• مشکی
  • سفید
  • سبز
  • آبی
  • قرمز
  • نارنجی
  • بنفش
  • طلایی
ایران سرای من (بازدید: 5476)
چهارشنبه 2/9/1390 - 8:10 -0 تشکر 391438
طنز قمی

بش میگم از چیست نالونی میگه همساختکی

همساختکی
بش میگم چر مثل حرفا درختای خیابون بیست متری کیوانفر قدشون هیچوقت بلند نمیشه و خیلی فرق دارن با درختای بلوار امین و اینجا اَگل و گیاه خبری نی. میگم چر بایه اینجوری باشه، میگه همساختکی!‏
بش میگم چرا شبا تو خیابون مولوی بخاطر این گاری میوه ها، ترافیک و نمیشه حرکت که. میگی نمدونم چرا! همساختکی!
بش میگم چرا با موتول تو خیابونا قیقاج میرن و هیشکی نی بگه چرا؟ آخه چرا؟ میگه همساختکی!
بش میگم چرا بعضی ها هنو که چراغ سبز نشده با ماشین عبور می کنن، میگه خوب همساختکی!
بش میگم تو خیابون جمهوری اَاول سال دا حالا سه دفه پیاده روها رو کندن و دوباره دارن انگاری جوق آب میکشن، آخه باسه چی؟ میگه همساختکی!
بش میگم از چیست نالونی میگه همساختکی
انقذه تو درب و داغونی میگه همساختکی
بش میگم اخمات چرا رفته تو هم با من بوگو
دائما سر در گریبونی میگه همساختکی
بش میگم اوضاع و احوالت چرا ریخته به هم
مثل یه زلف پریشونی میگه همساختکی
بش میگم کُپ میکنی کِز میکنی یه گوشه ای
مثل یه خارچنگ داغونی میگه همساختکی
این وراون ور می پری مث عکه های جوردکون
مثل لوتین براسونی میگه همساختکی
بش میگم با "دلبری" این شهر آبادان شود
حی میخنده عور میادت باز میگه همساختکی
بش میگم جونِ دای عباس هرچه میخواهی بوگو
مگ شلم شوروا شدی بازُم میگه همساختکی
خوش اومدی جونم

چهارشنبه 2/9/1390 - 8:19 - 0 تشکر 391449

آی بابام اَاین هوا

هوا گرمه داداش آی داغ داغه
بیگی دسّم که این دسِّم چولاغه
رس اکبر زیر طاقا گُر گرفته
شنیدم با تله سانقور گرفته
نه کُولر داره نِه سردابُ و پنکه
شنیدم میخوره نون و پلنگه
همش جوش می کنه گفتم نکن جوش
علم کن توی خونه دیگ کالجوش
بِزن با مشت کل کوف کن پیازو
ولش کن اون بز گردن درازو
بگف با من چی چی بگم دای عباس
پریشب آی لافوندم نون و کالباس
انقه بویه زدم روموم به دیفار
نگاکن گشته ام بیمار بیمار
بگفتم نخسه ات در دست من نیس
وکیلی معنی این زندگی چیست
بخوان اَلموت را صدبار با صوت
توفورا می کنی یه مختصر فوت
خوش اومدی جونم

عباس فرساد

چهارشنبه 2/9/1390 - 8:20 - 0 تشکر 391450

طنزقمی - شش درصد اضافه حقوق چه کاراکه نمیکنه

عباس فرساد
دانگاش کردم عین ترحلوا وارفته بود و دیگه اگرما حناس نداشت. لنگاشوم گل هم می افتاد و تیلو تیلو میرف. گفتمون چرانقه لاغر شدی و باریک میرسی . گف می خوام تیرونی بشم. نمدونی که رجیم گرفتم. گفتم قیافت مث شته زده ها شده. گف راس میگی باس تذکرم رفتیمون عسک بیگیریمون اَبس لاغر شده بودیم عکسمون نیفتاد. گفتم عصری برو در خونه زنبور؛ اونارو آتشی کن دا بگزنت و چاق چله بشی دا عکست بیفته. گف عوضش وضعم خوب داره میشه. گفتم چطو. گف آخه شش درصد به مواجب ما اضافه شده اگه نخوریم سی سال دیگه داریمون. گف نه دای عباس امرو میخوام برم یه شلوار لی بخرمو اسمموم عوض کنم بیزارم «بیژن» و بجای نون، کسمه به آبگوش می کنم و یه کتی رامیریم و خیلی فیس می کنم. گفتم: آخه تو هنو درخونتون کلوندونه ای و سر دیفاراتون تلغو. کی تو بچه تیرون میشی. دیگه مث قناری که بره تو لک لال مونی گرف.
بش گفتم
دایی هرکاه بکنیم ما بچه تیرون نمیشیم
بچه سیدونیمو و بچه شمرون نمیشیم
شلوار لی بپوشیم کفش آدیداس بخریم
بیژن و جمشید و هوشنگ و فریدون نمیشیم
آخ که شش درصد حقوقه چه کاری که نمیکنه.
خوش اومدی جونم

