پای انتظار
من «رها» سازم عنان اختیارم را دگر
تا فدا سـازد وجودش را برای انتظار
بهروز ـ رهاـ