• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
کتاب و کتابخوانی (بازدید: 5459)
سه شنبه 22/9/1390 - 23:28 -0 تشکر 401138
☼حکایت چهارم گلستان☼

به نام خدا

سلام به همه ی دوستای کتابخوان. عزاداری های حسینی تون قبول و مستدام باشه؛ منظور از این تداوم هم این نیست که همش گریه کنیم، منظورم اون بُعد عرفانی و معرفتی عزاداریهاست... بگذریم!...

چهارمین سری از حکایت های گلستان سعدی رو میذارم خدمتتو.ن. بابت تاخیری که داشتیم هم عذر می خوام... انشاءالله دیگه وقفه نمیافته و هر هفته هم با یه حکایت میام درِ مانیتورهاتون :-) ...

این حکایت خیلی خیلی جالب هست و گمونم برای شما هم عین من کلی سوال پیش بیاد، حتما لطف کنید بخونیدش تا بتونیم در موردش بحث خوبی داشته باشیم.

با ما همراه باشید


طایفه ی دزدان عرب بر سر کوهی نشسته بودند و  منفذ کاروان بسته و رعیت بلدان از مکاید ایشان مرعوب و لشکر سلطان مغلوب. به حکم آنکه ملاذی منیع از قله ی کوهی گرفته بودند و ملجاء و مأوای خود ساخته. مدبران ممالک آن طرف در دفع مضرات ایشان مشاورت همی کردند که اگر این طایفه هم بر این نسق روزگاری مداومت نمایند مقاومت ممتنع گردد.

درختی که اکنون گرفته است پای

به نیروی مردی برآید ز جای

و گر همچنان روزگاری هلی

به گردونش از بیخ برنگسلی

سر چشمه شاید گرفتن به بیل

چو پر شد نشاید گذشتن به پیل

 

سخن بر این مقرر شد که یکی به تجسس ایشان گماشتند و فرصت نگاه داشتند تا وقتی که بر سر قومی رانده بودند و مقام خالی مانده، تنی چند مردان واقعه دیده ی جنگ آزموده را بفرستند تا در شعب جبل پنهان شدند. شبانگاهی که دزدان بازآمدند سفر کرده و غارت آورده سلاح از تن بگشادند و رخت و غنیمت بنهادند، نخستین دشمنی که بر سر ایشان تاختن آورد خواب بود. چندانکه پاسی از شب درگذشت،

قرص خورشید در سیاهی شد

یونس اندر دهان ماهی شد

دلاورمردان از کمین بدر جستند و دست یکان بر کتف بستند و بامدادان به درگاه ملک حاضر آوردند. همه را به کشتن اشارت فرمود. اتفاقا در آن میان جوانی بود میوه ی عنفوان شبانش نو رسیده و سبزه ی گلستان عذارش نو دمیده. یکی از وزرا پای تخت ملک را بوسه داد و روی شفاعت بر زمین نهاد و گفت: این پسر هنوز از باغ زندگانی بر نخورده و از ریعان جوانی تمتع نیافته. توقع به کرم و اخلاق خداوندیست که به بخشیدن خون او بر بنده منت نهد... ملک روی از این سخن در هم کشید و موافق رای بلندش نیامد و گفت:

پرتو نیکان نگیرد هرکه بنیادش بد است

تربیت نا اهل را چون گردکان بر گنبد است

بهتر این است که نسل این دزدان قطع و ریشه کن شود و همه آنها را نابود کردند، چرا که شعله آتش را فرو نشاندن ولی پاره آتش رخشنده را نگه داشتن و مار افعی را کشتن و بچه او را نگه داشتن از خرد به دور است و هرگز خردمندان چنین نمی کنند:

ابر اگر آب زندگی بارد

هرگز از شاخه بید بر نخوری

با فرومایه روزگار مبر

کز نی بوریا شکر نخوری

وزیر، سخن شاه را طوعاً و کرهاً پسندید و بر حسن رأی ملک آفرین گفت و عرض کرد: رأی شاه دام ملکه عین حقیقت است. چرا که همنشینی با آن دزدان، روح و روان این جوان را دگرگون کرده و همانند آن ها نموده است. ولی، امید آن را دارم که اگر او مدتی با نیکان همنشین گردد، تحت تاثیر تربیت ایشان قرار می گیرد و دارای خوی خردمندان شود، زیرا او هنوز نوجوان است و روح ظلم و تجاوز در نهاد او ریشه ندوانده است و در حدیث هم آمده:

کل مولود یولد علی الفطرة فابواه یهودانه او ینصرانه او یمجسانه.