چهارشنبه 2/9/1390 - 8:21 - 0 تشکر 391452

طنز قمی- آی بابام اَ گرونی

باست بگم بدونی که کُرکُری نخونی
نیس هیچ کجا گرونی اینو خودت می دونی
آی بابام اَ گرونی
آی بابام اَ گرونی
بازُم میگم یه قصه دیرو تو باغ پسه
اوس تقیِ پالون دوز اَ گسنگی نشسه
آی بابام اَ گرونی
آی بابام اَ گرونی
این حرفا که بونه نی بی چک و بی چونه نی
یه خاک کنم تو سرم فردا که یارونه نی
آی بابام اَ گرونی
آی بابام اَ گرونی
گوشت که گرون نی اصلا قیمت جون نی اصلا
شکر خدا گرونی وردِ زبون نی اصلا
آی بابام اَ گرونی
آی بابام اَ گرونی
یه مرد پیرِ پیری علیل و گوشه گیری
یه لقمه نون بدسش لقمه بی پنیری
آی بابام اَ گرونی
آی بابام اَ گرونی
میرفت و ناله میکه نفرین حواله میکه
اَ گُسنگی می لرزید خون تو پیاله میکه
آی بابام اَ گرونی
آی بابام اَ گرونی
دِلِی دِلِی نی اوسا ناله ی "نی" نی اوسا‏
هر چی که داد می زنم هیش که به حی نی اوسا
آی بابام اَ گرونی
آی بابام اَ گرونی
خوش اومدی جونم

عباس فرساد

چهارشنبه 2/9/1390 - 8:21 - 0 تشکر 391453

چرا غمگین نباشم من

عباس فرساد پریشب موش های خانه ما گریه می کردند
و دیگر لپه و بلغور احساس اصیلم را نمی خوردند
به چشم خویش می دیدم
که یک دندون شمارک از کش دیفار بالا رفت
و با مخ بر زمین افتاد
و گوش مالونجه ای در گوش یک بزمجه می رقصید
و یک سبز قبای پیر با فانوس دنبال صفا می گشت
تو گویی در کُماجدون دلم یک الوری بی گوشت می جوشید
و من با خال خالونجه در میان کوچه ی اندوه خندیدم
و شب تاریک بود و زبر و طولانی
و با پای خودم بر کله یک مار کوفیدم
یه هو از خواب بی رحم و پریشانی پریدم من
دگر چیزی ندیدم من
نه ماری بود و نه رقصی و نه بزمجه ای آنجا
چه فرجام دل انگیزی
خوش اومدی جونم

چهارشنبه 2/9/1390 - 8:22 - 0 تشکر 391454

طنز قمی-دای علی فصل بهاره

دای علی فصل بهاره تو بوگو من چوکنم
موسم گشت و گذاره تو بوگو من چوکنم
اوس تقی میخوات بگرده بچه گل نق میزنه
اخه اون پول که نداره تو بوگو من چوکنم
دل اون بچه لوچیکه قد یه گردونحف
دل وامونده من قد تاقاره تو بوگو من چوکنم
همسیه بنایی کرده انقه ازگر میریزه
خونه بل بند نداره غرق اواره تو بوگو من چوکنم
کالجوش و اشکنه هررو میخوره وخت ناهار
خوراک هرشب اون ماس و خیار تو بوگو من چوکنم
نون خالی میخوره اوس تقی و نا نداره
تازه ال آنه که یارونه بکاره تو بوگو من چوکنم
کاسه و کاسلکی و آفتابه رفته به گرو
توی یخدون بی ببین گرد و غباره تو بوگو من چوکنم
قبض برق اومده از درز کلوندونه به تو
به گمونم که صد و پنجاهزاره تو بوگو من چوکنم
ما که هر کار میکنیم راسا نمیشه کارمون
تو میدونی که کجا موره ماره تو بوگو من چوکنم
چی بمن میگی دای عباس اَاین حرفا تو نزن
یکی میگف تو مگه تنت میخواره تو بوگو من چوکنم