پسر نوح با بدان بنشست

خاندان نبوتش گم شد

سگ اصحاب کهف روزی چند

پی نیکان گرفت و مردم شد

گروهی از درباریان نیز سخن وزیر را تاکید کردند و در مورد آن جوان شفاعت نمودند. ناچار شاه آن جوان را آزاد کرد و گفت: بخشیدم اگرچه مصلحت ندیدم.

دانی که چه گفت زال با رستم گرد

دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد

دیدیم بسی، که آب سرچشمه خرد

چون بیشتر آمد شتر و بار ببرد

فی الجمله پسر را به ناز و نعمت برآوردند و استادان به تربیت همگان پسندیده آمد. باری وزیر از شمایل او در حضرت ملک شمه ای می گفت که تربیت عاقلان در او اثر کرده است و جهل قدیم از جبلت او بدر برده. ملک را تبسم آمد و گفت:

عاقبت گرگ زاده گرگ شود

گرچه با آدمی بزرگ شود

سالی دو برین برآمد. طایفه ای اوباش محلت بدو پیوستند و عقد موافقت بستند تا به وقت فرصت وزیر و هردو پسرش را بشکت و نعمت بی قیاس برداشت و در مغازه ی دزدان به جای پدر نشست و عاصی شد. ملک دست حیرت به دندان گزیدن گرفت و گفت:

شمشیر نیک از آهن بد چون کند کسی؟

ناکس به تربیت نشود ای حکیم کس

باران در لطافت طبعش خلاف نیست

در باغ لاله روییده و در شوره زار خس

زمین شوره سنبل بر نیاورد

در او تخم و عمل ضایع مگردان

نکویی با بدان کردن چنان است

که بد کردن به جای نیکمردان


 اووووف چقدر خوندنش سخت بود

 

منتظر نظراتتون هستیم...

فعلا ......... یاحق

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

چهارشنبه 23/9/1390 - 19:12 - 0 تشکر 401452

سلام به همه دوستان یاد همین شعر از جناب آقای سعدی افتادم:))

گلی خوشبو در حمام روزی

رسید از دست محبوبی بدستم

بدو گفتم که مشکی یا عبیری

که از بوی دلاویز تو مستم

بگفتا من گلی نا چیز بودم

ولیکن مدتی با گل نشستم

کمال همنشین در من اثر کرد

وگرنه من همان خاکم که هستم

شاید تقدیر قابل تغییرنباشد،اما تغییر قابل تقدیر است.
چهارشنبه 23/9/1390 - 20:7 - 0 تشکر 401474

سلامی دوباره ....

هللای عزیز، ممنون که با دقت جواب میدی.... قشنگ نکته کنکوری بر میداری ها :))

والا منم میخوام مثه تو یه خرده بیشتر فکر کنم(دارم تو مسنجر با دوستم شمالی حرف میزنم... الان دارم خیلی خودمو کنترل میکنم :دییییییی)

اما به نظرم، همه ی اینا نسبی هست یه طورایی.... شعری که هانیه گذاشته رو ببین:

گلی خوشبو در حمام روزی

رسید از دست محبوبی بدستم

بدو گفتم که مشکی یا عبیری

که از بوی دلاویز تو مستم

بگفتا من گلی نا چیز بودم

ولیکن مدتی با گل نشستم

کمال همنشین در من اثر کرد

وگرنه من همان خاکم که هستم

خب، پس خود حضرت(!) سعدی هم هم اینو میگه هم اونو....

از نظر اصالت و خاندان، قضیه همون تاثیر لقمه ی حلال و حروم در زندگیه... این داستان رو بخون...