چهارشنبه 2/9/1390 - 8:22 - 0 تشکر 391455

عباس فرساد

رس حسین که تو شمس اباد کُرده داری میکه دیدمش پشت یه ماشین نشسه و دسشم ادر گذیشته بیرون. دا نگاش به من افتاد یه هولی زه رو ترمز و پنج شش متر جلوتر ویسید و گفتم رئیس تو کجا اینجا کجا. گف: دای عباس امسال دا دیدیمون آسمون کره انداخت فهمیدیمون که شاید سال خوبی باس زراعت نبیشه بَت و بزو فروختیمون و این ماشین رو اسدیم و روش کار میکنیمون. دلم باست بوگو یه پیکان چهل و هشت بوکه همه بدنش مث کف بازار کهنه بود. درد سرت ندم عین کلواری. ما رفتیمون بالا و نشسیمون. صندلی که عین نه نو عقب و جلو میرف اَکف صندلیوم چنتی فنر بیرون زده بو که ما ندیدیمون و خراب شدیم به روش دیگه بقیه شُ نگم بهتره بالاخره را افتادیمون. بوق که نداش همه جاش صدا میکه اله بوقش. دا جلو قبرسون نو رسیدیمون زه به پشت یه اَاین ماشین تیرونیا. آره داداش ماکسیما بو. خلصه رس حسین بتاخت اماشین اومه بیرون و به شوفر جلوئیه گف: آقا مگ انگلیسی مینویسی. چرا انقه قیقاجکی میری. شوفر جلویی گف: عموجون اگ رانندگی بلد نیسی برو دنبال یه کار دیگه. رس حسین گف: حال مثل حرفا تو تحفه شو اوردی اگ ماشینت پراکت بو چی چی میگفتی. راننده جلویی گف: نه عموجون تو برو رانندگی یاد بگی بعد بیشین پش ماشین. عم حسین که خیلی غیض کرده بو گف: نه جونم. مگ نشنیدی شاطر خوب با خاک اندازوم نون میپزه. خلصه اون آقاهه گذش که و رفت. همین ساخ که میمدیم گف دای عباس ببین مرتم شوفری بلد نیسن ماروم بیچاره میکنن. دلم باست بوگو راسا شدیم باس خیابون جمهوری. عم حسین که حواسشوم نبو ا چراغ قرمزم رد شد من گفتم نمدونم چرا تو شهر ما هنو سه چار شماره که اَ قرمز مونده همه حرکت می کنن گفتم عمس حسین تو چرا اَچراغ قرمز رد شدی. گف: ای دای عباس حال خودمونیم قرمز قرمزم که نبو. اومدیم و اومدیم دا دیگه نزدیک شده بودیم که برسیم خوابمون برده بود یه هو دیدیمون کف خیابونیم حال بوگو این ماشین دراش اتوماتیکه هر که به کورس خودش میفته پائین. رس حسینوم حالیش نشده بو و رفته بو. مام انقه ترتیلو شده بودیمو خودمونو رسوندیم. اینوم اقصه عم حسین. خوش اومدی جونم.‏

چهارشنبه 2/9/1390 - 8:23 - 0 تشکر 391457

طنز قمی-نَمخوام دیگه تورو

اون شب تو چال خوروس
در زیر بارش نِگهَت تر تیلو شدم
تیر نگات تا بُن دینش به دل نشس
انگار که طاق آسمون رافید به تو سَرِم ‏
تو طاق نمای عشق هم همساخ ولو شدم
تو چال ماهیه حضور تو عاقبت
سگ ماهی دلِ تنگِم به خَرّه زِه
من تا رو تُخس شدم
عم پینه دوز عشق تو یه هو منو گرف
دس خودم نبو یه قدم پیشتر برم
روزی که اخم تو
از تو سی کونجی مهرت منو تاروند
انگار که دنده ی مهرت منو گزید
گزلیک عشق تو ما رو زهم درید
دیگه بیزار برو
نمخوام دیگه تو رو
انقه اوصور نیا