یکی از علما توی مسجد میبینه که فرزند خردسالش یکی از بشکه های آب رو سوراخ کرده و آبش رو ریخته بیرون.. وقتی میاد منزل به خانومش میگه: من توی زندگیم حلال و حروم رو رعایت کردم و لقمه ی حرومی نیاوردم سر سفره ام بگو جریان چیه؟ که خانومش میگه تو دوران باردای یه اناری از یه درختی رو میبینه و هوس میکنه.. اونو میچینه و سوراخش میکنه و میخوره....

از این چیزا خیلی خوندم و شنیدم.. تاثیری که لقمه ی حلال و حروم در زندگی داره حتی تا چند نسل.. باورت میشه من جای شنیدم که روایت هست تا هفت نسل تاثیر داره این چیزا...

حالا گمونم نمیشه فقط این طرف قضیه رو بگیریم... چون خب پسر حضرت نوح هم از نسل پاک بود پس چرا اینطور شد؟ میشه گفت سرنوشت و رفتار ماها رو خیلی چیزا تحت تاثیر قرار میده که اگه یکیشو بخواهیم نادیده بگیریم وضعیت خراب تر میشه

حقیقتش زیاد حرف زدم و شلوغ :دییی (ببخشید:)   )

منتظر بزرگترا هم هستیم...

فعلا

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

چهارشنبه 23/9/1390 - 20:7 - 0 تشکر 401475

haniehz گفته است :
[quote=haniehz;454874;401452]سلام به همه دوستان یاد همین شعر از جناب آقای سعدی افتادم:))

گلی خوشبو در حمام روزی

رسید از دست محبوبی بدستم

بدو گفتم که مشکی یا عبیری

که از بوی دلاویز تو مستم

بگفتا من گلی نا چیز بودم

ولیکن مدتی با گل نشستم

کمال همنشین در من اثر کرد

وگرنه من همان خاکم که هستم

سلام هانیه جان

جالب بود !!!!

 السلام علیــــــــــک یا ابا عبدالله

 

ای شیـــــعه تو را چه غــم ز طوفـــان بلا

آن جا که سفینة النجـــــــاة است حسیـــــن (ع)

 

یابن الحســـــن روحـــــــــی فداک

پنج شنبه 24/9/1390 - 19:19 - 0 تشکر 401966

با نام خدا و سلام
خشت اول گر نهد معمار کج تا ثریّا می رود دیوار کج.

«اللهم صل علی محمد و ال محمد و عجل فرجهم» 

رواق منظر چشم من آشیانه توست         کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست

انجمن تعلیم و تربیتیها 

جمعه 25/9/1390 - 14:57 - 0 تشکر 402279

سلام
خیلی عالی بود
ولی من میگم کسی که میگه اصالت مهمه...درسته...منم موارد زیادی در این مورد شنیدم ولی نه اصالت صرف و نه تربیت صرف کارسازه...جفتشون به اندازه متوسط نیازه
مگه همون مثالی که زده شده تو حکایت و گفته:

پسر نوح با بدان بنشست و خاندان نبوتش گم شد....از این آقا اصیل تر هم بود؟ پدرش پیامبر بود...پس اصالت در برابر تربیت سوخت

ولی در مورد مثلا شیر...هر چه قدر هم آموزش دیده باشه و دست آموز صاحبش بشه وقتی گرسنش بشه گوشت صاحبشم میخوره
این یعنی تربیت در برابر اصالت سوخت....

من از اين كوه بالا خواهم رفت.ميگويند ارتفاعش زياد است.راهش طولاني و شيب دار است,پر از صخره و صعود به آن بيش از حد دشوار است.كارخودم است.از آن بالا خواهم رفت.به زودي مرا خواهي ديد كه از قله برايتان دست تكان ميدهم يا از فرط تلاش بر دامنه جان ميسپارم

سه شنبه 29/9/1390 - 22:13 - 0 تشکر 404385

سلام

مطمئنا عوامل دسته به دست هم میدن

1-گذشته و حال پدر مادر
2- نطفه
3- تربیت
4- جامعه

ممنون از داستان خوبتون

وَأُفَوِّضُ أَمْرِي إِلَى اللَّهِ

 
برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.