چهارشنبه 2/9/1390 - 8:23 - 0 تشکر 391458

طنز قمی - من چیمدونم دای علی اینا رو گف باس من

دای علی گف دیگه من جون دایی هیچ جا نمیرم

بخدا راسشو میگم اونجا و اینجا نمیرم

موتولم را نمیره باس اینکه بنزین نداره

دیدن اوس ممدلی و اوس ماشالا نمیرم

پاهام چرچر میکنه دیگه حناسی ندارم

مث اون روزا دیگه اَچینه بالا نمیرم

سیب زمینی میدونی کیلویی شصّد تومنه

مث الور توی آش رشته دیگه وا نمیرم

اگ بخوام شنو کنم بازم میرم سد کبار

توی روخدونه میرم کنار دریا نمیرم

حسنه میگه بریم تا تنگه دلاورون

یه خارجنگ اونجا دیدم من دیگه اونجا نمیرم

اگه دم دل بکنم نونِ خالی کوف می کنم

دنبال خوردن مرغ و قیمه شوربا نمیرم

یه مشته کشمش فرخی می ریزم توی جیبام

دنبال پسه ی شام و تنده خرما نمیرم

همه چیز گرون شده هیچی نگو جون دائیه

باس این قجمه می رم که دولا دولا نمیرم

خوش اومدی جونم

عباس فرساد
http://www.imandaily.ir

چهارشنبه 3/12/1390 - 11:33 - 0 تشکر 434586

سلام کاربر گرامی ( آخه یه اسمیٌم انتخاب کردید که هیشکه نِمتونه بگه :)

تاپیک خیلی خوبیه . خیلی خندیدم . آخه من کلی فک و فامیل ( البته دور ) دارم که به خاطرشون تقریبا هر سال میریم قم و البته اول به خاطر بی بی معصومه .

در کل خیلی از لهجه ی قمی خوشم میاد . اسم بعضی محله ها رو هم که گفتین من خیلی خاطره ازشون دارم . مخصوصا بیست متری که تا چند سال پیش تمام تابستونای من اونحا میگذشت .

راستی از آل اسحاق خبری دارید . اصلا دیدینش . من که از سالها پیش عاشقش شدم با اون چشاش :))

میدونی فرق انجمن مدیریت با انجمنای دیگه چیه ؟

دوست داری بدونی ؟ خب فرقش اینه : همه ی انجمنهای تخصصی تبیان فقط یه مدیر داره ، ولی تو انجمن مدیریت هر کس بیاد و فعالیت کنه

خودش یه مدیره پس بیا انجمن مدیریت و با چشمان یک مدیر نگاه کن

 

برو به انجمن
انجمن فعال در هفته گذشته
مدیر فعال در هفته گذشته
آخرین مطالب
  • آلبوم تصاویر بازدید از کلیسای جلفای...
    آلبوم تصاویر بازدید اعضای انجمن نصف جهان از کلیسای جلفای اصفهان.
  • بازدید از زیباترین کلیسای جلفای اصفهان
    جمعی از کاربران انجمن نصف جهان، در روز 27 مردادماه با همکاری دفتر تبیان اصفهان، بازدیدی را از کلیسای وانک، به عمل آورده‌اند. این کلیسا، یکی از کلیساهای تاریخی اصفهان به شمار می‌رود.
  • اعضای انجمن در خانه شهید بهشتی
    خانه پدری آیت الله دکتر بهشتی در اصفهان، امروزه به نام موزه و خانه فرهنگ شهید نام‌گذاری شده است. اعضای انجمن نصف جهان، در بازدید دیگر خود، قدم به خانه شهید بهشتی گذاشته‌اند.
  • اطلاعیه برندگان جشنواره انجمن‌ها
    پس از دو ماه رقابت فشرده بین کاربران فعال انجمن‌ها، جشنواره تابستان 92 با برگزاری 5 مسابقه متنوع در تاریخ 15 مهرماه به پایان رسید و هم‌اینک، زمان اعلام برندگان نهایی این مسابقات فرارسیده است.
  • نصف جهانی‌ها در مقبره علامه مجلسی
    اعضای انجمن نصف جهان، در یك گردهمایی دیگر، از آرامگاه علامه مجلسی و میدان احیا شده‌ی امام علی (ع) اصفهان، بازدیدی را به عمل آوردند.